کد خبر: 24780
تاریخ انتشار: دوشنبه, 28 تیر 1395 - 10:20

داخلی

»

مطالب کتابداری

»

سخن هفته

شبکه های اجتماعی، بازخوانی دو دیدگاه: قسمت دوم

منبع : لیزنا
سید ابراهیم عمرانی
شبکه های اجتماعی، بازخوانی دو دیدگاه: قسمت دوم

 

 لیزنا، سید ابراهیم عمرانی، سردبیر:  در بخش اول این یادداشت نظر دکتر منصوریان و دکتر زین العابدینی را از دو مقاله ایشان در لیزنا در ارتباط با شبکه های اجتماعی را بررسی کردیم که هر دو بر  استفاده از شبکه های اجتماعی و لزوم درست استفاده کردن از این ابزار زندگی نوین تاکید داشتند. اینک بخش دوم صحبت را تقدیم می کنم:  

 

دکتر زین‌العابدینی در یادداشت سوم خرداد خود از زاویه دیگری وارد بحث می شود و بحث خود را با این نکته شروع می کند: " نظر من درباره رفتار نسل جدید و نسل قدیم در ارتباط با فضای مجازی این است که نسل جدید در حال شکل دادن به دنیای خودش است. دنیایی که ممکن است برای نسل قدیمی تر، مسخره، توهمی، غیر واقع گرایانه و منحط به شمار آید. اما برای نسلی که در حال تجربه کردن و ساختن آن است، دنیایی زیبا و قابل قبول بوده و کمتر نقصی از آن دست که قديمي ها معتقدند، در آن دیده شود". و در ادامه می نویسد:"تفاوت عقیده و سلیقه بین نسل‌ها، چالشی قدیمی و همچنان لاینحل به شمار می‌آید" و پس از آن به اجتناب ناپذیر بودن فناوری و به سخت پذیرفته شدن استفاده از آن در میان نسل قدیمتر پرداخته سالهای آغازین استفاده از دستگاه های خودپرداز بانکی (ATM) و کارت تلفن درسالهای ابتدایی دهه  ۱۳۷۰ را یادآوری می کند و از پذیرش آن در جامعه در سالهای بعد و اعتماد به فناوری را صحبت می کند و  تاکید خود را بر اختلاف نسل می گذارد و اینکه نسل جدید ابزار خود را بر بستر شبکه به وجود می آورد و می نویسد:

 

"نسل نو در حال ساختن و تجربه کردن دنیای خودش است. دنیایی که ممکن است لزوما با چارچوبها و هنجارهای نسل گذشته منطبق نباشد. دنیایی که مختصات، ارزشها، هنجارها، زبان و حتی گویش های مختص خودش را پیدا می کند. در دنیای مجازی این آدمها، همه چیز وجود دارد اما از جنس دنیای خودش". و در عین حال نویسنده اینهمه نگرانیهای بزرگترها و نسل قدیم را چندان بیجا هم نمی داند. با اینهمه تاکید می کند:" اما اين دنياي آنها است. وقتي همه اينگونه زندگي کنند و با آن هم ارتباط برقرار کنند، ديگر چه مشکلي مي تواند وجود داشته باشد که ما نگران آن باشيم".

