داخلی
»سخن هفته
روانشناسی در برابر روانشناسی عامهپسند
لیزنا؛ سیدابراهیم عمرانی، سردبیر :
قسمت اول
به عنوان مقدمه
بار اول نیست که در کتابخانه با این سوال مواجه میشوم که کتابهای روانشناسی هم دارید؟ و یا کتابهای روانشناسیتون کدوم قسمته و بعد که با او وارد گفتگو میشویم، و میپرسیم که چه میخواهید؟ مبانی میخواهید؟ روانشناسی بالینی میخواهید؟ روانشناسی رشد میخواهید؟ یا روانشناسی اجتماعی؟ و هاج و واج نگاهتان میکند و در ادامه متوجه میشوید که موضوع مورد نظرش کتابهای موفقیت یا به زبان علمی روانشناسی عامهپسند[1] است، که در برخی متون به آنها کتابهای خودیاری[2] هم میگویند و گروهی نیز آنها را کتابهای روانشناسی زرد یا کتابهای موفقیتهای چند دقیقهای نامیدهاند.
نوشتن درباره این گونه خاص از کتابهای روانشناسی کار بسیار سختی است و با تورقی که کردم، میتوان از چند جنبه به آن پرداخت که شاید بهتر باشد در بخشهای مختلف درباره آن صحبت شود. البته این را هم بگویم که وقتی وارد تورق این مطلب در متون علمی و در شبکه شدم، متوجه این شدم که در این مورد بررسیهای بسیاری انجام شده که هم به لحاظ علمی و تاثیر آن بر افراد هر چند تاثیر کوتاه مدت، و چه از بُعد ترویج آن و نشر این کتابها و سودآوریشان برای ناشران، و هم از بعد ایدئولوژیک آن، کارهای بسیاری شده که من در اینجا جز ببُر و بجسبانی از نظرات و نوشته های پیشین کار تازهای تقدیم نخواهم کرد، لیکن از آنجا که به ویژه در کتابخانههای عمومی خواستاران این کتابها بسیارند، بهتر دیدم که از آن نگذرم و در اینجا طرح کنیم و به بحث بگذاریم تا دست کم همکاران کتابداری که با این تقاضای روزافزون در کتابخانهها مواجه هستند و تاکنون سراغ بررسی این مطالب نرفتهاند، در اینجا با بخشی از نوشتههای در باره روانشناسی عامهپسند آشنا شده باشند و در صورت لزوم به مطالعه و بررسی بیشتر بپردازند.
باز هم تاکید میکنم، به عنوان یک کتابدار که تخصص روانشناسی ندارد، جرئت اظهار نظر در مورد مطلب را ندارم، و سعی میکنم فقط نقل قولها را وفادارانه منتقل کنم، لیکن به عنوان یک کتابدار کنجکاو بارها و بارها این کتابها را به ویژه آنها را که خوانندگان و طرفداران آنها به علاقه به من معرفی کردهاند، تورقی کردهام. نمیگویم خواندهام، که واقعا چیزی برای خواندن نداشتند، جز تاکید بر دانستهها. و خیلی سریع از ابتدا تا انتهای کتاب را رفتهام، و به جرئت میگویم پاراگرافی که بخواهم حتی دوبار آن را بخوانم به تعداد انگشتان دست نرسیده است. ولی هم از ترجمههای خانم خوشدل هفت قانون معنوی موفقیت و تو همانی که می اندیشی و اسکاول شین را ورق زدم و هم از آنتونی رابینز قدرت درونتان را آزاد کنید و اهرمهای پولدار شدن را تورقی کردم و هم گاهی از یکی دوتای دیگر از این کتابهای حوزه موفقیت که در کتابخانه داشتیم باز ورقی زده ام.
در اینجا می توانم تنها یک نظر از خود را اضاقه کنم که در صحبتهای متخصصین که در زیر خواهید خواند، نیست، همانطور که در بالا گفتم کتابهای روانشناسی زرد، در بخش بزرگی از مطالب خود، تاکید بر دانستههای حتی تجربه شده افراد میگذارند، و از این ترفند نیز برای نگه داشتن خواننده در موضوع و ادامه خواندن استفاده میکنند. چرا که به نوعی دارند خواننده را تایید میکنند و به او شوق تزریق میکنند، و شخص با فرافکنی، موقعیت خوبی برای خود تصور میکند و ادامه میدهد. و اگر در پایان کتاب صادقانه بنگرد، می بیند، اغلب مطالبی را که پیش از این خود بدان آگاه بوده و حتی تجربه کرده را دارند به زبانی دیگر و دسته بندی شده تحویل او میدهند و حرف تازهای نخوانده است.
چنانکه در پاراگراف بالا می بینید بر کتابهای روانشناسی زرد تاکید کردهام، چون بخشی از این کتابها، روانشناسی کاربردی به زبان ساده است که توسط متخصصین روانشناسی نوشته شده، که تشخیص کتابهای زرد از کتابهای متخصصین در بسیاری موارد برای خواننده عادی بسیار مشکل خواهد بود.
تعریف روانشناسی عامه پسند
اولین مسالهای که دنبال کردم تعریفی از روانشناسی عامه پسند بود که به مطلبی از گریفیث (1994) برخوردم که از نظر من حق مطلب را ادا کرده بود:" استاندارد دقیقی برای تعریف روانشناسی عامه پسند وجود ندارد و تعریف درستی نمی توانیم بکنیم. بسیاری از مردم می توانند مثالهای زیادی از روانشناسی عامه پسند بزنند ولی وقتی به تعریف برسند میبینند که کار مشکلی است. وقتی به قفسههای یک کتابفروشی نگاه میکنیم این دو موضوع یعنی روانشناسی علمی و روانشناسی عامه پسند را در دو گروه میگذارند و این نشان میدهد که باید تفاوتهایی بین این دو باشد.[3]" و در ادامه مینویسد "به بسیاری از دوستانم گفتم روانشناسی عامیانه را تعریف کنید و اغلب گفتند روانشناسی که غیر علمی است، یا روانشناسی ساده شده یا روانشناسی بدون اصطلاحات تخصصی . همه اینها نشان میدهد که روانشناسی عامه پسند یا پاپ تعریفی ندارد و بسته به ارتباطی دارد که با آن گرفته میشود. .... و مشکل این است که مرز روشن و مشخصی بین روانشناسی و روانشناسی عامه پسند نمی بینید چنانکه در بخش کتابهای روانشناسی عامه پسند کتابفروشی، به کتابهای یونگ، فروید و ... هم برخورد میکنید که با شیوه های آکادمیک نوشته شدهاند و ما را به این نتیجه میرساند که این گونه خاص را چنین تعریف کنیم: روانشناسی قابل درک برای عامه مردم." که البته اگر قفسههای کتابفروشی که مورد آزمون گریفیث بوده را بخواهیم ملاک قرار دهیم، همین خواهد شد، چون کتابفروش در این بخش کتابهای پرفروشش را قرار خواهد داد، حال از یونگ یا فروید باشد، یا از یکی از این نویسندگان عامه پسند.
"این کتابها سعی میکنند مخاطب را خیلی زود به جواب برسانند، به آنها راهکار بدهند و بگویند رمز زندگی موفق را میشناسند. نویسندههای کتابهای زرد روانشناسی، برخلاف نویسندگان کتابهای علمی، معمولاً روانشناس نیستند، منبع علمی ندارند و شواهد تجربی از آنها حمایت نمیکند. این کتابها بیشتر اوقات، محتواهای فریبندهای دارند و با ترویج تفکر اشتباهی مثل «کسب موفقیت از راه فکر»، تلاش میکنند مخاطب را مجاب کنند که میتوانند صرفاً با تفکر مثبت به موفقیت، ثروت، شادی و … برسند"[4].
این کتابها در همه دنیا پرفروش هستند، در این مرحله از زاویه بازار نشر به موضوع نگاه نخواهم کرد و آن را به مرحله بعد واگذار می کنم، همینطور نگاه سیاسی به این کتابها و صحبت جهانیسازی و اندیشه حاکم نئولیبرال در تولید کتابهای روانشناسی زرد را نیز در مرحله دیگری طرح خواهم کرد، و در این قسمت تنها این سوال را طرح میکنیم که چرا کتابهای روانشناسی اصلی خواننده ندارند، و جز دانشجویان روانشناسی و پژوهشگران این علم کسی سراغ آنها نمی رود، و اغلب آنهاکه میگویند به روانشناسی علاقه دارند، ترجیح می دهند کتابهای عامه پسند بخوانند؟
نظر متخصصین در باره کتابهای روانشناسی عامه پسند
دکتر مصطفی اقلیما، جامعهشناس و رئیس هیات مدیره انجمن مددکاری اجتماعی ایران، در این باره میگوید: "کتابخوان نیستیم و علاقهای هم به این موضوعها نداریم، اما آرزوهای خود را در این کتابها پیدا میکنیم. بزرگترین مشکل ما به دلیل فشارهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی در جامعه شکل گرفته است؛ به همین دلیل است که در کمبود روابط عاطفی، اهداف بلندمدتمان یا حتی دوستی که بتوان با او صحبت کرد، به خواندنِ این سبک کتابها و شرکت در دورههای رسیدن به موفقیت تمایل پیدا میکنیم. حتی خیلی از زنها و مردها به سمت فالگیرها میروند. افراد همه مشکلات خود را در رویا میتوانند حل کنند."[5] اقلیما در ادامه میگوید: "ریشه این رفتار را باید در روابط اجتماعی جستجو کرد. انسانها از ابتدا دزد، قاتل یا افرادی بدون هدف نیستند، بلکه جامعه که با مشکلاتش، با تبعیضهایش و با نبود احقاق قانون، آنها را به این سمت میکشد. مردم در جامعه ناآرام دنبال کسب آرامش هستند و همانطور که روانپزشکان به مردم قرص آرامبخش میدهند تا متوجه مشکلات نباشند، عدهای هم برای فرار از مشکلات به سمت کتابهای موفقیت تمایل پیدا میکنند."[6]
و در پاسخ به این سوال که آیا این کتابها واقعا میتوانند به مردم برای رسیدن به موفقیت و حتی آزامش کمک کنند می فرمایند:" ممکن است این کتابها مشکلات را برای زمان محدودی از یاد افراد ببرند، اما موجب حل آنها نخواهد شد. تا زمانی که زیرساختها و قوانین جامعه اصلاح نشود مشکلات درمان نمیشود. وقتی افراد از زندگی خسته میشوند و دنبال آرامش هستند، دنبال هر چیزی میروند که به آنها آرامش بدهد. به همین دلیل است که روی این کتابها سرمایهگذاری میشود و ناشران و روانپزشکانی که برای بیمار قرص آرامشبخش تجویز میکنند، همیشه مشتری ثابت دارند"[7].
امیرهوشنگ مهریار، روانشناس، استاد تمام دانشگاه شیراز و مدیر سایت روانشناسان ایران با سوابق تحصیلی عالی و سوابق پژوهشی پرارزش نیز در این باره میگوید، " این سبک کتابها به درد مردم میخورد، زیرا کنجکاوی و نیاز امید به آینده مردم برآورده میشود. افراد با خواندن این کتابها فکر میکنند قادرند در زندگی خود گشایشی ایجاد کنند. اما از طرف دیگر خواندن این سبک کتابها گمراهکننده است، زیرا در اکثر موارد چیزهایی که در کتابها نوشته میشود، حقیقت و بنیان علمی ندارد. نتایجی که افراد میخواهند به دست بیاورند به عوامل دیگری در محیط، در اشخاص و در گذشته افراد وابستگی دارد که با خواندن یک کتاب نمیتوان آن را تغییر داد. استفاده از این سبک کتابها به بعضی دلایل مفید و به بعضی دلایل ممکن است گمراهکننده و مضر باشد. این کتابها مفاهیم روانشناسی را عامیانه میکنند و به خورد مردم میدهند. برخی ممکن است از خواندن این کتابها نفع ببرند، زیرا امکانات لازم برای استفاده از آن را دارند و برخی نه، و با خواند کتاب اتفاقی برای آنها نمیافتد، زیرا آنها انگیزه، مهارت و شخصیت لازم برای استفاده از کتاب را ندارند. این کتابها اصلاً اساس علمی ندارند و صرفاً نوعی کلاهبرداری است"[8].
در تحقیقی دیگر از نوا ذاکری میخوانیم:" تألیفات و ترجمههای موجود در حوزه خودشناسی و روانشناسی دارای اهمیتی فراوان و حتی بیش از ادبیات است، چراکه اغلب مردم در کشفِ رازهای موفقیت یا درمان سرخوردگیهایشان در زندگی سردرگماند و با مراجعه به این کتابها، بیش از مشاور انتظار حل مشکلات خود را دارند. هنگامی که صحبت از مخاطبان کتابهای روانشناسی به میان میآید در واقع سخن از قشری میشود که بیشتر در معرض آسیب قرار دارند. اگر از جلوی ویترین کتابفروشیها عبور کنید با خیل عظیمی از کتابها روبهرو میشوید که بیشترشان با نامهای چگونه یک شبه پولدار شوید، چگونه آهنربای پول و ثروت بشوم، ماشین پولسازی، اهرمهای خوشبختی،کنترل زندگیتان را به دست بگیرید، و ... و از این قبیل، کنار هم صف کشیدهاند. اغلب جامعهشناسان و محققان بر این باورند که کتابهای این حوزه همچون شمشیرِ دولبه است که میتواند یک جامعه را نجات دهد یا به ورطه نابودی بکشاند"[9]. و در ادامه می نویسد:" همه فهم و عامهپسند تولید کردن هر محصول هنری و فرهنگی این قابلیت را دارد که تعداد مشتریان آن اثر را به شکل چشمگیری افزایش دهد اغلب کتابهای موفقیت و روانشناسی که در بازار بین مردم دست به دست میشود، از این خصوصیت مبرا نیست و هر فردی با هر میزان سواد میتواند بسیاری از این کتابها را بخواند، بفهمد و به دلیل القای انرژی مثبتی که در اینگونه کتابها موج میزند، از خواندن آن لذت ببرد"[10].
دکتر فرید براتی سده (متخصص روانشناسی) و عضو هیات علمی و مدیر گروه روانشناسی دانشگاه قرآن و حدیث نیز معتقد است: "درباره کتابهای روانشناسی عامهپسند دو نکته حائز اهمیت است: کتابهایی وجود دارند که به هلپ سلف یا خودیار معروف هستند. شخصی که از نظر روحی و روانی در حالت متعادلی بهسر میبرد سراغ اینگونه کتابها میرود تا با مطالعه آن زندگی بهتری را در پیش گرفته و موفقیتهای بیشتری به دست بیاورد. معمولاً از میان این کتابها آنهایی مورد تأیید است که متخصصان نوشته باشند. نظریهپرداز بزرگی مثل سِلیگمن که خود از روانشناسان بزرگ است کتابهای زیادی مانند «شکوفایی»، «شادمانی درونی» و... با زبانی ساده برای مردم تألیف کرده است. او خود نظریهی شادی را بیان کرده که یک نظریه کاملا تخصصی است اما همین نظریه را با زبان مردم نیز تکرار کرده و از این سخن گفته که مردم چطور میتوانند خود را ارتقا بدهند.
متأسفانه در کشور ما تولید این نوع کتابها از دست روانشناسان خارج شده و اشخاصی که متخصص نیستند به این حوزه ورود کردهاند و مشغول کتابنویسی هستند. یا اگر متخصصی وجود دارد؛ زبان و قلمش به زبان مردم نزدیک نیست. در خارج کشور هم اینگونه کتابها وجود دارد ولی آنجا هم مورد تأیید نیست اما در کشور ما متأسفانه چنین کتابهای زردی که هیچ پایه و اساس علمی ندارند؛ تبلیغ میشوند و مورد استقبال فراوان از سوی مخاطب قرار میگیرند. بزرگترین مشکل این کتابها این است که به دلیل نوشته نشدن توسط متخصصین از نظر علمی تأیید نمیشوند والبته برخی کتابهایی که مورد تأیید روانشناسان است و توسط متخصصان نوشته شده نیز به دلیل مغایرت با فرهنگِ کشور ما چندان کاربردی نیست. به همین دلیل نیاز است متخصصان و روانشناسان ایرانی برای مردم و با زبان مردم کتاب بنویسند. البته همین ویژگی عامهفهم بودن این کتابها و محتوای علمی ضعیفشان باعث دفع مخاطب متخصص میشود؛ طوری که میتوانیم بگوییم بسیاری از کتابهای تجاریِ روانشناسی، مورد علاقهی کتابخوانهای حرفهای نیست، زیرا آنها به راحتی فرق کتاب علمی را از کتاب غیرعلمی تشخیص میدهند".[11]
دکتر براتی، باز در بخشی دیگر از صحبتهای خود میگوید: " روانشناسی در دو خط موازی پیش رفته است. یک خط مطالب آکادمیک بود که در مراکز آموزشی و بعد هم دانشگاهها وجود داشت و خط دیگر کتابهایی بود که برای عامِ مردم و با زبانی ساده نگاشته میشد. برای مثال کتاب «چگونه اعتماد به نفس خود را تقویت کنیم» که علی دشتی آن را ترجمه کرده جزء کتابهای خیلی خوبِ آن زمان بود. در گذشته روانشناسان و متخصصان کتاب مینوشتند. اما در این سالها به دلیل وضعیت اجتماعی و تب موفقیتِ بدون تلاش و یک شبه از هیچ به سرمایههای هنگفت رسیدن، باعث داغ شدن بازارِ فروش کتابهای زردی شده که هیچ پایه و اساس علمی ندارند"[12].
