داخلی
»مطالب کتابداری
»سخن هفته
لیزنا، سید ابراهیم عمرانی، سردبیر: مقدمه اول: اینجا ایران عزیز من است و من عادت کردهام تا جای ممکن به نیمه خالی لیوان کاری نداشته باشم و همین که قدمی برداشته میشود و حنی بر اساس حس و نه حتی بر اساس منطق، حس کنم که کار خوبی است و آدم اهل کار و اهل ذوقی درگیر آن شده، تلاش میکنم ببینم من میتوانم در آن مشارکت فعال داشته و چوبی لای چرخی نباشم؟ تا جای ممکن یاد گرفتهام همراه با گردانندگان چرخ، رو به جلو حرکت کنم و در ضمن راه اگر، اگر، اگر بین آنها گوش شنوایی هم بود، که گاهی یک نفر شنواتر از سایرین پیدا میشود، اگر نکتهای به نظرم برسد صرفا من باب یادآوری عرض کنم. والا از همان فاصله حرکت میکنم تا شاهد فراز و فرودهایش باشم، به امید موفقیت. هر چه باشد سرمایه این سرزمین و منابع انسانی این سرزمین درگیر هستند و باید به آنها کمک شود. از این مقدمه می خواهم بگویم، این یادداشت در تایید استارات آپها و رویدادهای استارتآپی است، نه چیز دیگر.
مقدمه دوم: نظام جهانی گردش سرمایه و دقیقا در جهت جهانیسازی، در سی سال گذشته تلاش فراوانی میکند که تا جای ممکن مسئولیتها بر شانه دولتها نباشد و اگر قرار است نظام جهانی یکپارچه عمل کند، بهتر است زیرساختهای خصوصیسازی به شکلی که سرمایة جهانی به آن نیاز دارد آرام آرام مهیا شود. به همین دلیل هر چند وقت یک بار پدیدهای و راهی جدید ارائه و دنبال میشود که در کشور عزیزمان ایران هم تبعات آن را شاهد بوده و هستیم. قصد ارزش گذاری بر این مسایل را ندارم، که خودم در این زمینه گیج و سردرگم هستم، و واقعا یک اقتصاددان کارکشته میتواند بگوید خوبیها و نقصهای هر یک از این پدیدههای عرضه شده از جانب غرب چیست، و آن هم اگر محافظه کار باشد، احتمالا چیزی خواهد گفت و اگر محافظه کار نباشد چیز دیگر.
سمنها (NGOs): با همین رویکرد نظام جهانی سرمایه و روندهای جهانی سازیش، ناگاه میبینیم در کشور عزیزمان سمنها یا همین NGO ها میشوند مساله روز، تا جائیکه به فرض در یک زلزله خانمان برکن با تلفات انسانی بالا، اعلام میشود که بسیاری کمکهای انسان دوستانه برخی نهادهای خیریهای جهانی فقط از طریق سمنها در اختیار ایران قرار میگیرد. به دور از فضاهای امنیتی که متخصصان وزارت اطلاعات میتوانند در آن اظهار نظر کنند، در اینجا من فقط راهحلهای جهانی سازی با فرمولهای غیر دولتی را اشاره میکنم. سیاستهای اقتصادی سرمایه جهانی میگوید که دولتها تا جای ممکن کمرنگتر شوند و بخشهای خصوصی وارد شوند و بخشهای خصوصی کشورهای مختلف با حضور کمتر دولتها با هم گفتگو کنند و مرزها کمرنگ تر شود و همین چیزهایی که هر روز میشنویم.
