داخلی
»پژوهش و نگارش (پاورقی)
همۀ چیزی که نویسندهها به ارث میبرند، سنت نویسندگی است. تنها و تنها به کمک این میراث است که نویسندهها دنیای مطلوبشان را خلق میکنند. (گلدن، ص. 80)
سنت نویسندگی و پژوهش اشاره به بایدها، نبایدها، تجربهها، رفتارها، کنشها، شیوهها و همۀ آن چیزهایی دارد که تبدیل به کنش، رفتار یا هر چیزی کم و بیش معیار در پژوهش و نویسندگی شده است. سنتها تقریبا در همۀ کنشها و رفتارهای معمول انسانها و از جمله محققان و نویسندگان حضوری تاثیرگذار (آگاهانه و ناآگاهانه) دارند؛ مثبت و منفی.
توجه به داشتهها و پیشینهها از برخی جهات پای سنتهای پژوهشی و نویسندگی را نیز پیش میکشد. طرح بسیاری از پرسشها هم از دل سنتهای علمی بر میخیزد. ظرفیت و پتانسیل سنتها به حدی است که نمیتوان از آنها دوری کرد. در عین حال باید به تاثیر ناخودآگاه و احتمالا منفی آن توجه داشت. در واقع، سنتها مسیر، جاده، محمل، و هر آن چیزی است که در هر حال برای پیشرفت و گام برداشتن به سوی آینده باید از آن استفاده کرد و حتا به آن متکی بود. زیرا همۀ آن چه که میخواهیم و در جستجوی آن هستیم، و یا نمیخواهیم و در پی دوری از آنها هستیم از دل گذشتهای دور و گاه ناشناخته، اما واقعی و در ما حاضر میآیند. سنتها و پیشینهها در ظاهر متعلق به گذشته است اما همۀ آن چیزی است که انسان و فرهنگ و تمدن انسانی در حال حاضر دارد و باید با تمام وجود از ظرفیت آن استفاده کند.
هایزنبرگ، دانشمند آلمانی و برندۀ جایزۀ نوبل فیزیک، در مقالهای به نام "سنت در علم" به تاثیر سنتهای علمی بر گزینش مسائل علم، در شیوههای علمی و کاربرد مفاهیم علمی پرداخته است. وی بر این باور است که دستکم بخشی از مسائل، روشها و مفاهیم علمی کنونی، نتیجۀ انباشته شدن سنتهای علمی است.
هر کار علمی فقط میتواند با ترتیب و تنظیم پرسشهایی تعریف شود که قصد پاسخ گفتن به آنها را داریم. اما برای ترتیب پرسشها، به مفاهیمی نیاز داریم تا با کمک آنها به بررسی پدیدۀ مد نظر بپردازیم. اینگونه مفاهیم که معمولا از تاریخ و گذشتۀ علم گرفته میشوند، از آن پدیده تصویری ارائه میکنند. اما اگر بخواهیم بررسی قلمرو علم را آغاز کنیم، مجموعۀ مفاهیم قبلی نه تنها ممکن است پیشرفت کار را سد کند، شاید موجب پیشداوری هم بشود. به هر حال، چه این مفاهیم کمک کنند و چه مانع شوند، ناگزیریم سنتهای علمی را پیش روی خود داشته باشیم.
با نگاهی به تاریخ گذشته، به نظر میآید در انتخاب مسائل، آزادی بسیار محدودی داریم. دانشمندان در چارچوب روندهای تاریخی، محدود و مقیدند. انتخاب آنها به این تصمیم وابسته است که مشارکتشان در جریان امور تا چه حد میتواند در پیشرفت یا توقف کار موثر باشد. مثلا اگر اینشتین در سدۀ 12 میزیست، بعید بود بخت آن را میداشت تا دانشمند بزرگی شود، حتی در دورههای شکوفایی، بخت یک دانشمند در گزینش مسائل، همیشه با او یار نیست. .....عصر ما پر از پرسشها و استفهامات سنتی در حوزه علوم محض و کاربردی است. برای طرح این پرسشها به کوشش خاص نیاز نیست؛ این مسائل همواره از استادان به شاگردان و از گذشتگان به آیندگان به ارث خواهد رسید. (ص. 222-224)
تاریخ علوم و فنون سرشار از تلاش افراد و پیشگامانی است که راه و ابعاد تازهای در علوم و فنون و هنر گشودند و راه و مسیر را برای ورود افراد تازه و جدید باز کردند تا آنها برای حل مسائل با هم به رقابت برخیزند. طرح بسیاری از سوالات و مسائل نظری توسط هاوکینگ، اینشتین، نیوتون، کپلر و ظهور فناوریهای چون اینترنت، وب و مانند آن را میتوانیم مثال بیاوریم. ... به نظر دشوار میآید بتوان در گزینش مسائل، نقش اساسی سنتهای علمی در پیشرفتهای تاریخی را نادیده گرفت. هایزنبرگ همین موضوع را به گونۀ دیگری هم مطرح میکند:
اگر موضوعاتی که به نظر میرسد سالیان سال حل نشده باقی مانده بودند با رویکرد دیگری مطرح شوند و راهها و روشهای شناختهشدۀ گذشته کنار گذاشته شوند، امکان دارد که راههای کاملا تازهای گشوده شود. (ص. 224)
نمونههای فراوانی رویکردهای تازه و عبور از روشهای سنتی تفکر و اندیشه دربارۀ مسائل وجود دارد که موجب انقلابی تازه در علوم و فنون و بازتعریف مفاهیم، روشها، راهبردها و یافتهها شد.
با این حال، عبور از سنتها نیازمند آشنایی با آنها و حتا سوار شدن بر بال همان سنتهایی است که گاه میدانیم ضعفها و محدودیتهایی هم دارند!
