داخلی
»مطالب کتابداری
»گفتگو
ضرورت ایجاد بستر مدیریت دانش و بستر آموزشی برای کتابداران در نهاد کتابخانهها
مهری پریرخ، استاد پیشکسوت کتابداری و عضو هیئت امنای نهاد کتابخانههای عمومی کشور فعالیتهای این نهاد در دوره دبیری علیرضا مختارپور را مورد ارزیابی قرار داد.
در بخش اول این گفتوگو پریرخ مقابله با تخصصگریزی و توجه بیشتر به نظرات و ایدههای کتابداران را از فعالیتهای مثبت نهاد در چند سال گذشته برشمرد و با اشاره به گستردگی و وسعت کتابخانههای عمومی، بر لزوم ایجاد بستری آموزشی برای همه کارکنان، ضرورت مدیریت دانش و استفاده از کتابداران در پستهای مدیریتی در این نهاد تاکید کرد.
آقای مختارپور یک دوره دبیری نهاد کتابخانههای عمومی کشور را پشت سر گذاشتند و دور دوم را با حکم وزیر محترم ارشاد آغاز کردهاند. با توجه به اینکه میدانیم شما به علت علاقه شخصی همواره فعالیتهای نهاد را دنبال کردهاید حرکتهای نهاد در این دو دوره را چگونه ارزیابی میکنید؟
باید گفت دورهای که با حضور جناب آقای مختارپور شروع شد وارث بسیاری از مشکلاتی بود که در نهاد وجود داشت. یکی از این مشکلات «تخصصگریزی» بود که چه در آزمونهایی که برگزار میشد و افراد مختلف با رشتههای مختلف به کار گمارده میشدند و چه در بدنه مدیریتی نهاد به راحتی میشد آن را دید. بعد از اینکه علیرضا مختار پور در دوره اول آمد (و هم اکنون میتوان نشانه های آن را دید) اول اینکه به کتابدار بهای خاصی داده شد. از نظر معیشتی به آنان توجه شد همچنین دیدگاهها و نظرات کتابداران مورد توجه قرار گرفت؛ به صورتی که اکنون کتابداران خود میتوانند به راحتی با شخص ایشان و با همکاران دیگر ارتباط برقرار کنند. در حال حاضر زمینه فعالیت برای کتابداران بیشتر فراهم شده است. البته مسلما نمیتوان گفت آن چیزی که اکنون فراهم گشته است ایدهآل محسوب میشود و کتابداران هیچ مشکلی در ارتباطات و یا در فعالیتهای تخصصی خود (بدون نیاز به دریافت مجوز و به شکل آزادانه) ندارند. اما وقتی شرایط امروز را با قبلتر مقایسه میکنیم، میتوانیم بگوییم وضعیت بسیار بهتر شده و کارها برای بهبود زمینه نامناسبی که به دبیر کل منتقل شده بود و جای کار بسیار داشت، تا حدی شروع شده است و امیدواریم روز به روز بهتر شود.
در مورد مشکل تخصصگریزی که بیان کردید توضیح دهید و بفرمایید در دوره فعلی با این تخصصگریزی چگونه مقابله شده است؟
یک مورد در امتحانهایی بود که برای استخدام صورت میگرفت و افراد از هر رشته و هر زمینه امکان شرکت در این امتحانات را داشتند. البته نباید این نیاز کتابخانهها را نادیده گرفت که در بخش خدمات و جایی که با نیاز واقعی مردم روبهرو هستیم، خوب است تخصصهای مختلفی داشته باشیم. اما این افراد غیرکتابدار که برای مثال تخصص در زمینه روانشناسی یا حقوق دارند، باید دورههای فشرده کتابداری را بگذرانند تا بتوانند در مقابل مراجعه کننده پاسخگو باشند و بر اساس تخصص خود، خدمات شایستهای را ارائه دهند. چون افراد این آموزشهای فشرده و تخصصی کتابداری را نمیبینند، همان بهتر که از ابتدا کتابداران استخدام شوند و مهارتهای ارتباطی و آموزشهای خاص تخصصی را دریافت کنند.
