داخلی
»گزارش
نشست تخصصی الگوهای مفهومی و نظامهای معنایی برگزار شد
به گزارش لیزنا؛ نشست تخصصی با موضوع الگوهای مفهومی و نظامهای معنایی در سه محور «تغییر رویکردها در طراحی نظامهای معنایی» توسط ملیحه درخوش، دبیر نشست؛ «هستیشناسیهای فرادادهای و وب معنایی» توسط دکتر سید رحمت الله فتاحی و «گوناگونی نگرشها و راهحلهای جدید» توسط دکتر سید مهدی طاهری در تاریخ 28 بهمن ماه 98 در سومین همایش ملی کتابخانههای دیجیتالی برگزار شد. این نشست در راستای پیش نشست تخصصی برگزار شده در تاریخ 8 بهمن ماه 98 در کتابخانه مرکزی و مرکز اسناد دانشگاه علامه طباطبایی برگزار گردید.
در ابتدای نشست ملیحه درخوش گفت: بحث ابتدایی ما در مورد تحلیل رویکردهای است که در طراحی نظامهای معنایی اتفاق افتاده است. اگر یک مقدار عقبتر رویم و به این نگاه کنیم که ما فهرستنویسان و کسانی که سازماندهی اطلاعات و سازماندهی دانش را انجام میدهند با چه رویکردی به این مقوله نگاه میکنیم، میتوانیم به این بپردازیم که با گذشت زمان، چه تغییر رویکردی در نگاه ما نسبت به این مقوله اتفاق افتاده است.
کاری که ما انجام دادیم برگرفته از برداشت ما از یک پدیدهای به اسم سازماندهی است و مسلماً ابزارهایی که تنظیم میشود بر اساس این نوع برداشت ما طراحی خواهد شد. ما در سازماندهی اطلاعات به یک موجودیت به عنوان resource نگاه میکردیم و براساس این موجودیتها و نگاهی که برای توصیف آنها داشتیم، یکسری فیلد تعریف کردیم. حالا ممکن بستر اطلاعاتی ما یک بانک فهرستنویسی باشد و بعد از آن نرمافزارها. برای توصیف موجودیتها یکسری ویژگی تعریف و دادههای خود را به آن فیلد اضافه میکردیم. بر همین اساس ابزارهای مورد استفاده خود را هم طراحی کردیم. این نگاه، یک پارادایمی بود که اتفاق افتاد و به ازای آن، ابزارها ساخته شد و دادههایی هم به وجود آمد. اما آنچه که الان دارد اتفاق میافتد آن است که اگر شما اصطلاحنامهای دارید که براساس آن دیدگاه به وجود آمده است، یکسری واژگان و در کنار آن روابط مشخص و غیرقابل انعطاف وجود دارد. ولی الان فکر میکنم آنچه در سازماندهی خیلی مهم شده، یکی زمان و دیگری بافت است.
وی در ادامه افزود: اگر که بحث زمان را در نظر بگیریم؛ که فکر میکنم اصولاً الگوهای مفهومی مطرح شدند، این مسئله به وجود آمد و آن هم زمانی بود که اف آر بی آر مطرح شد. وقتی که اف آر بی آر مطرح شد در واقع شما به منبعی که دارید فهرستنویسی میکنید، نگاه میکنید که آن اثر در گذشت زمان چه اتفاقی برایش پیش میآید، منتشر شده است و حالا در دسترس قرار گرفته است. این نشان میدهد که اندیشهای که در یک زمان به وجود میآید؛ در گذر زمان دچار یکسری دگرگونیهایی میشود و به اطلاعاتی تبدیل میشود که به عنوان منبع اطلاعاتی در اختیار ما قرار داده میشود. زمانی که اف آر بی آر و تمام الگوهای مفهومی وابسته به آن مطرح شد، ما فکر میکردیم که نگاه جدیدی نسبت به سازماندهی داریم و این به ما کمک میکند که به گونه دیگری ببینیم. اما اگر با احتیاط از کلمه تکامل استفاده کنیم؛ که ما دیدگاهمان را سعی میکنیم نسبت به مقوله سازماندهی تکامل ببخشیم، باید فکر کنیم که الان نسبت به زمانی که در ابتدای قرن بیست و یکم به اف آر بی آر نگاه میکردیم، نگاهمان متفاوت شده است و اساساً شاید تفاهم پیدا کردیم.
وی همچنین گفت: مسئله دیگر آن است که ما الان رویکرد معناشناختی داریم نسبت به اطلاعاتی که به دانش تبدیل میشود. بحث استفاده از الگوهای هستیشناسی بسیار مطرح است و اینکه چه اتفاقی میافتد که ما از این الگوها استفاده میکنیم؟ بحثی که کتابدارها که شاید از همان ابتدا به آن فکر میکردند، به نوعی همفهمی از اطلاعاتی است که میخواهیم در اختیار کاربران قرار دهند و وقتی بحث بافت مطرح میشود و شما میخواهید از یک موجودیت صحبت بکنید، باید ببینید که دقیقاً در چه بافتی میخواهید از آن صحبت بکنید و بر اساس همان بافت برداشتتان را مطرح کنید و توصیفی که میخواهید را انجام دهید، این دیدگاهی است که قبلاً به آن اساسا نگاه نمیشد و از یک جایی به بعد به این نتیجه رسیدند که واژگانی که برای توصیف استفاده میشوند واژگانی است که ابتدا باید در بافت خودش تعریف شود و به واسطهاش روابطی که باید را ایجاد کنند.
درخوش گفت: اتفاق دیگری که افتاد این بود که موجودیت هایی که فرضاً از اف آر بی آر شروع شد، سعی کردیم که الگوهای موجودیت- رابطه را ببینیم؛ یعنی شما موجودیتها را داشته باشید، این موجودیتها ویژگیهایی داشته باشند و روابطی هم بین این موجودیتها حاکم است. کمی که جلوتر آمدیم و بحث هستیشناسیها مطرح شد، کلمه «ویژگی» رنگ باخت. یعنی به این نتیجه رسیدند که دیگر خود مشخصهها را باید به روابط تبدیل کنند. به خاطر اینکه شما وقتی میخواهید یک موجودیت را تعریف کنید، به واسطه روابطی که با سایر موجودیتها دارد میتوانید بازنمونش را مطرح کنید. همین امر کمک میکند که خود آن موجودیت تعریف شود و در کنار آن روابطی که ایجاد میکند؛ کمک میکند که مخاطبتان متوجه شود شما اساساً در مورد چه چیزی صحبت میکنید. این تغییر دیدگاه، نوعی پویایی در برداشت ما از چیزی که توصیفش میکنیم باعث شده است که نوع نگاهمان به کاری که انجام میدهیم خیلی متفاوت شود. اکنون صحبت از رکورد کتابشناختی چیزی بیشتر از تعریف فیلد برای یک منبع است. ما الان با منبع به صورت یک کل سر و کار نداریم. الان با موجودیتهایی سر و کار داریم که مرتبط با منبع هستند و خود آن موجودیتها باید بینشان روابطی ایجاد شود که کاربر ما علاوه بر آنکه بتواند بازیابی خوبی بکند؛ تشخیص دهد این بافتی که در آن دارد سرچ میشود، چه نوعی است و معنایی که باید برداشت شود. برای اینکه در دنیای وب بتوانیم آن را مفهومسازی کنیم. شاید یکی از رویکردهایی که باعث شد ما به این فکر کنیم که باید موجودیتها را با روابطشان توصیف کنیم؛ و این طور بهش نگاه کنیم این بود که در وب معنایی استفاده کنیم و ابزارشان را به فراخور آن دیدگاهی که برای ما پیش آمده است طراحی کردیم و حالا بیشتر از هستیشناسیها استفاده میکنند.