صحبت به درازا کشیده و نقل قولهای بسیاری هنوز مانده که برخی از زاوایایی دیگر به مساله پرداختهاند که از آنجا که مایلم، زوایای مختلف صحبت تا جایی که از دست من برمی آید باز شود، در بخشهای بعدی مطلب را ادامه خواهم داد تا هم از زاویه سودجویی برخی ناشران و هم از زوایایی که نگاههایی سیاسی به موضوع دارند به این متون نگاه کنیم. البته نتیجه گیری با شما.
عمرانی، سیدابراهیم. « در باره کتابهای روانشناسی زرد یا کتابهای :موفقیتهای چند دقیقهای؛ روانشناسی در برابر روانشناسی عامهپسند ». سخن هفته لیزنا، شماره 602، 24 مرداد 1401
---------------------------------------------
[1] Pop (popular) psychology
[2] . Self-help
[3] . Griffiths, M.D. (1995). ‘Pop ’ psychology. The Psychologist: Bulletin of the British Psychological Society, vol..8, no 45, p.455.
[4] . سراب راه خوشبختس – چرا کتابهای روانشناسی زرد پرطرفدارند https://ebtekarnews.com/index.php?newsid=177511
[5] . https://www.migna.ir/news/49274/%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%B2%D8%B1%D8%AF-%D8%B1%D9%88%D8%A7%D9%86%D8%B4%D9%86%D8%A7%D8%B3%DB%8C-%D9%85%D9%88%D9%81%D9%82%DB%8C%D8%AA-%D9%87%D9%85%DA%86%D9%86%D8%A7%D9%86-%D9%BE%D8%B1%D9%81%D8%B1%D9%88%D8%B4-%D8%A7%D9%86%D8%AF
[6] .همان.
[7] . همان
[8] . همان.
[9] .ذاکری ،نوا. به طناب پوسیده کتابهای روانشناسی آویزان نشوید
[10] . همان.
[11] . براتی سده، فرید.. http://www.bookcity.org/detail/6491
[12] . همان.
از انجمن علمی روانشناسی ایران درخواست شود کتابهای مورد تایید انجمن در حوزه روانشناسی عامه پسند را هر سال معرفی کند.
من از این کتابهای روانشناسی که دانسته های خودت رو تکرار میکنه وهیچ چیز جدید یا راهکاری ارائه نمیده واقعا تنفر دارم. همین طور که شما اشاره کردید در بعضی مواقع تشخیص کتاب علمی از کتاب زرد مشکل و یا حتی نشدنی است حتی کتابهای در زمینه فرزند پروری و یا رفتار با نوجوانان نیز وجود دارد که واقعا زرد است ودانسته های خودت را دریک لوپ تکراری مکرر ومکرر به خوردت میدهد
واقعا درچنین مواقعی که نیاز به کتابهای درست داریم راهکار چیست؟با توجه به اینکه تخصص روانشناسی هم نداریم
ضمن تشکر از جناب آقای عمرانی بزرگوار برای طرح این مطلب مهم و نیز شما برای بیان دیدگاه خود. راهکار این است که کتاب هایی که در حوزه روان شناسی برای عموم مردم منتشر می شود تحت نظارت نهادهای تخصصی صورت گیرد مانند انجمن روان شناسی ایران و یا گروه های آموزشی تخصصی. در عین حال این نهادها مسئولیت اطلاع رسانی در این خصوص را از طریق وب سایت ها یا رسانه های اجتماعی داشته باشند. همچنین کتابداران نیز در هنگام تهیه مجموعه برای کتابخانه طریق نهادهای معتبر دست به انتخاب بزنند. علاوه بر این انجمن روان شناسی نیز می تواند کتابهایی را که قبلا منتشر شده اند را نیز مورد ارزیابی قرار دهد و نتیجه این ارزیابی را از طریق پلتفرم های مربوطه به اطلاع همگان برسانند.
البته این اقدامات به این راحتی هم نیست چرا که این نوع کتابها پرفروش و پشت سر آن گاها مافیا وجود دارد که قطعا مسیر کار را دشواری می کنند. اما مسیر توسعه اجتماعی و فرهنگی قاعدتا سخت اما ارزشمند است.