کد خبر: 40366
تاریخ انتشار: چهارشنبه, 15 آبان 1398 - 13:21

داخلی

»

مطالب کتابداری

»

گاهی دور گاهی نزدیک

مدرسه و دانشگاه: زنده‌ماندن یا زندگی‌کردن

منبع : لیزنا
دکتر محسن حاجی زین‌العابدینی 
مدرسه و دانشگاه: زنده‌ماندن یا زندگی‌کردن

 

(لیزنا، گاهی دور/ گاهی نزدیک: ۲۵3): محسن حاجی زین‌العابدینی؛ عضو هیئت علمی گروه علم اطلاعات و دانش‌شناسی دانشگاه شهید بهشتی: در صندلی عقب تاکسی نشسته بودم و جوانکی حدود 20 ساله با هدفنی در گوش کنارم نشسته بود. من وسط بودم و ایشان در سمت چپ و کنار پنجره بود. خودش را طوری وسط صندلی ول کرده و پاهایش را گشاد کرده بود که من و نفر سمت راستی به سختی به هم چسبیده بودیم. یکی دو بار سعی کردم با کمی فشار پاهایم به ایشان بفهمانم که اینجا محلی عمومی است و نه مبل خصوصی خانه. پاهایش را جمع می‌کرد و پس از چند ثانیه دوباره همانطور ولو می‌شد. خودم را آماده کردم که به مودب‌ترین شکل ممکن، این موضوع را در قالب رعایت حریم اجتماعی دیگران به ایشان گوشزد کنم (هشدار: نسل جدید در مورد نصیحت و تذکر تحمل کمی دارد). تا گلویم را صاف کردم و تلاش کردم بلندی صدایم به گونه‌ای باشد که صدای ضربان قلبم شنیده نشود، خوشبختانه اعلام کرد که بعد از چراغ قرمز پیاده می‌شود. بعد از پیاده شدن ایشان و خالی شدن تاکسی، چون هنوز مقداری از مسیرم مانده بود آمدم جلو و کنار راننده نشستم. موضوع را به راننده گفتم و ایشان هم ضمن همدلی گفتند که خوب است در اینگونه موارد تذکر بدهید. بعد هم سر صحبتش باز شد که پدرم من افسر نظامی بود و در دوره‌ای من هم مشتاق شدم که مدرسه نظام بروم و نظامی شوم. وقتی که ما وارد مدرسه نظام شدیم، اولین چیزهایی که به ما یاد دادند هیچ ربطی به امور نظامی نداشت و برای من بسیار عجیب و غیرقابل باور بود. اولین دروس ما در مورد رفتارهای اجتماعی مثل غذا خوردن، احوالپرسی کردن، رفتار با کوچکترها و بزرگترها، روابط با مردم در کوچه و خیابان، شیوه‌های درست راه رفتن و اموری از این قبیل بود و بسیار هم بر آنها تاکید داشتند. با اینکه در خانواده‌ای نظامی بزرگ شده بودم و با نظمی که به این مسائل حساس است رشد کرده بودم، اما بسیاری از این امور برایم تازگی داشت. با گفته‌های ایشان یاد تجربه‌هایی از رفتارهای مردم کشورهای دیگر که شاهد آن بودم افتادم (اینجا نانسی (2) مردمی آماده کمک کردن). مثل رعایت حریم خصوصی، چشم در چشم نشدن با مردم، کنکاش نکردن در زندگی خصوصی دیگران، کمک کردن در صورتی که احساس کنند نیاز به کمک داری و ... همیشه هم در این موارد با خودم فکر کرده بودم که این مردم این چیزها را در جایی یاد گرفته‌اند که همه به آن پای‌بند هستند و رعایت می‌کنند.

وقتی مطلب سخن هفته 6/8/98 آقای دکتر جمالی با عنوان "دانشجوی زرنگ، استاد وظیفه‌شناس، و فعالیت یادگیری" را خواندم، اتفاق و گفتگوی روز گذشته را به یاد آوردم و این پرسش مهم در ذهنم جان گرفت که آیا مدرسه و دانشگاه فقط مکانهایی هستند برای آموختن دانش و بار آوردن آدم‌هایی با کله‌هایی مملو از علوم مختلفه؟ یا اینکه اهداف دیگری هم برایشان متصور است؟