دکتر زین العابدینی در فرجام سخن خود، یک بار دیگر به مقاومت نسلهای کهنه در پذیرش ابزارها می پردازد و گاو آهن را مثال می زند و به دو نکته اشاره می کند: "یکی اینکه گاوآهن جدید یک تغییر و خلاف عادت بوده که معمولا در مقابل تغییر، مقاومت کردن امری معمول به شمار می آید. دومین دلیل این بوده که ابزار جدید نقصهایی داشته که البته همه ابزارها و نوآوریها در ابتدا کامل نیستند و نقصهایی دارند که به این راحتی ممکن است نتوانند با رقبای کهن خود به رقابت برخیزند و زمانی لازم دارند تا خودشان را تکمیل کرده و کارآیی خود را بهبود ببخشند". و می نویسند: "... ما نمی دانیم در آینده چه رخ خواهد داد. آنچه اکنون مبنای قضاوت و ارزش گذاری ما در مورد نسل جاری و آینده است، تجربه زیسته خود ما است ..... وظيفه ما در قبال شبکه هاي اجتماعي، کتاب و فضاي مجازي اين است که در ابتدا اين فضا را به عنوان پديده اي جديد بپذيريم. اما قضاوت و ارزش گذاري آن را به بعد از شناخت واقعي از آن واگذار نمائيم. چه اگر پذيرش روشن بينانه در بين نباشد و از همان ابتدا به چشم موجوديتي مضر و مخل با آن روبرو شويم، فرصت شناخت و تصميم درست در مورد آن را از خود سلب کرده ايم. در مراحل بعدي، به شناخت صحيح ذات و ماهيت آن بپردازيم که البته ضروري است با نگاه نسل جديدي که قرار است صاحب آن باشد به شناخت و ارزيابي آن بپردازيم نه با پيش فرضها و ارزشهاي متعلق به نسلي گذشته."

 

دو نوشته اول یعنی "وایبریسم دزد بی چراغ زمان و کتاب" و "کمیابی آگاهی ناب در شبکه های اجتماعی" را مکمل یکدیگر می دانم و فکر می کنم  همین نصیحت پاراگراف بالا در مورد آن صدق می کند. یعنی هر دو نویسنده، با پذیرش شبکه ها و نقش آن در زندگی مردم  مشکلات آن را نقل و نقد می کنند و هر یک به زبانی کمبودهای این شبکه ها را یادآوری می کنند. لیکن در نوشته سوم یعنی "می‌شود طعم خاطره‌هایم را خودم انتخاب کنم؟" موضوع جدیدتری طرح می شود. اینکه نسل جدید به دنبال زبان خودش، راه خودش و آفریدن ارتباطات خودش بر مبنای آخرین فناوری‌های روز است.

 

در اینجا چند علامت سوال باید گذاشت؟

قبل از سوالها بنده هم برای جلوگیری از شائبه اینترنت هراسی، از هراس از فناوری و از شبکه هراسی برائت می جویم. و عرض کنم تنها چیزی که بنده را از درگیر شدن وسیع با شبکه های مجازی ممانعت می کند، ‌وقت است و البته احترام به حضور. و الا هیچ مشکلی با این شبکه ها ندارم و در حد لزوم همواره استفاده می کنم و به عنوان پدیده های نوین که بی ربط هم به رشته من نیستند، از خلاقیتها و نوآوریهای طراحان از یکسو،‌ و قدرت همه گیر کردن آن از سوی دیگر لذت می برم، قدرتی که در عمل توانسته معمولی ترین طیفهای مردم را با خود همراه کند و همانطور که زین العابدینی می گوید، ‌دنیای دیگری است که به سرعت دارد خود را گسترش می دهد و زبان مشترکی است که نسل جدید روابط خود را با آن می سازد و گسترش می دهد.

