داخلی
»پژوهش و نگارش (پاورقی)
ثبت، ضبط، کشف و سازماندهیِ جلوهها و نمودهای گوناگون چیزها
در حالی که همۀ عالم از اتم و ذرات بنیادی واحدی ساخته شده است اما نمود ظاهری آنها در ذهنمان بسیار متنوع و رنگارنگ است، و به سمت پیچیدگی گرایش دارد؛ و یا ما آنها را بر اساس کم و کیف تعامل جسمی و شناختیمان به این شکل تصویرسازی میکنیم و در ذهن خود آنها را هستی و بازنمود میدهیم.
از جملۀ دلایل این بازنمودهای رنگارنگ این است که هر کدام از دانشمندان، جداجدا و مستقل از هم پژوهش میکنند و حتا پژوهشهای مرتبط با یک حوزۀ خاص نیز مستقل و بر اساس اهداف، فرضیهها و زاویه دیدهای متفاوت است؛ واقعیت زندگی نیز همین است: هر کدام ما جداجدا زندگی میکنیم، تصویرسازی میکنیم، نیازهای خاصمان را داریم، و چارهای هم نداریم.
با این حال، ارتباط بینفردی و بینرشتهای نیز در حال افزایش است. آنچه ارتباط بینرشتهای را افزایش میدهد و حتا نوعی وحدت بین آنها ایجاد میکند همین تلاش دانشمندان و حتا تکتک انسانها در پیدا کردن الگوها یا نظریههایی است که رفتار انسانها یا رفتار کل پدیدههای هستی را تا حد ممکن زیر یک چتر آورد. برای مثال کشف رمز و راز سلول، مولکول و اتم به عنوان واحد بنیادی انسان و سایر چیزها سبب شد تا شاخههایی از بسیاری از علوم از جمله زیستشناسی، روانشناسی، شیمی، روانپزشکی، رفتارشناسی، علوم شناختی، علوم انسانی و اجتماعی و غیره تلاش کنند تا شکلگیری رفتار انسان و بلکه همۀ موجودات زنده را با استفاده از بنیادیترین جزء تشکیلدهندۀ آنها متحد کنند که نوعی رویکرد مولکولی/ نورونی/ عصبی است.
اگر روزی امکان مطالعۀ موجودات زنده در سطح بنیادیتر از سلول و مولکول مانند اتم و ذرات زیراتمی میسر گردد، زیستشناسی، شیمی و بسیاری از علوم دیگر زیرمجموعۀ فیزیک خواهند شد و یا بنیان فیزیکی خواهند داشت. زیرا همۀ سلولها از مولکول، و مولکولها از اتم تشکیل شدهاند که واحد بنیادی کل ماده و تمامی پدیدههای هستی است. به زبان دیگر، این همه پراکندگی و گوناگونی در فرهنگ، زبان، تمدن، طبیعت و مواد به ترکیب گوناگون اتمها و آرایششان نسبت به همدیگر و رابطهشان با دیگر چیزها وابسته است: مشکل ما اغلب این است که نمیتوانیم بینهایت روابط مولکولی، اتمی و یا حتا روابط به مراتب کلیتر از آن را کشف کنیم و یا همۀ آنها را به عنوان یک کل واحد یا حداقل بخشی از آن کل ببینیم؛ آنها را تکهتکه میبینیم. حتا آگاهی ما دربارۀ یک چیز واحد هم تکهتکه است و به ناچار در یک مسیر خطی و پیوسته در ذهن نمود دارند؛ آنها همزمان و یکپارچه در ذهن ما حضور ندارند. روابط زمانی، مکانی، موضوعی، سلسله مراتبی، منطقی، علت و معلولی، وزن و اهمیت، شباهتها، تفاوتها، و چیزهایی شبیه آن اغلب همان نخ نامرئی است که تصویرها را به هم متصل میکند، پشت سر هم میآورد و اینهمانی و یکپارچگی را کم و بیش تداعی میکند.
انگار علیرغم خواست انسان که با دیدن کل یکپارچه آرامش بیشتری دارد هر کدام آنها میخواهند خود را به ذهن به عنوان یک واقعیت مستقل نیز تحمیل کنند. قطعا این از محدودیتهای ذهن انسان است که توان محاسباتی لازم برای یکپارچهسازی تمامی ویژگیهای یک پدیده و بالاتر از آن، کل حیات را ندارد. همین حضور ناهمزمان و ناهمگون آنها در ذهن سبب میشود تا تحلیل و تفسیر و درک ما از پدیدهها، چه کلی و چه جزئی گاهی ناقص و تکهتکه باشد. شاید سازماندهی اطلاعات به شکل و شیوۀ دیگر سبب شود تا درک ما از آنها دگرگون شود. به عبارت دیگر، بسیاری از مشکلات ما در درک و فهم پدیدهها به کم و کیف سازماندهی و پردازش اطلاعات مربوط است تا خود دادهها و اطلاعات. برای مثال امروزه ذخیرۀ بسیاری از اطلاعات مرتبط با پدیدههای مشابه در رایانه سبب شده تا نتایج و روابطی کشف شود که ناشی از یکپارچهسازی مشاهدات و دادهها و سازماندهی آنهاست. هر چه دادهها، اشیا، انسانها، رایانهها، و شبکههای اطلاعاتیِ رایانهای و انسانیِ بیشتر و بیشتری به هم متصل و مرتبط گردند بیشتر و بهتر میتوانیم شرایط محیطی را درک و تحلیل کنیم و پیشبینی بهتری از آینده داشته باشیم. نظامهای مدیریت دانش با همین الگو در حال گسترش است. شبکههای عصبی و مغز نیز از چنین ساختاری برای مدیریت رفتار و حیات فرد استفاده میکند. اما مشکل محدودیت فیزیکی و محاسباتی انسان همچنان باقی است. تنها با مدیریت بهتر ذهن و ابزارهای کمکی میتوان برخی از محدودیتهای مرتبط با دریافت، درک، سازماندهی، مدلسازی و نظریهسازی را کاهش داد.
تلاش محققان در پیدا کردن درونمایهها، اجزای بنیادی، شباهتها، تفاوتها، تغییرات و نمودهای آشکار و پنهان چیزها (و یا همان تصویر ما از آنها) نوعی سازماندهی اطلاعات و دادههاست: نظریهها، فرضیهها، الگوها/ مدلها، کلمات، گزارهها، مقولهبندی، دستهبندی، ردهبندی، توصیف، و غیره روشی برای نظم و سازماندهی اطلاعات و تصویرهای ذهنی است که کنشهای محققان و دیگران را در همان حوزه و اقدامات مشابه تا حدی مدیریت میکند.
ذخیره و سازماندهی اطلاعات در شبکههای متصل به هم (اما جداجدا و در بخشهای گوناگون مغز) و سپس تجزیه و ترکیب آنها بر اساس نیاز و در موقعیتهای تازه، و تلاش و جستجو برای نظریهها و الگوهای کلی، به قصد مدیریت کنشهای جاری و یا پیشبینی آینده در ساختار ژنتیکی آدمی تعبیه شده است و از جمله تواناییهای ذاتی اوست. البته کم و کیف استفاده از همۀ این تواناییهای ذاتی (جسمی و شناختی) به نیازهای جاری، شرایط محیطی، و کار و تلاش او وابسته است. و عمدتا به همین دلیل است که حتا چیزهای آشکار محیطی چنان نمودهای متفاوت و گاه متضادی دارند که انگار هر کدام آنها در جستجوی هستی جداگانهای است و انحرافی در هستی آنها رخ داده است. اما ظاهرا همۀ اینها خود قانون هستی است و نظریههای وحدتبخش باید همۀ این تفاوتها را بهگونهای تفسیر کند که یک قانون داشته باشد و یک چیز واحد باشد. اگر همۀ این تنوع و گوناگونی از یک انفجار بزرگ و یا از سرشت واحدی آغاز شده باشند پس باید چنین نظریهای هم وجود داشته باشد که همۀ این گوناگونیها را توجیه کند.
اما مشکل انسان کماکان باقی است: محدودیت جسم و ذهن انسان در شناسایی، درک، سازماندهی و ذخیرۀ اطلاعات مرتبط با کل هستی در کنار وابستگی ذهن به واژهها، مفاهیم، زبان و تجربۀ زیستیِ محدود. با این حال چارهای جز این نیست که این همه را تکهتکه و متناسب با تعاملش با محیط تصویرسازی کند، به ذهن بسپارد، به آنها نام دهد، مفهومسازی کند، آنها را دستهبندی و سازماندهی کند، آنها را به هم مرتبط کند، وصلهپینه کند تا الگویی از آن را در ذهن بسازد. برخی از همین الگوهای ذهنی را با مهارتها و ابزارهای خود و دیگر انسانها تولید میکند و کیفیت آن را گسترش میدهد. چارهای جز تکرار همین چرخه هم ندارد. اتفاقا اگر به درستی مدیریت و سازماندهی شود، کارایی هم دارد. زیرا زبان و تخیل او همچون چشمهای است که دائما در حال جوشش است و هستیهای تازه و گوناگونی را شکل میدهد. کشف و اکتشاف اشاره به یافتن تصویرها و چیزهای تازه و بدیع در این معدن دارد که اغلب همچون درّی گرانبها و نادر است. و به همین دلیل به دقت، پالایش، دستهبندی و سازماندهی نیاز دارد.
۱. از توهین به افراد، قومیتها و نژادها خودداری کرده و از تمسخر دیگران بپرهیزید و از اتهامزنی به دیگران خودداری نمائید.
۲.از آنجا که پیامها با نام شما منتشر خواهد شد، بهتر است با ارسال نام واقعی و ایمیل خود لیزنا را در شکل دهی بهتر بحث یاری نمایید.
۳. از به کار بردن نام افراد (حقیقی یا حقوقی)، سازمانها، نهادهای عمومی و خصوصی خودداری فرمائید.
۴. از ارسال پیام های تکراری که دیگر مخاطبان آن را ارسال کرده اند خودداری نمائید.
۵. حتی الامکان از ارسال مطالب با زبانی غیر از فارسی خودداری نمائید.