داخلی
»سخن هفته
میراث استاد حائری در دستان مدیری تازه
لیزنا؛ سید ابراهیم عمرانی، سردبیر : هفته پیش ریاست جدید کتابخانه مجلس شورای اسلامی مصاحبه ای مطبوعاتی ترتیب دادند و خود و معاونینشان در این مصاحبه مسایلی را طرح کردند که صحبتهایی به دنبال داشت که گاهی نشان از دلخوری و حتی عصبانیت برخی اهالی فرهنگ داشت، که انعکاس آن را در روزنامه ها و خبرگزاریهای چون انتخاب و ایبنا می توانید تعقیب کنید.
اول سلامی عرض کنیم و خیر مقدم بگوئیم به آقای قاسمیان برای حضورشان در عرصه کتابخانه و کتابداری و آرزو کنیم که در دوره حضورشان در کتابخانه مجلس منشاء خیر و برکات باشند.
همین ابتدا به ایشان یادآوری کنم، استاد گرام، در همه انتصابهای دولتی که دیدهام، این اول کار که شما را منصوب می کنند، اندکی در بودجه را باز میگذارند و بعد که اوضاع و گردش امور عادی شد، باید بدوید تا وقت بگیرید و از سردار بودجه بگیرید که مانند همه مدیران از نیمه سال دوم به بعد معمول این است که به شما میگویند، آقا اوضاع خوب نیست و نداریم و کلی شاهد می آورند که ببین من دیشب خودم شام اشکنه کشک خوردم و از این حرفها. پس استاد گرامی بشتابید که غفلت موجب پشیمانی است و همینطور که خودتان در این مصابحه کارهای بسیاری را برای امسال وعده دادهاید، کارها را عملیاتی و به قول ما زخمی کنید که بعد دردسرتان زیاد خواهد شد.
دوم اینکه کارهایی را که قول دادهاید و گفتهاید که از من در پایان سال آمار بخواهید، بینی و بین الله، آخر سال آمار درست بدهید. من نزدیک نیم قرن در کتابخانه های ایران چرخیدهام. سواد ندارم ولی تجربه زیادی دارم و با مدیران بسیاری از پایه و میانی و ارشد در نظام دولتی سر و کار داشتهام، به شما عرض کنم که برخی چیزهایی که گفتهاید و وعده دادهاید ممکن است وقت بیشتری نیاز داشته باشند، و آن وقت دو راه میماند، یا باید روزهای آخر بیفتید به حول و ولا و ممکن است از کیفیت کاسته شود و به قول بچههای تهران سمبل کاری بشود و مجبور شوید عکس ضرب المثل مشهور، "زمبلغ کم کنید و بر تعارفات بیفزائید"، و یا باید آمار غلط بدهید به امید خریدن وقت تا سر فرصت کار جمع شود. از حالا بگویم، شما کار با کیفیت خودتان را جلو ببرید، و از حالا روز تعیین نکنید مثل مُد جدید ساختمان سازی که تابلو میزنند پل در دست ساختمان 236 روز مانده و هر روز هم یک عدد از تابلو کسر میشود و باز هم میبینید "سراچه و کاخ سکندی تکانی نخورده و در روز موعود هیچ بادی نوزیده است"[1]، یادآوری به این جهت بود که روزهای آخر کار به کاستن از کیفیت نیانجامد، البته که صلاح مملکت خویش خسروان دانند.
من سوابق شما را خواندم، خوب شما چهرهای سیاسی و اجرایی هستید و در این کارها هم مسلما موفق بوده اید تا اینجا که در مرکز سیاستگزاری و قانونگزاری مملکت به شما پستی فرهنگی دادهاند. حتما خودتان ملتفت هستید که در این پست فرهنگی با این مصاحبه شروعی سیاسی یا به شکل و شیوة سیاسی داشتهاید. بدون تعارف برخی صحبتهای شما، دل زحمتکشان حوزه فرهنگ را به درد آورده است. فرهنگ در این مملکت، همواره مظلوم بوده، و این مظلومیت جدی است از همه حوزه های دیگر به این حوزه ظلم میشود، به ویژه توسط نهادهای شبه فرهنگی دولتی. این مشکل تاریخ نمیشناسد و از قاجار تا جمهوری اسلامی را من از خوانده ها و خاطرهها به یاد میآورم که همواره بوده و همیشه این چرخه تکرار شده است. عرض کنم خدمت شما، هرگاه مدیریتی تازه آمده، مردمانِ فرهنگی منتظر تغییراتی در جهت کمک به فرهنگ بودهاند، ولی بعد از مدتی مطمئن میشوند که این هم همان چرخه قبلی است و تفاوتی نمیبینند و روی بر میگردانند و سر کار خویش میگیرند. باز آستین بالا میزنند که بلکه خودشان کاری بکنند. در بادی امر، کسی کاری به کارشان ندارد، ولی از یک جایی دوستان حکومتی میبینند که نه خیر، کار گرفته و دارد کتابی نوشته میشود، مجلهای منتشر میشود، فیلمی ساخته میشود، کتابخانهای درست میشود. و خودشان جز کارهای کلیشهای چیزی نساختهاند.ابتدا می آیند که فلانی، بیا و مسایل من را هم در فیلمت بگو، یا در کتابت بنویس و وقتی با امتناع اهل فرهنگ روبرو میشوند، با گرفتن الگو از همان کار انجام شده که بدون بودجه و با بدبختی توسط چارتا و نصفی آدم، ته یک دکه بی نور و نمور انجام شده، یک برج 30 طبقه روبروی دکه این بندگان خدا میزنند که تنها مزیتش برای دکه این است که آن قدر نور زیادی بکار برده شده، که دکه هم که با سوسوی شمع روشن بود، کمی از راه دور از نور برج مجلل استفاده می کند و ساکنانش لبخند به لب کار خودشان را ادامه میدهند. مرحله بعد اینطوری بوده که با همه قوا تلاش می شود که تعدادی از اهالی دکه را به برج ببرند که خوب حالا بیائید این امکانات و ... حالا من می پرسم چرا؟ اینها که همان اول خودشان با پای خودشان آمدند که برای مملکتشان کاری کنند...... و ... جواب من این است: چون مدیران جدید وقتی از راه میرسند هنوز حوزه کاری شان را به درستی نمیشناسند و کار را بلد نیستند، و اعتماد هم ندارند. بعد از چهل و دو سال هم میگویند: "انقلاب اسلامی ایران خیزش و رستاخیز عالم اسلامیایرانی بر علیه نظام سلطه و شبهمدرنیته برای پیدا کردن هویت خود با رهبری روحانیت که نماینده اصلی این ظرفیت ایرانیاسلامی بود. جامعه ایرانی در یک دوره گذار است که وظیفه ما کمک به آن است. حلقه آغازین این گذار حلقه سیاست با برانداری نظام وابسته پهلوی بود. ولی در نظامات اقتصادی و فرهنگی کار زیادی داریم". و با سنگر گرفتن پشت کلمه روحانیت، و عباراتی چون شبه مدرنیته، همه را منکوب کنند که باز به راه چهل ساله خودشان بروند. دست کم من باورم را به این عبارت از دست دادهام و وقتی نتیجه یافتن هویت، میشود اختلاسهای هزار هزار میلیاردی، حرفی برای گفتن نمیماند. نوشته بودم، ما فکر می کردیم امثال خاوری مخلصند، بعد معلوم شد مختلسند. اگر در دهه 60 یا 70 حرف میزدیم، میشدیم معاند و مغایر و مقابل و ..... ولی 42 سال گذشته و در تمام این 42 سال استادان بزرگی مانند استاد سیداحمد فردید و شاگردان بنامش به دنبال این هویت ما را آموزش دادند ولی ظاهرا نرود میخ آهنین در سنگ. مزه پول آنقدر شیرین بوده که همه کلام و حدیث و هویت و بازگشت به خویش و خودباوری را تحت تاثیر قرار داده، درست به همان اندازه که معاویه را تحت تاثیر قرار داده بود. استادان فصوص آموزش دادند، ولی مختلسین فسوس تاویل کردند و و تعبیر و تفسیر کردند که اگر نبریم دچار فسوس میشویم.
جناب آقای قاسمیان باوربفرمائید حوزه فرهنگ متفاوت از حوزه سیاست است. اینجا با تعامل کار بهتر پیش میرود. اینجا هستند فرهیختگان و دلسوختگانی که اگر دست یاری به سویشان دراز کنید، حتما کمکتان خواهند کرد. نیاز به اختراع چرخ از اول ندارید. نیاز به تاسیس ندارید. " دکتر علیرضا معاف قائم مقام ریاست کتابخانه ]در همان مصاحبه فرمودند[ : به کارویژه جدیدی با نظر ریاست محترم مجلس و ریاست محترم کتابخانه مجلس در زمان یکساله با شکلدهی یک نظام اندیشگاهی، نخبگانی، دانشگاهی، و با خاصیت جبههای و هویتی مفهومی اکوسیستم نظام اندیشگاهی نخبگانی جمهوری اسلامی بعد از سالها تأسیس خواهد شد،". این مطلب را خواندید؟ خیلی جمله پیچیده یست، نه؟ با اینهمه جمله آخر را یک بار دیگر بخوانید: "بعد از سالها تأسیس خواهد شد." خدا وکیل تا به حال در این چهل سال چند بار این شعارها را که ما آمدهایم و طرحی نو در میاندازیم را شنیده باشیم خوب است؟ اولا که کلماتش با توجه به سابقه ذهنی در شنیدن این شعارها مرا میترساند. دوما باور بفرمائید ما قوانین تاسیسی نیاز نداریم، بیائید قوانین امضایی را باب کنیم و جایگزین قوانین تاسیسی کنیم. آنچه بوده را ببریم از چند خبره و مرجع سوال کنیم، اگر خوب است ادامه دهیم، چرا حتما باید تاسیس کنید؟ چرا فکر می کنید که تاسیس مهمتر است؟ و با چند جمله همه تاسیسهای قبلی را له کنیم و به دور اندازیم. آقای حائری روحانی زاده بودند، آقای ابهری روحانی فاضلی هستند، آقای جعفریان روحانی فاضلی هستند، آقای رجبی فرزند جناب حجت الاسلام دوانی، روحانی زاده هستند و فقط فضل پدر نیست، خودشان هم از فرهیختگان فرهنگی مملکت هستند. هیچیک از ایشان خلاف اسلام قدمی برنمیداشته و نمیدارند. چه چیزی قرار است تاسیس شود؟ این بزرگان خودشان هم قبل از انقلاب و هم در دوره جنگ جبههای بودند و نشان شلاق شاهان و صدامیان هر دو را بر کف پای خود یادگار دارند.
جناب قاسمیان، این بدان اشاره کردم که بگویم، حوزه فرهنگ اندکی با حوزه سیاست تفاوت دارد، تجربیات شما همه سیاسی است. در سیاست میتوان برخی کارها را گاز انبری حل کرد ولی شدت عمل در فرهنگ کاربرد ندارد، کما اینکه نداشته و منجر به چیزی شده که پیش روی من و شما است و منجر به چیزی شده که معیشت طبقات اقتصادی متوسط و پایین جامعه را تحت تاثیر قرار داده. فکر میکنم اولین هدف همه ادیان الهی ایجاد آرامش برای پیروان است. بنابراین فکر می کنم فضا را آرام کنید و تا تنور داغ است خمیر را بچسبانید و از سردار قالیباف بودجه بگیرید و با آرامش به انجام کارها بپردازید. از استادانی که در همان کتابخانه خاک خوردهاند دعوت کنید و کمک بگیرید.
توصیه دیگر من این است که در حوزه فرهنگ سعی نکنید انقلابی عمل کنید و کارها را به روال و با آرامش جلو ببرید. برای آرامش لازم دارید که برنامههای خودتان را بفرمائید و آن هم با تجلیل از کارهای گروههای قبلی و مطمئن باشید که این برای شما احترام میآورد. استاد گرانقدر، با تخطئه کارهای سی - چهل ساله مدیران قبل از خودتان ارزش ایجاد نمیشود. به عنوان یک پیرمرد و کتابداری قدیمی به شما میگویم که بهتر است آدم پا بر شانه بزرگان بگذارد و بلند تر شود. جناب قاسمیان گرامی کتابخانه مجلس قبل از شما هم کتابخانه وزینی بوده و مدیران بعد از استاد حائری، کما بیش و در حد توان خود گامهای بزرگی برداشته اند و اثار خوبی به جامعه فرهنگی کشور عرضه کردهاند. هم جناب فدایی، هم جناب آقای ابهری و هم جناب جعفریان و هم جناب آقای رجبی که به هر چهار بزرگوار ارادت دارم. گنجینه بهارستان، پیام بهارستان و آثاری که منتشر شده، نمونههای خوب تحقیقی گروههای قبلی است. من کتابدار با اجازه شما مدتی دانشجوی تاریخ بودم و فکر می کنم چهل و اندی واحد در گروه تاریخ دانشگاه تهران در سالهای 1355 و 1356 با استادان بزرگ روزگار درس تاریخ خواندم. وقتی استادی میفرمودند که نسخهای در کتابخانه مرکزی یا ملی و یا کتابخانه مجلس هست بروید این را ببینید که به کارتان می آید، عزا میگرفتیم، حوصله و در واقع سواد خواندن مستقیم از نسخهها را نداشتیم و حال وقتی این نسخه ها تصحیح میشوند، دری به روی من گشوده میشود و تا جائیکه میدانم همه کتابخانههای بزرگ جهان که نسخههای خطی نگهداری میکنند، یکی از خطوط پژوهشی آنها، تصحیح و بعد هم انتشار نسخههای خطی شان است. این کار پژوهش است ولا غیر. اشاره شما و جناب زرشناس به پژوهشهای حقوقی و سیاسی و اجتماعی و اقتصادی و در کل پارلمانی و در خدمت نمایندگان محترم مجلس، بسیار عالیست، لیکن با پژوهشهای نسخه شناسای و کتابدارانه مغایرتی ندارد و آن را نقض نمیکند و حتی کاهش هم نمیدهد.
جناب قاسمیان ماده سه اساسنامه کتابخانه مجلس را شما به درستی توجه کردهاید، ولی فقط شما نیستید که توجه کردهاید. استاد کیانفر به درستی به مدیران قبلی و توجه ایشان به این ماده اشاره کرده اند.
"نخستین گامی که ایشان ]آقای فدایی[ برداشت، چون خودش کتابدار بود و ارزش تحقیق و پژوهش را هم میدانست، فعال کردن ماده سه اساسنامه کتابخانه مجلس بود؛ که اهمیت بسیاری داشت. ماده سه هدف اصلی و بنیادین کتابخانه مجلس را تشریح میکرد و بر طبق آن هدف اصلی و بنیادی کتابخانه بر سه اصل استوار بود:
«جمعآوری آثار حقوقی، سیاسی، فرهنگی، اقتصادی، و اجتماعی با تاکید بر اسلامشناسی و ایرانشناسی.
حفظ و نگهداری میراث ملی، آثار کمیاب خطی و موزهای و انتشار مناسب آن.
ارائه خدمات به نمایندگان مجلس شورای اسلامی، شورای نگهبان، مجلس خبرگان و دیگر مجالس به اضافه دولتمردان و پژوهشگران داخلی و خارجی، دانشجویان و سایر مراجعین.
آقای فدایی کوشش بسیاری کرد که این فعالیتها را بیشتر کند.
جناب آقای قاسمیان وقتی ترکیه و امارات متحده مجسمه ابن سینا را در میادین شهرهای خود نصب می کنند و یکی می گوید ابن سینا ترک است و دیگری می گوید ابن سینا عرب است، وظیفه میراثی کتابخانه مجلس باز هم بزرگتر و بزرگتر می شود. این پژوهشها نیز بخشی از همان هویتی هستند که جناب زرشناس از آن نام بردهاند. حیف است که این کار متوقف بماند. داستان شکل گرفتن "گنجینه بهارستان" را از قلم دکتر کیانفر بخوانید: "خاطرم هست که در این دوره آقای هاشم محدث که یکی از فضلا و مصححین متون تاریخی و پسر روانشاد جلالالدین محدث اُرموی است، به من تلفن کرد که فلانی من دستاندر کار تهیه مجموعهای از رسالهها و سفرنامههای کمحجم، ولی پرمحتوا هستم و از مجموع اینها میخواهم مجموعهای به نام «گنجینه بهارستان» منتشر کنم. خوب ما هم ... سمعا و طاعتا گفتیم، .... و نخستین گنجینه کتابخانه مجلس در همان زمان ریاست آقای فدایی عراقی منتشر شد. البته آثار دیگری هم در این دوره منتشر شد: یکی دو کتاب سندی و چند جلد فهرست نسخه خطی."
این نکته را هم دقت بفرمائید، در ماده سه صحبتی از پژوهشهای حقوقی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فلسفی در کتابخانه نمیکند و احتمالا اساسنامه نویس متوجه بوده که اینها را قانونگذار در وظایف "مرکزپژوهشهای مجلس" پیش بینی کرده است و قرار است کتابخانه، تنها وظایف کتابخانهای در قبال پژوهشگران آن مرکز داشته باشند، لیکن بررسی و شناسایی و انتشار نسخهها در ماده سه صراحت دارد.
استاد با فضیلت،جناب آقای قاسمیان، این بنده از شما خواهش میکند کارهای انجام شده قبلی را با دقت بررسی کنید و به حرف کسانی که شاید دور شما را می گیرند و شاید بخواهند با سعایت از مدیران پیشین وجههای نزد مدیر جدید کسب کنند، توجه نکیند و خودتان به مرور همه مسایل را بررسی کنید. خواهید دید که کتابخانه مجلس کتابخانهای مهم، و اثر گذار بوده و ننویسید که 600 کارتن سند کار نشده پیدا کردهام. بنویسید که 15000 کارتن سند بوده، 14400 کارتن را قبل از من فهرستنویسی کردهاند و من هم تلاش میکنم که 600 کارتن باقیمانده را سریعتر تمام کنم. شما روحانی هستید و حق و حرمت را خوب میشناسید، همانطور که گفتم با نگهداری حرمت دیگران حرمت خودتان افزون میشود و پایتان را جایی محکم خواهید گذاشت. راستش وقتی شعارهای تند میبینم، صدها مدیری که در این سالها دیدهام، پیش چشمم ظاهر میشوند و فکر میکنم که باز مدیری آمده که در حوزه ما ماندگار نیست. حائری نخواهد شد. مشکل بزرگ کشور ما مدیریتهای کوتاه مدت است. تا آقای ابهری میآید و بر کتابخانه مجلس و اوضاع آن مسلط میشود در نتیجه تغییرات سیاسی مملکت، تعویض میشود و جایش به نفر بعدی داده میشود و نفر بعدی هم تا میآید ببیند کجاست تغییر میکند. جمله هایی چون "اگر به اتاق من بیایید پژوهشهایی را به شما نشان میدهم که حتی حاضر نیستید آن را برای خمیر کردن ببرید" دل خیلیها را به درد میآورد. آیا همه پژوهشهای پیشین کتابخانه مجلس از این نوع هستند که نام برده اید؟ خودتان هم میدانید که جوابتان منفی است. و سوال مهمتر، در حوزههای قبلی که جنابعالی مشغول بودهاید، اسناد خمیری تولید نشده است؟ حتما شده. ولی قول میدهم که اینگونه انتشارات، در ممجموعه انتشارات کتابخانه مجلس خیلی کمتر است. انسانهای وزینی در اینجا کار کردهاند، و محققین صاحب نامی با آنها همکاری کردهاند.
دکتر کیانفر نوشتهاند:" بینید کتابخانه مجلس چند تا نشریه بسیار و مهم خوب دارد: «نامه بهارستان» یکی از آنهاست که روزگاری در اوج نشریات ایران قرار داشت. من تجربه سالها سردبیری و سابقه مطبوعاتی از دید مجلهای دارم و یک مجله را میتوانم ارزیابی کنم و بگویم در چه معیاری است. روزگار ریاست آقای ابهری و آقای جعفریان عالمترین و فاضلترین افراد با این نشریه همکاری میکردند. ۲۰ شماره نخست این نشریه فوقالعاده است. افرادی مثل مرحوم ایرج افشار، و بسیاری از شخصیتهای علمی ایرانی که در خارج از کشور هستند با این نشریه همکاری میکردند. شوخی نیست، الان این نشریه سقوط کرده است." به نظرم این جمله ها حتی اگر از روی عصبانیت گفته شده باشد، باز هم حقیقتی در خود دارند که باید اعتنا شود. که نامه بهارستان را آدمهایی مانند ایرج افشار و استاد انوار حمایت میکردند، مگر اینکه شما مسحور عبارت پردازیهای زیبا و پرطمطراق شده و اینها را همان شبه مدرنهایی بدانید که فرهنگ ایرانی – اسلامی را به سمت غرب میبرند. آقای دکتر زرشناس در کار خودشان یگانهاند و همه سابقه فرهنگیشان را امروز یک بار دیگر خواندم. من اصلا نه سواد ایشان را دارم و نه ادعایی در برابر ایشان. من یک کتابدار سبک وزن هستم که فقط برای کتابداران مینویسم ولاغیر و این یادداشت هم به این سبب بود که هم خیر مقدم بگویم و هم بگویم که آقا شما هم دیگر کتابدار شدهاید و رف خوانی میکنید و نمایه سازی و دیجیتال میکنید و .... ، قدمتان خیر ولی چند دقیقه هم پیاده شوید که با هم قدمی بزنیم. جنناب آقای قاسمیان، این طور به ذهنم میرسد که جناب آقای دکتر زرشناس، دارند با توجه به سابقه فرهنگی و علایق خودشان در جهت باوری که دارند حرکت میکنند، و کار کتابخانه مجلس را هم با همان چوب محک و معیار میزنند. شاید ایشان دارند اشتباه می کنند که وظیفه پژوهشی / کتابداری کتابخانه مجلس را کم اهمیت میشناسند، و پژوهش شاید در دید ایشان فقط پژوهشهایی باشد که مورد علاقه ایشان است.
جناب قاسمیان از شما خواهش می کنم، که اصحاب حرفه را دریابید و فبشر عباد الذین را به جا بیاورید. با انجمن کتابداری جلسهای بگذارید و مشورت کنید. با متخصصان کتابخانه ملی مشورت کنید (نمیگویم با سیاسیون کتابخانه ملی که مشکل جناحی پیدا شود)، اینها هم بد این مملکت را نمی خواهند و فقط به مشورت یکی دو نفر قناعت نفرمائید، باشد که کتابخانه مجلس در دوره شما هم آثار خیری از خود به جای بگذارد. انشاءالله.
عمرانی، سیدابراهیم. «توصیه هایی کتابدارانه به رئیس جدید کتابخانه مجلس شورای اسلامی؛میراث استاد حائری در دستان مدیری تازه ». سخن هفته لیزنا، شماره 506، 31 شهریور ۱۳۹۹
------------------------
[1] . اشاره به پیش بینیهایی که درست از ککار در نمی آیند. این اصطلاح برگرفته از شعر رشید وطواط است که ظاهرا با انوری که شاعر بزرگ دربار و نیز منجم دربار احتمالا سلطان سنجر بوده مشکلاتی داشته . انوری یک روز را پیش بینی می کند که طوفان سهمگینی میآید و خطر ریختن ساختمانها و خطر جانی هست و سلطان از شهر خارج می شود و در آن روز هیچ بادی هم نمی وزد. و انوری هم فرار می کند و به بلخ میرود. رشید وطواط به سلطان نوشت: گفت انوری کز اثر بادهای سخت - ویران شود سراچه و کاخ سکندری . در روز حکم او نوزیده است هیچ باد - یا مرسل الریاح تودانی و انوری
سوالی هم از خودت داشتم. این که نوشته اید قوانین تاسیسی و قوانین امضایی مستند است یا از ابداعات حضرتعالی است؟ خیلی اصطلاح قشنگی بود و گفتم شاید از جایی گرفته باشی؟
بسیار عالی و مثل همیشه حرف دل همه دغدغه مندان فرهنگ و کتاب و کتابخانه را به زبان بسیار شیوا و قابل درک برای همه بیان فرمودید
ما جامعه کتابداری امیدواریم سیاسیون بازیگر در فرهنگ لاقل بازیگران خوبی باشند و نقشهایی که بهشون داده شده رو بتونن بازی کنند و از صحنه خارج بشوند.
امیدوارم نصایح و موعظه های شما را با گوش جان شنوا باشند و از همین اول کار پای خود را کج نگذارند چون نقشه راه خوب و جامعی بهشون دادین که میتونه نجاتشون بده هم ابروی اونها رو هم فرهنگ و کتابخانه و پژوهشگری کشورمان را
آقای عمرانی عزیز از ته دل آرزوی سلامتی و صحت برایتان دارم و سایتون بالای سر جامعه فرهنگی و کتابداری همیشه مستدام باشه و حضورتان چراغ راه و راهنمای ما
شکلدهی یک نظام اندیشگاهی، نخبگانی، دانشگاهی، و با خاصیت جبههای و هویتی مفهومی اکوسیستم نظام اندیشگاهی نخبگانی جمهوری اسلامی بعد از سالها تأسیس خواهد شد