لیکن پیشنهاد نمی کنم که بنشینیم و دست روی دست بگذاریم تا ببینیم در آینده چه رخ خواهد داد. برخورد منفعلانه را نمی پسندم و مطمئن هستم نسل قبلی ما  هم در برابر ما بی تفاوت و ساکت نماند و چیزی که ما هستیم،‌ برآیند مبارزه کهنه و نو بود که هر دم به لباس دگران یار خودش را به ما و به جامعه نشان داد. نسل قبل از ما نیز در برخورد با پدیده های نو با نسل ما برخوردی جدی داشت و به فراخور سطح سواد و سطح فرهنگی خانواده و جامعه فراگیرِ فرد، نظرات خود را ابراز و حتی اعمال می کرد. در برابر پدیده‌هایی که باید از آنها به مد نام ببرم موضع داشت و گاه برخوردهای تندی هم بین پدر و پسر اتفاق می افتاد، و اغلب نسل گذشته است که مجبور می شود گستره پذیرش خود را بالا ببرد و مدهای جوانان را بپذیرد، حتی اگر آن را عمیقا نپسندد، با این تاکید که تجربه های خود را هم گوشزد می‌کند و بسیاری از ما در اوج شور و شر نوجوانی و جوانی در برخورد با بزرگترها (خانواده، معلمان، دوستان فکور) تعدیل شدیم و راهی برای خودمان برگزیدیم که برآیند آن برخوردها بود. بنابراین هیچوقت نسل قبلی به ویژه بخش فکور و تحلیلگرش منفعلانه با این موضوع برخورد نکرده است. البته با شناخت شخصی که از دکتر زین العابدینی از جوانی ایشان تا کنون دارم، ‌مطمئن هستم که او انفعال را توصیه نکرده و نمی کند، چون در زندگی خانوادگی هم راه انفعال در برابر نسل جوانتر که فرزندانش باشد را برنگزیده است و فرزندانش در کنار در دسترس داشتن همه امکانات شبکه ، با کتاب انس بسیار خوبی دارند و خوب می خوانند.

 

نکته ای را همین ابتدا باید یادآوری کنم و آن اشاره‌ای به بخش فکور جوامع انسانی از دیرباز تا کنون است. می گویند معمولا 5% افراد در جوامع، بخش فکور جامعه را تشکیل می دهند،‌ بخشی که دغدغه‌ای بیشتر از نان و آب و مسکن و پوشاک دارند. اینطور که می گویند و می نویسند،‌ از اولین فصلهای تمدن این ترکیب همواره همین ابعاد را داشته،‌و این 5% (حدودی) همیشه هست و 95% هم که کار خودشان را می‌کنند و با مسایل روزمره خود درگیرند و حتی بخشی از آنها که به قول علما اهل‌ترند فهمیده اند که اگر خودشان را به این 5% نزدیک کنند بدبخت و بیچاره می‌شوند، ‌و همان بهتر که دنبال "پژو هاچ بک سفید یخچالی" باشند تا "خانه دوست کجاست".

 

در اینجا روی سخن من با کتابدارانی است که حتی اگر خودشان بخشی از آن 5% فکور جامعه نباشند، چه دوست داشته باشند و چه دوست نداشته باشند ‌در حاشیه آن قرار دارند و اتفاقا بیشترین تماس را با آن 5% دارند و همه آنچه در مدارس کتابداری و علوم اطلاعات آموزش می بینند در جهت سوق دادن افراد به درون جامعه ای است که با تحلیل و تفکر انتقادی به پدیده‌های اطرافش می‌نگرد. من بیش از چهل سال است که در جامعه کتابداری ایران حضور دارم ومی توانم بگویم که متاسفانه علیرغم همه آن آموزشها، در بین کتابداران هم فقط 5% هستند که واقعا می خوانند و به پدیده های فرهنگی واکنش نشان می دهند، و الباقی پدیده های فرهنگی را در خدمت بقای معیشت خود نظاره می کنند و بر حسب تکلیف برنامه های ترویجی خواندن را برگزار می‌کنند و گاهی می بینم که برنامه ای بسیار خوب را به دلیل بی اعتقادی و تنها از سر تکلیف اداری از محتوا تهی می کنند که فقط کارشان را انجام داده و آمار سفارش داده شده را تولید کرده باشند.

 

بنا براین روی سخنم با آدمهای تاثیرگذاری است که قرار است نسل جدیددر تقابل منطقی با اندیشه ورزی آنان، از افراط برحذر شود، و شور از سر مُد یا اعتیاد  آنان به شوری منطقی در برابر فناوری گرایش پیدا کند. کتابداران نقطه بسیار مهمی در این فرایند هستند که باید خودشان به این باور برسند تا ببینند مشارکت آنها در این وایبریسم، در عین نگاهبانی از شبکه و همه مزایای آن می تواند کمکی آگاهی بخش به نسل نو بکند. نمی گویم کار آسانی است، ولی غیر ممکن هم نیست. بیش از هر چیزی نیاز به باور آنان دارد که مسئولیتی بر عهده گرفته اند. بنابراین از اینجای مطلب به بعد سخن من با آنها است که به این مسئولیت باور دارند و می خواهند که شور و اشتیاق جوانان را نه تنها سرکوب نکنند، بلکه در کنار آنان و در شبکه های اجتماعی بمانند و آن شور را تا جای ممکن هدایت نمایند.   

هیوبرت دریفوس فیلسوف امریکایی و استاد دانشگاه کالیفرنیا در برکلی که پژوهشهایش در حوزه های فناوری و فلسفه فناوری است، احتمالا یکی از این 5% آدمهای فکوراست که به پدیده ها و روابط بین آنها فکر و آنها را تحلیل می‌کنند. کتاب درباره اینترنت دریفوس در سال 1389  (ترجمه از چاپ اصلی 2008) توسط نشر ساقی در تهران منتشر شده که توصیه می کنم خوانندگان عزیز این کتاب را مطالعه کنند. کتابی است کم حجم و پر محتوا. دریفوس پیش از این دو کتاب دیگر در این حوزه منتشر کرده  که نشان از شناخت او در  فلسفه و تکنولوژی دارد[1].

من در اینجا می خواهم دغدغه های نسل گذشته را از زبان دریفوس بیان کنم، و بر این باورم که دامن زدن به این صحبتها باید در میان چندین هزار کتابدار (به عنوان معلمان سواد پایدار جامعه) تعدادی همراه بیابد و بحث چه اینجا و چه در گروههایی بیرون از اینجا ادامه پیدا کند.

 

"کمیابی آگاهی ناب در شبکه" ]تیتر دریفوس این نیست این تعبیر من بر اساس عنوان مقاله دکتر منصوریان است[ اولین بخش از پرسشهایی است که دریفوس طرح و تلاش می کند به آن پاسخ دهد، وی به هرج و مرج واقعی در شبکه ها و با تاکید بر وب اشاره می کند و با اینهمه آن را نفی نمی‌کند و همچون منصوریان و زین العابدینی بر این باور است که  این نظام پدیده ای است متناسب با انسان معاصر " بی تردید کسی که از این کتابخانه های هایپر لینک شده ]وب و شبکه ها[ استفاده می‌کند دیگر موجودی ثابت نیست که دنبال مدل جامع تر و قابل اطمینان تری از دنیا باشد، بلکه موجود پُست‌مدرن و متغیری است که آماده است به هر افق جدیدی که پیش رویش گشاده می شود پای بگذارد (ص 19). دقت کنید، این همان خطری است که زین العابدینی در وایبریسم بطور ضمنی به آن اشاره می‌کند. با افرادی روبرو هستیم که به هر افق جدیدی بدون سنجش و بدون اطمینان از صحت و سقم و قابل اطمینان و قابل استناد بودن آن وارد می‌شوند و از آن سوی، تعهد کمتری هم در برابر همه آنچه در شبکه ها یی که در آنها عضو است دارد.

