داخلی
»برگ سپید
انسان همیشه نسبت به زندگی خصوصی و ویژگیهای شخصیتی، اخلاقی، اجتماعی افراد مشهور و صاحبنام کنجکاو و علاقهمند بوده است زیرا چنین اطلاعاتی منبع سرشاری از آگاهی و شناخت برای درک بهتر امور در اختیار او قرار میدهد. اطلاعات زندگینامهای عالمان، فیلسوفان، ادیبان، شاعران و نویسندگان سرشناس در شبکههای مجازی و اجتماعی، رسانههای ملی، منابع چاپی و غیرچاپی به وفور یافت میشود. اما اطلاعات مفید دربارۀ جزئیات ویژه زندگی آنها نظیر عادات و رفتارها به اندازه کافی در دسترس نیست و شاید بتوان مقدار اندکی از آن به صورت جسته و گریخته یافت. برای مثال، اطلاعاتی از این نوع که عادات ادیبان هنگام نوشتن چه بوده است؟ چه ویژگی خاص حرفهای داشتهاند؟ کدام یک از آنها دچار نقص عضو بودهاند و یا از چه بیماری جسمی و روحی رنج میبردهاند؟ کدام یک دست به خودکشی زدهاند یا مرتکب قتل شدهاند؟ کمتر مجال بروز در منابع را یافتهاند. بیشک پرسشهای فوق در عین مفید بودن، دشواری در یافتن پاسخ مناسب و قانعکننده را به همراه دارد.
کتاب «در حیات خلوت نویسندگان» اثری بسیار جالب و خواندنی است که حاصل 25 سال زحمت و کوشش نویسندهای آلمانی است که در آن اطلاعات مناسب و ناشناختهای ( به روش فیشبرداری) از وقایع و اسرار دوره زندگی شخصی ادیبان گردآمده است. کتاب شامل اطلاعاتی در بارۀ ادیبان غیرایرانی است که در آن فقط به دو مورد از ادیبان ایرانی اشاره شده است. مترجم اثر عنوان اصلی کتاب را از «جمجمۀ شیلر چه شده؟» به «در حیات خلوت نویسندگان: تمام آنچه از ادبیات نمیدانید» تغییر داده است. نام اصلی کتاب از این رو برای آلمانیها بسیار جذاب و جالب است که شیلر دوست شاعر نامدار آلمانی گوته بوده، اما زمانی که او از دنیا رفته، گوته در شهر نبوده است. پس از وفات، او را در قبرستان فقرا دفن میکنند و بعد از آن ماجراهای زیادی برای جنازه شیلر اتفاق میافتد. این ماجرا در متن کتاب در زیر عنوان «جمجمۀ شیلر» بطور کامل توضیح داده شده است.
نویسنده اصلی عباراتی به منزله موضوع نوشته و اطلاعاتی از نویسندگان دربارۀ همان موضوع آورده است و مترجم کتاب درحین ترجمه همین سبک را به کار برده و فقط موضوعات را به ترتیب براساس الفبای فارسی تنظیم کرده است. در واقع، کتاب همچون دایرهالمعارف به تنظیم الفبایی موضوعهای مختلف به عنوان مدخل پرداخته است. سبک نگارش کتاب ساده و روان است بطوری که هر کسی میتواند این کتاب را تکه تکه بخواند و با یاد سپاری ماجراهای گوناگون زندگی ادیبان، مندرج در ذیل هر واژه و عبارت، آن را برای دیگران تعریف و بازگو کند.
چنان که در متن اثر اشاره شده، دراین کتاب با عادتهای عجیب و خواندنی که در زندگی شخصی ادیبان رخ داده است آشنا میشویم. مثلاً ممکن است آثار ادبی شخصیت بزرگی چون گوته را بشناسیم اما عموماً از جزئیات رفتارهای منحصر به فرد او مطلع نیستیم. شاید بندرت بتوان در بعضی از زندگی نامهها جستجو کرد و مطالبی دربارۀ عادتهای رفتاری آنها پیدا نمود. به عنوان نمونه، در مورد ماجرای خودکشی ادیب ایرانی «صادق هدایت» با گاز آمده است که: «صادق هدایت، نویسندۀ ایرانی از خانوادۀ بانفوذی بود که امکان تحصیل در اروپا را برای او فراهم کرده بودند. او بار اول در 1928 اقدام به خودکشی کرد. سپس به وطن رفت و در آنجا دچار مشکلاتی شد و در دسامبر 1950 به پاریش بازگشت. وی در نهم آوریل 1951 با باز کردن شیر گاز، خودکشی کرد.» (ص.433-434).
