کد خبر: 43448
تاریخ انتشار: شنبه, 23 اسفند 1399 - 20:51

داخلی

»

گزارش

کارگاه «مغز کتاب‌خوان در جهان دیجیتال» برگزار شد

منبع : پایگاه اطلاع رسانی نهاد کتابخانه های عمومی کشور
جفری وایت از دانشگاه تنت کارگاه یک روزه «مغز کتاب‌خوان در جهان دیجیتال» که به بررسی پیامدهای شناختی فضای مجازی بر توانایی‌های خوانش‌گری اختصاص داشت گفت: بر اساس یافته های علوم عصب‌شناختی، ما با خوانش‌گری دیجیتالی به تدریج توانایی تمرکز و تفکر عمیق را از دست می‌دهیم.
کارگاه «مغز کتاب‌خوان در جهان دیجیتال» برگزار شد

به گزارش لیزنا، کارگاه یک روزه «مغز کتاب‌خوان در جهان دیجیتال» که به بررسی پیامدهای شناختی فضای مجازی بر توانایی‌های خوانش‌گری اختصاص داشت، ۱۴ اسفند ماه  به عنوان بخشی از طرح مطالعاتی مشترک نهاد کتابخانه های عمومی کشور و دانشگاه صنعتی شریف با عنوان «تأملات شناختی خواندن» با حضور نزدیک به ۵۰۰ تن از علاقه‌مندان به صورت آنلاین برگزار شد.

بابک رحیمی از دانشگاه سن دیگو در این کارگاه در سخنرانی خود با عنوان «دربارۀ انعطاف پذیریِ خوانش گرانه و آگاهیِ فناورانه» گفت: مطالعات مختلف در حوزه مردم شناسی و جامعه شناسی نشان داده اند که عوامل محیطی،   اجتماعی و فرهنگی تاثیر بسزایی بر قوای شناختی و ادراکی انسان ها در طول تاریخ داشته‌اند. امروزه یافته های نوروساینتیک و علوم شناختی نیز این تأثیرات محیطی را تایید می‌کنند.

بررسی تأثیر فناوری‌های دیجیتال بر شبکه نورونی مغز انسان

بابک رحیمی افزود: اصلی ترین بنیاد نورونی این تأثیرات،   وجود خاصیتی در مغز به نام نوروپلاستیسیتی است؛  به این معنا که مغز یک جسم صلب و بدون تغییر نیست و تحت تاثیر عوامل محیطی مسیرهای نورونی آن تغییر کرده و به طور کلی مغز شکل جدیدی به خود می‌گیرد.

وی در ادامه با اشاره به تاریخ شکل‌گیری پرکتیس‌های مختلف خوانش گری، به تبارشناسی این تغییرات شناختی پرداخت و تاکید کرد: این طور نیست که توانایی های ذهنی و شناختی ما به حد خاصی رسیده باشند و سپس از دل این توانایی های شناختی، فناوری‌های مربوطه به وجود آمده باشند؛ بلکه ابتدا ابزارها و فناوری های مختلف ساخته شده و در مرحله بعدی این ابزارها و فناوری ها به شبکه های مغزی و نورونی ما شکل داده اند که انتظار می‌رود تا فناوری‌های خوانش گری دیجیتالی نیز تاثیرات خاص خود را بر مغز ما داشته باشند.

این پژوهشگر با بیان اینکه در مقطع کنونی نمی‌توان گفت که این تأثیرات چه سمت و سویی خواهند داشت، گفت: باید منتظر بمانیم و ببینیم که در عمل چه روی خواهد داد، چنانکه در شرکت‌های بزرگی مثل گوگل نیز مطالعات و مباحث اخلاقی این تغییرات شناختی رایج شده است.

بررسی عوامل دخیل در ایجاد تمرکز و توجه در انسان

جفری وایت از دانشگاه تنت سخنران بعدی این کارگاه بود که به بیان مطالبی با عنوان «نقشِ شناختیِ فضامندی در مواجهه با متونِ کاغذی و ادوات الکترونیکی» پرداخت و گفت: در ابتدا باید به وجود ۳ شبکه نورونی اصلی که در ساز و کار توجه دخالت دارند اشاره کنم؛ شبکۀ برجستگی، شبکۀ مجری مرکزی و شبکۀ پیش فرض. وظیفه شبکه برجستگی،   انتخاب موضوعات و مسائلی است که ما به آنها توجه می‌کنیم.   به عبارت دیگر،   این شبکه برجستگی است که تعیین می کند ما به چه چیزی توجه کنیم و به چه چیزی توجه نکنیم.

وی افزود: شبکه مجری مرکزی اما بیشتر درگیر همان فعل و انفعالی است که در آن زمان و مکان خاص در جریان است.  بنابراین می‌توان گفت که شبکه مجری مرکزی بیشتر معطوف به حال است.  شبکه پیش فرض همان شبکۀ نورونی ای است که وقتی که درگیر هیچ کاری نیستیم (مثل خواب دیدن، رویا پردازی و تفکر عمیق) فعال می‌شود. در واقع این وظیفه شبکه برجستگی است که پس از تعیین موضوع مورد توجه، بین دو شبکه مجریِ مرکزی (برای انجام کاری که به آن توجه کرده است) یا شبکه پیش فرض (برای تعمیق در کاری که به آن توجه کرده است) سوئیچینگ می‌کند.

کاهش قدرت تمرکز و مطالعه عمیق با خوانش‌گری دیجیتال

وایت در ادامه سخنان خود با ارجاع به مقالات متعدد نشان داد که استفاده از ادوات دیجیتالیِ خوانش گری،   به دلیل تشدید چند وظیفه گی (Multitasking) منجر به کوچکتر شدن شبکه برجستگی و بزرگ تر شدن شبکه مجری مرکزی می‌شود.

وی در این باره گفت: به این ترتیب این آلارم های مختلف  اپلیکیشن ها و نرم افزار های مختلف است که تعیین می کند ما به چه چیزی توجه کنیم و نه شبکه برجستگی  و از آنجا که ما در طول روز با آلارم‌ها یا نوتیفیکیشن های متعددی مواجه می شویم، اجازه سوئیچینگ به شبکه پیش فرض داده نمی شود، بلکه مدام این شبکه مجری مرکزی است که درگیر کار های مختلف کوتاه مدت است.  

وی ادامه داد که این بدان معناست که  بر اساس  یافته های علوم عصب شناختی، ما با خوانش گری دیجیتالی به تدریج توانایی  تمرکز و تفکر عمیق را از دست می‌دهیم.   البته این یافته ها در همه زمینه های مطالعاتی (مهندسی، علوم انسانی، هنر ...)  و همۀ سنین مختلف یکسان نبوده و  کم و بیش دچار تغییراتی می شود.   اما قاعده کلی کاهش قدرت تمرکز و مطالعه عمیق است.  

وایت سپس در بخش دوم سخنرانی خود به «نقش فضامندی در ساز و کار حافظه و یادآوری» پرداخت و گفت: می‌توان بر اساس یافته های علوم اعصاب نشان داد که حافظه ما بر اساس محل چیزها در فضا و نسبت فضایی-مکانی آنها با یکدیگر است که آنها را به خاطر می سپارد و به همین دلیل است که یادآوری مطالبی که در یک کتاب چاپی مطالعه شده‌اند (کتابی که در آن کلمات جای ثابتی در فضا دارند،   و خود کتاب نیز جای مشخصی در کتابخانه شخصی ما دارد)   بسیار بهتر از یادآوری همان مطالب است وقتی که به صورت دیجیتالی مطالعه می‌شود.

تغییر قوای شناختی-ادراکی ما در خوانش‌گری دیجیتالی

همچنین ابوطالب صفدری از دانشگاه صنعتی شریف نخستین سخنران بعدازظهر این کارگاه بود که سخنرانی خود با عنوان «خوانش ­گریِ استغراقی در عصر دیجیتال: بینش­ هایی از شناخت بدنمندانه و پدیدارشناسی» را از منظر رویکرد های بدنمندانه در علوم شناختی ارائه کرد.

صفدری با اشاره به برخی پژوهش‌های انجام شده در این زمینه گفت: پژوهش‌هایی که از سال ۱۹۸۵ در جریان بوده همگی نشان می‌دادند که قوه درک مطلب در خوانش گری دیجیتالی به مراتب نسبت به خوانش گری غیر دیجیتالی کاهش می یابد؛ اما این پژوهش‌ها تضعیف درک مطلب را به کیفیت مانیتورها و کیفیت تصاویر نسبت می‌دادند تا اینکه در سال ۲۰۱۳ میلادی آزمایش معروفی توسط خانم آنه منژن انجام گرفت که  علیرغم کیفیت بالای مانیتور ها و تصاویر حاکی از تضعیف قدرت درک مطلب دانشجوها در خوانش گری دیجیتالی بود.  او این یافته ها را به تغییر الگوهای حسی حرکتی ما در مواجهه با کتاب های دیجیتالی نسبت داد.

این پژوهشگر در ادامه برای تبیین تغییر در الگوهای حسی حرکتی،   به چهار نوع رابطه ای که انسانها از منظر شناختی با فناوری دارند اشاره کرد و گفت: رابطه اول رابطه تجسد (Embodiment) است. به عنوان مثال می توان به استفاده از عینک اشاره کرد که گویی با بدن انسان یکی می‌شود.   در این حالت انسان به خود عینک نمی نگرد بلکه عینک که در بدن او متجسد شده است، درک او از جهان را تغییر می دهد (دیدن از فاصلۀ دور).

وی ادامه داد: رابطه دوم رابطه هرمنوتیکی است. به عنوان مثال انسان با نگاه کردن به ترموستات،   می تواند اطلاعاتی در مورد دمای جهان به دست بیاورد.   رابطه سوم نیز رابطه غیریت (Alterity) است. برای مثال رابطه‌ای که انسان با روبات ها برقرار می کند نوعی رابطه غیریت است که در آن ربات را به عنوان یک غیر (یک شخص دیگر) پذیرفته است.   رابطه چهارم نیز رابطه پس زمینه است که در آن فناوری در پس زمینه جهان  واقع شده است (برای مثال موتورخانه).

وی با بیان اینکه انتقال از خوانش‌گری کتاب‌های چاپی به خوانش گری دیجیتالی در واقع انتقال از رابطه غیریت به رابطه هرمنوتیک است، گفت: در واقع ما در  رابطه غیریت، کتاب را کم و بیش به عنوان یک دیگری پذیرفته ایم که در کتابخانه ما جای خاصی دارد و باید از آن مراقبت خاصی به عمل آید تا از بین نرود.   در حالی که در خوانش گری دیجیتالی کتاب ها هیچ جای خاصی ندارند. همان مانیتوری که تا یک دقیقه پیش در حال پخش فیلم بود، حالا در حال نمایش یک کتاب است.  

وی افزود: همین امر نیز موجب تغییر الگوهای حسی حرکتی می‌شود. به این معنا که ما در خوانش گری دیجیتالی نه با کتاب که با دستگاه الکترونیکی مربوطه (موبایل،   تبلت یا لپ تاپ)   وارد تعاملات بدنمندانه می شویم و از آنجا که از منظر شناخت بدنمندانه، الگوهای بدنی تعامل با جهان، نقشی اساسی در شناخت ما از جهان بازی می‌کنند، در خوانش گری دیجیتالی اساسا قوای شناختی-ادراکی ما  تغییر می‌کند.

خواندن موثر به مثابه یک فعالیت اجتماعی

کامران فخیمی از پژوهشگاه علوم شناختی آخرین سخنران این کارگاه بود که سخنرانی خود را با موضوع «متن دیجیتالی، فرآیندهای شناختی و درک مطلب» در دو بخش ارائه کرد و گفت: خواندن موثر به جای یک مهارت صرف فردی، یک فعالیت اجتماعی است و منظور از فعالیت اجتماعی، مجموعه ای از قواعد، گروه ها و کارهایی است که معطوف به دستیابی به یک هدف مطلوب است.

فخیمی در خلال بحث درباره «فرآیندهای شناختی فردی درگیر در بحث خواندن متون سنتی (چاپی) و دیجیتال» مهمترین این فرآیندها  را توجه، حافظه، کنترل توابع اجرایی و فراشناخت دانست و پس از مرور کوتاه نقش این فرآیند ها در یادگیری موثر متون دیجیتالی، در بخش دوم ارایه، با تکیه بر آرای ویگوتسکی و نظریه فعالیت فرهنگی-تاریخی او، که ریشه در مفهوم «ارباب و برده» نزد هگل و مفهوم «تقسیم کار» نزد مارکس دارد، بر این نکته توجه داد که شناخت در ابتدای کار، پدیده ای اجتماعی و فرهنگی است و به واسطه ابزارهای محیطی و دیگر افراد در پیرامون شخص، درونی می شود. به عبارت دیگر «شناخت» در ابزار، افراد و محیط توزیع شده است.

کتابخوانی یک فعالیت اجتماعی معطوف به حل مساله

فخیمی در ادامه سخنان خود درباره بکارگیری این بحث در یادگیری بهتر متون دیجیتال گفت: با پذیرفتن ابزار مدرن از جمله متون دیجیتال به عنوان بخشی جدایی ناپذیر از فرهنگ و البته بخشی جدایی ناپذیر از فرآیند های شناختی که  توزیع شده هستند، بیشتر از آنکه مهارت های فردی مورد توجه باشد، باید روابط موثر اجتماعی در حوزه مطالعه تقویت شود.  

وی تاکید کرد: کتابخوانی و یادگیری به عنوان یک نهاد اجتماعی و فعالیت اجتماعی، صرفا با تقویت مهارت های شناختی فردی، توسعه نمی یابد و یادگیری و کتابخوانی باید به صورت یک فعالیت اجتماعی معطوف به حل مساله تنظیم شود. رابطه دانشجو با استاد، استاد با دانشگاه و دانشگاه با جامعه و فرهنگ است که نهایتا فرآیند های شناختی افراد جامعه را ساخته و به آن شکل می دهد و ابزارهای مدرن صرفا واسطه ای برای درونی سازی این روابط هستند.

گفتنی است کارگاه مغز کتابخوان یکی از برنامه‌های طرح مطالعاتی بررسی پیامدهای شناختی خوانش‌گری دیجیتال است که با همکاری مشترک نهاد و دانشگاه صنعتی شریف درحال انجام است.