 

من نه تنها قدرت شبکه ها را تقلیل نمی دهم بلکه به قدرت اعجاب آور آن ایمان دارم و در پیش روی خودم،‌ رخدادهایی را در این چند سال به خاطر می آورم که این قدرت را به وضوح به رخ می کشد، ‌لیکن از آن سوی، موج اطلاعات غلط، شایعات نادرست، و سرگرمیهای نا صلح آمیزی در شبکه ها روان است که اعتماد و اعتیاد به همینها نگرانم می کند. ساختن یک اکانت در شبکه‌ها از خوردن یک لیوان آب ساده تر است و شما با هر نامی وارد می شوید و می توانید دوستانی بگیرید و اظهار نظرهای بدون استناد بکنید. و اگر شبکه ای،‌ سامانه‌ای تعاملی، یا وبسایتی اصرار بر شناسایی هویت واقعی کند تا اجازه بدهد که این نسل نظرش را وارد کند، قسمت عمده جذابیتش را از دست می دهد. دست کم در ایران که اینطور است. ترس از گرفتارشدن و به خطر افتادن معیشت، یا هر چیز دیگری اجازه ابراز نظر را از ایرانیان گرفته و انتظار دارند که هر مطلب بدون استنادی را بفرستند و اگر وبسایت و سامانه هم آن را منتشر نکند ،‌متهم به ترس و سانسور می شود. این همان چیزی است که دریفوس اشاره کرده و زین العابدینی هم در وایبریسم به آن اشاره دارد. بی مسئولیتی و بدون استناد بودن مطالب و تشویشی که خواننده خود از آن خبر ندارد، و تعارضی که در برابر خبرهای متناقض به فرد تحمیل می شود از نتایج این نبود تعهد و مسئولیت است.

 

دریفوس با "حضور " ادامه می دهد. دغدغه ای که هم اکنون بسیاری از متفکران غربی هم دارند و مستحیل شدن در شبکه های اجتماعی و افراط در آن را مشکلی برای انسان و انسانیت می شناسند. دریفوس برای اثبات سخنش از آموزش راه دور کمک می‌گیرد. "آموزش راه دور .... جایی برای خطر پذیری یک شاگرد که نقشی حیاتی در همه آموزشهای او دارد نمی گذارد، بعلاوه بدون داشتن حس آسیب پذیری جسمی، شخص حس واقعیت جهان مادی و حس اینکه می تواند به شخص دیگری اعتمادکند را از دست می دهد و درنهایت به این بحث می پردازد که در حالی گمنام بودن در شبکه تجربه هایی را برای شخص امکان پذیر می‌کند، که تاثیر کلی آن تضعیف و تحلیل بردن تعهد و مسئولیت شخص است". و در همین بخش بر ارزش آموزش حضوری و یادگرفتن از اساتید و تاثیر استاد بر آموزش خلاق که منجر به خرد می شود اشاره می‌کند.

 

دریفوس رسیدن به شناخت و خرد را از طریق حضور واقعی ممکن می داند. وی بر پایه صحبتی از فیلسوف پدیدار شناس و استاد تعلیم و تربیت و روانشناس کودک قرن بیستم فرانسوی "مرلو پونتی" اشاره می کند: ".. نیازی اساسی تر از امنیت برای انسان وجود دارد، مرلو پونتی این نیاز را "درک بیشینه از دنیا " می نامد. او می گوید وقتی به چیزی نگاه می کنیم، بی آنکه بدانیم فاصله ای را اننتخاب می کنیم که از آنجا بهترین وضوح را هم از اجزا و هم از کل جسم داریم. وقتی چیزی را در دست می گیریم، آن را طوری در دست می گیریم که بیشترین شناخت را از آن به دست آوریم" (ص65) . دریفوس نتیجه می گیرد که وجودِ پیش زمینه در حضور و اینکه پیش زمینه ها واقعیت بافتاری به موضوع یا سوژه می دهند،‌ و شناخت هر سوژه در بافتار واقعی که به آن تعلق دارد،‌ امکان شناخت انسان را بارورتر می کند و باعث رسیدن انسان به خرد عملی می شود. و در نهایت می نویسد "بدون حضور واقعی، شخص اعتماد کردن به شخص دیگر را تجربه نمی کند و نمی آموزد" (ص 81) .  ‌

 

 دریفوس در بخش بعدی سراغ سورن کییر کگور فیلسوف بزرگ دانمارکی قرن نوزدهم می رود که اولین بار به تعریف و تحلیل ساحت عمومی در اواخر قرن نوزدهم پرداخته است. دریفوس این بخش از کتابش را با تعبیر کییر کگور از نیهلیسم شروع می کند: "ویژگی که زمانه ما را از دیگر دوران ها متمایز می کند طرز فکر بیطرفی است که همه تفاوتهای مرتبه ای و ارزشی را با هم برابر می کند. به اصطلاح او، این تفکر بیطرف همه تفاوتهای کیفی را هم سطح می کند. همه چیز یکسان است. یعنی دیگر چیزی انقدر اهمیت ندارد که کسی بخواهد برایش بمیرد. نیچه نام این وضعیت را نیهلیسم گذاشت. .... کییر کگور تقصیر این همسطح سازی را به گردن چیزی می اندازد که آن را عامه می نامد .. اما این عامه به خودی خود آنقدر وحشتناک نیست. به ادعای کییر کگور نیروی شری که حامی عامه است و آن را گسترش می دهد مطبوعات ....  (مطبوعات و محافل قرن نوزدهم، بخوانید رادیو و تلویزیون قرن ۲۰ و بخوانید شبکه های قرن21)  است ... .... و اینجا جایی است که انسانها در کوتاه ترین زمان ممکن، با ارزانترین قیمت ممکن، در وسیعترین مقیاس ممکن از اخلاق تهی می شوند.... و هیچکس مسئولیت عواقب اطلاعات در مطبوعات را نمی پذیرد."(ص 85 و 86). و می‌نویسد. کگور خوشحال می‌شود که ما این عبارات را در مورد وب هم بکار بریم، چون هیچکس مسئولیت دقیق بودن اطلاعات در وب را نمی‌پذیرد ... و وحشتناک است که کسی که هیچکس نیست، بدون تصوری از مسئویت و با کمک این وسایل ارتباطات بتواند اشتباهی را رواج دهد. و در پایان این بخش با عصبانیت می نویسد " حق با کییر کگور است، مطبوعات و اینترنت دشمنان اصلی تعهدات بی قید و شرط هستند، و تعهدات بی قید و شرط هستند که ما را از هم سطح سازی نیهلیستی که روشنفکری ایجاد کرده و مطبوعات و ساحت عمومی حمایتش می کند و در شبکه جهانی محقق شده است نجات می دهند".

 

بخش پنجم کتاب "تجسد سازی: افسانه معنی در زندگی دوم است". وی می نویسد "جالبترین پدیده فلسفی که اینترنت ممکن ساخته،‌ یک دنیای مجازی به نام زندگی دوم است ... ساکنین این دنیای مجازی از نمایشگاه هنری دیدن می کنند، کالاهای تجاری می خرند، به کنسرت می روند، سایبرسکس دارند، عبادت می کنند، ‌در کلاسها حاضر می شوند،‌ مکالمه دارند، زمین و املاک می خرند و می فروشند و ... " دریفوس آفرینش هنری، یافتن دوستان جدید ، زندگی در دنیای جایگزین و امکانات زتدگی در فضای مجازی را به شکل زندگی دوم بررسی می‌کند و در پایان می نویسد: "گمنامی بدون مخاطره در اینترنت آن را به ابزار مهیبی برای تهمت زدن و افترا بستن و ... دامن زدن به شایعات تبدیل کرده است، ملالی که برای کاربران در کوتاه مدت قابل رویت نیست" ولی در ادامه می‌نویسد:"ما باید برای امکانات و توانائیهای تازه پذیرش داشته باشیم. وقتی وارد فضای مجازی می شویم، و کالبد انسانی، انگیزه ها، هیجان‌ها، شهود، آسیب پذیری، قرار داشتن در موقعیت، و شکل بخشیدن به خودمان را ترک می کنیم، و به تبع آنها یک آزادی تازه و چشمگیر که تا این زمان در دسترس بشر نبوده را بدست می آوریم، باید در همان زمان ضرورتا توانایی خودمان را در تشخیص اطلاعات مرتبط از غیر مرتبط از دست بدهیم فقدان حس جدیت داشتن در موفقیت و عدم موفقیت، از دست دادن حس علت وجود و بودن در دنیا و همراه آن حس واقعی بودن را از دست بدهیم و در نهایت وسوسه پرهیز از مخاطره تعهد واقعی، و بنابراین از دست دادن حس اینکه چه چیز زندگی ما را واقعی می کند و به آن معنا می بخشد را از دست بدهیم".

