داخلی
»برگ سپید
کورت ونهگوت نویسندهای آمریکایی است که از نسل چهارم مهاجران آلمانی آمریکایی در 11 نوامبر سال 1922 در ایالت ایندیاناپولیس در دوران بحران اقتصادی زاده شد. وی از چهرههای سرشناس ادبیات معاصر آمریکا و خالق آثاری چون «سلاخ خانه شماره پنج» و «گهواره گربه» است.
ونهگوت در جنگ جهانی دوم و در دسامبر سال 1944 در جبهه جنگ به دست نیروهای نازی دستگیر و در شهر درسدن زندانی شد. واقعه بمباران شهر درسدن آلمان توسط متفقین در روزهای پایانی جنگ جهانی دوم تاثیر زیادی بر او داشت و مشهورترین اثر او، «سلاخ خانه شماره پنج»، تحت تاثیر همین ماجرا نوشته شده است.این بمباران در سیزدهم فوریه 1945 یکی از شدیدترین حملات هوایی متفقین علیه آلمان نازی بود که با آتشسوزی گسترده و مرگ 134هزار نفر همراه بود. او و همراهانش با پناه گرفتن در سردخانه کشتارگاه محل بازداشت خود موفق شد که از این حادثه جان سالم به در برد.
از ونه گوت تاکنون آثار زیادی به زبان فارسی، از جمله «سلاخ خانه شماره پنج»، «مجمعالجزایر گالاپاگوس» و«مردی بدون وطن» ترجمه علی اصغر بهرامی و «محبوس» ترجمۀ علی شیعهعلی به زبان فارسی ترجمه شده است.
کورت ونه گوت در 12 آوریل سال 2007 در سن 84 سالگی درگذشت.
از میان کتابهای ونهگوت، کتاب مردی بدون وطن در لیست کتابهایی بود که باید میخواندم هر چند قبلاً به صورت تکهتکه در کتابفروشی رشد اهواز و بعدها در فروشگاه کتاب مولی در راسته خیابان انقلاب خوانده بودم. بعد از دوسال بالاخره توانستم این کتاب را از نمایشگاه کتاب امسال تهیه کنم؛ کتابی که با ترجمه علیاصغر بهرامی توسط نشر چشمه در سال 1386 روانه بازار شده بود و در سال 1390 به چاپ دوم رسید.
کتاب بهصورت یادداشتهایی جدا از هم است که به گفته مترجم شاید وصیتنامۀ ادبی، اجتماعی، سیاسی ونهگوت به شمار رود. ونهگوت، مثل همه نویسندگان پسامدرن، عمیقاً سیاسی است. شیوه بیان کتاب طنزی تلخ است. ونهگوت بیمحابا به همهکس و همهچیز می تازد، تلخ تلخ است و خشگین و نومید. در صفحه 67 کتاب میگوید: «ما به خانه خود گند زدهایم» که برای مردم مهم نیست، «این حقیقت باقی عمر کام مرا تلخ خواهد کرد». باز در صفحه 82 : «من نیز مثل آن دو مردِ بهتر از من یعنی انیشتین و مارک تواین، دیگر اکنون از مردم قطع امید کردهام». این دیگر نهایت درماندگی است...
ونهگوت در این یادداشتها با طنز به انتقاد از سیاستمداران جنگطلب میپردازد و همچنین به نابودی محیط زیست و از بین بردن ثروتهای طبیعی زمین به دست ما آدمیان اشاره میکند و با از خودمحور بودن انسانهای امروزی و بیتوجهی به آینده کودکان فردا مینویسد.
اما آنچه که باعث نوشتن این یادداشت توسط نگارنده شد، اشاره بسیار هوشمندانه نویسنده به نقش و جایگاه کتابداران امروزی در جامعهای سیاستزده است. او با اشاره به قهرمان کتاب «ری برادبری» که کارگر شهرداری است و شغلش سوزاندن کتاب است، مینویسد:
«حال که موضوع کتابسوزان پیش آمد، میل دارم به کتابدارن کتابخانهها تبریک بگویم. این کتابداران به خاطر قدرت جسمانی، یا ارتباطهای سیاسی نیرومند و یا به خاطر ثروت کلانشان صاحب شهرت نیستند. این کتابداران در سراسر کشور سرسختانه در مقابل چاقو کشها و گردنکلفتهای ضددموکراسی مقاومت کردهاند، گردنکلفتهایی که قصد داشتند پارهای از کتابها را از قفسهها جمع کنند. کتابداران به جای اینکه اسم اشخاصی را که آن کتابها را خواسته بودند برای پلیس افکار افشا کنند، مدارک آن را از بین بردند.
و چنین است که هنوز هم آن آمریکایی که سخت دوست میداشتم وجود دارد، هرچند آن آمریکا در کاخ سفید، در دادگاه عالی، در سنا و مجلس نمایندگان یا در رسانهها وجود ندارد. آن آمریکایی که من سخت دوست میداشتم هنوز هم پشت میز بلند محل استقرار کتابداران کتابخانه ملی حضور دارد.
و حال که هنوز هم از کتاب میگویم این را نیز بگویم که: منابع خبری روزانه ما یعنی روزنامهها و تلویزیون اکنون چنان بزدل هستند، چنان نسبت به حقوق مردم بیخیال و بیتوجه هستند، چنان تهی از اطلاعات هستند که فقط از طریق کتاب است که میتوان فهمید به راستی چه میگذرد.»
مشخصات اثر:
کورت ونه گوت. «مردی بدون وطن». ترجمه علیاصغر بهرامی. تهران: چشمه، 1386. 128صفحه.
جمله بسيار زيبايي بود
موفق باشين
از طریق سامانه جستجو کردم این کتاب در هیچ یک از کتابخانه های کشور موجود نبود...!!!!
خیلی خوب بود
منتظر یادداشتهای بعدی شما هستم
http://paragraphha.blogfa.com/tag/%D9%85%D8%B1%D8%AF%DB%8C-%D8%A8%D8%AF%D9%88%D9%86-%D9%88%D8%B7%D9%86