حقیقت این است که پیچیدگی زندگی بشر باعث شده تا از یک سو مقدار مسائلی که باید آموخته شود آنقدر زیاد باشد که خانواده به تنهایی از عهده آنها بر نیاید. از سوی دیگر، وقت و دانشِ ویژه‌ای برای فراگرفتن این همه سواد برای زندگی معقول لازم است. به همه اینها اضافه کنیم ایده‌آل‌گرایی وسواسی خانواده‌ها و تا حدودی جامعه، برای پاسخ دادن به عقده‌ها و کمبودهای زندگی اهالی آن که چون خودشان نداشته‌اند، نخوانده‌اند و ندیده‌اند، مشتاق هستند که همه را در وجود یک کودک یا نوجوان متبلور ببینند. همین شده که خانواده، بخش عمده‌ای از وظایف خود برای تربیت صحیح کودکان را به نهاد تخصصی آن یعنی مدرسه واگذار کرده است.

اما، شوربختانه مدرسه و به تبع آن دانشگاه و هر نهاد آموزشی دیگری، اصل و اساس کار خود را فراموش کرده‌اند. اصلا کسی یادش نمی‌آید که آیا جز خواندن و یاد گرفتن ریاضی و علوم و شیمی و فیزیک مگر کار دیگری هم در مدرسه باید انجام شود؟ آها، یک چیز دیگر هم هست: تست زدن. آموزش حرفه‌ای روش‌هایی که بدون فکر کردن و فهمیدن، چطور جواب غلط را پیدا کنی و در رقابت برای بقا، همیشه اول باشی. به عبارتی، مدارس و نظام آموزشی، زنده ماندن را به زندگی کردن ترجیح داده است.

رسالت دانشگاه، عملکرد استاد و وظیفه دانشجو هم در ادامه همه کج‌مسیری‌های مدرسه و نظام آموزشی گم شده است. قرار بوده که در مراحل پیشرفتهتر و به فراخور سن و سال بچه‌ها، به جای مدرسه، مراکزی که قرار است زندگی کردن را به آنها بیاموزند متفاوت و متناسب عمل کنند و دانشگاه ایجاد شده است. اما دانشگاه‌ها هم تمامی هم و غم خود را بر آموختن علوم مختلف و وارد کردن اطلاعات در ذهن آدم‌ها متمرکز کرده‌اند و در بسیاری از دانشگاه‌ها و در نزد خیلی از اساتید، بهترین تدریس آن است که یک دنیا اطلاعات تخصصی را به هر ضرب و زوری که هست به کله دانشجو منتقل نماید.

حال آنکه، روش درست زیستن و توجه به کیفیت دقایق زندگی و دقت به مسائل ظریف و جزئی زندگی در هیچ کلاس و درسی آموخته نمی‌شود. برای مثال پاسخ به این پرسش‌ها در کدام درس‌ها وجود دارد:

·      حریم خصوصی دیگران یعنی چه و چطور باید حرمت آن را نگاه داریم؟

·      روش درست صحبت با استاد یا معلم چیست و چطور باید به ایشان پیام بدهیم یا چیزی بخواهیم؟

·      یک نامه اداری یا درخواست کاری را چطور بنویسیم؟

·      سر میز غذا با خانواده، دوست، رئیس، همکار و .. چه مسائلی را باید رعایت کنیم؟

·      چطور می شود بدون بی احترامی، افکار و عقاید دیگران را نقد کرد؟ آیا اصلا اشتباه یا درست بودن آنها به ما مربوط است؟

·      و...

 پرسش‌های فراوانی از این دست هست که خیلی از آدم‌ها با اینکه دائم با آنها سر و کار دارند و درگیر هستند اما هیچ وقت آموزشی برای مواجهه با آن ندیده‌اند. هر چند که این معضل در کشورهای دیگر هم مورد اشاره قرار گرفته و اگر هم ما به ازای کاربردی نداشته باشد، حداقل در وجه فانتزی می‌شود در یک کتاب رمان به آن برخورد کرد. در صفحه 46 کتاب "فرهنگ فشرده لغات چینی به انگلیسی برای عشاق" نوشته کوئو شیائولو به معضل بلد نبودن رفتار درست اجتماعی اشاره می‌کند و می‌گوید: شاید من نیاز دارم به چنین کلاسی که آگهی آن را در روزنامه‌های چین خوانده‌ام بروم و متن آگهی را به این شرح می‌آورد: "آداب و منش بین‌المللی با شرایط خاص هر فرد طراحی شده تا بسته به شرایط و نیاز، به افراد، شرکت‌ها، موسسات، سازمان‌ها، مدارس یا خانواده‌ها آموزش لازم را ارائه نماید".

