کد خبر: 46171
تاریخ انتشار: دوشنبه, 17 مرداد 1401 - 11:33

داخلی

»

سخن هفته

سلسله مراتب تصمیم گیری: از زندگی فردی تا زندگی حرفه ای

منبع : لیزنا
حسن اشرفی ریزی
سلسله مراتب تصمیم گیری: از زندگی فردی تا زندگی حرفه ای

لیزنا؛ حسن اشرفی ریزی، استاد، گروه کتابداری و اطلاع رسانی پزشکی، مرکز تحقیقات فناوری اطلاعات در امور سلامت، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان: توانایی تصمیم گیری انسان در سطوح مختلف زندگی فردی و شغلی بسیار حائز اهمیت است. بدین لحاظ می‌توان قرن حاضر را قرن «قدرت تصمیم گیری» نامید. تصمیم گیری از ابتدایی ترین نیازهای زندگی (مثلاً چه نوع لباسی برای یک سخنرانی/یا مجلس خاص انتخاب کنم) تا مهمترین آنها مانند انتخاب همسر‌، انتخاب شغل، انتخاب رشته دانشگاهی، فرزند آوری، چگونگی تربیت فرزند و غیره به شدت وابسته به اطلاعات و تجربه است. اما انسان ها برای تصمیم گیری در ابتدا باید یک خلا دانشی یا شکاف دانشی در ساختار ذهن آن به وجود آید تا در نهایت و طی یک فرایند منجر به تصمیم گیری گردد. آنچه در تصمیم گیری مهم است، مبتنی بودن فرآیند تصمیم گیری بر شواهد متقن، قابل اعتبار و موثق و توجه به عوامل اثرگذار بر آن است؛ در غیر این صورت تصمیم گیری یا نادرست یا ناقص خواهد بود. باید اذعان کرد که تصمیم گیری فرایندی منظم و منطقی و بر آن روابط علت و معلولی حاکم است. لذا فرایند تصمیم گیری می تواند در قالب یک هرم که در قاعده آن »شکاف دانشی» و در راس آن «اثربخشی تصمیم‌گیری» قرار دارد ارائه شود. در این نوشته این هرم توضیح داده می شود:

 

نمودار 1: سلسله مراتب تصمیم گیری: از زندگی فردی تا زندگی حرفه ای

  1. شکاف دانشی یا خلا دانشی

 نقطه شروع هر تصمیم گیری با یک خلاء یا شکاف دانشی در ساختار ذهنی فرد (مثلا پدر خانواده ) شروع می شود. فرض کنید فرد احساس کند که نیاز به ادامه تحصیل دارد (مقطع کارشناسی ارشد بخواند)؛ در عین حال شاغل اداره یا شرکتی نیز هست. در ابتدا باید مشخص شود که این نیاز ابعاد آن چیست؛ مثلاً ایشان دوست دارد نسبت به همکاران به لحاظ مدرک در یک سطح باشد، شغل ایشان به لحاظ تخصصی نیاز به دانش و مهارت هایی دارد که فقط با ادامه تحصیل و کسب این مهارت ها و دانش ها در دانشگاه این کمبود جبران می شود، و یا در خانواده ایشان همه دارای مدارج بالای علمی هستند پس او هم باید ادامه تحصیل دهد. گاهی یکی از این دلایل به وجود آورنده این شکاف دانشی است و گاهی برخی یا همه آنها به وجود آورنده و ترغیب کننده وی برای ادامه تحصیل هستند. این دلایل ریشه در شکاف دانشی دارد که در فرد به وجود آمده است. پس باید پاسخ مناسب به این شکاف دانشی (دغدغه ذهنی) داده شود.

۲. کاوش اطلاعات

مرحله دوم در فرایند تصمیم گیری، کاوش اطلاعات است. در این مرحله فرد باید از طریق کانال های اطلاعاتی شامل منابع اطلاعاتی به ویژه منابع کتابخانه‌ای، دانش و تجربه دیگران (مثلا همکاران، دوستان و...) و نیز داشته های ذهنی خود اطلاعاتی به دست آورد و دانش خود را افزایش دهد. در واقع ایشان بدون اطلاعات کافی و معتبر و البته خیرخواهانه نمی تواند تصمیم درست و دقیقی داشته باشد. در این مرحله نیز فرد باید از اعتبار منابع اطلاعاتی مذکور اطمینان حاصل نماید؛ لذا باید با افرادی مشورت نماید که قابل اطمینان باشند. بنابراین، داشتن سواد اطلاعاتی و تفکر انتقادی یک نیاز اساسی است. در این زمینه کتابداران و اطلاع رسان به دلیل داشتن مهارت و دانش کافی در جستجوی اطلاعات معتبر می توانند به نیازمندان اطلاعات در کاوش و ارزیابی اطلاعات کمک نمایند.

 ۳. تحلیل اطلاعات

 پس از گردآوری اطلاعات، اکنون فرد باید به تحلیل آنها بپردازد. در واقع وی باید ابعاد مختلف مسئله را بشناسد و عوامل مستقیم و غیرمستقیم که بر آن موضوع اثرگذار هستند را شناسایی و برای رفع موانع و بازدارنده ها راه حل های مناسب یا جایگزین پیش بینی نماید. به هر میزان اطلاعات گردآوری شده معتبر، دقیق و جامع باشند و فرد قدرت تفکر و ذهن تحلیل گر خوبی داشته باشد، آسان تر می تواند مطالب را درک کند و زوایای پنهان آنها را بشناسد.

 ۴. تقلیل یا پالایش اطلاعات

 بعد از شناسایی ابعاد مسئله و راه حل های احتمالی، اکنون نیاز است که فرد بهترین راه حل ممکن را از بین همه راه حل ها انتخاب نماید. گاهی در این مرحله فرد در انتخاب گزینه ها دچار تردید می شود. لذا وی می‌تواند در این مرحله با فرد متخصص و معتمد دوباره مشورت نماید. به نظر می رسد سرعت انجام هر کاری نباید فرد را از مشورت تا آخرین لحظه تصمیم گیری غافل نماید. در نهایت در این مرحله انتخاب یا گزینه مد نظر (تصمیم نهایی) اتفاق می افتد. این راه حل یا گزینه بر اساس شواهد کافی، توجه به ابعاد مختلف مسئله و ارزش ها یا اولویت های مدنظر فرد روی می دهد و ممکن است برای فرد دیگر چنین تصمیمی مناسب نباشد.

 ۵. اثربخشی تصمیم گیری

تصمیم گیری فرایندی زمان بر و دشوار است. اگر تصمیم صورت گیرد، اما آن تصمیم اثر بخش نباشد، فرایند تصمیم گیری ناقص و غیر کارآمد خواهد بود. در یک تصمیم خوب باید زوایای آن موضوع شناخته شود. اما گاهی عوامل غیرقابل‌پیش‌بینی نیز ممکن است تصمیم فرد را تحت الشعاع قرار دهند. با این حال مبنا بر این است که فرد به همه ابعاد مسئله توجه نماید. در هر حال، اگر موارد غیر مترقبه تصمیم فرد را تحت الشعاع قرار داد چند فعالیت باید صورت گیرد: اول اینکه در تصمیم تجدید نظر شود و فرد با کمی تغییر، کار را به جلو ببرد. راه دوم این است که به بخش تقلیل اطلاعات مراجعه شود و راه حل های نزدیک به راه‌حل فعلی  جایگزین شود. سوم. گاهی نیز لازم است آن تصمیم برای مدتی به تعویق (سپردن به زمانی دیگر) بیفتد یا به دلیل شرایط پیش آمده از آن موضوع صرف نظر شود. به هر جهت بعد از تصمیم و اجرای آن در خروجی تصمیم، اثر بخشی را باید مشاهده کرد؛ در غیر این صورت این نوع تصمیم‌های غیر اثربخش اثرات نامطلوبی بر روی روح و روان فرد باقی می گذارد؛ چرا که نتیجه مطلوب حاصل نشده است. به عبارت دقیق تر، می‌توان گفت تصمیم هایی که اثربخش باشند احساس خودشکوفایی را در فرد ایجاد و گسترش می دهند و فرد را قدرتمند تر برای تصمیم‌گیری‌های بزرگتر می نمایند.

 عوامل تسهیل کننده عوامل بازدارنده

از زمانی که شکاف دانش در ساختار ذهنی فرد شکل می گیرد تا زمانی که تصمیم خود را به مرحله اجرا می گذارد عوامل مستقیم و غیرمستقیم بر فرایند تصمیم گیری اثرگذار هستند که لازم است فرد تصمیم گیرنده به آنها توجه نماید. برای مثال فرد در جایی ممکن است زندگی کند که دسترسی به اطلاعات کافی نداشته باشد (مرحله دوم تصمیم گیری). در اینجا فرد برای جبران منابع  اطلاعاتی که غیر قابل دسترس است چه کارهایی باید انجام دهد. مثلا می‌تواند با افراد و متخصصان از طریق تلفن مشورت نماید یا از طریق دوستان منابع اطلاعاتی مورد انتظار را طی زمان طولانی تر فراهم نماید. گاهی نیز فرد در مرحله «تحلیل اطلاعات» دانش و مهارت کافی ندارد (مرحله سوم تصمیم گیری)، در اینجا تصمیم گیرنده می تواند از فردی که قدرت تحلیل گری بیشتر و یا اشراف بیشتری به آن موضوع دارد استفاده کند. در عین حال، عواملی مانند سطح تحصیلات، میزان سواد اطلاعاتی، جنسیت، قدرت تحلیل، نوع منابع اطلاعاتی در دسترس و... نیز می توانند بر هر یک از مراحل تصمیم گیری اثرگذار باشند.

نتیجه گیری

قدرت انسان امروزی به توانایی تصمیم گیری هایش در شرایط مختلف زندگی روزمره و حرفه ای  بستگی دارد. اما توانایی تصمیم گیری منوط به رعایت فرایند تصمیم گیری و در نهایت اثربخشی آن تصمیم می باشد. در واقع، اثربخشی یک تصمیم منوط به رسیدن به هدف پیش بینی شده می باشد؛ برای مثال خرید یک خانه مطلوب، برگزیده شدن در یک جشنواره، شرکت منظم در ورزش مد نظر، برخورد مهربانانه تر با دیگران، قبولی در رشته دانشگاهی مورد علاقه، قبولی در امتحانات نهایی، رونق و توسعه شغلی، رانندگی با احتیاط بیشتر، احترام بیشتر به دیگران، شرکت منظم در کلاسهای درسی، و... از مصادیق اثربخشی می باشند.

 تصمیم گیری از جمله مهارت هایی است که فراگیری آن اکتسابی است و فرد به شرط نگاه علمی به آن و افزایش دانش و تجربه خود می تواند آن را بهبود و ارتقا بخشد. بنابراین لازم است همگان به کسب «سواد تصمیم گیری» (قبلا در متن دیگر این مفهوم را توضیح کافی داده ام) مبادرت ورزند و لازمه آن آموزش از طریق نظام آموزشی، خانواده و نیز کتابخانه ها و مراکز اطلاع رسانی است.

 

اشرفی ریزی، حسن (1401). «سلسله مراتب تصمیم گیری: از زندگی فردی تا زندگی حرفه ای». سخن هفته لیزنا، شماره 601،  17 مرداد 1401