داخلی
»سخن هفته
یکی خبری به ما بدهد، هنوز نگرانیم
لیزنا؛ سیدابراهیم عمرانی، سردبیر : در مورد ادغام کانون در نهاد کتابخانههای عمومی از همان اولین روز نظرات مخالف بسیار و نظر موافق بسیار بسیار کمی منتشر شد. لیزنا از همان ابتدا با مقاله "کانون مانا است" از استاد مهری پریرخ، و پس از آن مقاله استاد فریبرز خسروی ادامه داد تا هفته پیش که سومین یادداشت استاد شعبانی را منتشر کردیم.
در اینجا، بنده با توجه به هشدار جناب آقای دکتر خسروی در یادداشت خودشان، خلاصهای از نظرات را به نظر خواهم رساند، و چون طولانی است و ممکن است حوصله نکنید همه نظرها را بخوانید، می توانید به دو یا سه پاراگراف آخر بروید و هشدار دکتر خسروی را بار دیگر بخوانید. شاید هم مقامی بطور رسمی پاسخگو شود.
برای کوتاه شدن کلام، از هر دست اندرکاری، چند جملهای بیشتر بازگویی نمیکنم، و پیوند (LINK) آن را میگذارم که هر جا دوست داشتید، اصل اظهار نظر فرد مورد استناد را ببینید. و اما داستان از چه قرار است:
خبر اولیه نامه پیشنهاد وزارت ارشاد در روز 19 شهریورماه 1401 توسط "پایگاه اطلاع رسانی دفتر هیئت دولت" منتشر و یک روز بعد به نقل از این پایگاه در خبرگزاریها منعکس شد:
به گزارش خبرگزاری تسنیم، به نقل از «پایگاه اطلاع رسانی دفتر هیئت دولت»؛ با توجه به ضرورت مبارزه با کم سوادی و ایجاد نهضت کتابخوانی در میان کودکان و نوجوانان کشور و ایجاد هم افزایی میان کتابخانههای کانون پرورش فکری و نهاد کتابخانهها، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی با هدف کاهش زیاندهی شرکت دولتی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان و تأمین بخشی از هزینهها از محل کاهش و صرفهجویی در هزینهها با استفاده از ساختار و ظرفیت موجود در نهاد کتابخانه های عمومی کشور و نیز به منظور افزایش و همسانسازی حقوق کارکنان این کانون براساس نظامنامه جبران خدمات نهاد کتابخانهها، خواستار صدور مجوز برای واگذاری کتابخانههای کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان به نهاد کتابخانههای عمومی کشور شده است. نهاد کتابخانههای عمومی کشور به عنوان متولی اصلی توسعه کتابخانهها و ترویج کتابخوانی در کشور، نهادی عمومی، غیر دولتی، کاملاً فرهنگی با هویت اسلامی ایرانی، نافذ و اثرگذار بر جامعه است که وظیفه مهم آگاهی بخشی، اطلاعرسانی و زمینهسازی مناسب به منظور ارتقای سرانه مطالعه و ترویج کتابخوانی و تحقق عدالت دسترسی به کتاب و کتابخانه را برعهده دارد.
این خبری بود که در 19 تا 20 شهریور روی آنتن خبرگزاریها پخش شد، و در میان اهل فرهنگ ولوله ای سنگین انداخت.
اولین مواجهه من با این خبر، یادداشت آقای سید آبادی گرامی بود، کوتاه و معترض، و در آن سؤال کرده بود، آیا این کار پشت پرده ای هم دارد؟ و امروز که این مطلب را می نویسم، به دنبال آن پیام گشتم و در شبکه آن را نیافتم، ولی این اولین معترضهای بود که دیدم . الآن که جستجو میکنم صحبت رسمیتر ایشان در شبکه هست :
به گزارش پیام خبر، علیاصغر سیدآبادی، نویسنده کودک و نوجوان و پژوهشگر ادبیات در یادداشتی که در صفحه شخصی خود منتشر کرده است، می گوید: در میان موضوعات درحال بررسی دولت، درخواست واگذاری کتابخانههای کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان به نهاد کتابخانههای عمومی مطرح شده است. این درخواست در کمیسیون مدیریت امور عمومی و سرمایه انسانی دولت در حال بررسی است.
.............. با توجه به مسایل و مشکلات کتابخانههای عمومی، طرح چنین مطالبات و درخواستهایی که اغلب با نگاهی صرفا بروکراتیک به قوانین و بدون توجه به تاریخ و سابقهی نهادها انجام میگیرد، بسیار تعجببرانگیز است. .......... به نظرم مخالفت با چنین طرحهایی به دو دلیل بسیار مهم ضروری است. اول اینکه باعث نابودی و انحلال واقعی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان میشود، حتی اگر روی کاغذ این اتفاق نیافتد. دوم اینکه چرا به جای پرداختن به مسایل ضروریتر چنین طرحهایی دنبال میشود؟
پس از آن شروع به جستجو در شبکه کردم و دیدم که اظهار نظرهای موافق و مخالف آغاز شده و هر کسی از ظن خود پای در راه نهاده و قریب به اتفاق مسالهشان جلوگیری از انحلال کانون بود. در میان نظرها علاوه بر نویسندگان و ناشران کتابهای کودک و نوجوان، کارشناسان و مدایران استانی کانون و افراد دست اندرکار همه بودند.
فرهاد حسنزاده، نویسنده سرشناس حوزه ادبیات کودک و نوجوان، با انتقاد به این طرح و ضمن تأکید بر اینکه چشم امید فعالان حوزه کودک، به کانون پرورش فکری کودکان است، نوشت: همیشه خدا تا بوده و نبوده موقع دعواها، جنگها، بلایای طبیعی و مصیبتها بچهها را در اولویت قرار میدادند. ....... حال، سالهاست که حس شفقت و پدری نسبت به کودکان از بین رفته و کودکان قربانیان تصمیمگیریهای غلط و ندانمکاری سیاستمداران شدهاند. ..... چشم امید ما به کانون پرورش فکری کودکان بود که از دیرباز با بیش از هزار مرکز فرهنگی در سراسر کشور بخشی از کمبود خوراک فکری نسل نوپا را جبران میکند و دل و جان کودکان را با کتاب و ادبیات و هنر و کنشهای خلاقانه روشن میکند. امید داشتیم به مربیهای فرهنگی و هنری و کتابدارانی که با حقوق اندک و همان احساس مسئولیتی که پدران و مادران نسبت به فرزندان دارند، عاشقانه خدمت میکنند. من با افتخار میگویم که بچه کانونم. بسیاری از نویسندگان و هنرمندان و حتی مدیران با وجدان را میشناسم که مُهر کانون را کنار امضای خود دارند. کانون، فقط کتابخانه نیست. کانون، کانونی متشکل از فعالیتهای قصهگویی، نمایش، بلندخوانی، نقاشی، سفالگری، عکاسی، ساخت فیلم و دهها فعالیت دیگر است که فقط جایی به نام کانون از عهده آن برمیآید.
حسنزاده کانون را به «رودخانه» توصیف و اضافه کرد: کانون میراث فرهنگی و ملی ماست و هر دولتی با هر مرام سیاسی و عقیدتی باید با جان و دل از آن محافظت کند، نه اینکه آن را تکهتکه کند و به ارزانترین قیمت بفروشد. ... اگر به فکر صرفهجویی در هزینههای اداری هستند، به فکر ادغام مؤسسههای نوخاستهای باشند که کرور کرور بودجه میگیرند و خروجیشان معلوم نیست. لطفاً پدر باشید، نه پدرخوانده. اگر میخواهید فرزندان خوبی تربیت کنید، روزی صدبار این ذکر را بگویید: ادب آداب دارد.
بهناز ضرابیزاده مدیرکل کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان استان همدان با اعلام مخالف خود از ادغام کانون در نهاد کتابخانهها گفت: کارکرد این دو نهاد کاملاً با هم متفاوت است و ادغام کانون در نهاد کتابخانهها یعنی حذف تمام فعالیتهایی که باعث بالندگی و رشد استعدادهای ذوقی، ادبی و هنری کودکان و نوجوانان میشود .