 

در پایان نظر خودم را در این جمله خلاصه کنم که شبکه  و شبکه های اجتماعی ابزاری نوین و در ذات خود مفید هستند،‌ و نسل امروز هم بیشتر ارتباطات خود را بر بستر همین شبکه ها شکل داده و می دهد، لیکن نسل گذشته نمی تواند در برابر مشکلات شبکه‌ها و ارتباطات نسل نو ناظر و منفعل بماند و وظیفه دارد تلاش خود را برای جلوگیری از هرگونه افراط توسط نسل جدید انجام دهد و این میسر نمی شود مگر با ابزارهای خود آنان. همانطور که نسل گذشته برای ما دل سوزاند و ما برآیند شور جوانی خود و تجربه و نگاه عمیق آنانیم.  

   

عمرانی، سید ابراهیم. « شبکه های اجتماعی: باز خوانی دو دیدگاه: قسمت دوم» سخن هفته لیزنا، شماره ۲۹5. ۲8 تیر ۱۳۹۵  

 

محسن زین العابدینی
|
Iran
|
1395/05/03 - 14:55
0
0
سلام
جمع بندی، تحلیل و تفسیر خیلی خوبی بود و خودم از کنار هم قرار دادن استادانه این چند نوشته توسط جناب عمرانی لذت بردم.
در مورد اینکه نمی دانیم سرنوشت و آینده شبکه های اجتماعی چه خواهد شد، منظور دست روی دست گذاشتن نیست. بلکه شناخت برای اقدام است. اما نکته مهم در خود ماهیت همین شبکه ها و ذات فناوری های امروزه نهفته. آنقدر ماهیت سیال و متغیری دارند که واقعا نمی شود پیش بینی کرد که به کدام سو حرکت خواهند کرد.
یک نوشته مکمل دیگر هم در این رابطه قبلا داشته ام با عنوان "اگر انیشتین اینترنت داشت" که در عطف منتظر شده و شاید کسانی علاقه مند باشند که آن را هم که مرتبط با این بحث است بخوانند:
http://www2.atfmag.info/1390/11/15/einstei/
بابایی
|
Iran
|
1395/04/28 - 13:42
0
0
آقا دستتان درد نکند. خیلی خوب بود
خواهشمند است جهت تسهیل ارتباط خود با لیزنا، در هنگام ارسال پیام نکات ذیل را در نظر داشته باشید:
۱. از توهین به افراد، قومیت‌ها و نژاد‌ها خودداری کرده و از تمسخر دیگران بپرهیزید و از اتهام‌زنی به دیگران خودداری نمائید.
۲.از آنجا که پیام‌ها با نام شما منتشر خواهد شد، بهتر است با ارسال نام واقعی و ایمیل خود لیزنا را در شکل دهی بهتر بحث یاری نمایید.
۳. از به کار بردن نام افراد (حقیقی یا حقوقی)، سازمان‌ها، نهادهای عمومی و خصوصی خودداری فرمائید.
۴. از ارسال پیام های تکراری که دیگر مخاطبان آن را ارسال کرده اند خودداری نمائید.
۵. حتی الامکان از ارسال مطالب با زبانی غیر از فارسی خودداری نمائید.
نام:
ایمیل:
* نظر: