داخلی
»سخن هفته
بازار آشفته کتابهای روانشناسی زرد و نبود نظارت
لیزنا؛ سیدابراهیم عمرانی، سردبیر :
بخش دوم روانشناسی در برابر روانشناسی عامهپسند (ادامه هفته گذشته)
هفته پیش درباره محتوای کتابهای زرد روانشناسی که با نامهای مختلفی از آن یاد می شود ، از دیدگاه متخصصان صحبت کردیم و این هفته می خواهیم درباره بلبشو و آشفته بازار این کتابها و نبود نظارت بر انتشار این کتابها نظر متخصصان و ناشران را بدانیم. لیک پیش از آن صحبت یکی از خوانندگان را اشاره کنیم و ادامه دهیم.
خواننده عزیز لیزنا نوشتهاند:
"من از این کتابهای روانشناسی که دانسته های خودت رو تکرار میکنه و هیچ چیز جدید یا راهکاری ارائه نمیده واقعا تنفر دارم. همین طور که شما اشاره کردید در بعضی مواقع تشخیص کتاب علمی از کتاب زرد مشکل و یا حتی نشدنی است حتی کتابهای در زمینه فرزند پروری و یا رفتار با نوجوانان نیز وجود دارد که واقعا زرد است و دانسته های خودت را دریک لوپ تکراری مکرر و مکرر به خوردت میدهد.
واقعا درچنین مواقعی که نیاز به کتابهای درست داریم راهکار چیست؟ با توجه به اینکه تخصص روانشناسی هم نداریم"[1]
خدمت عزیزان نوشته بودم که من متخصص نیستم و برای من هم سخت بوده و هست ولی در جستجوی خود به صحبت آقای دکتر براتی که هفته پیش نوشته بودم اشاره کنم که نوشته بودند دست کم ببینید نویسنده متخصص روانشناسی باشد و نویسنده را چک کنید: "متأسفانه در کشور ما تولید این نوع کتابها از دست روانشناسان خارج شده و اشخاصی که متخصص نیستند به این حوزه ورود کردهاند و مشغول کتابنویسی هستند. یا اگر متخصصی وجود دارد؛ زبان و قلمش به زبان مردم نزدیک نیست". و در ادامه به این پرسش خبرنگار ابتکار در مصاحبه خودشان با خانم دکتر فردوسی رسیدم که عینا نقل میکنم:
ابتکار: اما چگونه میتوان کتابهای خوب در حوزه روانشناسی را از نمونههای غیر معتبر، بازاری، زرد و کتابسازی شده، تشخیص داد؟
سیما فردوسی، مشاور و روانشناس، در توضیح این مسئله گفت: در انتخاب کتاب در حوزه روانشناسی باید بیشتر به کتابهای تالیفی توجه شود. البته این مساله به معنی نامناسب بودن کتابهای ترجمه در حوزه روانشناسی نیست. برای کسب اطلاعات در حوزه روانشناسی عمومی بهتر است مردم از کتابهایی استفاده کنند که مولف از عادات اجتماعی و فرهنگ جامعه باخبر باشد و پژوهشهایی درخصوص رفتار مردم این سرزمین داشته باشد.
فردوسی تاکید کرد: کتابهای بیشماری وارد بازار میشود اما انتخاب کتاب کاربردی و متناسب با نیاز، در نهایت برعهده شخص است. همچنین رسانهها سهم مهمی در این مساله دارند. آنها میتوانند این موضوع را به گوش مسئولان برسانند تا مجوز چاپ کتاب منوط به تائید هیات کارشناسی مورد نظر باشد.[2]
نکته بسیار مهمی که در صحبتهای خانم فردوسی هست، اشاره به تفاوت فرهنگی است. کتابهای موفقیت، اگر علمی و صحیح و سالم باشند، در بهترین شکل به نوعی روانشناسی کاربردی محسوب میشوند. و حتما باید در توصیه ها و رهنمودها از آنچه در محیط من برایم اتفاق میافتد مثال داشته باشد، در نتیجه مثالها و توصیه های هر یک از نویسندگان در بهترین حالت باید از اتفاقات روزمره زندگی خوانندگان باشد، پس باید بومی باشد، باید محیط زندگی و فرهنگی فردی که برایش کتاب نوشته شده را در نظر بگیرد و مثال بزند، برای همین متخصصانی که در این نوشته و نوشته هفته گذشته از آنها نام برده شده، همه به تالیفی بودن کتاب اشاره دارند و نه ترجمه. روانشناسی کاربردی ترجمه شده، دوای درد مردم ما نیست، در همان چند کتابی که تورق میکردم، این را به روشنی میدیدم که چیزی را که دارد میگوید اصلا مساله من نیست، خانم دکتر فردوسی، آقای دکتر براتی و دیگران بر همین مساله تاکید میکنند.
