کد خبر: 42589
تاریخ انتشار: دوشنبه, 19 آبان 1399 - 03:13

داخلی

»

سخن هفته

مراقب «کربویی»های غیر کرونایی هم باشید؛

سخن هفته دهساله شد

منبع : لیزنا
سید ابرهیم عمرانی
سخن هفته دهساله شد

لیزنا، سید ابراهیم عمرانی، سردبیر : ده سال پیش در چنین روزهایی اولین سرمقاله یا همان سخن هفته خودمان را با عنوان «سخن صفر» منتشر کردیم و همانطور که در ابتدای آن سرمقاله نوشتم خودمان را به دردسر انداختیم.

سخن صفر

گفتیم مجله نیستیم که نیاز به سر مقاله داشته باشیم، وبلاگ هم نیستیم که خبر را سرد و گرم کنیم و داغ شده اش را تحویل دوستان دهیم.  ما قرار است که یک پایگاه خبری باشیم، همین. دردسر سرمقاله نویسی و نگرانیهای روزنومه چیها رو حکما در جریان  نیستید که می خواهید برای خودتان دردسر درست  کنید. نه خیر این حرفها به خرج دوستان جوان من نرفت و نرفت و اصرار دارند که یک صفحه ای، سخن روزی چیزی داشته باشیم که لیزنا هم سری تو سرا داشته باشه.

آن روزگار هر گز فکر نمی کردم که لیزنا دهساله شود که شد و 8 ماه بعد از آن سخن هفته دهساله شود که آن هم شد. با هر انگیزه‌ای و با هر سرمایه گذاری و با هر فراز و فرودی، ده سال طی شد و اکنون که روبروی شما نشسته‌ام و دارم این مطالب را به عنوان  اولین سخن هفته سال یازدهم  تقدیم می کنم. ما هر سال 51 سرمقاله نوشته ایم (هفته دوم فروردین تنها تعطیلی ما است) و جز دو مورد که به دلایلی سخن هفته را برای یک هفته بعد هم نگهداشتیم و یک مورد هم که دو سخن در یک هفته منتشر کردیم، هر هفته  یک مطلب یا یک سخن هفته تقدیم شده که می دانم با خوب و بدش ساخته اید.

 و ترتیبی هم قائل شدیم که بیائید همه آستین بالا بزنید و همگی یاری کنید تا ما سایت داری کنیم :

از سخن هفته صفر:

بعد از کلی بحث و جدل چیزایی که از عقلمان تراوش کرده تقدیم حضور می کنیم تا شما هم به ما بپیوندید. برای شروع بجای سخن روز با سخن هفته آغاز خواهیم کرد و از همه شما کتابدارهای بزرگ و کوچک دعوت به همکاری می کنیم. اساتیدی را می شناسیم که دست به قلم دارند که از ایشان مستقیما تقاضا کرده ایم. اساتیدی هم هستند که کمتر  می شناسیم، شما به ما معرفی کنید تا ما و شما ازشون تقاضا کنیم که یک هفته هم ایشان برایمان سخن هفته را بنویسند. یه فکر بکری هم کردیم و اون هم ترتیب ارائه سر سخن هاست. می خواهیم اینجوری قرار بگذاریم که یک هفته مال کهنه کارها و اساتید ارجمند و صاحب نام و یک هفته مال جوونای خوب حوزه با گرایشهای نو.

به این ترتیب جوانهای با استعداد حوزه هم این فرصت را پیدا می کنند که خطی بنویسند و عرض اندامی کنند و در سایه نام بزرگتر ها و با تجربه ها در نوبت نمانند. فکر می کنم اینجوری نه کوچکترها که دلشون هم کوچکتر است در انتظار می مانند و نه بزرگترها که شانی دارند و احترامشان واجب، احساس نمی کنند که در موردشان کوتاهی شده است. امیدواریم که این طور باشد. و .......

تاچه قبول افتد و چه در نظر آید.

خوب هنوز بر این قول هستیم، لیکن جوانان کمتر و کمتر می نویسند و باز هم استادان بیشتر کمکمان می کنند. و جوانان قدیم هم که اینک استاد شده اند، اگر روزمرگیها بگذارد، حتما می نویسند.

مراقب روزمرگی‌ها باشید نگذارید سنسورهای جوانی قدرت خود را از دست بدهند. اگر مراقبت نکنید مثل من می شوید و سنسورهایتان فقط بوی پول و مقام و خودبزرگ‌بینی می‌شنوند و از انسانیت به مرور تهی می شوید. چنان می‌شوید که آنها را طبیعی ترین رفتار و عین انسانیت می‌بینید. حال آنکه استحاله در روزمرگی شده اید و به قول صمد بهرنگی"چوخ بختیار". خیلی مواظب باشید که مثل من نشوید. حتما به مسایلی که اطرافتان می گذرد واکنش داشته باشید. اینجا من صحبتم از مسایل حرفه‌ای و علمی و تخصصیتان است. همه یک موقعیت داریم، چه آنان که در حرفه مشغولند و مسئولیتی از بچه کتابدار تا کتابدار اعظم دارند و چه آنانکه در رشته فعالند و مربی  و استادیار تا استاد اعظم و  غیره. همه یک مسیر را  تا «کربویی» طی می کنیم. «کربویی» را در دوران کرونا یاد گرفته‌ام و قبلا نمی‌دانستم به کسی که شامه اش را از دست بدهد می‌گویند «کربو»، و اینجا واقعا مصداق بسیار خوب کربویی است. اگر مسیر شامه را تمیز نگه نداریم و هر روز یک جدار تازه دورش ببندد، یا اجازه ورود ویروس به بدن را بدهیم، این اتفاق به مرور برایمان می‌افتد، بدون آنکه متوجه آن شویم و پس از  مدتی همه چیز برایمان طبیعی و بی نقص جلوه می کند، "خوب دنیا مگر غیر از این است؟!!!"

بسیاری از جوانان آن روز که سخن صفر لیزنا در آبان 89 منتشر شد، اینک استاد شده‌اند و هیات علمی شدند و صاحب مقاله‌های علمی پژوهشی شدند ولی ظاهرا دغدغه‌ای ندارند و مشکلی در اطرافشان نمی‌بینند که تذکری بدهند، آن هم در این بساط گل و بلبل. یا دوستان ما  کم کارند و کم توجه، یا خرشان از پل گذشته و  زندگی روزمره امانشان را بریده، یا  چنان خودشان را با مضحکه آموزش عالی امروز وفق داده‌اند که خود جزئی از این نظام شده و اصلا مشکلی نمی‌بینند که بخواهند بنویسند و همین روند را عین صواب می‌بینند و می داند و باور دارند، الحمدلله، سر برج هم حقوقی دریافت می شود و یکی دو جا مشاوره و  مناظره و مضاحکه و مفاخره و در  پایان هم مصافحه بسشان است و سری که درد نمی کند را دستمال نمی بندند.

و سپاسگزاری کنم از چند جوان رعنا که هنوز دغدغه دارند و هنوز سنسورهایشان به کل خشک نشده و از کار نیفتاده و هنوز به اطرافشان که نگاه می‌کنند کمبودها را  بو می‌‌کنند و می‌بینند، بی‌مسئولیتی‌‌ِ مسئولیت داران را می‌بینند، و چند کلمه‌ای من باب امر به معروف یا نهی از منکر می‌نویسند و به وظیفه انسانی خود عمل می‌کنند. دوستانی که در این وانقسای سند به نام زدنهای برخی تازه از گرد راه رسیده‌ها، هنوز جستجو گرند و دارند بطور جدی کار می کنند که مشکلی را حل کنند، نه فقط اسمشان را سر زبان بیندازند، درست شنیدید مشکلی را حل کنند، و گاهی یادداشتی هم می‌نویسند.

قبلا و در همه این ده سال در این مورد چند بار صحبت کرده ایم. تازه بدوران رسیده‌ دنبال موضوع جدید می‌گردد که بشود اولین نفری که اسم جدیدی هوا کرده، ولی بعد از آن هیچ خبری از فعالیتشان در آن حوزه نیست، فعالیت توی سرم بخورد، مطالعه و پژوهشی هم ادامه ندارد. یک روزی یک چیزی آمده و مد شده و کار شده، و اگر الآن از ایشان بپرسید جناب متولی، امامزاده در چه حال است، حتما به شما خواهد گفت، به علت کرونا امامزاده را فعلا تعطیل کرده‌ایم، که آسیبی به کسی وارد نشود. خوب، خود شما در چه وضعی هستید، والا من هم باید بگویم که نه نتوانستم کاری بکنم، چون آنقدر درخت زیاد شده که سالها است جنگل را ندیده ام، البته الآن دارم روی موضوع جدیدی کار می کنم و این دویست و سیصدمین مقاله آی.اس.آیِ من خواهد بود. من لیزنا لابد از این جماعت انتظار ندارم که برایم مطلب بنویسند، ولی از آن چند جوانی که در این سالها قدم پیش گذاشتند و در کنار استادان خوبمان سرمقاله‌های لیزنا را نوشته اند، بسیار سپاسگزارم و از جوانان تازه قلمی که می‌خواهند مسایل اطرافشان را بنویسند، استقبال می کنیم.

سوی دیگر هم اهل حرفه هستند. دوستانی که در همه عمر کاری خودم شاهد نارضایتی‌هایشان بوده و هستم. از سیستم اداری، از اینکه ارزش کارشان دیده نمی‌شود، از حرفه، از انجمن حرفه، و از تازه فارغ التحصیلانی که سر کار آمده اند و همکارشان شده اند. این جماعت گرامی حاضرند ساعتها درِگوشی درباره مشکلات صحبت کنند، لیکن حاضر نیستند دوکلمه روی کاغذ بیاورند. ببینید شفافیت خیلی چیز خوبی است، نه؟ ما از دولت انتظار داریم که شفاف باشد ولی خودمان درِگوشی را بیشتر دوست داریم. بارها زمینه‌سازی کردیم که اتفاقات روزمره را بنویسید. همین امسال پیشنهاد کردیم خاطره نویسی را شروع کنیم. مجموعه‌های بسیار خوبی خواهند شد، ولی استقبال نشد، در صورتیکه حیات رشته،‌ منوط به محیط کاری زنده است و در چنین محیطی اتفاقات حتما زیاد است و باید گزارش شوند. باید همه از هم خبر داشته باشیم و تجارب حرفه ای را رد و بدل کنیم.

دوستانم، قبلا هم بارها این خواهش را کرده ایم. قلم را روی کاغذ بگذارید یا انگشتانتان را روی صفحه کلید، خود راه بگویدت که چون باید رفت. ویرایشش هم با ما. برایمان بنویسید که سخن هفته رنگ و بوی خوب و تازه داشته باشد. قلمها تکراری می شوند و حوصله خوانندگان را سر می برند، نگذارید یک نفر اینهمه پرچانگی کند.

منتظر سخن هفته ها یا به عبارتی سرمقاله های شما هستیم، تا روزی که هستیم.

 

عمرانی، سید ابراهیم. « مراقب «کربویی»های غیر کرونایی هم باشید؛ سخن هفته دهساله شد ». سخن هفته لیزنا، شماره 513، 19 آبان ۱۳۹۹