استارتآپها (Start Up): بعد از سمنها واژه جدیدی که این روزها و در واقع از حدود 4 سال پیش، به سرعت در ایران جا باز کرده و این هم یکی از راههای دورتر کردن اقتصاد از دولتها است واژه استارت آپ Start Up است. نیمه پر لیوان به من میگوید که در شرایط کنونی، نمی توان و نباید به دولت به عنوان کسی که انحصاری یا نیمه انحصاری می تواند شغلی ایجاد کند و جوانان و فارغالتحصیلان را کار و در واقع زندگی بدهد نگاه کرد، پس خیلی باید مثبت به استارتاپ نگاه کرد. امیدوارم این یکی هم مثل بسیاری مسایل بانمک دیگر از میانه راه فلس درنیاورد و بتواند همین ایجاد کار و شغل را به درستی انجام دهد.
و اما بعد: نقل است که در ایران امروز و در اثر ازدیاد جمعیت، در حال حاضر، دههی شصتیها، همهی دورهها تا دکتری را هم طی کردهاند و کار میخواهند. این مساله خاص رشته ما نیست و گریبانگیر اغلب رشتههای دانشگاهی است. انجمن کتابداری و اطلاع رسانی ایران با تمام قوای خود و از طریق چند کمیته تلاش دارد که دانشجویان و دانش آموختگان خود را با واقعیتهای بازار روبرو کند تا ایشان بتوانند خود را به روز کنند و حتی بر اساتیدی که هنوز بر جزوههای دوره اصحاب کهف که با هوا فرستادن دود و نوشتن بر دیوار غار به یک دیگر اطلاع رسانی میکرده اند، اصرار دارند، فشار بیاورند که دیگر دود کارخانهها ودود اتومبیلها نمیگذارد آن دود دیده شود، و همه غارها هم بازسازی شده و یا موزه شده اند یا گردشگری طبیعی و یا اگر نزدیک شهرهای بزرگ بودهاند شدهاند ویلا و سر جدتان بیائید ببینید بازار چه میخواهد. به این منظور کمیتههای مدیریت دادههای پژوهشی بر شناخت و کاربردهای دادههای پژوهشی و کمیته سواد اطلاعاتی بر توانمند سازی و آگاهسازی افراد کار کرده اند و کمیته مطالعات صنفی و کمیته فناوریهای نوین انجمن بطور مشخص روی این موضوعهای نوین و وضعیت شغلی دانشآموختگان رشته ما کارکردهاند و گزارشهای سالانه خود را در کنگره ارائه نمودهاند. بیائید و از نزدیک ببینید:
کمیته مطالعات صنفی انجمن و مشاغل جدید
کمیته صنفی انجمن کتابداری و اطلاع رسانی ایران هم در چهار دوره گذشته تقریبا به همینجا رسیده است. خلاصه بگویم، در کنگره متخصصان علوم اطلاعات، در سال اول در نشست مسایل صنفی، تلاش کردیم مفهوم صنف را از دل بحث اعضای نشست و مخاطبان حاضر بیرون بکشیم. بیشتر میخواستیم بفهمیم وقتی داریم از صنف حرف میزنیم از چه داریم حرف میزنیم. کمیته صنفی یا کمیته کاریابی؟ در کنگره دوم و سوم و چهارم، روی نقش انجمن کار کردیم که حالا باید چکار کنیم، دست کم برای فارغ التحصیلان خودمان: سه محور را جلو بردیم:
1- تفهیم مطلب به سازمان امور اداری و استخدامی کشور، تا برای فارغ التحصیلان رشته های ما یعنی علم اطلاعات، کتابداری، و کتابداری پزشکی، فقط شغل کتابدار را در دفترچه های آزمون استخدامی منحصر نکنند، دانشجویان ما توانائیهای دیگری غیر از کار در کتابخانه هم دارند، و از طریق دفترچه راهنمای مشاغل سازمان امور اداری و استخدامی کشور، مشاغلی را به ایشان معرفی کردیم که فارغ التحصیلان کتابداری هم می توانند آن پست را احراز کنند.
2- اصلاح شرح شغلهای کهنه شده در کتابچههای سازمان امور اداری و استخدامی کشور که به نظر سالها است که ویرایش نشده اند نیز پیشنهاد شد و نوشتند که هر زمان بخواهیم انجام بدهیم، با شما (انجمن) تماس میگیریم. امیدواریم به خدا.
3- معرفی مشاغل جدید از روی آگهیهای استخدامی رسیده به انجمنهای کتابخانهای بینالمللی مانند ALA و مجلات کتابداری بین المللی مانند Library Journal که مشاغل مورد تقاضای بازار را منتشر میکنند و دانشآموختگان رشته ما که در بسیار موارد باید برای به دست آوردن این مشاغل باید بتواند با دانشآموختگان رشتههای فناوری اطلاعات رقابت کنند که رقابت سختی است به ویژه با وضعیت ورودیهای دانشگاههای ما به رشته علم اطلاعات که از علوم انسانی هستند.
کمیته فناوریهای نوین انجمن کتابداری و استارت آپها
این کمیته و مدیر فعال و جوان آن در سه سال پیاپی بر کسب و کارهای دادهمحور تاکید کردند و مدعوین خود را از بین موفقترین استارتآپها و نیز افرادی در حاکمیت و در بخش خصوصی که به این مساله مربوط بودند انتخاب میکردند. بنده اولین بار استارت آپ را از زبان استاد مصطفی امینی مدیر کمیته فناوریهای نوظهور انجمن شنیدم. در کنگره دوم، میزهایی برای استارت آپها چیدیم و کسانی که از طریق کمیته فناوریهای نوظهور معرفی میشدند، میز رایگان دریافت میکردند که بتوانند کارها و محصولات خود را معرفی کنند. پس از آن با واژه ها و عبارتهای دیگری نیز در همین زمینه مانند شتاب دهنده و بوت کمپ و منتور و واژههایی از این دست در حرفه خودمان که همجوار فناوری اطلاعات بوده و هست، آشنا شدم.
جذابیت داستان استارت آپها برای من دست گذاشتن بر این واقعیت است که دولتها و شرکتها و موسسات موجود ظرفیت بکار گرفتن و پرداخت دستمزد به همه دانشآموختگان در رشته های گوناگون را ندارند. کما اینکه نوشتم در کمیته مطالعات صنفی هم ما به همان نتیجهای رسیدیم که همزمان کمیته فناوری های نوظهور نسخه از قبل آمادهاش را داشته و ارائه کرده است. نسخه کمیته صنفی کسب و کارهایداده»حوربود. شما وقتی به لیست مشاغل مورد درخواست کتابخانهها و موسسات اطلاعاتی مدرن کشورهای ثروتمند میرسید، به ندرت تقاضا برای کتابدار مرجع و فهرستنویس و مجموعهساز میبینید. تقاضاهای جدید پایهاش کارهای دادهای و اطلاع رسانی بر اساس آنها است که همه نیاز به ایدهها و ابزارهای نو و اغلب شبکه دارند. برخی از انواع این استارتآپها که دیگر تبدیل به شرکتهای بزرگ شدهاند با نبود شبکه از کار می افتند و امکان خدمات ندارند و در صورت قطع هرگونه دسترسی، دولتها باید بروند جوابگوی خیل بیکاران این شرکتها شوند.
رویداد کارآفرینی ویتا
در تاریخ 14 مرداد 1398 رویداد کارآفرینی ویتا با حضور ریاست کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران و معاون علمی ریاست جمهوری در کتابخانه ملی برگزار شد که من با اندکی تاخیر تنها استارتآپ مجموعه را که کتابداران راه اندازی کرده بودند و همکار گرامی خانم پریسا پاسیار ارائه داده بودند را از دست دادم و بقیه ارائهها را تا پایان حضور داشتم و دیدم.
در این مورد دو نکته دارم که باید به عرض مسئولان و منتورهای عزیز این استارتآپها برسانم:
1- استارتآپها و مشکلات آموزش کتابداری: در این رویداد، کارآفرینی برای استفاده از بودجههای کتابخانهای بیشتر بود تا کارآفرینی برای کتابداران. همان مساله ای که از اولین کنگره، توسط کمیته فناوریهای نوین مطرح شده، را در این استارتآپها میدیدم. تیتر آقای امینی گرامی برای نشستشان در اولین دوره (دومین کنگره) خیلی دقیق بود، "کسب و کارهای دادهمحور". کسب و کارهای داده محور را انجمن و آقای مصطفی امینی به کتابداران توصیه میکردند و میکنند، لیکن باید دانشآموختگان حوزه ما بتوانند ایدههایی نو طرح و عملیاتی کنند و استادان حوزه ما اندکی به خودشان زحمت بدهند و ببینند که چرا با اینهمه فریادی که شما در کلاسها میزنید و با اختصاص چند کمیته در انجمن و گزارشهای سالانه در کنگره، هنوز کتابداران ما کمتر درگیر مساله شدهاند. و الآن که چنین فضایی باز شده، کتابداران ایدهای ندارند (البته جز همان یکی که من دیر رسیدم و ندیدم)، و همه ایدهها متعلق به فناوران بود. اگر استادان فکر میکنند دارند سنگ تمام میگذارند و خیلی درگیر آئین نامه ارتقاء و تحویل تعدادی مقاله و .. نیستند، و دارند دانشجویانشان را آموزش جدی و عملیاتی میدهند، پس شاید مشکل از ورودیهای به رشته ما است که امکان آموختن ریاضی در حد رشته های فناوری اطلاعات را ندارند. ولله اعلم.
2- غلبه مطلق حرفهمندان فناوری و نرمافزار به جای کتابداران: فضای ایجاد شده در ویتا، برای حل نیازهای کتابخانه ملی بوده و کتابخانه ملی از زاویه چالشها و نیازهای خودش صحیح عمل کرده و جریانی را سازمان داده و در مراسمی هم نتایجش را اعلام میکند و تفاهمنامه خوبی هم با معاونت علمی ریاست جمهوری امضا میکنند که برای هر دو طرف موثر و مهم است. (پرانتز باز: از این میگذریم که با آمارهایی که ارائه دهندگان از دورنمای اقتصادی کارهایشان میگفتند و مجموعه هدف اغلبشان کتابخانه ملی بود، کتابخانه ملی باید برود و چیزی حدود 78 هزار میلیارد تومان از یکی از بانکهایی که از این نوع وامها میدهند، وام بگیرد که بتواند افقهای این استارت آپها را روشن کند. پرانتز بسته). این برنامه برای من کتابداری که از بیرون کتابخانه ملی به موضوع نگاه میکنم یک علامت سوال بزرگ داشت، جای کتابدارها در این استارتآپها کجاست. من فهرست همکاران این استارت آپها را میخواندم، به امید اینکه یکی از این استارت آپها همکاری کتابدار برگزیده باشد. خُب، برخی سوژهها کلا فنی بود، ولی در پروژههایی که بیشتر هوش مصنوعی بود، و با هوش مصنوعی قرار بود مسایل من کتابدار حل شود، حتی یک کتابدار در جمع ایشان نبود. چرا؟ همان مشکلی که با ورود کامپیوتر به کتابخانهها در سالهای 1366 تا 1370پیش آمد را نمیبینید؟ دوستانی که تجربه ورود کامپیوتر و نرمافزار در حوزه کتابداری را دارند به زبان بیایند و از تجربههایشان بگویند.
توصیه من این است که از ابتدا به این عزیزان که میخواهند کارهایی نه از جنس مشکلات فناورانه مانند اسکن کردن صفحه نسخههای آب دیده و اصلاح تصویر به کمک تکنولوژیهای مدرن تصویری-هوش مصنوعی انجام دهند، بلکه در کارهایی از جنس نمایه سازی خودکار و امثال آن سرمایه گذاری می کنند، گفته شود که کتابداری و علوم اطلاعات هم مانند فناوری اطلاعات، دانش وسیعی است که راهحلهای بسیار از طریق سعی و خطا در طول 5000 سال برای حل و فصل اموراتش یافته که جای توضیحش اینجا نیست، و شما هم وقتی میخواهید در این راه بروید، یکی دوتا از بلدها را با خودتان بردارید که راه را گم نکنید. از نرم افزار نویسان حوزه ما که دیگر سی سال را تمام کردهاند بپرسید که راهی ندارید جز اینکه یا خودتان ورود کنید و کتابداری و علوم اطلاعات را بخوانید و کتابخانهها و موسسات اطلاعات علمی را تجربه کنید، یا یک مشاور قوی و امین در کنار خودتان داشته باشید.
به هر حال ویتا حرکت فرخندهای بود و امیدوارم در جشنواره بعدی شاهد حضور کتابداران بیشتری باشیم که استارتآپهای دادهمحور خود را راه اندازی کرده تا چندین کتابدار به کمک ایشان بتوانند صاحب شغلی در رشته خودشان شوند. انشاءالله.
عمرانی، سید ابراهیم. «رویداد ویتا، استارتآپها و کتابداران». سخن هفته لیزنا، شماره ۴54، 11 شهریور ۱۳۹۸.
همچنین از جناب مهندس انتهایی
عرایض من را به عنوان یک "منتور و مدرس" که تا حدی که فرصت اجازه داد توانستم با برخی تیم ها صحبت کنم در نظر بگیرید:
در کنار تیم ویتا فقط هوش مصنوعی و ... نبودند
اتفاقا کتابداران بسیاری (دکتر افشار، دکتر نجفقلی نژاد، دکتر فرناز محمدی، سهیلا فعال، نرگس عزیزیان، دکتر صمیعی، دکتر نوذری، مهندس انتهایی، مهندس باقری، علیرضا بدرلو، آقای طیرانی، آقای عصارها، پریسا پاسیار، دکتر درخوش و ...) که این دوستان یا به عنوان منتور، مدرس و ... دعوت شده بودند که حضور داشته باشند و شاهد بودم که با علاقه تمام زمان شخصی خود را به حضور در این رویداد اختصاص دادند. که اگر بتوانند کمک کنند.
ضمن اینکه گروه هایی که برای ارائه طرح آمده بودند، فقط یک گروه کتابداری نبود خود من یک گروه دیگر هم دیدم و فکر میکنم سه گروه شاید بوده باشند که در کنار تیم های فنی، اتفاق مبارکی است.
بدون قصد و غرض عرض میکنم:
اتفاق جدید و مبارکی در کتابخانه ملی روی داد که تاکنون اتفاق نیفتاده بود، انتظار این است که خبرگزاری لیزنا که از تیم دلسوز و دغدغه مند آن خبر نیز دارم، در تمام مراحل می بودند و خبر و تصویر تهیه میکردند...
از افتتاحیه تا ...
این رویداد تمام نشدنی است و البته هنوز در ابتدای مسیر است، امیدوارم همه ی ما به عنوان کتابدار عقب نمانیم و تا می توانیم از این فرصت ها بهره ببریم.
در پایان قصدم از این مطلب فقط ارائه تجربه ای بود که از نزدیک شاهد بودم.
ارادتمند
پاپی
از نظر من اولین مشکل همان جزوه های دوره اصحاب کهف است که فرمودید. وقتی در سه درس مختلف کارشناسی ارشد استاد عزیز و کارکشته ما اصرار دارد که از ابتدا خلقت شروع کند و لوح های گلی و سنگی را در چند جلسه درس بدهد، توقع متخصص داده شدن از دانشجو نداشته باشیم. تا وقتی که اساتید جزوه محوری هستند که آخرین آپدیت جزوه هایشان هم مربوط به سال 1999 است چه توقعی از دانشجو می رود؟
با سلام و عرض ارادت. حتما ملاحظه فرموده اید که من در زیر نظراتی که به لیزنا می رسد بسیار به ندرت پاسخ می دهم. شاید در 10 سال گذشته 4 یا 5 مورد پاسخ داده باشم. به هر حال من نظرم را نوشته ام و نظرات دیگران را گوش و استفاده می کنم. لیکن این بار هم از همان به ندرت دفعاتی است که باید پاسخ خدمتتان عرض کنم:
جناب انتهایی گرامی و عزیز
1- همینجا بگویم که یک غلط دارید و 19 می شوید.
من فکر می کنم شما فقط تیترها را دیده اید و آنچنان ناراحت شده اید که باقی مطلب مرا نخوانده اید. و یا اگر خوانده اید تحت تاثیر عصبانیتی لحظه ای با حوصله ادامه ندادهاید.یک بار دیگر آن دو پاراگراف "ویتا" را بخوانید، همه صحبت من تایید همین صحبت شما است. بدون اغراق عرض می کنم. من هنوز به تفکرات 7.5 در 12.5 باور دارم و می بینم که در بین کتابداران و حتی دانشآموختگان جدیدمان (به جز استثناها) آن نگاه ادامه دارد (خود شما از همان استثناها بوده اید و همینطور مصطفی امینی و داریوش علیحمدی و چند نفر دیگر). من هنوز به استادان، در درجه اول، و به دانشجویان اعتراض می کنم که درسهایتان را با نیاز بازار کار تنظیم فرمائید و در اینجا علاوه بر آن نوشتهام شاید مواد خام ما، یعنی ورودیهای رشته ما مشکل دارند که نمی توانند ریاضی در حد آموزشهای آی تی یاد بگیرند، و همراستا نبودن کتابداران در موضوع را در بند اول نوشته ام. در بند دوم هم نوشته ام که همه دوستانی که استارت آپ راهندازی کردهاند از حوزه آی تی بودند و آرزو کردم که بار دیگری که این جشنواره برگزار می گردد تعداد کتابداران زیادتر از یک نفر خانم پاسیار باشد و گلایهای جز این آرزو نداشتم. ضمن اینکه از حرکت کتابخانه ملی هم تمجید کردم که کار بسیار لازمی را آغاز کرده و یک مرحله اش را انجام داده است. در اینجا باز عرض می کنم دست یکایک شما درد نکند.
یک آرزوی دیگر هم کرده ام و آن این بود که در کارهایی که دارد می شود، در کنار این هوش مصنوعیها، یک علیرضا انتهایی ، یک مصطفی امینی، یک پریسا پاسیار، یک حسن باقری هم باشد که نگاه حوزه ما را کمی تا اندکی بیش از 7.5 تا 12.5 سانتیمتر در یک سو به عزیزان هوش مصنوعی و در سوی دیگر به این کتابداران منتقل کند. و یادت باشد رفیق گرامی که هر دو طرف نیاز جدی دارند. جناب آقای باقری در آستانه این رویداد به بنده هم امر فرمودند که در رویداد ویتا کمکشان کنم، من خیلی متاسف شدم، چون با کار فوق سنگینی در زمینه تامین ارز برای خرید پایگاههای دانشگاهها در این شرایط مهلک تحریم درگیر بودم و متاسفانه نتوانستم در کنار عزیزان بزرگوار کتابخانه ملی باشم. من می دانم که آقای باقری خودشان اکنون یکی از بهترین کتابداران ما شده اند، من میدانم علیرضا انتهایی در کتابخانه ملی هست و از روزی که اولین بار درکتابخانه دانشکده علوم با ایشان آشنا شده ام، همه علایقش حوزه فناوری در کتابخانه بوده و در کنار این فناوران هوش مصنوعی به عنوان مسئولین برنامه کار کرده اند، نوشته ام که خانم پاسیار هم استارت آپ داشته اند، نوشته ام دکتر مصطفی امینی عزیز هم هستند، لیکن فقط آرزو کردم دفعه دیگر در همین استارت آپها (نه فقط گردانندگان و برگزار کنندگان ) تعدادی کتابدار هم باشند و فکر می کنم آرزوی محالی نباید باشد و باید کم کم آموزشهای دانشگاههای ما به همین سمت برود. و آرزو کردهام که ورودیهای رشته ما برای این بخش از آموزش علوم اطلاعات از رشته ریاضی و فیزیک دبیرستان باشند.
خواهش می کنم دو پاراگراف پیش از پاراگراف آخر (ویتا) را دوباره بخوانید تا با ارادت کامل به شما و نگاهتان عرض کنم که البته من سن و سالی را پشت سر گذاشتهام و به داغی شما دیگر نیستم. بنده شرمنده، زمانی سوار قطار تکنولوژیهای کتابخانهای شدم و رایانه را در کتابخانهام راه دادم (1366) که 14 سال سابقه کار داشتم و بسیاری هم دورهایهای من از کامپیوتر فراری بودند، و به کارهایی که دوست داشتند مشغول شدند. من هم اوایل خیلی تند بر علیه سنتها و کارهای سنتی در کتابداری موضع سخت میگرفتم، (همان یاداشت "تفکرات 7.5 در 12.5" 7 سال در نوبت انتشار ماند تا جناب آقای دکتر خسروی گفتند چاپش می کنیم و من بعد از 7 سال آن را ویرایش دوباره ای بر اساس بهانه ای جدید کردم و با شرمندگی از بسیاری از استادان بزرگم آن را منتشر کردیم) ولی در این سن و با چهل و پنج سال سابقه در کتابداری ایران هنوز از قطار تکنولوژی پیاده نشدهام و قصد ندارم پیاده شوم فقط صندلیم را عوض کردهام. از صندلیهایی که رو به انتهای ترن نصب شده اند که سال 66 بلند شده بودم، و صندلیهایی را انتخاب کرده بودم که رو به جلوی ترن داشتند. ولی شاید دهسالی است که روی صندلیهایی که بطور افقی به دیواره ترن نصب شدهاند نشستهام که هر دو جهت را با هم بتوانم ببینم. با یک حرکت سریع و ساده گردن. هم گذشته را و هم آینده را. این صندلیهای افقی در دراز مدت کمی اذیت می کنند و سرگیجه هم میآورند ولی دارم تحمل می کنم. قطار من روی به جلو دارد و من خیلی سال است که فهمیدهام نمی توانم مانع حرکت رو به جلوی آن شوم و هر کس این پنداشت و این کردار را داشت، زیر چرخهای آن له شد، لیکن فکر می کنم، کتابداری سنتی خیلی حرفها داشته که هنوز به دردمان میخورد ولی آموزشهایمان و دانشجویانمان باید در سایه همه تجربههای موجود، رو به جلو حرکت کنند و بس. البته منکر این نیستم که همانطور که نوشته اید اطلاعاتم کهنه و عقب افتاده است ولی هر وقت از من اطلاعات نو میخواهند اتفاقا خودم پاسخ نمیدهم و امثال آقای امینی و آقای حجتی و آقای باقری و آقای نجفی و شما را معرفی می کنم که بروید و از این عزیزان بپرسید. بله، بدون ناراحتی قبول می کنم که کهنه و عقب افتاده هستم ولی هنوز آنقدر وجدان دارم که اطلاعات کهنه خودم را ملاک ارزشیابی نکنم و به خورد دیگران ندهم.
2- لیزنا 19 غلط دارد و نمره اش یک
در مورد لیزنا هم حرفتان کاملا درست است. ولی مطمئنا دلیلش را نمی دانید. ما از طریق روابط عمومیهای نهادهای اطلاع رسانی ایران مانند کتابخانه ملی، نهاد کتابخانه های عمومی، ایرانداک و غیره در جریان کارها گذاشته و دعوت میشویم. من بعد از یادداشت شما با همکاران صحبت کردم، حتی یک دعوت خشک و خالی از سوی روابط عمومی کتابخانه ملی برای هیچ مصاحبه یا جلسه مطبوعاتی یا رویدادهای پیش از برنامه و حتی خود برنامه نهایی از لیزنا نشده است. ما هیچ دعوتی از طرف روابط عمومی کتابخانه ملی دریافت نکرده ایم.
با اینهمه از خود شما و همه دست اندرکاران ویتا دعوت میکنیم که در باره این این رویداد مقاله و سرمقاله هایشان را برای ما بفرستند و آمادگی مصاحبه اگر هست بفرمائید. بدانید که بسیار خوشحال خواهیم شد. حتی با مسئولین کلیه این استارت آپها هم اگر تماسی دارید، بسیار خوشحال میشویم که قراری برایمان بگذارید که مصاحبه کنیم و طی زمانهای معین مثلا هفتگی هربار مصابحه با یکی از این عزیزان را منتشر کنیم. ولی در قالب مصاحبه با کسانی که با کتابخانه ملی کار می کنند مصاحبه میکنیم و نه با آرم و نشان شرکتی خاص چون نمی توانیم شرکت خصوصی را تبلیغ کنیم. مگر آنکه شرکت خصوصی بخواهد حق تبلیغ بپردازد. بنابراین به این نکته دقت فرمائید که چون این یکی از مهمترین خطوط خط مشی ما است. ما حاضریم استارت آپ را با معرفی شما و با قالب همکار کتابخانه ملی معرفی و تبلیغ کنیم، نه با نام شرکت. در غیر اینصورت باید پاسخگوی بی مزد و منت همه شرکتهای حوزه خودمان هم باشیم که دوست دارند بدون هیچگونه هزینه ای برایشان تبلیغ کنیم.
از شما به خاطر توجهتان به یادداشت این هفته بسیار سپاسگزاری می کنم، و نقدتان به لیزنا را هم حتما بیشتر توجه خواهیم کرد. بر ما منت گذاشتهاید.
ارادتمند - سید ابراهیم عمرانی
با سلام نمیدانم سایت خبری لیزنا که خبری از رویداد ویتا، ساختار، طراحی و اجرای آن نداشت و حتی یک مصاحبه با کتابدارن و متخصصان این رویداد که تمام قد مربی مدیریت داده و اطلاعات همین تیم های هوش مصنوعی بودند چگونه در نقش منتقد و تحلیل گر و مدافع حقوق کتابدارانی ظاهر می شود که از همکاری نزدیک بین متخصصان فناوری اطلاعات، کتابدران و متخصصان علم اطلاعات در این رویداد غافل مانده است.
همان مفاله تفکرات 7.5 در 12.5 سانتی متری شما که زمانی فریاد می زد ای کتابداران به گوش باشید، الان ظاهرا گریبان خودتان را گرفته است.
توجه کنید علم اطلاعات متخصص علم داده و اطلاعات بایستی تربیت کند که نمی کند! و تا فقط کتابدار تربیت می کند در کنار این رویدادها ایستادن سخت خواهد بود. تلاش کنید در جامعه متخصصان علم اطلاعات را تببین کنید نه اینکه بگویید کتابداران کجا بودند (شما کجا هستید؟).
متخصصان علم اطلاعات و کتابداران دوشادوش این تیم ها بودند و شما نخواستید که حتی ببینید چه خبر است.
با برگزار کنندگان هم صحبتی کنید و گزارش تهیه کنید خوب خواهد بود و اطلاعات کهنه و باورهای اشتباه خودتان را تحویل جامعه نمی دهید.
سلام : کمی آهسته تر و مودبانه تر لطفا . عمرانی به اندازه سن شما تجربه و آگاهی دارد . بی محابا و بدون آگاهی سخن گفتن کاری هوشمندانه نیست ! از او می پرسید "شما کجا هستید" بفرمایید اگر حمایتهای کتابخانه ملی از امثال شما نبود شما کجا ایستاده بودید ؟ عمرانی حق بزرگی بر کتابداری گذشته و حال کشور دارد.
ما خودمان باید بخواهیم و وارد شویم نه منتظر باشیم
ضمن اینکه با تخصص جدید و. ....