در قسمت دیگر از کتاب ذیل واژه حافظ نوشته شده است که گئورک فریدریش دامر، با استفاده از نام حافظ، دو مجموعۀ شعر منتشر کرد که استقبال زیادی از آن شد. در 1846 ترجمۀ او از اشعار حافظ در دو جلد منتشر شد که یکی از آنها ترجمۀ اشعار حافظ و دیگری اشعار خودش بود! یوهانس برامز به قدری تحت تأثیر این اشعار قرار گرفت که بلافاصله برای 54 قطعه از آنها موسیقی ساخت. دامر خطاب به ناشرش نوشت که «من در حالی این اشعار را سرودم که دیوان حافظ را مانند کتاب مقدس، همواره در دست داشتم. هر کدام که ترجمه نیست، دست کم الهام گرفته از حافظ بوده است. حافظ من، مبهم نیست بلکه نوعی تقلید آزاد از آن شاعر ایرانی است. من میخواستم افکار او را بیان کنم و به معنای واقعی به آلمانی درآورم. روح و دیدگاههای زندۀ حافظ را برای آلمانیها قابل درک و لذت بخش سازم.» ترجمۀ اشعار حافظ توسط هامر- پورگشتال که در سال 1812 انجام شد، الهامبخش گوته برای نوشتن دیوان غربی- شرقی بود (ص. 197).
به راستی چه چیزی نویسندگان را وا میدارد خود را این گونه معرفی کنند و بشناسانند؟ ظاهراً نیاز به توجیه و تشریح خود، از میان برداشتن سوء تفاهم و البته وسوسه تأثیرگذاری و ژست گرفتن علت آن است. یعنی آنها با این کار درصدد ارائه یک تصویر صحیح از خود، همراه با حذفها، تغییر واقعیتها و دروغها هستند و بدین مفهوم است که روزنامهنگاران، زندگینامهنویسان و محققان ادبیات تصویر دیگری از آنها ارائه میکنند. با این اوصاف، میتوان گفت که در حیات خلوت نویسندگان، تصویری واقعی از ادیبان، حقایق و امیال باطنی، اندیشههای پنهانی، و گفتارهای لحظههای آخر زندگی آنها را بازگو کرده است که در نوع خود نمونه است.
کتاب فاقد مقدمه کامل اما دارای پیشگفتاری است که در آن توضیحات مختصری در مورد کتاب داده شده است. به همین دلیل، در آن به روش گردآوری اطلاعات و تنظیم موضوعها، و هدف از نگارش کتاب اشارهای نشده است. در بخش آخر کتاب واژهنامه انگلیسی به فارسی آورده شده که در واقع میتوان گفت این واژه نامه به نوعی فهرست اعلام است که شماره صفحه ندارد. مترجم کتاب میتوانست اسامی ادیبان را در دو بخش فارسی و انگلیسی با تنظیم الفبایی بیاورد، بدین ترتیب که در بخش فارسی، فهرست الفبایی ادیبان با شماره صفحات اضافه میشد که کار بازیابی اطلاعات را راحتتر میساخت و در بخش دوم، اسامی به زبان انگلیسی به منظور اطلاع از شکل انگلیسی آنها آورده میشد. لازم به یادآوری است که افزودن فهرست منابع و مآخذ مورد استفاده در گردآوری اطلاعات آن را تکمیل مینمود.
خانم مهشید میرمعزی کتاب را به آقای علی دهباشی سردبیر مجلۀ وزین بخارا، به پاس این که ایشان تمام عمر خود را وقف ادبیات کردهاند، تقدیم کرده و نگارش چنین کتابی را دربارۀ ادیبان ایرانی به ایشان پیشنهاد نموده است.
مشخصات اثر:
راینر اشمیتز. «در حیات خلوت نویسندگان: تمام آنچه از ادبیات نمیدانی» ترجمه مهشید میرمعزی. تهران: ثالث، 1392. 660صفحه.
ممنون از شما