البته منکر کتابهای خوب روانشناسی کاربردی و عامه فهم ترجمه شده هم نمی توانیم باشیم، کتابهای خوبی هم در این زمینه بوده که علمی است و با تکیه بر روانشناسی علمی نوشته شده وترجمه هم شده اند که نوا ذاکری که عنوان "به طناب پوسیده کتابهای روانشناسی آویزان نشوید" را برای مطالب و مصاحبه های خود برگزیده است، پس از بررسی و مصاحبه های چند با متخصصان به این موضوع نیز اشاره می کند و به کتابهایی که از نظر ایشان زرد نیستند و قابل استفاده است اشاره می کنند "[3].
درباره آسیبهای کتابهای ترجمه صحبت میکنیم، مراقب باشید که آثار تالیفی را نیز درست انتخاب کنید. دکتر براتی می گویند: متأسفانه سیاستهای وزارت فرهنگ و ارشاد و مراکز علمی و نحوه امتیاز دادن به آنها این است که اگر شخصی کتاب تألیفی داشته باشد از جایگاه بالاتری برخوردار است و همین رفتار باعث میشود که شخص به سراغ کتابسازی برود. افراد زیادی را میشناسم که دست کم نیمی از کتاب خود را از روی کتاب دیگری کپیبرداری کردهاند. [4]
براتی در پاسخ به این سوال که چگونه میتوان مردم را به تفاوت کتابهای زرد و کتابهای جدی روانشناسی آگاه کرد؛ گفت: چندین سال پیش پیشنهادی به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی دادم که متأسفانه مورد استقبال این نهاد قرار نگرفت. به اعتقاد من؛ باید در وزارت فرهنگ و ارشاد کمیتهای از متخصصان با حضور ناشران این حوزه تشکیل شود که به بررسی محتوای اینگونه کتابها بپردازد و از ورود کتابهایی که به جامعه آسیب میزند و مغایر با فرهنگ ماست و موجبات تنبلی را در جامعه ایجاد میکند، جلوگیری کند. متأسفانه تا تشکیل نشدن این کمیته شاهد همین بلبشو در حوزه کتب روانشناسی هستیم. [5]
ذاکری در ادامه مطالب خود و درباره کتابهای ترجمه شده، نکاتی را اشاره و تقسیمی را ارائه میکند که : "تمام کتابهای روانشناسی عامه را به 2 گروه کلی میتوان تقسیم کرد: گروهی که به شدت غربیاند و گروهی که به شدت شرقیاند. گروه اول با توجه به ارزشهای مصرفگرایانه جامعه غرب نوشته شدهاند و گروه دوم آنقدر انتزاعی میشوند که به ماوراءالطبیعه پهلو میزنند. از قدیمیهای گروه اول میتوان به آنتونی رابینز با سری مشهور «رسیدن به کامیابی» اشاره کرد. این کتابها که ظاهرا در خود آمریکا هم در سالهای اول انتشار سر و صدایی به پا کردند و پرفروشترین کتابهای سال 1992 شدند.
در آن طرف قضیه یعنی شرق، مکتبهایی مثل «فنگشویی» و نام آدمهایی مثل «اوشو»، زمانی نه چندان دور بازار را قبضه کرده بودند. فنگ شویی ادعا میکند که میتواند به شما بیاموزد محیط زندگیتان را چطور بچینید تا روحتان آرامش بیابد. این در حالی است که ما ساکن خاورمیانه هستیم و زیباییشناسی خودمان را داریم و از این منظر چندان به شرقِ دور نزدیک نیستیم. تمام کتابهایی که از او میبینید در واقع پیاده شده از نوارهای سخنرانیاش است. اشو اصلا نویسنده نبود و هیچ کتابی منتشر نکرد. روحیه شرقی او باعث میشد که به همه چیز رنگ و بوی ماوراءالطبیعهای ببخشد. جالب اینکه او نامش را از یک روانشناس و فیلسوف کاملا عملگرای (پراگماتیست) آمریکایی یعنی ویلیام جیمز گرفت.
دستهای دیگری از این کتابها وجود دارد که با استفاده از داستانهای عامیانه و همهپسند میخواهند مفاهیم روانشناسی را به خواننده انتقال دهند. البته بیشتر این کتابها از مسائلی در حوزه روانشناسی سخن میگویند که هیچ پایه و اساس علمی ندارد و شخص از روی تجربیات خودش مسائلی را بیان میکند."[6]
و در هر حال می توانید ببینید که چه شرقی و چه غربی باید برای خواننده ایرانی بنا به مقتضیات انسان ایرانی بازنویسی شوند. برخی از این کتابها توسط روانشناسان برجسته نوشته شده اند و علمی هستند ولی انسانی که داردت توصیه میگیرد، انسان ایرانی نیست. باید روانشناسان خوب ایرانی که دستی به قلم دارند، اینها را به خوبی بازنویسی کنند.
یک جمع بندی کوچک:
خوب در اینجا تاکیدی مجدد می کنیم بر اینکه : کتابهای روانشناسی عامه پسند ترجمه شده اگر زرد هم نباشند، به دلیل مغایرت با فرهنگِ کشور ما چندان کاربردی نیست. به همین دلیل نیاز است متخصصان و روانشناسان ایرانی برای مردم و با زبان مردم کتاب بنویسند.
نکته دوم و در ادامه صحبت بالا، کتابهای موجود در بازار بیشتر زرد و ترجمه است.
نکته دیگر کتابهای تالیفی است و در صحبتهای چند ماه پیش هم بود، (سخن هفته نمایشگاه کتاب) . جریانهایی در بازار نشر هستند که کتابهای ناشران دیگر را بدون مسئولیت و با تغییر دادن چند جمله و کلمه به نام مترجمی خیالی در بازار چاپ می کنند و وزارت ارشاد هم مجوز میدهد. در صحبتهای دکتر براتی (بالا) هم از کتابسازی در تالیف صحبت به میان آمد.
از جمع این صحبتها به چه نتیجه ای میرسید؟ وحشتناک نیست، با روان مردم بازی کردن با مجوز وزارت ارشاد و بدون ذرهای نظارت؟ از مردم پول می گیرند که روانشان را به هم بریزند. ببینیم نظر متخصصین درباره این وضع چیست؟
خانم دکتر فردوسی میگویند: برای ورود کتابهای مناسب روانشناسی به بازار لازم است هیاتی پیش از انتشار، نظارت داشته باشد و به صورت علمی بررسی کنند که آیا محتوا قابل تائید است؟ با واقعیات جامعه سازگاری دارد؟ آیا میتواند به صورت کاربردی مفید باشد؟ این در حالی است که ناشران با مترجمان قرارداد میبندند و اگر فن ترجمه در تهیه کتاب رعایت شده باشد، آن را منتشر میکنند در حالی که این کافی نیست.[7]
مصطفی تبریزی، روانشناس و نویسنده کتابهای روانشناسی، عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی نیز در این زمینه میفرمایند: "کتابهای زرد که تعدادشان هم زیاد است، هم ترجمهاند و هم تالیف. چون افراد در دنیای سرمایهداری جهانی عمدتا دنبال کسب درآمد هستند و خیلی به مسائل معنوی یا رشد فرهنگی توجهی ندارند، بنابراین بر روی هیجانها، امیدها، ترسها و آرزوهای مردم انگشت میگذارند و یکسری مسائل نادرست را به خورد آنها میدهند.
او در توضیح علت استقبال مردم از کتابهای عامهپسند روانشناسی افزود: چون نیازهای روانشناختی افراد ارضا میشود، این کتابها را میپسندند و نتیجه این میشود به جای اینکه تلاش درستی برای تحقق آرزوهایشان کنند، در دام یکسری الفاظ قرار میگیرند و سرانجام مایوس میشوند و آسیب میبینند؛ متاسفانه این گروه کتابها زیادند.
این نویسنده و روانشناس با اشاره به اینکه کتابهای عامهپسند مردم را از حقیقت و واقعیت دور میکنند با ذکر مثالی گفت: برای مثال در قانون جذب گفته میشود که یک جمله را بگو؛ مثلا مدام بگو که «من پولدارم» اما فرد به جای اینکه کار و تلاش کند، در نهایت تنبلی مینشیند و این جمله را میگوید و انتظار دارد پولدار شود. اینها آسیبزاست و متاسفانه وزارت ارشاد هم که گاهی کتابها را سانسور میکند، اینها را سانسور نمیکند. ".[8]
دکتر مصطفی اقلیما نیز چنین می گوید: ایران تنها کشوری نیست که در آن کتابهایی نهچندان علمی برای رسیدن به موفقیت چاپ میشود؛ این سبک از کتابها در کشورهای دیگر هم خوانندگان خاص خود را دارد و البته برای این سبک کتابها سرمایهگذاری میشود و سود خوبی به همراه دارد. این جامعهشناس درباره دلیل گسترش بیاندازه کتابهای موفقیت گفت: "انتشار این کتابها سود دارد. مگر میتوان جلوی مصرف موارد مخدر یا مشروبات الکلی را گرفت؟ اینها همه سود دارد. کتابهای تخیلی اینچنین در کشور ما بهخوبی به فروش میرود، در صورتی که برای چاپ کتاب علمی بودجه نیست".[9]
دکتر مهریار استاد دانشگاه شیراز نیز به این مشاله اشاره دارند: "نشر کتابهای سبک موفقیت صنعت بسیار سودآور و پررونقی است که در آمریکا ایجاد شده است و به آن روانشناسی عامیانه گفته میشود .[10]
همه از سود آوری این صنعت نام می برند و در هرج و مرج بازار نشر این روزها ببینید چه دارد به خورد مردم بیخبر از همه جا داده میشود.
عرفان پور ناشر (انتشارات مرو) در مصاحبه با نوا ذاگری به این که احتمال زیانباری کتابهای تالیفی روانشناسی برای ناشران بیشتر است، اشاره و بیان می کند: "ریشه علم روانشناسی از خارج از کشور به ایران آمده است. البته ما هم آثار تالیفی داریم؛ نه اینکه نداشته باشیم اما ناشری که بخواهد کتاب روانشناسی منتشر کند، به سرچشمه این علم مراجعه میکند تا ریسک چاپ کتاب را با توجه به هزینههای تولید به حداقل برساند".[11]
مرو یکی از ناشران اینگونه کتابها است. اصلا چیزی در مورد فرهنگ مردم و اینکه روانشناسی کاربردی ترجمه شده درد مردم ما را دوا نمی کند، در صحبتش نمیبینید و توجیه می کند که دارد به سرچشمه این علم که لابد خارج است مراجعه میکند و البته دم خروس در جمله های بعدی از جیبش بیرون زده و می گوید ریسک سرمایه کمتر میشود و این اصل ماجرای ناشرانی است که به این سمت آمده اند.
عرفانپور در ادامه مصاحبهاش میگوید: استادانی هم که کتابهایشان بهصورت تالیفی منتشر میشود، آنهایی هستند که در حال حاضر تدریس میکنند و این آثار کتابهای معرفیشدهای است که دانشجو بهنوعی ملزم به خرید آنها است.
او همچنین در پاسخ به پرسشی درمورد لزوم بومیسازی برخی مسائل روانشناسی که در کتابهای ترجمه مطرح میشوند، گفت: صددرصد صحیح است، منتها اگر از دید علمی به قضیه نگاه کنیم، برای مثال نقاشی بزرگسالان در اروپا، امریکا و ایران یکی است. مسائل اصلی روانشناسی هم به همین ترتیب است. بنابراین چون چاپ آثار ترجمه روانشناسی سهلالوصولتر است، گرایش ناشران نیز به آن بیشتر است و برای همین میخواهند تا هر آنچه را از اثر و محتوای اصلی میرسد، به همان شکل به خواننده داخلی منتقل کنند.
دقت می کنید؟ مثال را میبینید؟ ، برای مثال نقاشی بزرگسالان در اروپا، امریکا و ایران یکی است. مسائل اصلی روانشناسی هم به همین ترتیب است.! ! ! ! ! ! ! خدایا به کجای این شب تیره بیاویزم قبای ژنده خود را ؟ چه بگویم؟ هیچ . بگو تنها چیزی که می بینم پول است. درست است که کسب من فرهنگی است ولی فرهنگ با نخود و لوبیا فرقی ندارد. اگر سود ندهد گور بابای فرهنگ و هر چه در اوست. باز هم گلی به جمال وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و نظارتش.
عرفان پور در ادامه می فرماید: "ما در گزینش این آثار به سراغ معتبرترینها میرویم؛ کتابهایی که مورد استقبال قرار گرفتهاند" مورد استقبال مردمان در یک فرهنگ دیگر لابد و از لیست کتابهای پرفروش امریکا انتخاب میکنید. "... و از سوی روانشناسان و کتاببازهای این زمینه هم توصیه میشوند" . بله توسط کتاب بازها توصیه میشوند. "... البته مسلما آن دسته از کتابهایی که به آنها کتاب زرد گفته میشود هم در این گروه هستند و برخی از ناشران به سمت این نوع کتابها نیز گرایش دارند."
در ادامه عرفانپور حوزه کتابهای روانشناسی را زمینه جدیدی می داند و به همکاران تازه واردخود توصیه می کند: "همکارانی که میخواهند به این حوزه وارد شوند، میتوانند با دید بازتر و بدون اینکه از روی دست کسی بنویسند، وارد گود شوند، چرا که این زمینه باز و بکری است و ناشران میتوانند روی بازار آن حساب کنند". این را درست می گوید چه بسا ناشری مانند نشر قطره که قطعا کارش را فرهنگی آغاز کرد احتمالا به علت مشکلات اقتصادی به نشر این گونه کتابها گرایش پیدا کرده است.
ذاکری مینویسد: در اینباره آنچه حائز اهمیتتر است، نبود تشکلی خاص و نظارت لازم بر این کتابهاست. چنانچه کسانی که در پی سود شخصی هستند با گردآوری، تألیف یا ترجمه این بازار در مدتی کوتاه، راهِ گرفتن مجوز تا ورود به بازار را پشت سر میگذارند و البته از تعداد انتشار نسخههای نخستینِ اینگونه کتابها پرواضح است که اقبال عمومی بسیار فراوانتر از حوزه شعر و ادبیات داستانی و مانند آن است. ..... باتوجه به سود و زیان این کتابها در جامعه و تاثیرات مستقیمی که بر زندگی هر فرد میگذارد، نبودِ نظارتِ متخصصانه روی آنها میتواند جامعه را به ورطه هلاکت سوق دهد، چنانچه اغلب شبکههای هرمی هم برای جذب افراد و جلوگیری از خروج آنها از گروه و شاخهای که عضو آن شدهاند و نیز برای انگیزهبخشی و تاثیرگذاری روی طعمههای خود از نکاتی استفاده میکردند که اغلب از کتابهایی با زمینه موفقیت گرتهبرداری کرده بودند. اگر به این افراد که روزگاری طعمه شبکههای هرمی بودهاند نیز سری بزنید؛ متوجه میشوید این جملات منقطع و بیاساس باعث شده افراد بعد از مدتی دچار نامیدی شده و از هرنوع سخنی که به آنها انگیزه حرکتی تازه بدهد؛ ابراز بیزاری میکنند. .[12]
دکتر براتی نیز در مصاحبه خود یادآوری می کند: "چندین سال پیش پیشنهادی به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی دادم که متأسفانه مورد استقبال این نهاد قرار نگرفت. به اعتقاد من؛ باید در وزارت فرهنگ و ارشاد کمیتهای از متخصصان با حضور ناشران این حوزه تشکیل شود که به بررسی محتوای اینگونه کتابها بپردازد و از ورود کتابهایی که به جامعه آسیب میزند و مغایر با فرهنگ ماست و موجبات تنبلی را در جامعه ایجاد میکند، جلوگیری کند. متأسفانه تا تشکیل نشدن این کمیته شاهد همین بلبشو در حوزه کتب روانشناسی هستیم.[13] و در ادامه میافزاید: براتی نیز با بیان اینکه بزرگترین مشکل ما این است که روانشناسان با مردم کوچه و بازار ارتباط کتبی ندارند؛ افزود: تشکیل یک کمیته اطلاعاتی متشکل از انجمنهای علمی روانشناسی میتواند در تولیدات روانشناسی بسیار مؤثر باشد. متأسفانه نظام علمی و روانشناسی در این زمینهها ورود نکرده است. چه اشکالی دارد که این نظام؛ نامِ کتابهای بیهوده و بیمحتوا و مشکلدار را ببرد و آنها را نقد کند"[14].