سیدعلی کاشفی خوانساری نویسنده و منتقد ادبی ادبیات کودک و نوجوان با انتقاد از درخواست واگذاری کتابخانههای کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، هشدار داده این اتفاق به معنای تعطیلی کانون است : خبر کوتاه و کوبنده بود. ...... ما نویسندگان کودک و نوجوان حتی اگر پایمان را هم در کانون نگذاشته باشیم، نسبت به کانون علاقه و حتی تعصب داریم. تعرض به کانون به معنای حمله به همه کسانی است که برای بچهها مینویسند و میکوشند و میاندیشند. ....
حامد علامتی، مدیرعامل کانون پرورش فکری کودک و نوجوان، در همینباره در گفتوگو با خبرنگار تسنیم، با اشاره به موضوع ادغام کتابخانههای کانون پرورش فکری در نهاد کتابخانههای عمومی کشور گفت: این پیشنهاد اولیه است و هیچ جا تایید و تصویب نشده است، بعد از پیشنهاد و وصول شدن از ما نظر خواستند، ما هم با ادله، منطق، مدارک و مسندات و ادلههای حقوقی و ماهیتی مخالفت شدید خود را از هم جانب کانون پرورش فکری و هم از طرف شخص وزیر آموزش و پرورضش رسماً اعلام کردیم. در تلاش هستیم با ادله منطق و استدلال این موضوع را طی هفتههای آینده منتفی کنیم.
وی با اشاره به دلایلی که مانع از ادغام کتابخانههای کانون میشود، ادامه داد: این دوستان دنبال یکپارچهسازی موضوع کتابخانههای عمومی بودند که کانون پرورش فکری هم یکی از این موارد بود، ما گفتیم اساسنامه کانون چنین اجازهای نمیدهد. اساسنامه مصوب شورای انقلاب 1359 ، شورای عالی انقلاب فرهنگی و مجلس شورای اسلامی است.
شهرام شفیعی، نویسنده نامآشنای حوزه ادبیات کودک و نوجوان، ادغام کتابخانههای کانون پرورش فکری با نهاد کتابخانههای عمومی را مقدمه نابودی مقدر مراکز کانون خواند و ...... تعجبم همیشه از این است که وقتی مرکزی به خطر میافتد، یک عده تازه از خواب بیدار میشوند. چرا اینان وقتی تمام نهادهای درونی کانون ( از کتاب و تئاتر و موسیقی گرفته تا دین و قرآن و الهیات و فلسفه و پژوهش و ...) مورد بی توجهی قرار گرفتند یا تعریف درستی از آنها پیش چشم قرار نگرفت، به تحرک نیفتادند؟! چرا فقط زمانی که میخواهند کرکره جایی را پایین بکشند، تازه تلنگر کوچکی به ما وارد میشود؟
هادی حکیمیان، نویسنده حوزه نوجوان نیز میگوید، کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان با در نظر گرفتن عدالت و توسعه فضای کتابخانهای، اولین نهادی بود که اقدام به راهاندازی کتابخانه در شهرهای مختلف، حتی در روستاها و شهرهای دورافتاده کرد. در کنار تأسیس کتابخانهها ما با راهاندازی کتابخانههای سیار نیز مواجهیم که توانسته به دورترین نقاط کشور برود و نیازهای کودکان و نوجوانان را در این زمینه برطرف کند.
حمیدرضا شاهآبادی، نویسنده حوزه نوجوان که سالها تجربه مدیریت کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان را داشت نیز به انتشار این خبر واکنش نشان داد. او در یادداشتی ضمن انتقاد از این طرح نوشت: کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان آبروی فرهنگ ماست. نهاد دیرپایی که بخش مهمی از هنرمندان بزرگ این کشور از دل آن بیرون آمدهاند. نهادی بسیار کمخرج و پرفایده که اگر روزی از ظرفیتهای آن به شکل حداکثری استفاده شود، بسیاری از معضلات فرهنگی و اجتماعی ما را پوشش میدهد.
این نویسنده حوزه نوجوان کتابخانهها را نبض تپنده کانون دانست که حیات کانون با وجود آنها معنا پیدا میکند. شاهآبادی تأکید کرد: واگذاری کانون به نهادی دیگر حرفی است نابخردانه که فقط به تعطیلی معتبرترین و پرفایدهترین نهاد فرهنگی کشور میانجامد و حاصلی جز عقبگرد شدید در حوزه فرهنگ و بروز یأس در میان اهالی آن نخواهد داشت...... اولاً کتابخانههای کانون فقط کتابخانه نیستند، بلکه آنها را مراکز فرهنگی هنریای میدانیم که توسط مربیان کارآمد و دلسوز اداره میشوند و علاوه بر برنامههای کتابخوانی خدمات متنوع دیگری را به کودکان و نوجوانان ارائه میکنند؛ خدماتی در قالب آموزشهای ادبی هنری، برگزاری جشنوارهها و مسابقات، اردوها و همایشهای منطقهای و کشوری و بسیاری فعالیتهای دیگر که شرح و بیانشان مدتها وقت میبرد.
مدیرکل کانون پرورش فکری کودکان خراسان شمالی ضمن بیان اینکه ادغام کانون پرورش فکری با نهاد کتابخانه ها، مصداق شکستن یک بال از 2 بال پرنده است، از طرح ادغام این مجموعه با نهاد کتابخانه های عمومی کشور انتقاد کرد و گفت: با تقویت دو حوزه کانون پرورش فکری کودکان و اداره کل کتابخانه ها، کتاب و کتاب خوانی در سطح جامعه تقویت می شود....... به نظر میآید نه. تعریف کتابخانه در نگاه متخصصان کودک نه یک چاردیواری با انبوه قفسههای کتاب، که وجود مربی توانمند و انجام فعالیتهای تخصصی مرتبط با کتاب و فرهنگ و هنر است. کاری که در بیش از ۸۰۰ کتابخانهی کانون در این سالها انجام شده و میشود.
نرگس جودکی روزنامه نگار و ستون نویس روزنامه پیام ما در یادداشت خود با عنوان « تصمیم ادغام کانون از کجا می آید؟» می نویسد: ". درخواستکنندگان ادغام به کمیت نگاه میکنند و مخالفان نگران از دست رفتن کیفیت هستند. وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی گفته این تصمیم با هدف کاهش زیاندهی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان و تأمین بخشی از هزینهها از محل کاهش و صرفهجویی مطرح میشود. آیا در ارزیابی این ضرر و زیان به قیمت و ارزش دسترسی کودکان گوشه و کنار کشور به خدمات فرهنگی کانون هم توجهی شده است. به نظر میآید نه. تعریف کتابخانه در نگاه متخصصان کودک نه یک چاردیواری با انبوه قفسههای کتاب، که وجود مربی توانمند و انجام فعالیتهای تخصصی مرتبط با کتاب و فرهنگ و هنر است. کاری که در بیش از ۸۰۰ کتابخانهی کانون در این سالها انجام شده و میشود.
اما نهاد کتابخانهها آنجا که از جایگاه مؤثرش به عنوان متولی امر مهم کتاب و ترویج کتابخوانی میگوید بر کمیت دست میگذارد و تعداد ساختمان و سالن و تعداد اعضا: «با سه هزار و ۷۲۰ کتابخانه عمومی در سراسر کشور (دو هزار و ۷۳۲ باب نهادی، ۸۵۴ باب مشارکتی، ۲۷ باب مستقل، ۱۰۷ سالن مطالعاتی)، دارای بیش از ۴۵ میلیون نسخه کتاب، با بیش از ۱۰ میلیون عضو و قریب به دو میلیون عضو فعال که تقریباً نیمی از آنها را کودکان و نوجوانان تشکیل میدهند.»