وی همچنین اشاره کرد: یک مسئله دیگر که پیش آمد این بود که ما بر اساس دیدگاه قبلی یکسری داده ایجاد کردیم که این داده در هر کتابخانهای ممکن است خیلی زیاد باشد. فکر کردن در مورد اینکه ما این داده را چطور باید منتقل کنیم و با چه چالشهایی رو به رو هستیم. ما یکسری فراداده داریم، که این فرادادهها باید به آن دنیای جدید منتقل شوند؛ کما اینکه احتمالاٌ ما دادههای اندکی تولید کردیم نسبت به آنچه که در نگاه جدید میخواهیم داشته باشیم؛ فلذا کمبود داده خواهیم داشت. باید بدانیم که چه ساز و کاری را درنظر بگیریم که این فرادادههایی را که تولید کردیم بتوانیم از آنها با این نگرش جدید استفاده کنیم.
بایستی سمت و سوی آموزشهای ما و پژوهشهای ما به درستی به سمت کاربردی شدن در بسترهای واقعی و بافت واقعی پیادهسازی شود
در ادامه دکتر رحمت الله فتاحی گفت: خوشحالم که در این رخداد علمی شرکت میکنم و جوانان پرشورمان را میبینیم. امیدوارم بهره کافی از این بحثهایی که در این نشست میشود ببرند. یک نکته جالبی خدمتتان بگویم که ما از آن غافل هستیم؛ بسیاری از مباحث علمی یک جذابیت جالبی دارند. بحث کتابخانه دیجیتال و بحثهای تخصصیترش از جمله هستیشناسیها هم به لحاظ آموزشی، هم به لحاظ پژوهشی و هم به لحاظ کاربرد از این جملهاند. شادروان دکتر حری، در مقالهای به سه عالم اشاره کردند، عالم اول، عالم اشیاء و چیزهای عینی که ما میبینیم و لمس میکنیم و در طبیعت وجود دارند. عالم دوم، عالم ذهنیات ما است. آنچه که در ذهنهای ما وجود دارد، پردازش میشود و براساس آنها ما زندگی و رفتار میکنیم. هر ذهنی مسلماً متأثر از اذهان دیگر است. یعنی ذهنها با هم ارتباط دارند و این ارتباط وقتی که به شکل حضوری باشد، بسیار ضعیف است. یعنی دو نفر در یک زمان خاص میتوانند با یکدیگر صحبت بکنند و ارتباط برقرار کنند. پس این محدودیت زمانی و مکانی، باعث میشود که این عالم دوم زیاد موفق نباشد و حتی راه به خطا ببرد. اما عالم سوم است که بسیار مهم است و آن عالمی آن چیزی از ذهنیات به عینیات تبدیل شده است، مکتوب شده است. یعنی همه آثاری که نوشته شده است از جمله کتاب، مقاله، پایاننامه، شعر، نثر و غیره. و این عالم سوم است که به لحاظ زمانی و مکانی محدودیت ندارد و ارتباط را در طول تاریخ به شکل طولی برقرار میکند و همینطور در سطح عرضی در زمان حال تمام مردم دنیا میتوانند از منابعی که نوشته شده است؛ استفاده کنند و این عالم سوم است که تأثیر دارد و اگر روی این عالم سوم تأکید شود، فکر میکنم تحول اساسی در پرورش ذهن بشر و رفتارهای او بسیار موفق باشد. عالم سوم چطور شکل میگیرد؟ اگر بپذیریم که تمام آنچه که در دنیا وجود دارد، یک هستی تلقی میشود؛ کل مجموعه آنچه که در جهان است یک هستی است. و این هستی، یک هستی بزرگ است که متشکل از هستیهای کوچکتر است. اعم از انسانها، موجودات، گیاهان، رخدادها و منابع علمی و غیره. همهی اینها هستیهایی هستند که در طول تاریخ شکل گرفتهاند. چطور میشود از این هستیها استفاده کرد؟ لازم است که عناصری از این هستیها به شکل فراداده ثبت و ضبط شود. تا از آن طریق ما با هستی آشنا شویم. مثلاً یک کتاب، باید عنوان داشته باشد و نام پدیدآورندهاش. اینها هستی را تشکیل دادهاند. ما از طریق برخی از عناصر آشنا میشویم و به این هستیها ورود پیدا میکنیم. هستیها از طریق آن چیزی که درخوش هم گفتند، مشخصهها و ویژگیهایشان دارند خود را نشان میدهند و بازنمون میکنند.
وی در ادامه افزود: چطور ما این بازنمونها را ثبت و ضبط کنیم؟ انسان در طول تاریخ از ابزار زمان خودش استفاده کرده است. اولین فهرستهایی که در کتابخانههای دوران باستان تدوین شد؛ فقط شامل چند تا عنصر بود: نام پدیدآورنده و موضوعش. و حتی بسیاری از آن آثار قدیمی عنوان نداشتند و در طول تاریخ تلاش شد که این مشخصهها و این دادهها بیشتر و بیشتر شود؛ برای اینکه احتیاج بود معرفی بیشتری از این هستیها صورت بگیرد. تمام تلاش بشر این بوده است که محدودیتها را کم کند. تمام تلاش دانشمندان و کسانی که در حوزههای نظری و عملی کار کردند این بود که محدودیتها را از بین ببرند. آنچه که ما اکنون در اختیار داریم در واقع چیزی است که تا زمان حال حاضر محدودیتهای آن برطرف شده است. بعدا معلوم نیست که چه اتفاقی بیافتد. محدودیتهایی که اکنون وجود دارد و ما آنها را نمیشناسیم؛ بعداً افراد دیگری برطرف میکنند. آن فهرست اولیهای که فقط شامل چند مشخصه مثل نام نویسنده، موضوع و اینها بود؛ کم کم به قواعد فهرستنویسی تبدیل شد و مشخصههای بیشتری ثبت و ضبط شد. اگر شما کتاب الفهرست ابن ندیم را نگاه کنید، میبینید مشخصههای بیشتری نسبت به فهرستهای عصر باستان در آن نوشته شده است. به خاطر اینکه این هستیهایی که در آن کتاب است، کتابهایی که در آنجا معرفی شده است؛ میخواهد بهتر معرفی کند و حتی نقد بکند. پس قواعد فهرستنویسی محدودیتهای گذشته را برطرف کردند و توانمندی انسان را در شناسایی آثار، و در دسترسی به آثار بیشتر کردند. به تدریج این قواعد تکمیل شد و از سطح محلی به سطح ملی و سپس جهانی تبدیل شد. آنچه که مثلاً قواعد کتابخانه کنگره بود، بعد قواعد فهرستنویسی انگلوامریکن شد و سپس آر دی ای. معلوم نیست که پنج یا ده سال دیگر آر دی ای چه اتفاقی برایش بیافتد! و چه محدودیتهایی در آر دی ای داشته باشیم و تلاش کنیم که برطرف کنیم.
دکتر فتاحی همچنین گفت: تمام این مدلهای مفهومی که تهیه شده است برای برطرف کردن محدودیتهای ذهنی ما است. که ما فهم بهتری از آنچه که در اختیار داریم، از همهی هستیهای عالم، کسب کنیم. تمام استانداردهای فرادادهای که وجود دارد و تکمیل شده است؛ برای این است که توانایی ما را در توصیف، سازماندهی و دسترسی بیشتر کند. اگر ما یک استاندارد فرادادهای مارک را در دههی شصت داشتیم که بسیار مختصر بود، تعداد عناصر یا فیلدهایش یا تگهایش خیلی کم بود؛ اکنون ما این همه فراداده، این همه استانداردهای جدید در حوزههای مختلف تخصصی داریم که هزاران عنصر دارند. به چه دلیل؟ به این دلیل اینکه تصور میشود اگر که ما یک هستی را با این هزاران عنصر توصیف کنیم؛ سازماندهی بهتری انجام دادیم و دسترسی بهتری خواهیم داشت و ارزش افزوده بالاتری را داریم. این مهم است. آنچه که وجود دارد، ارزش افزوده است. دکتر برجعلی، ریاست دانشکده، به خوبی ارزش دادهها را مطرح کردند، و این را تأکید کردند که ما هنوز توانایی دسترسی به داده، استفاده از داده، پردازش داده را به اندازهای که لازم است؛ نداریم و به درستی هم اشاره کردند؛ یک فرد غیرمتخصص، یعنی خارج از رشته ما.