ببینید همه در مورد نبود نظارت میگویند و خطرات این کتابها. باز هم میگویم این آدمهای بی مسئولیت پول را از جیب مردم بیرون میکشند که روان مردم را با پول خودشان به هم بریزند. این کتابها آسیب زا هستند و نیاز به نظارت دارند. دکتر مصطفی تبریزی می نویسد: این در حالی است که وزارت ارشاد چیزهایی را که جایی برای سانسور شدن ندارند، سانسور میکند اما معمولا به اینها که آسیبزا هستند، کاری ندارد.[15] دکتر تبریزی نیز بر این باورند که: برای ورود کتابهای مناسب روانشناسی به بازار لازم است هیاتی پیش از انتشار، نظارت داشته باشد و به صورت علمی بررسی کنند که آیا محتوا قابل تائید است؟ با واقعیات جامعه سازگاری دارد؟ آیا میتواند به صورت کاربردی مفید باشد؟ این در حالی است که ناشران با مترجمان قرارداد میبندند و اگر فن ترجمه در تهیه کتاب رعایت شده باشد، آن را منتشر میکنند در حالی که این کافی نیست.[16]
چنانکه می بینید، بازار آشفته است و مردم بیخبر و کتابداران دست کم در کتابخانه های خود باید مراقب این مسایل باشند و حرمت مراجعان خود را نگهدارند. در نگاه من، بی توجهی به آسیبزایی این کتابها بی حرمتی به مراجعان کتابخانهها است و ما اگر کتابدار هستیم، برای خدمت به این مراجعان است و بس. حرمت ایشان را نگاه داریم.
عمرانی، سیدابراهیم. «حرمت مراجعان را نگاه داریم: بازار آشفته کتابهای روانشناسی زرد و نبود نظارت ». سخن هفته لیزنا، شماره 603، 31 مرداد 1401
----------------------------------------------------------------------
[1] . ذاکری،نوا. به طناب پوسیده کتابهای روانشناسی آویزان نشوید.
[2] . . چرا کتابهای روانشناسی زرد پرطرفدارند؟ سراب راه خوشبختی/ روزنامه ابتکار
[3] . ذاکری،نوا. همان
[4] . همان.
[5] .ذاکری، نوا. همان
[6] . همان.
[7] . چرا کتابهای روانشناسی پرطرفدارند. همان
[8] . https://www.pishkhan.com/news/230916
[9] .
[۵] . https://www.migna.ir/news/۴۹۲۷۴/%DA%A۹%D۸%AA%D۸%A۷%D۸%A۸-%D۹%۸۷%D۸%A۷%DB%۸C-%D۸%B۲%D۸%B۱%D۸%AF-%D۸%B۱%D۹%۸۸%D۸%A۷%D۹%۸۶%D۸%B۴%D۹%۸۶%D۸%A۷%D۸%B۳%DB%۸C-%D۹%۸۵%D۹%۸۸%D۹%۸۱%D۹%۸۲%DB%۸C%D۸%AA-%D۹%۸۷%D۹%۸۵%DA%۸۶%D۹%۸۶%D۸%A۷%D۹%۸۶-%D۹%BE%D۸%B۱%D۹%۸۱%D۸%B۱%D۹%۸۸%D۸%B۴-%D۸%A۷%D۹%۸۶%D۸%AF
[10] . سراب راه خوشبختس – چرا کتابهای روانشناسی زرد پرطرفدارند. https://ebtekarnews.com/index.php?newsid=177511
[11] . همان
[12] . ذاکری. همان.
[13] . همان.
[14] . همان.
[15] . چراکتابهای روانشناسی زرد پرطرفدارند؟ https://ebtekarnews.com/index.php?newsid=177511
[16] . همان.
۱. از توهین به افراد، قومیتها و نژادها خودداری کرده و از تمسخر دیگران بپرهیزید و از اتهامزنی به دیگران خودداری نمائید.
۲.از آنجا که پیامها با نام شما منتشر خواهد شد، بهتر است با ارسال نام واقعی و ایمیل خود لیزنا را در شکل دهی بهتر بحث یاری نمایید.
۳. از به کار بردن نام افراد (حقیقی یا حقوقی)، سازمانها، نهادهای عمومی و خصوصی خودداری فرمائید.
۴. از ارسال پیام های تکراری که دیگر مخاطبان آن را ارسال کرده اند خودداری نمائید.
۵. حتی الامکان از ارسال مطالب با زبانی غیر از فارسی خودداری نمائید.