داخلی
»سخن هفته
لیزنا، سید ابراهیم عمرانی، سردبیر: خواندن برایم شده یک علامت سوال ، البته خود خواندن نه، بلکه نوع خواندن. نمیدانم باید چاپی بخوانم یا الکترونیکی یا نوارصوتی را گوش کنم. البته که برای لذت بردن از خواندن و بر اساس عادات خودم مطمئن هستم که خواندن کتابهای چاپی بسیار لذتبخشتر است و کتابهایی را که دوست دارم بخوانم، حاضر نیستم نوار صوتیش را گوش کنم یا الکترونیکی بخوانم. چندین مورد هم آزمودهام و واقعا ارتباط برقرار نشده، و باز خواندن کتاب چاپی حس بهتری و در نتیجه درک بهتری می دهد.
لیکن مزایای نوشته های چاپی هم کم نیست، به ویژه برای امثال من که باید زیاد یادداشت بردارند و از یادداشتها هم گاه و بیگاه در جاهای مختلف استفاده کنند. مزیتهای بسیار دیگری هم برای من که یک نقطه نشین نیستم و در روز باید کارهای مختلفی را سرکشی کنم،دارد. من با حمل یک لپتاپ و یک حافظه، بسیاری از نوشتهها و یادداشتهای مورد نیازم را همیشه همراه دارم و هر زمان که لازم باشد می توانم دست بکار شوم و در هر سالن انتظاری کاری نیمه کاره را پیش رویم روی صفحه لپتاپ باز کنم و جلو بروم.
دنبال همین مطلب به جستجو در شبکه پرداختم که ببینم داستان چیست و بزرگان و گاهی کوچکترها در این مورد چه میگویند؟ بله، محققان تحقیقات زیادی دراین باره انجام داده اند و معتقد هستند که نسخه های چاپی کتاب ها بهتر از نوع دیجیتالی هستند و می نویسند شاید کتاب های دیجیتالی در دسترس هستند؛ موجب کاهش قطع درختان می شوند؛ حمل آنها راحت است و خیلی ها آن را به حمل کتاب های سنگین ترجیح می دهند . شاید در کل خرید یک ابزار دیجیتالی از تمام کتاب هایی که خریده و خوانده می شود ارزانتر باشد و استفاده از آن راحت است و حتی می توان نسخه های کتابهای جدید را خواند ولی خواندن کتاب چاپی فواید بیشتر و بهتری دارد. تحقیقات نشان می دهد که دانش آموزان و افرادی که کتاب چاپی می خوانند درک بهتری از مطالب دارند . شاید خواندن دیجیتالی مطالب سریعتر به پایان برسد و به گفته پژهشگران این نوع مطالعه برای مطالب عمومی و سطحی خوب و مناسب است نه برای مطالب تخصصی و آنهایی که به درک عمیق نیاز دارند.
و در ادامه مینویسند: این روزها بیشتر افراد دارای ابزارهای دیجیتالی هستند و بیشتر برای مطالعه از وسایل دیجیتالی مانند تبلت و … استفاده می کنند و حتی دور و بر نسل جدید دانش آموزان پر از تلفن همراه هوشمند، تبلت، کتابخوان،لپ و تاپ است و حتی این وسایل را ابزار بومی خود می دانند. مدت ها است که در کشورهای توسعه یافته بر اینکه مدارس از ابزارهای دیجیتالی و هوشمند برای تحصیل استفاده کنند تاکید می شود و حتی از سال ۲۰۰۹ این تاکیدها بیشتر شده و حتی کشوری مانند امریکا از سال ۲۰۱۱ هم در راستای هوشمند کردن مدارس قدم برداشته است. ولی به راستی مطالعه دیجیتالی بهتر است یا کاغذی؟ که البته این بخش آخری مرا به یاد کووید 19 میاندازد و تئوری توطئه ای که در ذهنم درباره آن دارم، که چرا باید این ویروس آزمایشگاهی به ناگاه تبدیل به پاندمی شود، شاید بسیاری از سازو کارهای آماده دنیا که از سوی مردم با رغبت استقبال نشده، با این کار بتواند جای جریانها و سازو کارهای قبلی را بگیرد.
درباره اینکه مغز انسان با نسخه چاپی ارتباط بهتری میگیرد و مطالبی را که در یک کتاب چاپی می خوانید تاثیر مستقیم بر مغز دارند و بهتر درک و سازماندهی میشوند و این مساله را باید دنبال می کردم که ببینم این مطلب از کجا آمده است.
وبگاه معتبر و بسیار جذاب مادران امروز نیز در این مورد مطالب خوبی منتشر کرده است، از جمله : "خواندن دیجیتال یا کاغذ خوانی ... تفاوت هایی وجود دارد؟"
این قطعه که ترجمه خوبی ندارد، ولی با حوصله می توان مطلب را خواند و فهمید. به نظرم این جمله از این مقاله (و البته در کل همه مقاله) بسیار خوب و گویا است: "به نظر می رسد که تفاوت ]انسانها [در قالبی است که در آن آنها خواندن را یاد گرفته اند. بنابراین ، آن دسته از ما که خواندن را از طریق نوشتن روی برگه یاد گرفته ایم ، در سازماندهی خواندن از طریق صفحه نمایش مشکل بیشتری داریم".
به نظر من گزاره صحیحی است. این گزاره بعد احساسی مطلب را کم میکند. اینکه من با کتاب چاپی ارتباط برقرار می کنم و با کتاب الکترونیکی نه؟ درست است ، در مورد من هم صدق می کند، ولی بیشتر حسی است، لیکن این گزاره به من میگوید که حس من ناشی از نوع تربیت خواندن من است و اگر از روز نخست با کتاب و نوشتار الکترونیکی رشد می کردم و بزرگ میشدم، راحتتر بودم.
من از ابتدای مهاجرات دنیا به جهان الکترونیک در کتابخانه ای که مشغول بکار بود و کتابخانه ای دانشگاهی بود شاهد تغییرات به سمت الکترونیکی بودم. استادان دهه 1360 که موج الکترونیکی را به قول ما فرنگیها ایگنور کردند و اصلا انگار نه انگار که چنین چیزی دارد میآید و کار خودشان را کردند، در دهه هفتاد موج الکترونیک جدی شد و دست کم در محیطهای دانشگاهی سر و کله منابع الکترونیک پیدا شد و باز هم استادان نسل گذشته، خیلی شایق به استفاده از این منابع نبودند ولی دانشجویان ایشان به آرامی درگیر شدند. و در دهه 1380 و با بازنشسته شدن تدریجی استادان قدیمی و آمدن نسلی جوانتر، منابع علمی الکترونیکی چنان بازار داغی پیدا کرد که یک روز قطع یکی از این پایگاهها در دانشگاه تهران، همه ما را به حول و وال میانداخت که الآن از دفتر ریاست یا معاونت پژوهشی زنگ میزنند و استنطاق می کنند که چرا دسترسی قطع است.
خواندن الکترونیک سرعت را بالا میبرد و برای پژوهشگرانی که کار خوب میکنند، مزیتهایی دارد و برای اصحاب ببر و بچسبان که دیگر عالی است. به ویژه با نزول وحشتبار کیفیت درآموزش عالی که فقط یک وجیزه ای تحویل استاد و دانشگاه بدهند و مدرکی دریافت کنند و از مزایای قانونی آن بهرهمند شوند. شاهد و ناظر بودم که در بخش پایان نامه های دانشگاهی در کتابخانه ها و مراکز مختلف، که نسخه الکترونیکی پایان نامه را نمی دادند، صنعت رونویسی برقرار بود و هر گوشه را نگاه میکردی، یکی داشت از روی مانیتور یا از روی نسخه کاغذی رونویسی می کرد و شاهد صحنه هایی بودم که دوستان را به کمک میطلبیدند و یک ورق پایاننامه را یکیشان در دست می گرفت و بالا نگاه می داشت و همزمان یکی صفحه سمت راست را می نوشت و یکی صفحه سمت چپ را .
در مقاله ای در وبگاه بنیاد ملی نخبگان مزایای منابع دیجیتال را چنین برشمرده است:
دسترسی از راه دور؛ سهولت انتقال در عین یکپارچگی مطالب؛ تبادل بینابین مطالب با یکدیگر؛ کمک به حفظ محیط زیست (استفاده نشدن از کاغذ و جلوگیری از قطع درختان)؛ قیمت پایینتر (که این مورد در دوران کووید، وضعیت متفاوت شده و به گزارش جنیفر فردریک در پایگاه ایتاکا درباره این دوره میگوید " برای اولین بار هزینه ای که در کتابخانه های امریکایی صرف کتابهای الکترونیکی شده، برابر با کتابهای چاپی است و در موارد اندکی بیشتر از چاپی است. )؛ استفاده آسان و سهولت اجرا؛ امکان بهروزرسانی بهتر و سریعتر ؛ امکان ذخیرهسازی و یادداشتبرداری از بخشهای مورد نیاز برای مطالعه و دسترسی بعدی، امکان استفاده همزمان از امکانات جانبی؛ (به طور مثال یافتن معنای واژگان ناآشنا در یک فرهنگ لغت در حین مطالعه یک کتاب)، تسهیل فعالیتهای پژوهشی از قبیل جستوجوی واژگان کلیدی و مقایسه متون؛ امکان بهرهگیری از سایر رسانهها مانند صدا و تصویر همراه با متن؛ امکان تغییر قالب و شکل متون همچون تعیین اندازه قلم، طول سطر و حجم صفحه نمایش بنا بر سلیقه کاربر.
و در همین مقاله با معایب آن نیز آشنا میشوید:
" یک تحقیق نشان داده است که با خواندن کتابهای الکترونیکی میزان یادگیری کاهش مییابد. در این پژوهش از یک گروه ۲۵ نفره خواسته شد که یک کتاب ۲۸ صفحهای را در کتابخوان کیندل بخوانند و یک گروه ۲۵ نفره دیگر هم همان کتاب را از روی کتاب کاغذی مطالعه کردند. سپس از آنها خواسته شد که چهارده رویداد از داستان را به ترتیب زمان وقوع بیان کنند. در این بررسی عملکرد خوانندگان کتابهای کاغذی بسیار بهتر بود. یک بررسی دیگر هم در دانشگاه استاوانگر نروژ روی گروهی از دانشجویان انجام گرفت و نشان داد که مطالعه از روی کاغذ یادگیری بهتری به دنبال دارد. خستگی و آسیب جسمی کمتر کتاب کاغذی مورد توجه است. نگاه کردن به یک صفحه نمایش به مدت طولانی، عوارضی مانند خستگی و آسیب چشم، خستگی ذهنی و اختلالات خواب را به همراه دارد در حالی که مطالعه از روی کاغذ هیچکدام از این مشکلات را در پی ندارد. عوارض نگاه کردن طولانیمدت به صفحات نمایش در کودکان شدت و اهمیت بیشتری دارد.
خواندن یک کتاب کاغذی نیاز به هیچ وسیلهای به جز خود کتاب ندارد. همچنین تمامی افراد بهسادگی میتوانند از آن استفاده کنند بدون آنکه نگران تمام شدن شارژ باشند!
معمولا حقوق پدیدآورندگان در کتابهای چاپی حفظ میشود و سود مالی حاصل از انتشار آنها به جز موارد معدود، به نویسنده و ناشر برمیگردد در حالی که با فقدان قوانین کپیرایت یا اجرای ناقص آنها، کتابهای الکترونیکی بهراحتی کپی میشوند، بدون آنکه نویسنده یا ناشر اطلاعی داشته باشد. البته استفاده از اپلیکیشنهای کتابخوان در کشور ما رایج شدهاند و خرید کتاب الکترونیک از طریق آنها میتواند تا حدود زیادی باعث حفظ حقوق پدیدآورندگان شود."
جالب است که هم در مقاله مادران امروز و هم در مقاله های دیگر تاکید بر قدرت مغز کرده اند و اینکه مغز اصلا برای خواندن طراحی نشده بوده ولی قدرت انعطاف انسان و مغز او آنقدر بالا است که می تواند این مهاجرت از چاپی به دیجیتال را بپذیرد. به دنبال این مطلب و رجوع به منابع مختلف به خانم نائومی بارون، و خانم ماری آن ولف متخصص علوم شناختی رسیدم که تقریبا همه منابع به کتابهای ایشان ارجاع می دهند. اصل کتابها میسر نشد و در دسترسم نبود ولی چند نقد و بررسی در باره این کتابها پیدا کردم که مطالبی که خواهد آمد ترجمه ایست از چند منبع در مورد کتابهای این دو:
نائومی بارون در سال 2018 کتاب «خواننده عزیز ، آیا شما می خوانید؟» را منتشر کرد و سه سال بعد و در واقع بعد از پاندمی عظیم کووید 19، بارون کتاب جدید دیگری به نام «چگونه اکنون می خوانیم: گزینه های استراتژیک برای چاپ ، صفحه نمایش و صوتی» منتشر کرده است. خانم بارون تاکید میکند خواندن دیجیتال و چاپی فعالیتهای کاملاً متفاوتی است که منجر به نتایج متفاوتی نیز می شود. در مقاله اخیر مینویسد: پژوهشها نشان میدهد خواندن دیجیتال اجازه می دهد تا خواننده جستجو و کشف کند ، و برای خواندن از طریق سیستم عامل برای به دست آوردن اطلاعات به مطالب مختلف و شاید کتابی یرسد ولی در آنجا کتاب را بسیار سطحی و مروری نگاه خواهد کرد ، در حالی که خواندن کتاب چاپی یک فعالیت عمیق تر ، متمرکز تر است که ممکن است بازتاب بهتر و ماندگارتری بدهد.
خانم ماری آن ولف از منظر علوم شناختی و نوروساینس، نیز پس از ده سال از انتشار کتاب «پروست و ماهی مرکب: داستان و علم مغز و خواندن»(Proust and the Squid: The Story and Science of the Reading Brain) که در سال 2008 منتشر کرده بود، در سال 2018 کتاب «خواننده به خانه اش بازمیگردد : مغز و خواندن در دنیای دیجیتال»(Reader Come Home: The Reading Brain in a Digital World) را انتشار داد. نویسندگان در پی پاسخ به این سوال هستند: خواندن چیست و چه اتفاقی برای خواندن دارد می افتد؟ و در واقع مطالعه علمی در مورد اینکه چه اتفاقی می افتد که مغز با این تلاش بنیادی انسان روبرو می شود. در معرفی کتاب نوشته اند: در Reader Come Home اثر ولف به دنبال درک چگونگی انطباق مغز ما با نوع جدید خواندن و پیامدهای آن برای افراد و جوامع است. این کتاب ترکیبی از نوروساینس (علوم اعصاب) و تحقیقات آموزشی با تأمل در ادبیات و قرائت ادبی است. ولف در مورد مواحهه مغز با خواسته های جدید و مطالعه انسان در فضای انفجار اطلاعات دیجیتال است و به دنبال آن نگاه دقیق تری به نوروساینس (علوم اعصاب)، خواندن، و اهمیت نورو پلاستیسیتی (شکل پذیر بودن عصبی) برای سازگاری با متون دیجیتال دارد. چندین فصل کتاب در مورد وضعیت فعلی تفکر در مورد چگونگی سواد آموختن به کودکان ، و متوازن کردن مزایای چاپ در مقابل ارائه دیجیتال ، صرف کرده و توصیه می کند یک «مغز دوجانبه» پرورش داده شود ، که بتواند در هر دو حوزه فعالیت کند و سازو کارهای تربیت مغز برای اشراف کامل بر هر دو شیوه را اارائه میکند. و در پایان از هزینه های اجتماعی و سیاسی بسیار ضعیف به مساله خواندن و خواندن سطحی و بسیار پراکنده و کم عمق ابراز نگرانی میکند که آنها را ویژگی خواندن در قرن بیست و یکم میشناسد.
در یادداشتی از کتاب ولف نقل شده است: مغز انسان برای خواندن طراحی نشده است ، یک تکامل نسبتاً دیرهنگام که از عملکردهای اصلی مانند دیدنو بینایی ، و زبان بهره می برد. اینکه تطابق پذیری عصبی امکان چنین برنامه ریزی هایی "که از نظر ژنتیکی به عنوان فعالیت های مغز ما در نظر گرفته نشده اند" را فراهم می کند ، بسیار عجیب و باور نکردنی می نماید. ایجاد تنوع بسیار زیاد در مسیرهای خواندن در مغز از طریق قابلیت انعطاف پذیری ، فعالیت جدید سلولی و دقت و ایجاد شبکه مفهومی توسط مغز امکان پذیر است.
ولف مینویسد: مغز انسان برای خواندن طراحی نشده است ، یک تکامل نسبتاً دیرهنگام که از عملکردهای اصلی مانند دیدن و بینایی ، و زبان بهره می برد. اینکه تطابق پذیری عصبی امکان چنین برنامه ریزی هایی "که از نظر ژنتیکی به عنوان فعالیت های مغز ما در نظر گرفته نشده اند" را فراهم می کند ، بسیار عجیب و باور نکردنی می نماید. ایجاد تنوع بسیار زیاد در مسیرهای خواندن در مغز از طریق قابلیت انعطاف پذیری ، فعالیت جدید سلولی و دقت و ایجاد شبکه مفهومی توسط مغز امکان پذیر است.
بخش دیگری از کتاب ولف درباره عمیق خواندن نکته بسیار مهم خواندن و نقطه ضعف و اختلال خواندن در دنیای دیجیتال است. «عمیق خوانی» فراتر از «یک تمرین ساده اضافه بر تمرینهای همیشگی است که در آن تمام فعالیتهای ادراکی و زبانی است که با قرار دادن بیست [یا بیشتر] کلمه پشت سر هم انجام می شود.» حرکت از «دریافت به درک» (perception to comprehension) یک امر انگیزشی و تحلیلی است. . ما احساس می کنیم ، و فکر می کنیم ، و درک می کنیم. و سپس ما دوباره سوال می کنیم و می فهمیم. این درک عمیق و همدلانه بشریت است که دیگران و دیدگاه های آنان را می فهمد ، چیزی که ولف به عمل خارق العاده خواندن مرتبط و متصل می کند.
مطالعات بارون و ولف نشان میدهد که در مورد متفاوت بودن خواندن دیجیتال هنوز نمی توان نتایج اطمینان بخشی داشت، اگرچه پاسخ دهندگان پژوهش به طور کلی خاطر نشان می کنند که احساس می کنند با سرعت بیشتری و با دقت کمتری روی صفحه مانیتور مطالعه می کنند تا روی کاغذ. پژوهش در مورد اینکه آیا درک مطلب توسط متن دیجیتال کمتر می شود نیز متناقض است ، بعضی از آنها هیچ تفاوتی نشان نمی دهند و برخی دیگر تفاوت قابل توجهی دارند. بارون اخیراً گزارشی از آغاز مطالعه گسترده تر در مورد خواندن دیجیتال در مقابل چاپ از نظر ترجیحات و عملکرد دانش آموزان گزارش داده است که همچنین خلاصه این مطالعات است. یافته اصلی این است که 80٪ از دانش آموزان مورد مطالعه می گویند اگر هزینه چاپی و الکترونیکی یکی باشد ترجیح می دهند که چاپی بخوانند و از 92٪ گزارش می شود که خواندن و درک مطلب آنها با چاپ کاملا بهتر است. اما با توجه به هزینه و قابلیت حمل ، خواندن دیجیتال نیز مزایای خود را دارد. آنچه ممکن است بسیار مهم باشد انتظاراتی است که خوانندگان از این فناوری های متفاوت دارند. به نظر می رسید دانش آموزان انتظار دارند زمان بیشتری را سپری کنند و بیشتر به خواندن چاپی علاقه نشان می دهند، و شاید هم همین طور باشد.
البته برای ارتباطات علمی این سوال کوچکی نیست. بررسی مسیر تولید کتابهای الکترونیکی و خواندن الکترونیکی به ما نشان می دهد که این ابزار آگاهانه، نه برای خواندن بلکه برای جستجو طراحی شده است. و اینطور به نظر می رسد و عمد نتیجه گیریها این است که چاپ و دیجیتال هر کدام جای خود را دارند ، این نیست که ما فناوری جدید (دیجیتال) را اضافه می کنیم و نسخههای قدیمی (چاپ) را از بین خواهیم برد یا متون چاپی را کنار می گذاریم. .
و در پایان بار دیگر این بند را تکرار می کنم: "به نظر می رسد که تفاوت ]انسانها [در قالبی است که در آن آنها خواندن را یاد گرفته اند. بنابراین ، آن دسته از ما که خواندن را از طریق نوشتن روی کاغذ یاد گرفته ایم ، در سازماندهی خواندن از طریق صفحه نمایش مشکل بیشتری داریم". همانطور که خواندن علمی و ارتباطات علمی طی سه دهه دانشجویان را به داشتن نسخه های دیجیتال راغبتر کرد، بعید نیست بخش عمده ای از نسلی که در دهه 90 به دنیا آمده، در آینده ، بطور کل خواندن دیجیتال را ترجیح دهند. البته خواندن روی کاغذ لذت دیگری را دارد که آنها آن را تجربه و درک نخواهند کرد.
عمرانی،سیدابرهیم. «خواندن دیجیتال یا خواندن متون چاپی؛ نه برای خواندن بلکه برای جستجو». سخن هفته لیزنا، شماره 545، 7تیر ۱۴۰۰.
۱. از توهین به افراد، قومیتها و نژادها خودداری کرده و از تمسخر دیگران بپرهیزید و از اتهامزنی به دیگران خودداری نمائید.
۲.از آنجا که پیامها با نام شما منتشر خواهد شد، بهتر است با ارسال نام واقعی و ایمیل خود لیزنا را در شکل دهی بهتر بحث یاری نمایید.
۳. از به کار بردن نام افراد (حقیقی یا حقوقی)، سازمانها، نهادهای عمومی و خصوصی خودداری فرمائید.
۴. از ارسال پیام های تکراری که دیگر مخاطبان آن را ارسال کرده اند خودداری نمائید.
۵. حتی الامکان از ارسال مطالب با زبانی غیر از فارسی خودداری نمائید.