وی در ادامه تصریح کرد: در ابتدای صحبتام عرض کردم که این عرصه، هستیشناسیها و فرادادهها، یک عرصه جذاب و گسترده آموزشی، پژوهشی و کاربردی است. اگر به فهرست عناصر فرادادهای و هستیشناسیهای فرادادهای نگاه کنید، یک فهرست بلند بالا است و جالب اینکه در حوزههای خیلی خیلی تخصصی. مثلاً در حوزه موزه، در حوزه موسیقی، در حوزه پزشکی. مثلاً هستیشناسی فرادادهای در حوزه پزشکی و حوزههای تخصصیتر حتی در درون پزشکی. چرا این هستیشناسیها اینقدر تخصصی شدند؟ و کاربردی هستند؟ یک مشکلی که ما در آموزش، پژوهش داریم این است که اتصالمان به کاربرد، یعنی آن جنبه سوم یا قطع و یا بسیار ضعیف است و ما آنچه که آموزش میدهیم و آنچه که به شکل پایاننامه پژوهش میکنیم؛ معمولاً به عرصه کاربرد اینها را هدایت نمیکنیم و از آن استفاده نمیشود. پس بنابراین آموزشهای دانشگاهی و پژوهشهای ما بی تأثیر و خنثی است. مثلاً خود را جای یک متخصص دفع آفت بگذاریم؛ همانطور که دکتر برجعلی گفتند در حوزه سرطان سینه. فرض کنید یک پژوهشگر و حتی یک فردی که کار آزمایشگاهی در این عرصه انجام میدهد؛ میخواهد به دادههایی در این عرصه دست پیدا کند. چگونه باید این کار را انجام دهد؟ شکل کلاسیک و نرمالش این است که برود تمام آن پایگاهها را جستجو کند و یکی یکی این مقالات را پیدا بکند؛ و بخواند و بفهمد که آیا میتواند این مقالات به دردش بخورد یا نه؟ این راهش نیست. این راهش همان است که ابن ندیم در هشتصد سال پیش انجام داد. الفهرستاش یک کتابشناسی بسیار توصیفی و تحلیلی است. یعنی یک دروازه ورود به دانش در آن زمان است. هستیشناسیها هم همین کار را میکنند؛ فرادادهها ابزار شکل گرفتن هستیشناسیها و پیاده شدن آنها است. یک متخصص حوزه دفع آفت و یا یک پزشک متخصص سرطان سینه بایستی هستیشناسی خودش را داشته باشد؛ ببیند که عناصر و مفاهیم کلیدی در این زمینه چه چیزهایی است، و سپس ارتباطهایی که این عناصر با یکدیگر دارد چیست؟ و سپس از طریق این زاویه، این دروازه به دادهها و پژوهشهایی که وجود دارد؛ ورود پیدا کند. آیا ما این کار را انجام میدهیم؟ ارزش هستیشناسیها را متخصصان خارج از حرفه ما خیلی بیشتر درک کردند و عملاً به آن ورود پیدا کردند. اگر به اطلاعاتی که در هر هستیشناسی تخصصی و فرادادههای تخصصی وجود دارد، نگاه کنید؛ میبینید که بیشترش متخصصان یک حوزه موضوعی است و کسانی که در حوزه فراداده و مهندسی کامپیوتر کار میکنند. ما به دور از اینها هستیم.
