داخلی
»گاهی دور، گاهی نزدیک
(لیزنا: گاهی دور/گاهی نزدیک 263): زینب صیامی؛دانشجوی کارشناسی ارشد علم اطلاعات و دانش شناسی گرایش مدیریت اطلاعات دانشگاه قم، میر احمد فاطمی؛ دانشجوی کارشناسی ارشد علم اطلاعات ودانش شناسی گرایش مدیریت اطلاعات دانشگاه علامه طباطبایی: یکی از اهداف فرهنگی تمام کشورهای جهان، ارتقای سطح سواد ملی است. واژه سواد، قدمتی بسیار طولانی داشته و از تکامل تدریجی برخوردار بوده است. سواد در برگیرنده مهارتهای است که هر شخص را قادر میسازد تا بتواند نقش مناسبی را در جامعه ایفا نماید( خالقی، ۱۳۸۹). اولین تعریفی كه سازمان يونسكو از سواد ارائه كرد، توانایی خواندن و نوشتن زبان مادری بود اما امروزه فردی باسواد تلقی میشود كه بتواند اطلاعات خود را تجزیه و تحلیل كند و با دانش قبلی ادغام و دانش جدیدی تولید كند و از آن در جهت بهبود شرایط زندگی خود استفاده كند.
امروز نیاز ما "سواد خواندن و نوشتن " نیست بلکه نوع دیگری از سواد است. تعریف سواد در قرن ۲۱ بسیار متفاوت از تعریف آن در گذشته است. یونسکو برای قرن ۲۱ انواع سواد را در شش دسته سواد عاطفی، سواد ارتباطی، سواد مالی، سواد رسانه ای، سواد تربیتی و سواد رایانه ای تقسیم بندی کرده است که در ادامه هر کدام به اختصار بیان شده است.([1])
1- سواد عاطفی: توانایی برقراری روابط عاطفی با خانواده و دوستان.
2- سواد ارتباطی: توانایی برقراری ارتباط مناسب با دیگران و دانستن آداب اجتماعی.
3- سواد مالی: توانایی مدیریت مالی خانواده، دانستن روش های پس انداز و توازن دخل و خرج.
4- سواد رسانه ای: این که فرد بداند کدام رسانه معتبر و کدام نا معتبر است.
5- سواد تربیتی: توانایی تربیت فرزندان به نحو شایسته.
6- سواد رایانه ای: دانستن مهارت های راهبری رایانه.
7- سواد سلامتی: دانستن اطلاعات مهم درباره تغذیه سالم و کنترل بیماری ها.
8- سواد نژادی و قومی: شناخت نژادها و قومیت ها بر اساس احترام و تبعیض نگذاشتن.
9- سواد بوم شناختی: دانستن راه های حفاظت از محیط زیست.
10- سواد تحلیلی: توانایی شناخت، ارزیابی و تحلیل نظریههای مختلف و ایجاد استدلالهای منطقی بدون تعصب و پیش فرض.
11- سواد انرژی: توانایی مدیریت مصرف انرژی.
12- سواد علمی: علاوه بر سواد دانشگاهی، توانایی بحث یا حل و فصل مسائل با راهکارهای علمی و عقلانی مناسب.([2])
پر واضح است که واژه سواد واژهای بحث برانگیز است و مفهوم آن در قرن گذشته دچار تغییر و تحول شده و از روند تکاملی برخوردار بوده است. از طرفی، دنیا بر این باور بود که با گسترش تکنولوژیهای مدرنِ چاپ و صحافی که کتابها در تیراژی بالاتر و قیمتی پایینتر از گذشته، به سمت بازارهای مختلف روانه میشوند «توانایی خواندن و نوشتن»، میتواند تا حد زیادی، بر «هیولای غول پیکر فقر و فساد و تبعیض» پیروز شود. امروزه که «سواد»، معنای «سیاه کردن» کاغذ را میدهد، تضمین کنندهی هیچ چیز نیست. «مدارک آموزشی»، که قرار بود «سواد» انسانها را بسنجد و ارزش «کاغذهای سیاه شده توسط آنها» را تعیین کند، خود به بازاری جدید، برای معاملهی «هویت» و «شخصیت» تبدیل شده است.
با توجه به مباحث بیان شده، امروزه سواد معنای سابق خود را از دست داده و بحث جدیدی به نام بی سوادی یا عدم اُنس با کتابخوانی مطرح شده است. در تعریف جدید، بیسوادی را به دو دستهی سیاه و سفید تقسیم کردهاند:
بی سوادی سیاه، همان شکلی از بی سوادی است که در نخستین نگاه، مشاهده و درک میگردد. این که شخصی نمیتواند اسم خود را روی برگهی کاغذ بنویسد یا تابلوی یک خیابان را بخواند بی سوادی سیاه نامیده شده است. این شکل از بی سوادی، سادهتر از سایر شکلها، قابل اندازهگیری و ثبت در آمارهاست. افزون بر آن، ارزانتر از سایر بی سوادیها، میتوان با آن مبارزه کرد.اما موضوع هراسناک بیسوادی سفید است؛ کسانی که در ظاهر توانایی خواندن و نوشتن دارند. کسانی که انبوهی از مدارک آموزشی و درجات و گواهینامهها را در کیف خود جا به جا میکنند، اما هنوز در سادهترین تعاملها و ارتباطها و خوانش و نگارش کلمات دچار چالشهای جدی هستند و افکارشان از موهومات و شبه علم پر است. این شکل از بیسوادی، بیسوادی سفید است.» این بیسوادی به سادگی قابل سنجش نیست و در آمارها ثبت نمیشود. این نوع بیسوادی، وقتی با انواع مدارک رنگارنگ دانشگاهی، تایید و تقویت شود، ندانستن مرکب را باعث میشود و خطرناکتر است.
تفاوت های بیسوادی سیاه و سفید
1) در بیسوادی سیاه فرد قدرت خواندن و نوشتن ندارد، اما در سفید حداقل مدعی است که دارد.
2) در بیسوادی سیاه ندانستن و نتوانستن فرد بیسواد برای خواندن و نوشتن آشکار و اما در سفید پنهان است.
3) در بیسوادی سیاه فرد بیسواد مذمت می شود ، اما در سفید نتنها نکوهیده نمی شود که حداقل در بین عوام دارای ارج و قرب و منزلت هم هست.
4) در بیسوادی سیاه فرد از تمامی حقوق اجتماعی چون موقعیت شغلی مورد انتظار یا خاستگاه ازدواج و مسکن و... محروم است ، اما در سفید با توجه به شرایط تحصیلی ، امتیازات ویژه ای نیز دریافت می کند.
5) در بیسوادی سیاه فرد هرگز در مراتب سیاسی نمی تواند گام بگذارد اما در سفید تکرّر این مهم برای او بسیار است.
6) در بیسوادی سیاه جرم و خلاف بدون دسترسی به حقوق شهروندی منجر به مجازات او می شود ( جرم یقه چرکین ها یا یقه آبی ها ) اما در سفید با موقعیت شغلی یا تحصیلی خود می تواند از این دربست ها یا بن بست ها بگریزد ( جرم یقه سفید ها )
7) در بیسوادی سیاه فرد با اثبات عدم توانایی انجام کاری یا ناتوانی درخواندن متنی ، شناخته می شود اما در بیسوادی سفید هر گاه این افراد خواستند قلم به دست شوند تا روزمه های خود را برای مدیریت سازمانی یا کارفرمای کارخانه ای جهت استخدام ارسال نمایند، غلط های املایی آنان برملا شد و سواد واقعی شان نمایان گشت . تشخیص فرد بیسواد سفید به راحتی ممکن نمی گردد.
و....
برای سهولت امر تشخیص این دو ، ملاک بیسوادی سیاه نداشتن توان خواندن و نوشتن است، اما ملاک مشخص و معینی برای تشخیص بیسوادی سفید در جوامع مختلف وجود ندارد. ظاهرا بیسوادی سفید در جامعه ما هم از سوی خود افراد و هم با سیاست تأکیدی مسئولین نسبت به آنان حاکمیت دارد و این نکته دردمندی ما را بسیار مضاعف می نماید.
این نوع بیسوادی نشات گرفته از عدم مطالعه عمیق و مستمر است. معمولا افراد بدون مطالعه درباره هر موضوعی که تخصصش را هم ندارند، اظهار نظر میکنند. عادت نداشتن به کتابخوانی و پژوهش بیماری خطرناکی است که گریبان خیلی از تحصیل کردههای ما را نیز گرفته و آنها را به انسانهایی راکد تبدیل کرده است. این خیلی بد است که حتی دانشگاهیان ما با کتاب بیگانهاند.
از آن جایی که آمارهای تعداد کتابخانههای عمومی در کشور نشاندهنده وضعیت نامناسب این بخش از فرهنگ کشور است. کتابخانههای عمومی ایران با کمبود کتاب جدید روبرو هستند. تمایل به عضویت در این کتابخانهها و مراجعه به آنها نیز بسیار اندک است[3]. از طرفی برای زندگی مفید و پربار فقط سطح دانش یا آگاهی اجتماعی کافی نیست باید نسبت به موقعیت ، خواسته ها ، بایسته ها و شایسته های خود نیز دانش و آگاهی داشته باشیم . باید به دنبال "سواد زندگی " برویم. حال نکته قابل توجه این است که کتابخانهها و کتابداران در عصر کنونی چه وظیفهای در مقابل بی سوادی سفید دارند.یا بهتر است اینگونه مطرح کنیم که نقش کتابداران به عنوان حاملان فرهنگی جامعه -که نقش آموزشی آنان در ساخت وترویج فرهنگ و علم کمتر از معلمان و اساتید دانشگاهی نیست – چیست؟
نتیجه گیری
واژه سواد واژهای بحث برانگیز است و مفهوم آن در قرن گذشته دچار تغییر و تحول شده و از روند تکاملی برخوردار بوده است. انواع سواد را میتوان در شش دسته سواد عاطفی، سواد ارتباطی، سواد مالی، سواد رسانه ای، سواد تربیتی و سواد رایانه ای تقسیم بندی کرد. در دنیای کنونی، افراد به ابزارهایی جدید برای "تقویت بی سوادی" خود و دفاع از باورهای نادرست خود مجهز گشتهاند. اما چیزی که میتواند موجب هراس ما شود، بی سوادی سفید است؛ کسانی که در ظاهر توانایی خواندن و نوشتن دارند. بی سوادی سفید درد امروز جامعهی ما و بسیاری از جوامع دیگر است. همه فهمیدهایم که سواد، معنای سابق خود را از دست داده است. اما هر یک به نوعی، چنان در دام بی سوادیهای سفید گرفتار شدهایم، که ترجیح میدهیم، از کنار این شکل جدید از بیسوادی، آرام و بی صدا عبور کنیم و تهدیدهای انکارناپذیر آن، مسکوت و مغفول باقی بماند. برای زندگی مفید و پربار فقط سطح دانش یا آگاهی اجتماعی کافی نیست باید نسبت به موقعیت ، خواسته ها ، بایسته ها و شایسته های خود نیز دانش و آگاهی داشته باشیم . باید به دنبال "سواد زندگی " برویم. سوالی که مطرح میشود این است که کتابخانهها و کتابداران چه نقشی برای مقابله با بی سوادی سفید دارند.
منابع و مآخذ
امامی، مینو( ۱۳۹۷). بی سواد سفید و دغدغههای پنهان آن در جامعه. ۹/۸/۹۸ بازیابی از http://www.sedayemoallem.ir
خالقی، نرگس( ۱۳۸۹). آموزش مهارتهای سواد اطلاعاتی. تهران: کتابدار، دانشگاه قم.
------------------------------------------------------------------------------------------------------------
عاشق همیشگی نوشتههای جوانان
مهدی محمدی
استاد عزیزتر از جانم آقای دکتر محمدی بشخصه بسیار خرسندم ک همیشه و همیشه مورد لطف شما بزرگوار بوده و هستم. لطف شما نه تنها شامل حال بنده، بلکه شامل حال همه دانشجوهایتان هست.
شور و شوق شما برای مطالعه نوشتههای ناچیز بنده، باعث علاقه بیشتر من به نوشتن و خواندن میشود.
ممنون بابت همه پیشتیبانیهایتان.