حالا اگر کسی خیلی خوش شانس بوده و اهل کتاب، ممکن است در کتاب‌ها با آنها برخورد کرده و شناختی پیدا کرده باشد، اما آنهایی که آموزشی بابت این مسائل و هزار و یک مساله دیگر زندگی ندیده‌اند، پاسخ بسیاری از این پرسش‌ها را یا نگرفته‌اند یا با درد و رنج و خطر و آزمایش مستقیم به دست آورده‌اند که در خیلی از موارد تجربیات تلخ و یاس‌آوری بوده است.

درست است که الان یک درس به اسم "دین و زندگی" در مدارس وجود دارد اما همانطور که از اسم آن بر می‌آید بیشترین تمرکز آن بر دین و زندگی دینی است و نه مسائل عرفی و اجتماعی برای زندگی جاری. یادگیری درست و آموزش نوع سومی که در نوشته آقای دکتر جمالی به آن اشاره می‌شود هم در راستای همین توجه به رویکرد نظام آموزشی ما معنا پیدا می‌کند. اینکه دانش‌آموز یا دانشجو درک کرده باشد که به مدرسه و دانشگاه می‌آید و علم‌آموزی می‌کند که بتواند زندگی بهتری را برای خود و دیگران رقم بزند. بر این اساس، وقتی که وارد محیط دانشگاه می‌شود، باید افق روشنی را برای خودش ترسیم کرده باشد که آموختن علم و زندگی دو بال اصلی پرواز در این مسیر باشد. در غیر این صورت، نتیجه می‌شود خیل فارغ‌التحصیلانی که الان مدرک در دست، در عمق وجودشان حسرت می‌خورند که چرا وقتشان را صرف چیزی کرده‌اند که الان نه درآمد مادی برایشان به ارمغان می‌آورد و نه آرامش روحی و روانی. یادمان نرود که هم مدرسه و هم دانشگاه برای این است که زندگی کردن را بیاموزیم و مهمتر اینکه در شرایط بی‌خطر آن را تجربه و آزمون کنیم.

نقدی
|
Iran
|
1398/08/19 - 15:42
0
0
سلام و سپاس از مطلب زیبایتان، میشود روزی را ببینیم که فرزندانمان در مدارس درس زندگی بیاموزند؟ و روزی میشود که بپذیریم که ارتقاء فرهنگ مستلزم تلاش همه افراد جامعه است؟
به امید آنروز
کتابدار
|
Iran
|
1398/08/19 - 08:48
0
2
سوگمندانه بعضی ما ایرانی ها می دانیم کاری درست نیست ولی انجام می دهیم
مثل تقلب کردن
تخلف از قانون
و...
راهش از مهدکودک ها می گذرد نه مدرسه ...مدرسه دیگر دیراست
ولی افسوس که در آنجا تنها چیزی که خوب به بچه یاد می دهند رقصیدن با هر آهنگ شاد و غمگینی است (بماند که برای بعضی بچه ها هم مشکلات جسمی بدین واسطه رخ می دهد)...
کتابدار شرقی
|
Iran
|
1398/08/18 - 13:50
0
1
کتابهای آموزش مسائل اجتماعی در ایران هم هست
برای نمونه یک مجموعه 3جلدی از انتشارات سوره مهر که سال پیش به کتابخانه های عمومی آمده خیلی خوب و با کیفیته
این 3 کتاب مجموعه طنز نوجوان هست با عناوین زیر:

1- تکنولوژیک یا فن آوریک، مسأله چیست؟(وسایل ارتباطی چیستند و با ما چه رفتاری می کنند؟)/ تالیف سعید طلایی

2- لطفا با پوست نخورید (چیزهایی درباره چیزهای فرهنگی)/ تالیف حسام الدین مقامی کیا

3- بفرماید داخل، دم در بد است! (چگونه آداب معاشرت خود را رعایت کنیم؟)/ تالیف حمیده سادات لطیفی

