داخلی
»گاهی دور، گاهی نزدیک
(لیزنا: گاهی دور/گاهی نزدیک 270) :مینا حاجی ملا حسینی [1]،، کارشناس ارشد علم اطلاعات و دانششناسی، واحد پژوهش دانشکده مهندسی برق دانشگاه خواجه نصیر: مادرم هميشه درحال تماشاي تلويزيون است گاهي که صداش رو کم ميکنم کمي چپ چپ نگاهم ميکند و ميگويد" توام هميشه به اين همدم من گيربده" امروز همين جوري که داشت سجاده ميانداخت و چادر گلي سرش ميکرد، گفت: " اون تلويزيون رو هم خاموش کن" خنديدم و گفتم: "چي شده از همدمت دل کندي"، گفت: "همدم که هميشه همدم، از وقتي کرونا آمده هر کانالي ميزنم حرف همين بيماري، فقط خواستم يه چند دقيقه اي نفهمم تو دنيا چه خبره". مامان من شاملو نخونده، اصلا سقراط و افلاطون و فلسفه نمي شناسه، از مدرنيته هم شناختي نداره، حرفاش ساده است اما قابل تامل. همين حرفش که گفت "مي خواهم چند دقيقه اي نفهمم دنيا چه خبره" کلي معني داشت، کلي فلسفه داشت. دنياي مامان من پر از صلح و عشق و دوستي. حتي به تلويزيون که اين روزهاي تنهايي همدمش شده هم وفاداره. مامان با اون صورت هميشه خندان قشنگ نماز ميخواند و با آرامش دعا ميکرد و منم که شاملو ميدونم و فلسفه و مدرنيته با صورتي غمگين و خسته و البته با هيچ اميدي که به هيچ فردايي ندارم به جمله مامان فکر ميکردم.
با خودم گفتم شايد کرونا آمد که براي مدتي همه چيز رو ثابت نگه داره و به بشر يک ايست بزرگ بده بشري که مدتهاست هرروزش عين يک فيلم رو دور تند حرکت ميکنه. بشري که گويي تيشه اي در دست گرفته و ديوانه وار به همه جا ميکوبه هرچيزي که در جلوي دستش هست را ويران ميکنه. جنگل، کوه، حيوانات، آب و... همگي را ازبين ميبره. بشري که ويرانگريهايش به خودش و خانواده و دوستان رسيده بود. کرونا يک ايست به همه دنيا داد تا انسان که چشم و گوش بسته و بيهدف، سردرگم حرکت ميکرد لحظهاي توقف کند، انديشه کند. شايد کرونا به کمک دنيا آمد تا خستگي را از تنش دربياورد تا جلوي غصههاي دنيا را از رفتارآدمها، دروغها، دزديها، قهرها، حسادت ها، تهمتها، زياده طلبيها، جنگها و... بگيرد. کرونا آمد بغض دنيا را بشکند. همزمان با دنيا فرياد بزند آدمها لحظه اي امان دهيد، توقف کنيد، اين همه دورخودتان سرگردان و آشفته نگرديد. کرونا به ما ياداوري کرد دنيا خانه ما است و ما داريم با کارهايمان خانه مان را ويران مي کنيم. شايد هم کرونا به کمک دنيا آمد تا بتواند حقش را از آدمها پس بگيرد، تا سالها ظلمي که انسان روا داشته است را به خودش برگرداند. شايد خواست به انسان کمک کند تا از بي معنايي نجات پيدا کند و يا به او ياد دهد چگونه بايد در لحظه زندگي کند. شايد هم آمد تا براي مدتي دنيا را خاموش کند.
کاش الان که کرونا هست لحظه اي درنگ کنيم، اصلا به خودمان، به فکر و جسم و روحمان استراحت بدهيم. لحظهاي برگرديم به عقب فکر کنيم آيا زياده خواهيها، کينه توزي ها، حسادت ها و رنج هايي که خودمان با عملکرد خودمان براي خود و دنيا خواستيم ارزش داشت؟ ما براي همه آنها چه بهايي تاکنون پرداخته ايم؟ آيا در دوران پساکرونا هم ميخواهيم اين بها را بپردازيم؟ کاش ايست دنيا و کرونا را بشنويم و بعد از کرونا مهرباني، شادي، عشق، آرامش و صلح ساکنان جديد کره زمين و دلهاي انسانها بشود. ساکنان جديد که نه، درستتر اين است که بگويم آنها ساکن زمين و دل ما بودند، ولي ما آنها را از وطنشان دورکرده بوديم. اميدوارم بعد از کرونا هر کدام از ما به سهم خود تلاش کنيم آنها را به سرزمين اصليشان برگردانيم. کاش در دوران پساکرونا بدانيم که آرزو همين لحظه اي است که زندگي ميکنيم و دنيا را جاي قشنگي براي زندگي کنيم. نمي دانم شايد نسل بعد ما هميشه يک روز مانده به سال نو ميلادي را براي کرونا جشن بگيرند که دنيا را نجات داد. شايد نسل بعد ما فيلسوف نشد عاشق شد. شايد هم...
بر اساس پیشنهاد کرونانگاری محسن حاجی زین العابدینی
-------------------------------------------
۱. از توهین به افراد، قومیتها و نژادها خودداری کرده و از تمسخر دیگران بپرهیزید و از اتهامزنی به دیگران خودداری نمائید.
۲.از آنجا که پیامها با نام شما منتشر خواهد شد، بهتر است با ارسال نام واقعی و ایمیل خود لیزنا را در شکل دهی بهتر بحث یاری نمایید.
۳. از به کار بردن نام افراد (حقیقی یا حقوقی)، سازمانها، نهادهای عمومی و خصوصی خودداری فرمائید.
۴. از ارسال پیام های تکراری که دیگر مخاطبان آن را ارسال کرده اند خودداری نمائید.
۵. حتی الامکان از ارسال مطالب با زبانی غیر از فارسی خودداری نمائید.