در دوره آقای مختارپور تمام تلاشها صورت گرفت که تا حد ممکن کتابداران به کار گرفته شوند. تا قبل از ایشان به کتابداران آنطور که باید بها داده نمیشد. با توجه به آنچه که تا به حال رخ داده است میبینیم که هم وضع کتابداران حداقل از نظر معیشتی بسیار بهتر شده است و هم از نظر دیدگاههای تخصصی، برای پیاده کردن ایدههای خود (هر چند ممکن است در بعضی موارد طی کردن سلسله مراتبی لازم باشد) از اختیار بیشتری برخوردار شدند.
نهاد کتابخانههای عمومی در این دوره در چه بخشهایی قویتر و در چه بخشهایی ضعیفتر عمل کرده است؟
از آنجایی که زمینههای کاری نهاد بسیار گسترده است پوشش دادن همه این زمینهها هم بسیار سخت است. تا جایی که من اطلاع دارم و طبق توضیحاتی که در نهاد کتابخانههای عمومی ارائه دادند، در حال حاضر در زمینه تهیه منابع دقت بیشتری میشود، با کتابدارن بیشتر مشورت میشود، سیاهههایی تهیه و کتابها بر اساس نیازها ارسال میشود، کتابداران در مورد کتابها نظر میدهند، کتابهایی که پر خواننده هستند و بیشتر امانت برده میشوند، بیشتر مورد توجه قرار میگیرند و این نوع کتابها خریداری و برای کتابخانههای عمومی ارسال میشوند. کلا خط مشیهای خاصی در این زمینه پیاده شده است.
اما به غیر از آن بحث آموزش کارکنان هم مورد توجه خاص قرار گرفته است. البته در این زمینه با توجه به این که ۳هزار و ۵۰۰ کتابخانه عمومی زیرمجموعه نهاد کتابخانهها وجود دارد و 7هزار و ۵۰۰ کتابدار در حال فعالیت هستند، این مسئله به هیچ عنوان شوخی نیست! هر فرد باید ۴۰ ساعت در سال دوره آموزشی بگذراند. فراهم کردن چنین آموزشهایی برای این جامعه گسترده زمانی زیاد و برنامهریزی دقیق و همچنین استفاده از راهبردهای جدید میخواهد. در حال حاضر کارهایی برای ارائه این آموزشها صورت گرفته است اما نهاد در این زمینه جای کار بسیاری دارد و این یکی از زمینههایی است که باید به آن توجه بسیاری داشته باشد. دیگر نمیتوانیم برای آموزش کارکنان رویکردهایی سنتی داشته باشیم. حتی در جوامع محدود و مراکز خاص و قابل دسترس نیز رویکرد سنتی در آموزش مطرح نیست. اما آموزش نیروهای نهاد با جامعهای به این اندازه گسترده و پراکنده در سراسر ایران، مشکلتر خواهد بود. بنابراین حتما باید از راهبردهای جدید استفاده کرد.
از همه مهمتر، همانطور که قبلاً هم گفتهام و جز پیشنهادهای من به خود نهاد نیز بوده است، نباید سیاستگذاریها به گونهای باشد که نهاد عرضه کننده آموزش برای کتابداران محسوب شود، بلکه کتابدار باید طالب آموزش باشد و خود به دنبال آموزش برود. کار نهاد در این زمینه فراهم کردن یک بستر مناسب است؛ یعنی بستر آموزشی برای کتابداران و امکانات.
اگر این مسئله را به چند قسمت تقسیم کنیم یکی از بخشها آموزشهای مداوم حضوری است که باید در حد توان صورت گیرد. با توجه به جامعه وسیع و گسترده کتابداران، نمیتوان گفت که این آموزشها میتواند به صورت منظم و مرتب انجام شود. اما در هر صورت در هر دوره زمانی میتواند برای یک گروه برگزار شود.
