داخلی
»مطالب کتابداری
»ایفلا
صالح زمانی: دکترای جامعهشناسی سیاسی از دانشگاه بروکسل و سردبیر نشریه آیبولتن:
شنبه (3/6/97)
امروز با برنامه افتتاحیه ایفلا شروع شد. دیشب بازهم دیر خوابیدم چون مشغول کارهای شخصی بودم. انگار تمرکز آدم در شب چند برابر است اما کمخوابی باعث می شود صبح سرحال نباشم. آرام آرام بهتر می شود. ساعت 10 و چهل دقیقه با ده دقیقه تاخیر در سالن اصلی بودم. آقای دکتر خسروی و خانم اکبری و ترکاشوند ظاهرا زودتر رفته بودند. فردی به نام آقای سالمی که از کارمندان سفارت است و به استقبال ما هم آمده بود از بدو ورود ما هر روز تماس می گیرد و از وضعیت ما می پرسد. زیاد نمی دانم چرا. دیروز هم گفته بود که قرار است خانم سفیر در مراسم افتتاحیه شرکت کند. خبر و اقدام خوبی بود. امروز که نیامده بودند و آقای سالمی گفتند که کاری برایشان پیش آمده است. مراسم باشکوه و خوبی بود. مشخص است که مالزیایی ها ایفلا را به فرصت گردشگری تبدیل کرده اند. وزیر فرهنگ و توریسم مالزی هم آمده بود. خانم سالمرون و آقای لایتنر هم سخنران های اول بودند. ماهاتیر محمد هم پیام ویدئویی داده بود. یک نمایش جذابی هم نشان دادند که مربوط به فرایند نوسازی از توسعه روستایی تا توسعه شهری در مالزی بود. آخرین سکانسش هم مربوط به تحولات سایبری و تکنولوژی بود. یاد کتاب شاهکار نوربرت الیاس افتادم به نام فرایند متمدن شدن. این کتاب را آخرین بار سوپروایزرم پیشنهاد کرده بود که بخوانم. شک ندارم که مالزی در بلند مدت به یکی از بزرگترین اقتصادهای جهان تبدیل خواهد شد. سرمایه گذاری هایش بر روی های تک بسیار گسترده است. ماهاتیر محمد و وزیر فرهنگ شان هم از کوالالامپور به عنوان شهر تنوع فرهنگی یاد می کردند. انگار شعار و لوگوی شهر همین است(city of diversity). هر دوی این مقامات سیاسی و فرهنگی در سخنان کوتاهشان تلاش کردند تا به روز بودن و دموکراسی شان را به رخ حضار بکشند. هر دو سخنانشان را بر بستر شعار ایفلا سوار کردند (جوامع تحول گرا و کتابخانه های تحول گرا). بخشی از صحبت های کوتاه ماهاتیر به این موضوع اشاره داشت که بدون کتابخانه ها از تمدن فاصله می گیریم. بسیار جمله کلیدی و مهمی است. مشخص است که مشاورین کارآزموده ای دارد. این جمله ها بعید است که از دهان یک سیاست مدار توسعه گرا شنیده شود.
سخنرانی سالمرون هم جالب بود. در ابتدای سخنرانی اش با چند زبان خوش آمد گفت. سالمرون شخصیت محبوبی است. سال گذشته برای دعوتش به تهران خیلی تلاش کردیم. به راحتی نپذیرفت اما در نهایت آمد. ما هم برایش برنامه های خوبی تدوین کردیم. همان ابتدا که در کمیته برگزاری هشتادمین سالگرد کتابخانه ملی مطرح کردم که رییس یا دبیرکل را به ایران دعوت کنیم برخی آن را جدی نگرفتند. خیلی هم صریح گفتند که فلانی آمریکایی است و نمی تواند ویزا بگیرد. یادم هست که عمده افراد در آن جلسه حتی ایشان را نمی شناختند و با سرچ موبایلی در همان جلسه با نام او آشنا شدند!
خوشبختانه با تلاشهای زیاد دعوتش کردیم و آمد و در مدت حضورش در تهران در هر کجا که امکانش باشد ملاقات و بازدید فراهم شد حضور یافت. دانشگاه الزهرا و دانشگاه شهید بهشتی با استقبال خوب رؤسایشان از وی پذیرایی کردند. یادم می آید که در میانه بازدید از دانشگاه الزهرا که باید هر چه سریع تر به کتابخانه بر می گشت، یک بازدید هم از کتابخانه حسینیه ارشاد ایجاد کردیم. خانم خراسانچی می گفت که بحث کتابخانه های عمومی خیلی مهم است و خوب است که حتما از یکی از کتابخانه های عمومی بازدید کند. به نظرم سفر سالمرون به تهران اتفاق خوبی بود که در دوران ریاست خانم دکتر بروجردی افتاد. به دلایل متعدد که از طرح آن اینجا منصرف می شوم، بعید هم می دانم دیگر چنین سفرهایی در این سطح تکرار شود. امروز هم سخنرانی خوبی ارائه داد. کاملا در سطح رییس ایفلا سخنرانی می کند. در تهران هم خیلی دست بالا سخنرانی کرد. یعنی وقتی حرف می زند کاملا مشخص است که یک مدیر حرف می زند. حرف هایش کاملا حکم مانیفست را دارد برای ایفلا. وقتی از تغییر حرف می زند لذت می برم. در طول سخنرانی به این نتیجه می رسم که مثل جان کندن است این پذیرش تغییر. از سخت ترین مراحل توسعه همین پذیرش تغییر است. می گوید کتابخانه ها در دنیای جدید موتورهای تغییر هستند. یادم می آید که عین همین جمله را در کتابخانه ملی هم گفت. مشخص است که هر روز یک حرف نمی زند و برای مدیریتش زمینه (theme) تعریف کرده است و چند سال هم آن را ترویج می کند. امروز هم می گفت باید اعتماد به نفس داشت و از انفعال فاصله گرفت. هم در قامت یک رییس است و هم در قامت یک مربی. همزمان هر دو نقش را ایفا می کند. نمی دانم چرا امروز ناخداآگاه یاد خرید هایش از تهران افتادم. آن قدر برنامه های سفر تهران فشرده بود که مجبور شدیم یک روز در میانه مسیر در میدان هفت تیر پیاده شویم و از یکی از مغازه های ضلع جنوب میدان چند مانتو و روسری بخرد. می گفت خیلی ارزان است و می تواند برای مادرش کلی سوغات به اسپانیا ببرد.
سخنرانی بعدی هم جرالد لایتنر بود. یک اتریشی فعال در حوزه کتابداری است. انگلیسی را کاملا به لهجه آلمانی حرف می زند. جالب است کسی که مهم ترین پروژه ایفلا را در دست دارد و از طرفی پست دبیرکلی را هم نمایندگی می کند اصلا تحصیلات کتابداری ندارد. لایتنر ادبیات و تاریخ خوانده است ظاهرا اما بیست و پنج سال در کتابخانه کار کرده. برای اولین بار دیروز با او برخورد داشتم. بسیار گرم و خوش برخورد است. هنوز درگیر قطعی کردن تاریخ سفرش به تهران هستم. خیلی سرش شلوغ است و می گفت تا دسامبر برنامه هایش پر است. باید بیشتر تلاش کنیم که حتما به تهران بیاید. هدف اصلی این است که روح برنامه چشم انداز جهانی را به کتابداران ایرانی منتقل کند. سخنرانی او به نظرم درخشان بود. می گفت این اولین بار است که ایفلا برای یک پروژه، از همه کتابداران خواسته تا نظر بدهند و تا به حال اینگونه هر کتابدار در هر نقطه از جهان را به این شکل به مشارکت نطلبیده بود. جالب است که 119 کشور در این پروژه مشارکت داشته اند. اینکه چرا ما در این 119 کشور نیستیم از آن داستان های دردناکی است که نمی خواهم درباره اش حرفی بزنم. به قول مرحوم جمال زاده فقط می توانم بگویم که از ماست که بر ماست. خلاصه اینکه این مقامات ایفلا فوق العاده سخنرانی می کنند به طوری که محتوای کلامشان با جایگاهشان به طرز عجیبی همخوانی دارد. در سخنرانی اش می گفت که ایفلا بر ارزش های ضد تبعیض و آزادی دسترسی به اطلاعات بنا شده است و همه ما وظیفه داریم در هر جایی که هستیم از این ارزش ها حمایت کنیم. اینکه کتابداران ما به چه میزان در این زمینه فعال هستند را بهتر است خودشان پاسخ دهند. یک وقتی به آقای دکتر افشار می گفتم که انجمن کتابداری به شدت محلی و غیر جهانی عمل می کند. مثالش هم واضح است. مثلا انتظار می رود که با مسدودسازی شبکه های اجتماعی که حتی رییس جمهور نیز در مورد آن موضع شفاف دارد، بیانیه بدهند و اعتراض کنند. این انفعال مورد پذیرش ارزش های ایفلا نیست و با آنچه ما آن را در استانداردهای جهانی کتابدار می نامیم فاصله دارد. البته این نقص را کتابخانه ملی هم دارد. اساسا جامعه کتابداری غرق شده است در تکنیک (فهرست نویسی، پردازش، استانداردها و ...) و دور افتاده است از آن چیزی که امروز لایتنر بر آن تاکید می کند. حالا این جمله ها بعدا شر درست نکند خوب است. احتمالا محکوم می شوم. زیاد هم مهم نیست. از اثرات جامعه شناسی خواندن همین انتقادی نگریستن به پدیده هاست که ما به آن عادت کردیم. با این حال ای کاش کمیته ای در کتابخانه ملی تشکیل شود و به گلوبال ویژن بپردازد. خانم پازوکی چند هفته پیش پیشنهاد داد که با همکاری انجمن می توانیم چنین کاری را انجام دهیم. در مجموع برنامه خوب و باشکوهی برگزار شد.
ساعت 12 برنامه افتتاحیه به پایان رسید و بلافاصله در کمیته آس آن شرکت کردیم. دکتر خسروی، دکتر اکبری، دکتر صمیعی، دکتر مومنی و دکتر ترکاشوند هم بودند. خیلی کوتاه بود و بلافاصله به ضیافت ناهار رفتیم. ناهار جالبی بود چون معمولا از قبل همه شرکت کنندگان ایرانی در این کمیته ثبت نام کرده بودند و همه میهمان نشست بودند. خلاصه که به همین جمع خانم پاسیار، خانم معماری، آقای دکتر اصنافی و خانم پاکدامن و نیک نیا هم اضافه شدند. فضا برای چند دقیقه کاملا ایرانی شد. بعداز ناهار کمیته ها کاملا تخصصی بود که من تقریبا از آنها سر در نمی آورم. دکتر اکبری و ترکاشوند به سمت نشست استانداردها رفتند و دکتر خسروی هم به کمیته آسیا اقیانوسیه رفت. من هم از فرصت استفاده کردم و به هتل آمدم تا برخی کارهای عقب مانده را انجام دهم. گزارشی هم نوشتم برای کتابخانه ملی تا به جهت خبری از آن استفاده کنند. حدود ساعت 3 و نیم مجددا به سالن اجلاس بر گشتم. قرارمان ساعت 4 بود و همگی جمع شدیم تا عکس یادگاری بگیریم. قبل از اینکه به ساعت 4 برسیم اتفاقی خانم نفیسه احمد (رییس کتابخانه ملی مالزی) را در یکی از راهروها دیدم. از دور، دست تکان داد و گرم برخورد کرد. سال گذشته همزمان به سفر سالمرون، مهمان ما بود در تهران. به آرامی به من گفت که همه شما نیاز به ثبت نام ندارید. زیاد جدی نمی گیریم و کنترل نمی کنیم. کارت هایتان را به هم قرض بدهید و در نشست ها حاضر شوید. من هم به صورتی که انگار این راه حل را نمی دانستم سرم را تکان دادم. یک بسته از آی بولتن را هم به او دادم و گفتم که نظرش را بدهد. قبل از اینکه به مالزی بیاییم هر سه شماره را در یک بسته گذاشتیم و به تعداد 100 بسته با خودمان آوردیم (البته زحمتش را خانم معماری و خانم پاسیار کشیدند). الان احساس می کنم که باید 500 نسخه می آوردم. کاملا به درد چنین مجامعی می خورد. خوشبختانه کار از کار گذشته و این نشریه جایگاه خودش را پیدا کرده و منجر به حساسیت های متعددی شده است. همین که حساسیت ایجاد کرده یعنی موفق است. بهتر از ده ها پروژه ای است که آغاز می شوند و تمام می شوند و آب از آب هم تکان نمی خورد. خلاصه که فرصت خوبی است که نصیب کتابخانه ملی و انجمن کتابداری شده است. انصافا و بدون تردید کیفیت خوب این نشریه مدیون دقت نظر، خلاقیت و همراهی یک تیم دوستانه و خوش فکرش است، همگی عاشقانه کار می کنند و اوقات فراغتشان را وقف این نشریه کرده اند. در دیدار اخیر با خانم دکتر بروجردی از ایشان گفتم و تأکید کردم که هر چقدر از نیروهای علاقه مند و دغدغه مند در طرحهای محتوایی بهره مند شویم اثربخشی و عمق بیشتری به فعالیتها خواهیم بخشید. ایشان هم خدا را شکر از کیفیت راضی هستند. قرار است دامنه شرکای نشریه را هم توسعه دهیم تا از این طریق مشارکت را بالا ببریم. باغ کتاب و سازمان فرهنگ و ارتباطات هم به طور جدی اعلام آمادگی کرده اند. قبل از سفر مالزی جلسه مشترکی هم برگزار کردیم که ان شاءالله به زودی کار را با طرحی جدید دنبال خواهیم کرد.
۱. از توهین به افراد، قومیتها و نژادها خودداری کرده و از تمسخر دیگران بپرهیزید و از اتهامزنی به دیگران خودداری نمائید.
۲.از آنجا که پیامها با نام شما منتشر خواهد شد، بهتر است با ارسال نام واقعی و ایمیل خود لیزنا را در شکل دهی بهتر بحث یاری نمایید.
۳. از به کار بردن نام افراد (حقیقی یا حقوقی)، سازمانها، نهادهای عمومی و خصوصی خودداری فرمائید.
۴. از ارسال پیام های تکراری که دیگر مخاطبان آن را ارسال کرده اند خودداری نمائید.
۵. حتی الامکان از ارسال مطالب با زبانی غیر از فارسی خودداری نمائید.