هایزنبرگ با طرح مسالۀ سنتها، پیشداوری و زبان به محدودیتهای اجتنابناپذیری اشاره میکند که سنتها و زبان به انسان تحمیل میکند اما یک محقق تنها با هوشیاری باید به این محدودیتها توجه داشته باشد تا با کمک داشتهها گامی به پیش بردارد و مفاهیم و چیزهای نو خلق کند.
....تغییر روشها بینهایت دشوار است. با هر تغییر، بسیاری از تفصیلات علم، که سالها چه از حیث نظری و چه از جهت عملی روی آن کار شده است، بیاعتبار میشوند. به اعتقاد من، مادامی که مفاهیم دگرگون نشوند، هیچگونه پیشرفت چشمگیری به بار نخواهد آمد..... سنت علمی که همانا روند تاریخی است، بسیاری از مسائل را فراروی ما قرار داده و در عین حال همۀ ما را به کار و تلاش بر انگیخته است (ص. 235)
سنت تاثیر خود را در رگههای عمیقتری از فرایند علمی، مثلا در روشهای علمی که به سادگی مشهود نیست، به جا میگذارد. حتا در این عصر هم از روشهایی پیروی میکنیم که کپرنیک، گالیله و اخلاف آنها در سده 16 و 17 ابداع کردند و تکامل بخشیدند. این روش را گاه به تسامح با اصطلاح علم تجربی نامگذاری کردند که در سدههای پیش از وی در برابر علم نظری وضع شده بود. گالیله راه علم را از توصیف سنتی که بر آرای ارسطو استوار بود جدا کرد. البته مراد گالیله از تجربه، تجربهای بود که با مبانی ریاضی قابل اثبات باشد. گالیله همانند کپلر بر این عقیده بود که با تجربۀ مستقیم و با تکامل بخشیدن به تجربهها میتوان مبانی ریاضی را در همۀ پدیدهها کشف کرد و از آن طریق میتوان به تصویر روشنی دست یافت که مبنای ادراک جدیدی قرار گیرد. (همان، ص. 229)
تاکید انشتین بر مشاهده و مشاهدهگر در پژوهشها بیشک یکی از بزرگترین تحولات در عرصۀ علم بود که موجب تغییر بسیاری از دیدگاههای سنتی در همۀ حوزههای علمی شد. انشتین یکی از مهمترین مفاهیم سنتی و درک انسانها از زمان و مکان به عنوان دو چیز مستقل را به چالش کشید و زمان- مکان را به عنوان یک بعد تازه مطرح ساخت. خود او برخی از نتایج نظریههایش از جمله و بخصوص فیزیک کوانتوم را به دلیل برخی از دیدگاههای سنتی و مذهبی نمیپذیرفت و یکی از مخالفان سرسخت آن بود!
نسبی بودن زمان و مکان و سرعت بر اساس وضعیت مشاهدهکننده، نشانگر جایگاه مشاهدهکننده و نظریه در مشاهدات و مطالعات است. وقتی مشاهدهکننده و نظریۀ او تا این حد، حتا در حوزههایی چون فیزیک برجسته میشود، در واقع داریم بر سنتها، فرهنگها، بافت یا زمینهای تاکید میکنیم که مشاهدهکننده به ناگزیر تحت تاثیر آنها هم مشاهده میکند و هم مشاهدۀ خود را با زبان، فرهنگ و سنت خود، توان و مهارت علمی و فنی خود، و نیز نیازها و خواستههایش توصیف میکند.
گذشته از تاثیرهای سنت در گزینش مسائل و روشهای علمی، شاید تاثیر سنت در شکل بخشیدن به مفاهیمی که ما را به شناخت پدیدهها رهنمون خواهد شد، بیش از اثر و نفوذ در هر زمینۀ دیگری باشد. ... قانونهای نیوتون بیش از سه سده است که اساس علوم دقیق قرار گرفته است و نتیجههای آن چنان قانعکننده است که هر گاه دانشمندان با پدیده تازهای مواجه میشوند به سنتهای بازمانده از این علوم مراجعه و بر اساس همین سنتها مسائل را از یکدیگر تفکیک میکنند. (هایزنبرگ، ص. 230-231)
همۀ اینها مسئولیتهای محقق، نویسنده، و جامعۀ علمی را در قبال خود و دیگران یادآوری میکند. زیرا کم و کیف کنشها و رفتارهای آنها چنان بر کنشها و رفتارهای جامعه تاثیر مثبت یا منفی میگذارد که به تدریج تبدیل به سنتی دیرپا میشود و یا شکاف و تغییری تدریجی در سنتهای نادرستی ایجاد میکنند که سدهها بر جسم و جان انسانها و فرهنگها به دلیل ناآگاهی رسوخ کرده بود. مقاومت در برابر پیشرفتهای علمی و فنی هنوز نیز یکی از بزرگترین موانع فردی و اجتماعی است.
۱. از توهین به افراد، قومیتها و نژادها خودداری کرده و از تمسخر دیگران بپرهیزید و از اتهامزنی به دیگران خودداری نمائید.
۲.از آنجا که پیامها با نام شما منتشر خواهد شد، بهتر است با ارسال نام واقعی و ایمیل خود لیزنا را در شکل دهی بهتر بحث یاری نمایید.
۳. از به کار بردن نام افراد (حقیقی یا حقوقی)، سازمانها، نهادهای عمومی و خصوصی خودداری فرمائید.
۴. از ارسال پیام های تکراری که دیگر مخاطبان آن را ارسال کرده اند خودداری نمائید.
۵. حتی الامکان از ارسال مطالب با زبانی غیر از فارسی خودداری نمائید.