منتقدان ادغام میخواهند بدانند آن کسی که ماشینحساب دست گرفته و ضرر و زیان کانون را محاسبه کرده آیا در کودکی عضو کتابخانه کانون بوده یا نه. بیشک نبوده. آیا این درخواست بر اساس پژوهش و ارزیابی عمیق از تبعات این ادغام گرفته شده. یا صدای ذینفعان مثل همیشه شنیده نشده و قرار است ناگهان با تغییرات روبرو شوند
وزارت ارشاد سه روز پس ازین خبر و با مشاهده برخورد فوری و شدید همه اهالی فرهنگ اعلام کرد: «تعطیلی کتابخانههای کانون پرورش فکری جوسازی و دروغ است» و با اینهمه زیر همین تیتر از قول روابط عمومی وزارت می نویسند: اینک مرکز روابط عمومی و اطلاعرسانی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در توضیحات ارسالی برای رسانههای خبری، عنوان کرده است که "انتشار یک گزارش کارشناسی را که هنوز فرایند بررسیهای قانونی خود را حتی در کمیته و کمیسیونهای تخصصی دولت نیز شروع نکرده، عملی نادرست میداند." ... در این خبر آمده است که "پیشنهاد فوق در حال حاضر در کمیسیون مدیریت امور عمومی و سرمایه انسانی دولت بررسی میشود" و مرکز روابط عمومی و اطلاعرسانی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی نیز در توضیحات ارسالی برای رسانهها درج کرده است که "نظر کارشناسی وزارت فرهنگ به تمامی دستگاههای ذینفع ارسال و سپس در کمیته و کمیسیون تخصصی مورد بررسی کارشناسان قرار خواهد گرفت."
و پس از آن هیچ خبر رسمی نداریم که آن پشت دارد چه اتفاقی میافتد؟
البته در ادامه تورق در نظرات اهالی ادبیات کودک و نوجوان و مدیران این حوزه و در همان روزهای نخست چشمم به تیتر « نگاهی متفاوت در حمایت از طرح واگذاری کتابخانههای کانون» از دوست گرامی جناب دکتر احمد شعبانی افتاد که اندکی وارفتم که چرا حمایت؟
دکتر شعبانی در این مصاحبه فرمودهاند: متأسفانه بعد از انقلاب اسلامی ایران، به علت برخی مداخلات در سازمانهای دولتی، کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان از آن مراتب اصلی خود، یعنی حوزه کتابخانه و کتابداری منفک شد و به صورت بنگاه انتشاراتی و شرکت دولتی درآمده و به تولید کتاب و اسباببازی مبادرت کرد. در حقیقت کانون از یک سازمان که قرار بود جنبههای فرهنگی و ترویج مطالعه و خواندن و ایجاد رغبت برای کودک و نوجوان داشته باشد، منفک شده و به محلی که کتابهایش را به جشنوارههای گاه کم نام و نشان بینالمللی بفرستد یا فیلمها و تئاترهایش را ارسال کند، تبدیل شد.
این استاد دانشگاه تأکید کرد: بعد از انقلاب کتابداران را از آن سازمان جدا کردند، بهویژه از سال ۱۳۸۸ ..... بر این تصور هستیم که پستهای کتابخانهای به کتابداران تعلق دارد، در حالی که کانون، تحت نظارت آموزش و پرورش قرار دارد و در حقیقت آموزش و پرروش است که به تأمین نیرو و کارکن برای این نهاد میپردازد.
در ابتدا اینطور دیدم که در جائیکه به جز پیشنهاد دهنده سایرین از صغیر و کبیر با این امر مخالفت کرده اند، یکی از اساتید رشته خودمان نوشته اند که با این طرح موافق هستند، البته با دلایل خاص خودشان.
اولین کسی که به نوشته دکتر شعبانی عزیز پاسخ داد، آقای حمید محسنی بودند،که در "جستاری درباره ادغام کانون در کتابخانه های عمومی " در لیزنا نوشتند که حتما خواندهاید و اگر نخوانده اید، توصیه می کنم بخوانید:" به نظرم از جمله خطاهای فاحش در برخی از نوشتههای مرتبط با مدافعان ادغام کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در نهاد کتابخانههای عمومی این است که ایجاد شغل برای کتابداران و تقویت نهاد کتابخانههای عمومی را در بحث ادغام برجسته میکنند، .... خطای دوم برخی این است که کانون را نهادی کتابدارانه میدانند. نام کانون شاهد است که کتابخانه بخشی از پرورش فکری کودکان و نوجوانان است. هدف کانون نیز پرورش مهارتهای شناختی و حتی حسی و حرکتی کودکان و نوجوانان است ......
به دنبال انتشار نوشته جناب محسنی، آقای دکتر شعبانی طی سه نوشته مختلف که هر سه در لیزنا منتشر شد، به دفاع از نظر خود پرداخت و تلاش نمودند و کانون را از جنبه ها مختلف موردبررسی و بحث قرار دادند که در همه موارد بر این نکته تاکید داشتند که مبنا و پایه کانون کتابخانه های آن هستند و باید از کتابداران در کانون استخدام شوند. و لپ کلام جناب شعبانی در همه بررسیها این است: کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان از آن مراتب اصلی خود، یعنی حوزه کتابخانه و کتابداری منفک شد و به صورت بنگاه انتشاراتی و شرکت دولتی درآمده و به تولید کتاب و اسباببازی مبادرت کرد". و در مقالة امیدی به استفاده از کتابداران در شرایط فعلی کانون نیست، باز بر همین نکته تاکید کرده اند". ...... ] تنها [ بیان داشته ام که ماهیت این سازمان از ابتدا کتابخانه ای و کتابداری بوده، لیکن به دلیل آنارشیسم حاکم(در گفتگوی مزبور می گویم بی توجهی) بر ساختارهای اداری ،ماهیت این سازمان استحاله شده است".و در ادامه.... "در تداوم چون چهار دهه است سیاستگذاران کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان مقاصد خود را با نفی زمینه های علمی و اجرایی رشته کتابداری همراه کرده امیدی بر آن نمی بینم که با استقلال کانون و یا نظارت وزارت ناظر محترم به منظور اصلاح آن، از نیروهای متخصص رشته کتابداری که صاحبان اصلی کانون بوده دعوت به عمل آید"
دکتر شعبانی در نوشته دیگری با عنوان «چگونه مي توان حس نوستالوژی يك سازمان را به نسلهای بعدی انتقال داد؟» به نقد شماره دوم مجله آنگاه ویژه کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان می پردازند" و در آنجا هم به پدیدهای منحصر به فرد به نام کانون و تاثیرات بی چون و چرای آن بر فضای فرهنگی و هنری کشور و در دسترس قرار گرفتن همه امکانات پرورش افکار و مهارتهای زندگی (فرهنگی و هنری، تفکر خلاق) ایرانیان (نه فقط کودکان و نوجوانان ایران) و تبدیل شدن کانون به الگویی برای همه کشورهای دور و نزدیک، باز به نقد این جنبه می پردازند که چرا "آنگاه" از کتابداران و کتابداری کودک کم گفته و کتابداران را کم بها کرده است و کانون را ملک طلق کتابداران تصویر کردهاند: "دركلامي موجز "آنگاه" درشماره دوم ، همت والايي را از جهت نیروی مادی به كمال آورده تا حس نوستالوژي يك سازمان را از گذشته به روند جاري كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان انتقال دهد و ذهن مخاطب را با عنوان مقالات، عكسهاي شكوهمند، و اغراقهاي بي شمار از نامهاي پيشينيان یک سازمان در حال رخوت به زمان حال انتقال دهد.
از هنر نمايش و ساخت تاثر و پوستر .... در کانون ... به چالش و گزارش و تقریظ و تکریم آمده، ليكن دريغ از بيان هدف اصلي كانون كه از كتابدار و كتابخانه و خدمات اطلاعاتي در اين نهاد سخني رود. ....
و همینطور صحبتهای نوشته هفته پیش دکتر شعبانی در سخن هفته لیزنا با عنوان: «کنجکاوی درباره اعضای دوره ی اول و دوم هیأت مدیره کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان: چگونه ماهیت اهداف و وظایف یک سازمان را می توان تغییر داد؟» نیز در جهت اثبات این نظر است که کانون به کتابداران تعلق دارد.
در مورد یادداشت ایشان در باره مجله "آنگاه" نیز زاویه نگاه جناب دکتر شعبانی برایم روشن است، و درک میکنم که در بیکاری عظیمی که گریبان فارغ التحصیلان کتابداری را گرفته استاد تلاش کردهاند از این موضوع دفاع کنند که کانون باید دست کتابداران بماند و کتابداران را استخدام کند.
نکته اول: استاد گرامی، حتی اگر همین امروز برای همه کتابخانههای کانون از کتابداران بیکار از میان فارغ التحصیلان ما استخدام کنند، باز هم مساله بکارگیری فارغ التخصیلا حل نمیشود. با سیاستگذاری غلط در گسترش آموزش عالی همه رشته های دانشگاهی با انبوهی از فارغالتحصیلان بیکار مواجه هستند. من منکر تلاش شما در این نوشته ها نیستم، مخالف استخدام کتابداران هم نیستم ولی ماهیت کانونی که ارزشهای بسیار برای این مرز و بوم خلق کرده را زیر سوال نمیبرم. به علاوه، حتی اگر همه بنیانگذاران و حمایتگران کانون پیش از انقلاب از علمای ادبیات و تاریخ و علوم انسانی بودهباشند، پیشرو بودن فرهنگی کانون که چون خورشیدی درخشان به همه استعدادهای بارور نشده امکان باروری میداد، مدیون آدمهایی مثل فیروز شیروانلو و یارانش بوده است.
و نکته مهمتر به آموزهها و تجربه های کتابداری و کتابخانههای دنیا که نگاه میکنم، میبینم نه فقط کتابخانههای کودک، بلکه کتابخانههای عمومی وحتی در کتابخانههای تخصصی، کتابخانه، مرکز و پایگاه است، ولی رساندن اطلاعات به کاربران فقط کتاب دادن و کتاب گرفتن نیست، بسته به توع کتابخانه، همه از درون آن پایگاه، با انواع فعالیتها در خدمت مشتری هستند. روح کتابخانه کودک، پرورش فکر است، و کانون از ابتدا بر درستترین نقطهها دست گذاشت و فضایی ایجاد کرد که امروزه همه تلاش می کنند خود را کانونی بنامند، کانونی بودن افتخار است، چرا که در جهت تفکر خلاق و انتقادی کودک ایرانی گام بر داشته و میدارد. این کار با تلاش کتابدار تنها عملی نخواهد بود، و باید از همه توانائیهای ذهنی کودک استفاده کرد و او را به شناخت درست پیرامونش راهنمایی کرد، با سواد بصری و تجسمی، با سواد صوتی و موسیقایی، با سواد نمایشی و سینمایی، و با سواد اطلاعاتی. کانون در سراسر ایران جایگاهی ایجاد کرد که همه اینها را در یک مجموعه گرد هم آورد، و با بهترین استادان هنری و پرورشی.
اجازه بدهید من از منبر بیام پائین و ادامه را به اولین سخن هفته لیزنا (21 شهریور) در رابطه با ادغام کانون نوشته استاد ارجمند دکتر مهری پریرخ رجوع دهم که در تیتر نوشتهشان همه چیزی را که من دوست دارم همه بدانند را در خود دارد:
«کانون ماناست» و در اولین پاراگراف می نویسند: "..... در حدود نیم قرن کانون، کانون و نقطه امن فرهنگی فرزندان این مرز و بوم بوده است. کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان با فرهنگ سازی و با انواع فعالیت های خود به اعضاء کمک کرده تا استعدادهای خود را کشف کنند و آنها را شکوفا سازند. پیوند بین خواندن و انواع فعالیت های هنری، علمی و اکتشافی، راه و رمز خود توانمندسازی است که کانون همواره به اعضاء خود آموخته است، به طوریکه فرزندان دیروز کانون یا هنرمندان و عالمان و اندیشه ورزان کنونی آموخته اند که خود را در کتاب ها و کتاب ها را در خود بجویند و رمز موفقیت آنها در این پیوند نهفته است".
و توصیه می کنم که دوباره و چندباره آن را بخوانید، و به درستی نوشتهاند که امکان این کار از لحاظ عقلی غیر ممکن است، مگر چیزهایی که غیر عقلی است را معیار قرار دهیم، که در این سالها، کم هم نبوده اند، شاخصهایی که انتهای همه آنها به اختلاسهای هزاران میلیارد تومانی ختم شده است.
و اما نکته تامل برانگیز آخر این یادداشت، استنادی است به سخن هفته دیگرمان،«لختی درنگ اندیشه» و یادداشت استاد فرهیخته دکتر فریبرز خسروی:
وقتی بحث ادغام سازمان اسناد ملی در کتابخانه ملی مطرح شد تقریبا همه کارشناسان مطرح درون برون کتابخانه ملی وسازمان اسناد با آن مخالفت کردند. تنها موافق رئیس وقت کتابخانه و شورایعالی اداری بودند. رئیس وقت معتقد بود با ادغام قدرت کتابخانه بیشتر می شود و شورایعالی هم طبق برنامه پنج ساله موظف بود که بعضی سازمانها را برای کوچک سازی دولت ادغام کنند که ظاهرا قرعه فال به نام این دو نهاد زده شده بود.
مخالفتها و موضع گیریها به جایی نرسید و "سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران" متولد شد. به عنوان فردی که از ابتدای ادغام حضور داشتهام معتقدم که قطعا کتابخانه ملی در اثر این ادغام آسیب دید . بعضی همکاران معاونت اسناد هم همین گونه میاندیشند که سازمان اسناد هم با این ادغام دچار خسران شده است.. ظاهرا گاهی قرار نیست اندیشه ورزی و استدلال ملاک تصمیم گیریها باشد .
اکنون نوبت کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان است که ظاهرا همان سیر در موردش اجرا شود.
نگرانی من این است، که سخن دکتر خسروی که دنیایی تجربه اداری و تشکیلاتی پشت این سخنش نشسته، به واقعیت بپیوندد، و کاری که از نظر عقلای قوم که در این یادداشت به پارهای از نظرات ایشان اشاره شد، به هیچوجه عقلانی و درست نیست، بدون سر و صدا و در لابیهای مجلسی که متاسفانه مجلسی برای قرض دادن نان است و مکان تصمیمسازی و تصمیم گیری بر پایه خرد نیست، تایید شود، و همانطور که دکتر خسروی نوشته اند، این ادغام نابخردانه به وقوع بپیوندد. امیدوارم که کسانی که این مشکل را ایجاد کرده اند، خودشان به خود آمده باشند، و داوطلبانه بروند و این ایده غلط را پس بگیرند و خبر کوتاهی هم به جامعه کتابداری و دست ادرکاران امر کودکی و نوجوانی بدهند.
عمرانی، سیدابراهیم .« پیگیری مساله ادغام کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان: یکی خبری به ما بدهد، هنوز نگرانیم».سخن هفته لیزنا، شماره 622، 5دی ماه ۱۴۰۱
۱. از توهین به افراد، قومیتها و نژادها خودداری کرده و از تمسخر دیگران بپرهیزید و از اتهامزنی به دیگران خودداری نمائید.
۲.از آنجا که پیامها با نام شما منتشر خواهد شد، بهتر است با ارسال نام واقعی و ایمیل خود لیزنا را در شکل دهی بهتر بحث یاری نمایید.
۳. از به کار بردن نام افراد (حقیقی یا حقوقی)، سازمانها، نهادهای عمومی و خصوصی خودداری فرمائید.
۴. از ارسال پیام های تکراری که دیگر مخاطبان آن را ارسال کرده اند خودداری نمائید.
۵. حتی الامکان از ارسال مطالب با زبانی غیر از فارسی خودداری نمائید.