همچینن وی افزود: عرض کردم و باز هم تکرار میکنم، هستیشناسی و فراداده یک حوزه بسیار جذاب است و بسیاری از افرادی که میخواهند موضوع پژوهشی کاربردی کار بکنند و بسیاری از کسانی که به دنبال کار و کسب درآمد میگردند، میتوانند وارد این عرصه شوند. کافی است که تخصص در حوزه تدوین و طراحی هستیشناسیهای تخصصی و شناسایی فرادادههای مرتبط با آن پیدا شود و سپس پیشنهاد طرح به این همه موسسه آموزشی و پژوهشی که در کشور وجود دارد، انجام شود. عملاً یک کار کاربردی تدوین شود و این اتفاق زمانی میافتد که ما به ارزش کاربردی آنچه که داریم میخوانیم و پژوهش میکنیم پی ببریم. فقط در سطح نظری در حرفه خودمان مانور ندهیم. پس این به این بستگی دارد که اعضای هیأت علمی نسبت به دانشجویانی که میخواهند در این عرصهها پژوهش انجام دهند، هدایت درستی را انجام دهند و متخصصان نرمافزاری هم برای آنچه که به عنوان دستاورد بینالمللی در اختیارشان وجود دارد؛ ارزش قائل شوند.
بارها از من سوال میشود که مثلاً میخواهیم یک نرمافزاری را در آرشیو درست کنیم، استانداردش چه باشد؟ این همه استاندارد وجود دارد. استاندارد بینالمللی و اینکه امتحانش را پس داده است. تمام اینها به دلیل عدم آشنایی است و باید باز هم در پایان تأکید کنم که بایستی سمت و سوی آموزشهای ما و پژوهشهای ما به درستی به سمت کاربردی شدن در بسترهای واقعی و بافت واقعی پیادهسازی شود.
در ادامه ملیحه درخوش گفت: ما وقتی که از هستیشناسیها استفاده میکنیم درواقع هر کدام از هستیشناسیها جهانبینی خاص خودشان را دارند. یعنی به شما میگویند بر اساس برداشتی که آن جهانبینی دارد، بیایید به این پدیدهها نگاه کنید و اگر که میخواهید از این ابزار استفاده کنید؛ باید دیدگاهتان را منطبق بر این درواقع این جهانبینی بکنید. و خب مسلماً برداشتهای مختلفی میتواند از یک پدیده، از یک منبع و از هر موجودیتی که شما میخواهید توصیف بکنید؛ وجود داشته باشد و بر اساس آن هستیشناسی که شما دارید بهش نگاه میکنید، آن موجودیتی که مدنظرتان است را توصیف میکنید.
در پایان نشست دکتر مهدی طاهری ضمن خیر مقدم به حاضران در همایش گفت: من در سه بخش میخواهم یک ایده، یک چالش و یک ایده برای پاسخگویی به این چالش را مطرح کنم. یک چالش که دکتر زینالعابدینی به نقل از زوستاک مطرح کردند و من این چالش را در حوزه الگوهای مفهومی و نظامهای سازماندهی دانش میگویم و سپس جدیدترین راهحلی که الان در دنیا وجود دارد تحلیل خواهم کرد.
بخش اول تمرکز روی روابط است. از ابزارهای مختلفی در این حوزه استفاده میشود. تمام رویکردی که مطرح است، یعنی بازنمون بافت هدف و بازنمون روابطی که بین موجودیتهای مختلفی وجود دارد و رسیدن به معنا و دانش استفاده شده است. ابزارهای بسیاری استفاده شده است. پروفایلهای کاربردی که الان بحثشان مطرح است و کاملاً استفاده از استانداردها را به صورت مبتنی بر بافت ها ترسیم میکنند. این مطلب بود که چگونه موجودیتهای مختلف را از طریق پراپرتیهایشان به هم لینک کنیم. استانداردهای فرادادهای مختلف که در بافتهای مختلف شکل گرفتند، بسترهایی مثل ایکس ام ال، آر دی اف، ترتل و غیره که اینها آمدند برای اینکه آن بازنمون ویژگیهای بافتی که در عالم واقعی وجود دارد را بتوانیم انجام دهیم. استانداردهایی مثل استانداردهای فرادادهای داشتیم مثل متس به عنوان یک فرادادهی مدیریتی که قرار است که متادیتاهای مختلف را مدیریت کند در عین حال یک ارتباطی بین همه فرادادههای که برای توصیف و سازماندهی اشیا محتوایی مختلف موردنیاز است، ترسیم کند.
وی افزود: میانکنشپذیری بین استانداردها که اینها چگونه میتوانند با یکدیگر تعامل داشته باشند، تا بتوانند به درستی کل بافت هدفشان را و کارکردهایی که وجود دارد بازنمون کنند. تمام تلاشها در این چند سال به این سمت و سو بوده است که ما بتوانیم بین استانداردها تعامل برقرار کنیم. چون هر کدام فقط میتوانستند جنبهای از بافت هدفشان را بازنمون کنند. بنابراین برای اینکه بتوانیم یک بازنمون جامعی از بافت هدف داشته باشیم، مرتب این استانداردها با یکدیگر مچ شدند و میانکنشپذیر شدند تا بتوانیم توصیف جامع و دقیقی را داشته باشیم. از فضای اف آر بی آر که بیشتر مرتبط با ویژگیها بود به سمت روابط میرویم. مدل تغییر کرد. چیزی به اسم مشخصه دیگر وجود ندارد. و این کاملاً به آن عالم هستیشناختی نزدیک شده است. از حالت کد به سمت لینکها رفتیم و با روش دادههای پیوندی میتوانیم بازنمون جامعی را داشته باشیم.
پروفایل کتابشناختی هم اطلاعات فرادادهای، کتابشناختی، مستندات را دربرمیگیرد و هم اطلاعاتی که درباره آنها هستند
دکتر طاهری تصریح کرد: تمام این کارها انجام میشود که ما بتوانیم بازنمون دقیقی از بافتمان داشته باشیم. اینجا هنوز یک چالش اساسی داریم. اگر ما بافت میراث فرهنگی درنظر میگیریم و اگر میگوییم تمام اشیا در موزهها و کتابخانهها و آرشیوها با یکدیگر مرتبط هستند پس چرا ما هنوز تعدد استانداردها، الگوها و غیره را داریم؟ اگرچه استانداری مثل آر دی ای برای توصیف اشیاء موزهای و توصیف اشیاء آرشیوی هم دستورالعملهایی را ارائه داده است، ولی باز در خود بافت موزه یا آرشیو هنوز استاندارد داریم. بنابراین یک جای کار مشکل دارد و آن این است که ما همچنان تعدد استانداردها را داریم؛ اگر بافت یکی است پس چرا ما از استانداردهای واحدی استفاده نمیکنیم یا حداقل استاندارد جامعی را داشته باشیم و زیرمجموعه آن استانداردهای مختلف که تخصصی شوند و به حوزهها ورود پیدا کنند و بتوانند کارکردهای مربوط به آن حوزه را پشتیبانی کنند. تمام استانداردهای حوزه موزه موسیقی و کتابخانه قابلیت این را دارند که در بافتهای دیگر مورد استفاده قرار گیرند. در رویکرد توصیف بدون توجه به بافت شی حوزه یک بافت میراث فرهنگی باید به صورت مجزا فهرستنویسی شود، سازماندهی یا توصیف شود و وقتی که وارد کتابخانه یا آرشیو میشود آنجا پراپرتیهایی را اضافه کنیم که بتواند عملکردهای آن حوزه را پشتیبانی کند. اما در حوزه بافت میراث فرهنگی ال آر ام با 11 موجودیت، الگوهای مفهومی چتری هستند که بالا قرار دارند و تمام استانداردهای فرادادهای اینها کاربردهایشان میشوند و روی استانداردهای تبادل داده تأثیرگذار هستند. اینها میگویند مثلاً در بافت کتابخانه، جهان کتابشناختی، بین موجودیتهایی که وجود دارد، چه وجود دارد.
در سی داک 94 موجودیت است. اما باز هم تفاوت وجود دارد. مسئله چیست؟ اگر همه در یک بافت هستند چرا در مورد خود موجودیتها هم تفاوت وجود دارد؟ یعنی در یک الگوی مفهومی به اسم سیداک که 94 موجودیت را معرفی کرده که بخشی از آن در آشیو و بخشی در کتابخانه است، اما بخشی از اینها وجود ندارد. ال آر ام میگوید من خود را به بافت میراث فرهنگی نزدیک کردهام و یکسری از موجودیتهایی که به بافت میراث فرهنگی نزدیک و فراتر از بافت کتابخانهای است را اضافه کرده است. اما باز هم تناقض وجود دارد. حتی وقتی که از موجودیتهای یکسانی استفاده میکنند، تعاریفشان متفاوت است. ولی تا حدودی همدیگر را پوشش میدهند. پس این چالش اساسی هنوز وجود دارد. اگر چه میگوییم یک بافت است اما هنوز آن بافت را به خوبی نمیشناسیم و هنوز نتوانستیم آن بافت را بازنمون کنیم. به هر حال یک اجماعی باید وجود داشته باشد.
یکی از این راهحلها پروفایل کتابشناختی است. به جای رکوردهای کتابشناختی و غیره ما پروفایلهای کتابشناختی داریم. مجموعه ای از فیلدهای به هم مرتبط یک رکورد را میسازند. ولی بافت را نشان نمیدهد و مربوط به روابط اند. در گذشته فقط رکورد های کتابشناختی و رکوردهای مستندات را داشتیم؛ که مجز ا بودند اما با یکدیگر یکپارچه بودند. اما اکنون پروفایل کتابشناختی هم اطلاعات فرادادهای، کتابشناختی، مستندات را دربرمیگیرد و هم اطلاعاتی که درباره آنها هستند. تمام بازخوردها و نظرات کاربران در این پروفایل ثبت میشود. شبیه پروفایلهای موجود در شبکههای اجتماعی است. بحث به اشتراک گذاری دیدگاهها برای رسیدن به معنا اینجا مطرح میشود. همه دادههایی که مربوط به آن شیء محتوایی هستند در یک پروفایل واحد با یکدیگر لینک میشوند و کاربر میتواند از طریق آن همه اطلاعات مربوط به شیء محتوایی را دسترسی داشته باشد. رویکرد پیادهسازی آن شیء گرا است زیرا به رویکرد هستیشناسی نزدیکتر است و بهتر میتواند بازنمونی از حقایق و الگوهای عالم بیرون باشد؛ بسیار منعطف است و یک رویکرد هستیشناسانه دارد. موفق باشید.
گزارش: ملیکا خرمشکوه
۱. از توهین به افراد، قومیتها و نژادها خودداری کرده و از تمسخر دیگران بپرهیزید و از اتهامزنی به دیگران خودداری نمائید.
۲.از آنجا که پیامها با نام شما منتشر خواهد شد، بهتر است با ارسال نام واقعی و ایمیل خود لیزنا را در شکل دهی بهتر بحث یاری نمایید.
۳. از به کار بردن نام افراد (حقیقی یا حقوقی)، سازمانها، نهادهای عمومی و خصوصی خودداری فرمائید.
۴. از ارسال پیام های تکراری که دیگر مخاطبان آن را ارسال کرده اند خودداری نمائید.
۵. حتی الامکان از ارسال مطالب با زبانی غیر از فارسی خودداری نمائید.