کتابهای خوب دیگری هم در این زمینه (حداقل در کتابخانه های عمومی که ازش اطلاع دارم) هستن اگر کتابخوانی براشون پیدا بشه.
کتابدار شرقی
|
Iran
|
1398/08/18 - 13:35
1
1
سلام
جناب دکتر ممنون از مطالب خوبتان
با کلیت این مطلب موافقم و اینکه نظام آموزش ما سراسر ایراده و اهتمام جدی هم برای رفع آن احساس نمیشه
محتوای دروس چه در دروس فنی چه محض چه اجتماعی تا حد قابل توجهی ، کاربردی نیستن
اما جدا کردن "مسائل عرفی و اجتماعی برای زندگی جاری" از «زندگی دینی» (پاراگراف آخر)، پذیرفتنی نیست. چرا که زندگی دینی همه مسائل رو شامل میشه و براش راهکار داره هر چند که در کتابهای درسی به درستی به اینها پرداخته نشده
با احترام
صابری
|
Iran
|
1398/08/18 - 12:47
0
0
با تشکر از جناب آقای دکتر زین العابدینی. در سال های اخیر چالش بزرگ محیط های دانشگاهی آموزش مهارت های ارتباطی و کنترل و مدیریت رفتارهای شخصی است. و این خلاء بزرگ نظام آموزشی ما در آموزش و پرورش است که متأسفانه فقط و فقط با تأکید بر درس و کنکور به دانش آموز هیچ مهارت ارتباطی را یاد نمی دهند و فقط او را به دانشگاه می فرستند با انبوهی از گژ رفتاریهایی که تازه اینجا خودش را نشان می دهد....
مهارت های زندگی هم همانطور که آقای دکتر جمالی فرمودند به شکل فرمایشی و درسی قابل آموزش نیست اینها مهارت های عملی است که فرد باید از بچگی ببیند و یاد بگیرد که متأسفانه نه خانواده ها اهتمام لازم را دارند و نه نظام آموزشی...
نهایت این است که در بین دروس مجبور باشیم کمی مهارت اجتماعی به دانشجو بیاموزیم آنهم اگر یاد بگیرند. مقاومت برای یادگیری در سنین بالا بیشتر می شود.
بهار
|
Iran
|
1398/08/18 - 12:36
0
4
درود بر دکتر زین العابدینی عزیز
به نظرم اکثر دانشگاههای کشور حتی از آموزش همان تخصص و مهارتی که فرد در آن پذیرفته و وارد دانشگاه شده هم عاجز هستند چه برسد به مهارتهای زندگی. اگر دانشگاههایی مثل خوارزمی و تهران و شریف و شهید بهشتی و تعدادی انگشت شمار که در آنها هنوز استاد، استاد است و دانشجو، دانش جو را ملاک قرار ندهیم، در بسیاری از دانشگاهها واقعا نمیتوان متوجه شد که هدف از رفت و آمد این خیل آدم به نام دانشجو و این خیل حقوق بگیر به نام استاد چیست!
aaa
|
United Kingdom
|
1398/08/18 - 08:26
0
1
با سلام
استاد گرامی من رشته ام اموزش است این مسائلی که شما فرمودید در دانشگاه ها از طریق کوریکولوم پنهان اموخته می شود لذا بایستی جاهایی که دانشجویان به طور خود آموز مطالب را یاد می گیرند مورد توجه مسئولین دانشگاه ها قرار گیرد. به طور مثال در صف سلف ایستادن، بایستی مسئولین انجا ااموزش دهنده باشند. در انجام امور اموزشی و پژوهشی کارشناسان مربوطه خود آموزش دهنده هستند از طرق رفتار و کردار و عملشان
لذا پیشنهاد می شود کارشناسان دانشگاهها به طرق مختلف آموزش ببینند تا دانشجویان از این کوریکولوم ها یپنهان درس بگیرند.
عبدالحسین طالعی
|
United States
|
1398/08/17 - 05:37
0
0
ادامه، در طول این همه سالهای تدریس کمتر پیش آمده که دانشجوئی تعارف کند و تخته پاک کن را از دستم بگیرد. آدامس جویدن سر کلاس، موبایل بازی و... همین ها را لیست کنید تا به کمک دوستان گامی برداشته شود. خیلی دیر شده است.
عبدالحسین طالعی
|
United States
|
1398/08/17 - 05:35
0
0
تذکر بجا و جدی ای است. به نظرم از همین مدرسه لیزنا شروع کنیم. آموزش های اخلاق اجتماعی را که ضرورت دارد همین جا بگوییم. خیلی دیر شده است. یکی از همکاران می گفت من غالبا هنگام ورود به کلاس، درس تخته را پاک می کنم. و هنگام خروج از کلاس نیز.