یکی دیگر از این بخشها آموزشهای الکترونیک است. آموزشهایی که به شکل الکترونیکی و مجازی و از راه دور انجام میشود. از آنجایی که کیفیت آموزش بسیار اهمیت دارد باید از بهترین آموزش دهندهها با تخصصهای مختلف استفاده کرد. این آموزشها باید به صورت لوح فشرده و یا آنلاین پخش شود و یا به صورت ویدیویی در سایت نهاد قابل دسترس باشد و کتابداران خود این آموزشها را مرور کنند و سپس بر اساس آموختههای خود ارزیابی کیفی شوند. وقتی ارزیابی کارکنان از دانش کتابداران انجام شود و بر اساس کیفیت کار کتابداران باشد، کیفیت کاری که آموختهها به آنان توصیه میکنند، کتابدار به سمت این آموزشها خواهد رفت و آموختهها را به خوبی مرور خواهد کرد و آماده خواهد بود که در ارزیابیها شرکت کند و بهترین نتایج را دریافت نماید؛ چرا که آنچه ما در اکثر کتابداران میبینیم میل به رشد است. اکثر کتابداران میل به رشد دارند و به آن علاقهمند هستند. بنابراین اگر کلاسهای مجازی و الکترونیکی با کیفیتی خوب ارائه شود، آنها از این کلاسها استقبال خواهند کرد. آنچه من مطرح میکنم این است که کتابدار خود باید به سمت آموزش بیایند و نهاد نباید بالاجبار ساز و کاری بسیار فراهم کند و کتابداران را توصیه و مجبور کند که آموزشهایی را دریافت کنند. ارزیابیها و ارتقاهای کتابداران میتواند به این آموزشها وابسته باشند. بنابراین از طرف دیگر باید تیم ارزیابی آن تیمی صالح، متوازن و صاحب دانش باشد که به طور منظم و مداوم ارزیابیها را انجام میدهد.
بخش دیگر آموزشهایی هستند که میتوانند در رابطه با نوع آموزش به صورت متمرکز برنامهریزی شوند، اما خود آموزشها به صورت محلی توسط نیروها و پتانسیل های محلی ارائه میشود. برای مثال نیروها مهارتهای ارتباطی یا برخی از مهارتهای مربوط به فناوری و مهارتهای زندگی را دریافت کنند و در کتابخانهها آموزش دهند. در اینجا ضرورتی وجود ندارد که همه کتابداران در یک استان آموزشها را دریافت کنند، بلکه نهاد میتواند بهترین و برترین کتابداران را شناسایی نماید (کسانی که مهارتها و علایق آموزشی دارند)، به آنها آموزش دهد و این کتابداران نیز به بقیه آموزش دهند؛ یعنی «آموزشِ آموزش دهندگان» که قبلاً هم مطرح کردهام. به همین دلیل می گویم که استراتژیها، خطمشیها و رویکردهای آموزشی باید تغییر یابد.
بخش بعدی که میتواند بسیار مورد توجه قرار گیرد، به این صورت است که هدف و چگونگی پیادهسازی انواع برنامههایی که قرار است و یا ضرورت دارد که ارائه شود و همچنین رهنمودهایی برای ارزیابی آنها به شکل مکتوب در آید. این خود نوعی آموزش است و میتواند به همراه برنامه ای که پیشنهاد میشود برای مردم اجرا کنیم (برای مثال در روزهای خاص مانند روز کتاب کودک، بزرگداشت فردوسی، سالروز میلاد یکی از ائمه و غیره) توسط کتابخانه در سطح شهر پیاده شود. اهداف این رهنمودها، مخاطبها و غیره میتواند به شکل مکتوب در آید و در فضایی مانند سایت نهاد قرار گیرد. قبلا به بحث مدیریت دانش در نهاد اشاره کردم و خود نهاد هم در این زمینه برنامههایی دارد. اگر این بستر فراهم شود تمام این مکتوبات در آن به اشتراک گذاشته میشوند و همه کتابداران به شکل همزمان میتوانند به این اطلاعات دسترسی داشته باشد. با استفاده از سایت مشکل توزیع و غیره را هم نخواهیم داشت. این بستر نیز خود به خود برای کتابداران آموزش دهنده است.
بخش بعدی آموزشی که شاید کمترین زحمت را دارد اما باز هم وابسته به همان بستر مدیریت دانش نهاد کتابخانهها است، اشتراک تجربه هاست. یعنی کتابداران که تجربههای خوبی دارند و در اکثر نقاط ایران پراکنده هستند، تجربه های خود را در بستر مدیریت دانش با دیگران به اشتراک بگذارند و دیگران بتوانند از این تجربیات بیاموزند و اگر سوالی دارند بپرسند و خود آن تجربه را به اجرا درآورند. این خود نوعی آموزش است بدون اینکه دردسری برای نهاد داشته باشد. به این ترتیب آموزش کارکنان میتواند با حداقل انرژی و هزینه صورت گیرد. به این طریق همه کتابداران میتوانند به صورت همسان یاد بگیرند و هماهنگ با هم رشد کنند. مردمی که در اقصی نقاط ایران هستند همه نیاز به کتابخانه، خدمات دانش و آموزههای کتابدار دارند. حیف است که آموزشی را برای یک گروه ارائه دهیم و سالها طول بکشد تا همان آموزش را به گروه دیگر برسانیم. این مسئله به علت گستردگی کتابخانهها در حد امکان نهاد نیست و هیچ ارگانی هم وجود ندارد که از چنین توانمندی برخوردار باشد. بنابراین باید رویکردها و راهبردها را تغییر داد تا بتوانیم آن چیزی را که مردم نیاز دارند از طریق کتابداران به دستشان برسانیم.
فکر میکنید نهاد کتابخانهها توانسته است تا اندازهای این بستر لازم را تهیه نمایند و اصولا این بستر مدیریت دانش چگونه باید تهیه شود؟
نهاد کتابخانهها اولین قدمها را برداشته است. خوشبختانه فکرهای خوبی در نهاد در حال شکلگیری است. برای مثال آنطور که من شنیدهام سال گذشته برنامهای در رابطه با قصهگویی در زمینه کتابدار کودک طرح ریزی شده است. این برنامه به طور همزمان پیاده شده و همه میتوانند از لوح های فشرده آن بهره گیری کنند. اما این فقط قسمت اول کار است. ضرورت دارد استفاده بهینه از این کار با استفاده از لوحهای فشرده ای که توزیع شده است، انجام شود. باید برنامههایی را که بر اساس این آموختهها ارائه داده شده است ارزیابی کنند تا ببینند آیا طرحهایی که در کتابخانهها اجرا میشوند کیفیت لازم را دارند؟ به دنبال آموزش حتماً باید ارزیابی انجام گیرد تا ثمربخشی این روش اثبات شود.
برای بهرهگیری از این بستر مدیریت دانش که مطرح کردهاید کتابداران باید انگیزههای لازم را داشته باشند. باید هدفی وجود داشته باشد که کتابداران به دنبال این باشند که آموزشهای جدید ببینند و رشد کنند. این انگیزه به نظر شما چیست و چگونه باید ایجاد شود؟
در این بحث یکی از عوامل اصلی که انگیزه را ایجاد می کند ارائه الگوهای مدیریت دانش است. یعنی اگر همکاران ستادی خود افرادی باشد که از این بسترها بخوبی استفاده میکنند و خود دانش خود را به اشتراک بگذارند و برای دانشی که به اشتراک گذاشته میشود ارزش قائل شوند، مطمئن باشید بقیه کتابداران نیز این کار را انجام خواهند داد و از این الگوها پیروی میکنند. همچنین باید برای کتابداران بستر مناسب در سطح اینترنت فراهم شود تا این کار انجام گیرد. اشتراک دانش باید به گونهای رخ دهد که هیچ خوردهگیری وجود نداشته باشد. همه به هم احترام بگذارند و دانش و تجربهای که در این بستر ارائه میشود مورد احترام باشد. زیرا خود عرضه این تجربه نیز مهم است.
به غیر از همکاران ستادی در ستاد کل و یا ستاد استانها، یکی از این الگوهایی که میتواند بسیار با اهمیت باشد خود مدیران کل هستند. در واقع این یک درد دل است که مطرح می کنم! اگر قرار باشد که مدیران کل ما افراد موقتی باشند و در فاصلههای زمانی کوتاه یک مدیرکل برود و دیگری جای آن را بگیرد، کتابداران ما به جای اینکه یاد بگیرند چگونه این افراد را الگوی خود قرار دهند، فکر میکنند که مدیران کلا کاری بلد نیستند و نمی توانند الگوی ما هم باشند؛ چرا که به صورت تخصصی در این زمینه کار نکردهاند! مثل اینکه من به عنوان یک کتابدار، به عنوان یک پزشک هم نظر بدهم! من سالها باید تحت نظر یک پزشک کار کنم تا درک کنم که این فرد چرا پزشکی میکند؟ چرا این رشته مورد نیاز است؟ و غیره؛ تا به جایی برسم که بخواهم در این زمینه اظهار نظر کنم و شاید حتی هیچ وقت به آن نرسم. بنابراین به جای اینکه وقت کتابداران تلف شود و مدیری که از یک نهاد و ارگان دیگری دعوت به کار شده است، چند سال آموزش ببیند تا بتواند وارد این حرفه شود، چرا این افراد از کتابداران خود نهاد انتخاب نمیشوند؟ چرا از میان کسانی که خود این حرفه را دارند، زبان کتابداران را می دانند و نیاز جامعه را میشناسند انتخاب نمیشوند؟ کسانی که با حضور آنان به سرعت پیوند میان نیاز، خدمات و داشتههای نهاد برقرار میشود.
البته شایان ذکر است خیلی از مدیران کلانی که من تجربه همکاری با آنان را داشتم بسیار علاقهمند، فرهنگی و با انگیزه بودهاند. این افراد قابل احترام هستند و این از خوشبختی نهاد است که افرادی که به این شکل انتخاب میشوند، حداقل این ویژگیها را دارند. اما هیچ کس نمیتواند منکر این موضوع باشد که هر تخصصی جایگاه خود را دارد. اگر ما به کتابخانه به عنوان یک نهادی که مردمی هست و برای مردم ایجاد شده است و نام آن «کتابخانه عمومی» است و باید بتواند به عموم مردم پاسخگو باشد، نگاه میکنیم، باید تخصصهایی در اینجا به کار گرفته شود که برای این کار تربیت شدهاند؛ نه افرادی که از بیرون آمدهاند و کتابداران به جای این که شاهد رشد آنها باشند، همواره باید با آنان آموزش دهند. هرچند این آموزش اصلا بد نیست اما باعث شده است که ما دائما در حال برگشت به عقب باشیم. باید به ما اجازه دهند که به جلو برویم؛ کتابدار باید پیشرفت نماید و بتواند رشد کند و با توجه به تغییرات روزی که در جامعه رخ میدهد، بررسی کند که چه باید کرد. برخی از این مدیران بسیار عالی عمل مینمایند و به کتابداران پیشنهادهای خوبی ارائه میکنند. پیشنهاداتی که شاید چشم خود کتابداران به علت موانعی که مدیران گذشته ایجاد کردهاند، به آن موضوع باز نشده است. اما اگر این مدیران از بدنه خود نهاد باشند افت و خیزهای کمتری خواهیم داشت.
بخش دوم این گفتوگو در روزهای آتی منتشر خواهد شد.
ممنون و سپاس بسیاز از امانت داری و لطفتان.