کد خبر: 46621
تاریخ انتشار: دوشنبه, 23 آبان 1401 - 09:21

داخلی

»

سخن هفته

به مناسبت هفته کتاب و کتابخوانی:

مقدمه ای بر نیاز شهرها به کتابخانه‌ها

منبع : لیزنا
نصرت‌اله امیری خواه
مقدمه ای بر نیاز شهرها به کتابخانه‌ها

لیزنا؛ نصرت‌اله امیری خواه، کتابدار کتابخانه‌های عمومی لرستان:  گسترش اینترنت و شبکه های مجازی، رسانه ای شدن، گسترش فرد گرائی، کلانشهری شدن، گسترش مصرف گرایی، تغییر ارزش های اجتماعی و...  مرجعیت گروه‌ها و ساختارهای سنتی را با چالش جدی مواجه کرده است. کتابخانه های عمومی بعنوان یکی از نهادهای اجتماعی که وظیفه فرهنگی سازی و جامعه پذیری افراد را برعهده دارند، متاثر از کلان روندهای فوق شرایط پیچیده ای را تجربه می‌کنند. دنیای جدید مبتنی بر لذت و مصرف است و کتابخانه ها استعاره های روشن از پشتکار، مرارت، صبر و دور اندیشی و  به تعویق انداختن لذت ها هستند.

همانطور که در تعابیر اندیشمندان حرفه کتابداری آمده است، کتابخانه ها بعنوان یک ارگانیسم زنده بایستی توان انطباق با وضعیت های متغییر اجتماعی را داشته باشند. از اینرو شاهد هستیم که در تعابیر جدید تر از کتابخانه های عمومی بعنوان مراکز اجتماعی نامبرده می شود. مراکزی که فارغ از خدمات معمول و روزمره خود که بر پایه کتاب شکل می دهند، کانون مولد سرمایه اجتماعی در جامعه هستند و اجتماعات انسانی(در شهرها و روستاها) نیازمند این سازمان های میانجی هستند تا حیات و بالندگی خود را ادامه دهند. اما مساله این است: آیا وجود کتابخانه ها در جوامع انسانی(شهری و روستائی) یک حالت فانتزی و نمایشی دارد! یا کتابخانه ها بخشی از الزامات جوامع معاصر هستند؟!

برای پاسخ به سوال فوق، نیازمند شناخت جامع تری از چیستی، چگونگی و تبار "شهر" هستیم، که در ذیل به آن می پردازیم و در ادامه علل نیاز شهرها به کتابخانه ها را از جنبه متفاوتی مورد بررسی قرار می دهیم.

تجربه زیست در شهر، مفهوم "شهر" را چنان بدیهی و طبیعی کرده است که غالب افراد احساس می کنند، مفهوم و ماهیت شهر را می شناسند. شهر های امروزی که در اقصی نقاط جهان وجود دارند، در طول تقریبی دویست سال گذشته ظهور کرده اند و با شهرهای سنتی و پیشامدرن که سابقه بیش از ده هزار سال دارند ماهیتا متفاوت هستند. شهرهای کهن یک سازه تمدنی برای اسکان یک "اجتماع مشترک" قومی، زبانی، مذهبی و سیاسی بودند. اما تبار شهرهای جدید و مدرن را باید در "انقلاب صنعتی" که در اواخر قرن 18م میلادی در انگلستان و سپس در سایر نقاط اروپا بوجود آمد، پی گرفت.

قبل از انقلاب صنعتی دو تحول مهم دیگر رخ داده بود که به نوعی "تسهیل گر" بروز انقلاب صنعتی شدند، اولا با کشف برخی داروها و ارتقاء بهداشت عمومی، مرگ و میر کاهش یافت و شاهد افزایش جمعیت در اروپا شدیم، ثانیا با ابداع ابزار آلات کشاورزی جدید وابستگی به "نیروی کار"، در مزارع و زمین های کشاورزی به شدت کم شده بود‌. این دو عامل باعث ایجاد نیروی کار فراوان و ارزان در انگلستان شده بود.

اما انقلاب صنعتی که با اختراع ماشین بخار توسط جیمز وات اسکاتلندی در سال 1776م. آغاز شده بود، در کنار اختراع ماشین نخ­ریسی و نخ­پیچی باعث افزایش بهره وری کارخانجات ریسندگی شده بود. انگلستان به لطف استعمار!! منابع طبیعی و مادی کشورهای آفریقایی و آسیایی توانسته بود به مواد خام اولیه برای تولید در کارخانجات نساجی خود دست پیدا کند. این مواد خام اولیه در کنار نیروی کار فراوان و ارزان باعث توسعه کارخانجات ریسندگی در آن کشور شد. با افزایش کارخانجات، نیاز به تعداد بیشتری نیروی کار بوجود آمده بود.

توسعه کارخانجات باعث مهاجرت‌ افراد از روستاها و شهرهای دور و نزدیک به شهرهای صنعتی جدید به امید یافتن شغل و فردائی بهتر شد. کارگران کارخانجات که عموما از مناطق دیگر به این مراکز شهری جدید مهاجرت کرده بودند، نیازمند "بازاری" برای تامین مایحتاج اولیه خود و "سکونت گاه­های" برای اقامت در کنار خانواده خود بودند. از این جاست که سنگ بنای تاسیس شهرهای جدید بنا نهاده می شود.

شهرها که تا پیش از انقلاب صنعتی و توسعه کارخانجات، شهرهای طبیعی و سنتی بودند اینک با هجوم افرادی از مناطق دیگر با وضعیت متناقضی روبه رو شده بودند. وضعیتی که در آن افرادی با زبان و گویش های متفاوت، آیین ها، مناسک، اعتقادات و باورهای مختلف و گاه متضاد در کنار هم گرد آمده بودند و این نیروی انسانی از سوئی با ایجاد ارزش افزوده، موجبات رونق و توسعه­ی شهرها را فراهم کرده بود و از سوئی دیگر به علت تفاوت ها و تعارضات فرهنگی در محیط شهری، سبب شکل گیری انواع آسیب های اجتماعی از خشونت های کلامی تا نزاع های کلان هویتی شده بود.

فارغ از آسیبهای اجتماعی، گسست افراد از جامعه قومی و قبیله ای خود، که نوعی پناهگاه عاطفی و ایمانی برای افراد خود فراهم می کرد باعث آسیب های فردی از جمله: انزوای اجتماعی، فرد گرایی، اضطراب اجتماعی، ناامیدی، پوچ گرایی، وندالیسم و گرایش به خود تخریبی با سوء مصرف انواع مواد مخدر و الکلیسم شده بود. از سوئی دیگر انقلابات سیاسی اجتماعی قرن نوزدهم در اروپا که روابط دولت_ملت را به شدت تغییر داده بود، انتظارات جدیدی پیش روی حاکمان نهاده بود. حاکمان که اینک نماینده اراده اکثریت مردم بودند به "سازمان های میانجی" نیازمند بودند تا در یک فضای مفاهمه ای و گفت و گو محور، ارزش های مشترک ملی و میهنی را تولید و باز نمائی نمایند و مفاهیمی مانند: تعلق اجتماعی، وفاداری به ارزش‌های جمعی، مشارکت اجتماعی، قانونمداری و نظم و… را مورد پذیرش همگان قرار دهند. در این جاست که کتابخانه های عمومی بعنوان یک میانجی اجتماعی در کنار سایر نظامات و ساختارهای آموزشی و تعلیماتی که وظیفه خوانا و نویسا کردن افراد را بر عهده دارند، ظهور می یابند.

اهمیت یافتن موضوع هویت ملی جدید که متاثر از انقلابات سیاسی اروپا بود، در برساخت خود محتاج ابداع روایت های کلان بود. هنر و ادبیات گذشته و کلاسیک بهترین محمل برای اقتباس های نو از تاریخ کهن است و کتابخانه های عمومی با تهیه و جمع آوری کتب در موضوعات مختلف علمی، فرهنگی، سیاسی، ادبی و… مرکز بازنمائی، توزیع و تکثیر این روایت های جدید و همگن ساز می شوند. در ادامه کتابخانه های عمومی دسترسی رایگان و بدون قید و شرط عموم شهروندان را به منابع خود تضمین کنند تا در برساخت نوعی هویت ملی و انسجام اجتماعی یاری رسان "نظم اجتماعی جدید" شوند.

وضعیت شهر نشینی در بقیه جوامع از جمله جامعه ما هم کم و بیش به همین صورت بوده است و واحدهای شهری به صورت اقماری در کنار شهرهای زیارتی، صنعتی و سیاسی شکل گرفته اند. اولین هسته شکل گیری شهرها در ایران، از دوران ناصرالدین شاه قاجار شکل گرفت که پس از سفرهای خود به اروپا و دیدن شهرهای آنجا دستور داد، خندق های اطراف شهرها را پر کنند و درهای شهر ها را باز کنند(تا پیش از آن هنگام غروب درهای شهر برای جلوگیری از ورود افراد غریبه و بعضا مهاجم بسته می شدند!). پس از آن در دوره های بعدی، هر ساله شاهد رشد جمعیت شهر نشین و کاهش جمعیت روستایی و عشایر شدیم، تا امروزه که حدود ۸۰ درصد جامعه ایرانی، شهر نشین است و روستاهای آن هم از لحاظ فرهنگ، امکانات و سبک زندگی بسیار نزدیک به شهرها هستند.  

رشد سریع شهر نشینی در تهران و البته سایر مراکز شهری دیگر مانند تبریز، رشت، مشهد و... نیازمند سازمان های میانجی بود تا امورات مختلف اداری، انتظامی، اقتصادی، بهداشتی، درمانی و از جمله امر آموزش و پرورش را که اتفاقا دستخوش تغییرات بنیادینی نیز شده بود، طبق یک الگوی واحد انسجام بخشید تا افرادی همگام با مقتضیات زمانی و مکانی دنیای جدید، پرورش دهند. کتابخانه های عمومی در ایران نیز به تعبیر استاد مهراد و حری، فرزند انقلاب مشروطه (285 ه.ش) هستند، یعنی زمانی که شهرها آرام آرام در حال شکل گیری و توسعه بودند. کار وِیژه های کتابخانه های عمومی در ایران نیز  گسترش ارزش های جمعی، توسعه دانش ها، افزایش مهارت ها، حمایت از آموزش های غیر رسمی، زمینه سازی یادگیری مادام العمر، غنی سازی اوقات فراغت و… است. کارویژه های که در سطح فردی باعث رشد و تکامل فردی و از لحاظ اجتماعی مفاهمه اجتماعی را در پی خواهد داشت.

از این رو هر تلاشی در راستای توسعه فیزیکی کتابخانه ها و تنوع بخشی به خدمات کتابخانه ای در کشور نوعی سرمایه گذاری کلان اجتماعی، سیاسی، امنیتی است تا تعارضات اجتماعی ناگزیر (که حاصل توسعه افسار گسیخته کمی و کیفی شهرهای جدید است و البته "کلان روندهای" ابتدای این یادداشت است) را پیش از وقوع، با مداخله ای نرم و فرهنگی به فرصتی برای حرکت، بالندگی و خود بیانگری شهروندانش تبدیل نماید. شهرها به کتابخانه ها نیاز دارند، تا با به رسمیت شناختن دیدگاههای مختلف،  گفت و گو و مفاهمه را راه حل عبور از تضاد ها و چالش های فرهنگی اجتماعی معرفی کند. شهرها به کتابخانه ها نیاز دارند تا گروه‌های فرودست و طرد شده اجتماع را در آغوش بگیرد و با دسترسی انواع منابع مکتوب و خدمات معمول فرصت خودبالندگی در آنها را پرورش دهند.

امیری خواه،  نصرتاله. « به مناسبت هفته کتاب و کتابخوانی : مقدمه ای بر نیاز شهرها به کتابخانه‌ها». سخن هفته لیزنا، شماره 616،  23آبان ماه ۱۴۰۱