جمالی
|
Australia
|
1398/08/16 - 07:58
0
7
بسیار خوب. سام که می خواست مدرسه برود، قبل از ثبت نام، مدارس روزی به عنوان آشنایی دارند که والدین و بچه ها می روند مدرسه را ببینند و با برنامه‌هایشان آشنا شوند و بعد مدرسه را انتخاب کنند (اگر چه مدرسه دولتی بود). دو مدرسه ای که رفتیم من هیچ صحبتی از درس و ریاضی و غیره نشنیدم که بگویند ما مثلا ریاضی و علوم را چقدر خوب درس می دهیم. تمام حرف مسئولان مدرسه در تبلیغ و توضیح خودشان این بود که ما اینجا بچه ها را برای زندگی آماده می کنیم. اینجا یاد می‌گیرند که با هم همکاری کنند، ارتباط برقرار کنند، اعتماد به نفس داشته باشند و ...؛ البته واضح است که درس هم می دهند منتها واقعاً تمرکزشان روی زندگی است. این کار هم البته از طریق درسی به نام مثلا «آیین زندگی» و چیزهای مشابه انجام نمی‌شود. بلکه از طریق فعالیت‌های روزمره بچه هاست.بازی و کار گروهی و مسئولیت و غیره. کلاس اول و دوم با هم در یک کلاسند. سال او که پیش دبستانی بود، یک دانش آموز سال پنجمی مسئول سام بود. مثلاً رفیق و مواظبش بود. در ایران همه چیز همانطور که نوشته‌ای، درس شده است. وقتی هم که میخواهند چیزی از جنس زندگی به بچه ها یاد بدهند، بگذریم که متعصبانه و گاه اشتباه است، آن را هم با درس و کتاب و نصحیت و سخنرانی معلم می خواهند یاد بدهند.
زینالی
|
Iran
|
1398/08/15 - 19:58
0
1
با سلام و احترام
خدمت دکتر زین العابدینی، مسئولین و خوانندگان لیزنا
همانطور که آقای دکتر به ان اشاره کرده‌اند، مدرسه و دانشگاه ان چه را که ضروری بوده و انسان همواره با آن سروکار دارد، به دانش‌آموز و دانش جو یاد نمی دهد اگرچه یک سری اطلاعات تخصصی را در اختیار وی قرار می دهد که شاید به‌کار گرفته شود و یا شاید هرگز به عمل نیاید. در واقع می‌توان گفت که هدف و فلسفه مدرسه و دانشگاه نادیده گرفته شده است.
با احترام.
مهدی زینالی
کاظم حافظیان رضوی
|
Iran
|
1398/08/15 - 19:01
0
3
جناب حاجی زین العابدینی عزیز. نخست سپاس. و اما بعد. تصور می کنم از تمرین ها و تجربه های زیادی که ما ایرانی ها از کوچک و بزرگ داریم ایستادن در صف های مختلف است. دیدید چگونه یک صف را مثلا با زرنگی به چند صف تبدیل می کنیم. در مسیر ورودی یک گذرگاه دو خطه را چگونه چهار خطه می کنیم آنهم با کمال پر رویی. هرگز نفهمیدم چرا این کار ها را دزدی یا بد اخلاقی نمی دانیم. برخی آنرا زرنگی هم می دانند. بدون شک هنوز نیاز به آموزش داریم . اما تا کی ....نمی دانم.
پاسخ ها
بهار
| Iran |
1398/08/18 - 12:31
سلام بر دکتر حافظیان عزیز
باز هم جای شکر و سپاس دارد که عده ای هستیم که می پذیریم نیاز به آموزش داریم، چون اغلب افراد حتی نیاز به آموزش دارند تا بپذیریند که نیاز به آموزش دارند و امثال این رفتارهای ضد اجتماعی را جزیی از تربیت اصیل!!!! خود ندانند.
خواهشمند است جهت تسهیل ارتباط خود با لیزنا، در هنگام ارسال پیام نکات ذیل را در نظر داشته باشید:
۱. از توهین به افراد، قومیت‌ها و نژاد‌ها خودداری کرده و از تمسخر دیگران بپرهیزید و از اتهام‌زنی به دیگران خودداری نمائید.
۲.از آنجا که پیام‌ها با نام شما منتشر خواهد شد، بهتر است با ارسال نام واقعی و ایمیل خود لیزنا را در شکل دهی بهتر بحث یاری نمایید.
۳. از به کار بردن نام افراد (حقیقی یا حقوقی)، سازمان‌ها، نهادهای عمومی و خصوصی خودداری فرمائید.
۴. از ارسال پیام های تکراری که دیگر مخاطبان آن را ارسال کرده اند خودداری نمائید.
۵. حتی الامکان از ارسال مطالب با زبانی غیر از فارسی خودداری نمائید.
نام:
ایمیل:
* نظر: