داخلی
»تورقی و درنگی و گوشه چمنی
حمید محسنی، مدیر نشر کتابدار: رولان بارت، نظریهپرداز ادبی معروف معتقد است منظور من از ادبیات مجموعهای از آثار یا پیکری از نوشتار نیست، حتا پیشتر رفته میگویم بخشی از بازار فرهنگی یا آموزشی نیست، بلکه نگارش پیچیدهای از نشانهها بر اساس یک کنش است: کنش نگارش. (ص. 27) ادبیات بسیاری از دانش را شامل میشود ....اگر قرار میشد به دلیل رادیکالیسم سوسیالیستی یا نوعی توحش همۀ رشتههای علمی ما ناگهان از نظام آموزشی بیرون رانده شوند، و تنها یک انتخاب پیش رویمان قرار میگرفت، بیتردید باید ادبیات را برگزید. از این رو باید گفت ادبیات، حال از هر مکتبی سخن برانیم، مطلقا و قطعا واقعگرایانه است: ادبیات خود واقعیت است، یعنی همان روشنایی امر واقعی. از آنجا که ادبیات همۀ دانشها را در خود جای میدهد به حق دایرهالمعارفی است ... ادبیات این امکان را میدهد که دانشهای ممکن را شناسایی کنیم: دانشهایی ناشناخته و تحققنایافته. حوزۀ عمل ادبیات شکافهای دانش است: زیرا همواره پیش یا پس از آن جای دارد. (ص. 28-29)
دانشی که نزد ادبیات است نه کامل است نه قطعی. دعوی ادبیات این نیست که غایت است بلکه فقط از وجود چیزی خبر میدهد؛ یا بهتر بگویم: چیزی میداند – چیزهایی دربارۀ انسان؛ که البته این دانستهها بالنسبه زیادند. آنچه ادبیات در باب انسان میداند باید اتلاف بزرگ توانایی گویایی نامید. دانش زبان را به کار میگیرد و در پی خود میکشد ... و در جهت آفرینش آن میکوشد .... دانش از خلال نوشتار پیوسته به دانش میاندیشد ...(ص. 30)
امروز به پرسش کشیدن تقابل میان علوم و ادبیات ضروری است، زیرا روابط این دو نه تنها بیشتر شده بلکه در الگوها و روشها راه مشترکی میروند، تا آنجا که اغلب، مرزهای آنها از میان میرود. ....حاصل چنین تقابلی ... تقابل امر واقعی و امر خیالی، عینیت و ذهنیت، امر حقیقی و امر زیبا نیست بلکه فقط جایگاهی متفاوت از گفتار است. بنابراین، گفتمان دانش – یا نوع خاصی از دانش- شناخت یک گزاره در نوشتار است، شیوهای در ارائۀ گزارهها. (ص. 31)
دومین قدرت ادبیات، قدرت بازنمایی آن است. از دوران باستان تا آخرین تلاشهای پیشرو، ادبیات در پی آن بوده است که چیزی را بازنمایی کند، اما چه چیز را؟ من به شیوهای بسیار نامانوس میتوانم بگویم امر واقعی. از آن جایی که امر واقعی قابل بازنمودن نیست بشر پیوسته تمایل دارد آن را با واژگان بازنمایی کند که آن را تاریخ ادبیات میخوانیم. گرچه امر واقعی قابل بازنمایی نیست – چون صرفا میتوان نشان داد – اما میتوان آن را به اشکال مختلف بیان کرد: شاید بتوان مانند لاکان امر ناممکن نامیدش، یعنی چیزی که نمیتوان به آن دست یافت و گفتمان گریز است؛ شاید بتوان با زبان جایشناختی یا توپولوژیک مساله را این گونه بیان کرد که امکان ندارد بتوان نظمی چندبعدی (امر واقعی) و نظمی تکبعدی (توانایی گویایی) را بر یکدیگر انطباق داد. اما دقیقا این ناممکن بودن جایشناختی است که ادبیات نمیخواهد، و هرگز نخواهد خواست بدان تسلیم شود. انسان از این واقعیت که میان امر واقعی و توانایی گویایی موازنهای برقرار است عبرت نمیگیرد و چه بسا همین سرپیچی – که عمرش به درازای عمر توانایی گویایی است- و گیرودار پیوسته، آفرینشگر ادبیات است؛ و به کلامی موجز پدیدآورندۀ آفریدهها چیزی نیست به جز توانایی گویایی – که خود برامده از تاریخ سودمندیهای کلام، و شور و شیدایی این ساحت است. .... ادبیات در عین واقعبودگی تا حد اغراق غیرواقعگراست، زیرا بر این باور است که میتواند امر ناممکن را معنادار کند.
این کارکرد چه بسا انحرافی و، به تعبیری سرخوشانه، نامی هم دارد: کارکرد آرمانشهری. (ص. 33-35)
محسنی، حمید (۱۴۰۰) .« چرا تنها انتخاب باید ادبیات باشد؟». ستون تورقی و درنگی و گوشه چمنی لیزنا:شماره 39، 24مهر 1400.
------------------------------------------------------
منبع: بارت، رولان. (1393). نشانهشناسی ادبی. ترجمه ناصر فکوهی. نشر فرهنگ جاوید.
۱. از توهین به افراد، قومیتها و نژادها خودداری کرده و از تمسخر دیگران بپرهیزید و از اتهامزنی به دیگران خودداری نمائید.
۲.از آنجا که پیامها با نام شما منتشر خواهد شد، بهتر است با ارسال نام واقعی و ایمیل خود لیزنا را در شکل دهی بهتر بحث یاری نمایید.
۳. از به کار بردن نام افراد (حقیقی یا حقوقی)، سازمانها، نهادهای عمومی و خصوصی خودداری فرمائید.
۴. از ارسال پیام های تکراری که دیگر مخاطبان آن را ارسال کرده اند خودداری نمائید.
۵. حتی الامکان از ارسال مطالب با زبانی غیر از فارسی خودداری نمائید.