کد خبر: 45340
تاریخ انتشار: سه شنبه, 10 اسفند 1400 - 09:21

داخلی

»

پژوهش و نگارش (پاورقی)

پژوهش و نگارش 46:

تصویرهای مغزی نویسنده نتیجۀ پیوند بین شبکه‌های نورونی است

منبع : لیزنا
حمید محسنی
تصویرهای مغزی نویسنده نتیجۀ پیوند بین شبکه‌های نورونی است

مطالب این قسمت را باید توصیف نورونی، سلولی، یا مغزی همان چیزی تلقی کرد که در بخش قبل خواندید: یعنی کار اصلی نویسنده، محقق و بلکه هر فردی در فرایند یادگیری ایجاد پیوند بین ایده‌ها و تصویرهای ناشی از تجربه‌های خود و دیگران است، یا به قول ارسطو:

"ما از طریق مرتبط ساختن ایده‌ها با هم می‌آموزیم."

این ایدۀ معروف ارسطو را بعدها پاولف، ثورندایک، کندل، و تقریبا همۀ دانشمندان حوزۀ علوم شناختی و بخصوص عصب‌زیست‌شناسی آگاهی با طراحی انواع آزمایش‌های رفتاری، سلولی و مولکولی تایید کردند. همین ایدۀ ساده نه فقط بنیان یادگیری همۀ انسان‌هاست بلکه تلاش دانشمندان، متخصصان فناوری اطلاعات و ارتباطات، مدیران و سرآمدان جامعه نیز همین است که با همین روش به افزوده‌های علمی، فنی و سایر داشته‌های بشری اضافه کنند و چیزی را رمزگشایی کنند. یادگیری هر مهارت نیازمند تجربه‌ها و تصویرهای متفاوت و سپس ایجاد پیوند بین آنهاست. آموزه‌های تازه نشان دادند که چگونه هر تجربۀ یادگیرانۀ تازه سبب تغییرات سلولی می‌شود که در نتیجۀ آن بین دو نورون پیوندی تازه به نام سیناپس ایجاد شود که تصویرهای مرتبط با هر تجربه در همین محل یعنی سیناپس‌ها یا گره‌های بین دو یا چند نورون ذخیره می‌شود. همین تغییرات و پیوند سلولی است که یادگیری نام دارد و شبکۀ به هم پیوستۀ حافظۀ انسان را بسط می‌دهد.

هر چه یادگیری انسان در یک زمینه بیشتر و بیشتر شود تعداد پیوندهای نورونی مرتبط با آن موضوع و مهارت نیز بیشتر و بیشتر می‌شود. تجربه‌های یادگیرانۀ مرتبط با هم عمدتا در یک مدار یا شبکۀ نورونی وابسته به هم ذخیره می‌شوند. به همین دلیل است که با یادآوری یا فعال شدن یکی از این تصویرها یا پیوند نورونی، سایر تصویرهای مرتبط با همان مدار نورونی نیز به سرعت یادآوری و به هم متصل می‌شود. خلاقیت‌های ذهنی و تصویرهای بدیع زمانی بیشتر می‌شود که بین دو مدار نورونی مستقل نیز ارتباط برقرار شود. هر چه ارتباط بین دو مدار نورونی مستقل، و مدارهای دورتر و دورتر برقرار شود تصویرها نیز به همان نسبت می‌تواند نوآورانه‌تر باشد. شهودهای ذهنی اشاره به همین اتصال بین مدارهای نورونی و تصویرهایی دارد که احیانا از هم دورترند و برخی از پردازش‌های آگاهانه و ناخودآگاه مغزی آنها را به هم متصل می‌کند و نتیجۀ آن را در ذهن نمایش می‌دهد.

هر کدام از گره‌ها یا پیوندهای نورونی را یک جمله، یک دانسته یا یک تصویر مستقل فرض کنید که امکان بی‌نهایت پیوند با دیگر گره‌ها و تصویرها را دارد. تصور کنید که انسان بیش از 100 میلیارد نورون یا سلول مغزی دارد و هر نورون نیز تا حدود 10 هزار پیوند تازه با نورون‌های دیگر می‌تواند ایجاد کند! پیوند بین این نورون‌ها، یا تصویرها و ایده‌های ذخیره شده در آن یا با تجربه‌های حسی – حرکتی ایجاد می‌شود، یا تجربه‌های صرفا شناختی و یا اغلب ترکیبی از این دو. تجربه‌های شناختی همان فرایندهای تفکر، تخیل، رویاپردازی، و تصویرسازی‌های مغزی است که برخی از نتایج آنها را در ذهن می‌بینیم که آگاهی‌مان باشد. به عبارت دیگر، خود فرایند تفکر و ایجاد پیوند بین دو ایده هم موجب ایجاد پیوندی تازه و تازه نورونی یا سلولی می‌شود و یا بهتر است بگوییم نتیجۀ این پیوندهاست. استدلال و استنتاج نمونه‌ای از همین تصویرسازی‌های تازه است که بین دو ایده، تصویر یا داده پیوند ایجاد می‌شود و نتیجۀ آن ایده یا تصویری تازه است که در پیوندهای دیگر نورونی ذخیره می‌شود که حافظۀ تازه ما را می‌سازد. حتی خود فرایند استدلال، دلایل استدلال، تصویرهای مرتبط با یک استدلال، برخی از حس و حال‌ها موقع استدلال، زمینه یا بافت مرتبط با همان استدلال، و خلاصه آن که همۀ چیزهای مرتبط با آن نیز ممکن است به صورت تصویرهای تازه در حافظه ذخیره شود.

هر کدام از تصویرهای اصلی و فرعی، تصویرهای مقدمه و نتیجه ممکن است بارها و بارها در فرایندهای گوناگون تفکر و تخیل یا در ترکیب با کنش‌های حسی، حرکتی و شناختی دیگر در بافت‌های متعدد استفاده، و تصویر آنها همراه با بافت تازه، و حس و حال تازه در حافظه ذخیره شود.

حتی تصویر افراد یا چیزهای دیگری که مرتبط با این تصویرها باشد و به شکلی آنها را خوانده باشیم، دیده باشیم، شنیده باشیم، یا به سایر روش‌ها حس و درک و دریافت کرده باشیم نیز ممکن است همچون یک تصویر تازه در حافظه و احتمالا در همان مدار نورونی ذخیره شود و در پردازش‌های بعدی و بعدی از آنها استفاده شود.

مطالعه، تحقیق، مشاهده، دقت، توجه و تمرکز بر یک موضوع خاص یا بر روی یک مهارت ویژه سبب می‌شود تا مدارها، پیوندها یا شبکه‌های عصبی پیچیدۀ مرتبط با آنها تقویت شوند که مورد نیاز فرایندهای گوناگون پژوهش و نگارش است. به عبارت دیگر، هر بار ما در بافت‌های تازه از همان پیوندها و مدارهای نورونی با تغییراتی کم و بیش استفاده می‌کنیم که خود در بافت‌های تازه و تازه نیز استفاده می‌شود. اهمیت این تغییرات ساده نورونی در این است که ما صدها میلیارد نورون با تریلیاردها تریلیارد پیوند سیناپسی داریم که حتی هر تغییر و تجربۀ کوچک نیز بی‌نهایت گزینۀ تازه به ما هدیه می‌دهد. راز پرواز دائمی ذهن به این سو و آن سو نیز نتیجۀ همین ارتباطات تازۀ سیناپسی است. آن چه تفاوت‌های علمی، فنی و رفتاری را بیشتر و بیشتر می‌کند به کم و کیف ارتباطات سیناپسی قبلی هر فرد و هم‌کنشی او با محیط درونی و بیرونی وابسته است؛ همان ارتباطات و هم‌کنشی‌هایی که جریان تفکر، تخیل، خلاقیت، تصویرها و رفتار ما را شکل می‌دهد.