داخلی
»سخن هفته
بازنشر[1]
لیزنا؛ محمد حسین دیانی ، عضو هیأت علمی علماطلاعات و دانششناسی دانشگاه فردوسی مشهد: بهنگام انتقال از اهواز به مشهد در پیوند با انتشار مجله دو تجربه زیسته را همراه آورده بودم. تجربه سردبیری مجله علوم تربیتی و روانشناسی دانشگاه اهواز و مرتبه استادی در رتبه های دانشگاهی . مجله علوم تربیتی دانشگاه اهواز قبل از انقلاب چند شماره ای منتشر شده و متوقف شده بود. با بازگشت آرامش حاصل از دور شدن نیروهای عراقی از اهواز و شروع کلاسهای درس ، اعضای هیئت علمی دانشکده علوم تربیتی به فکر راه اندازی مجدد مجله بودند. باوجود اینکه در آن زمان افراد خبره ای در گروههای روانشناسی ، علوم تربیتی و مشاوره قعال بودند، موافقت شد که سردبیری مجله بر عهده اینجانب باشد، و تصمیم گیری در باره مقالاتی که منتشر خواهد شد در جلسه ای که از هر گروه دو نفر به عنوان عضو هیئت تحریریه مشارکت داشتند گرفته شود. مقالات برای همه اعضا فرستاده می شد و در جلسه مربوطه همه اعضای نظر خود را اعلام می نمودند و حاصل این گفتگوها مشخص میکرد که مقاله منتشر شود ، اصلاح شود و یا منتشر نشود.
دراین شیوه عمل هیئت تحریریه هم مقاله اعضای و هم مقالات دیگران توسط هیئت تحریریه به گونه ای جمعی داوری می کرد. این شیوه کارآ بودزیرا همه اعضای هیئت تحریریه که عملا داور نیز بودند، از نشر مقاله نفع معنوی ومادی موثر از مورد معنوی می بردند.
محتوای این گفتگوها برای هر کسی که در جلسه حضور داشت بسیار باارزش بود. سه گروه اطلاعات در این گفتگوها به بحث گزارده میشد، نوآوری، چهارچوبهای منطقی و شبکه استدلالی بکار رفته در کل ساختار مقاله، درستی روش شناسی و کاربرد آمار مناسبت و نتیجه گیری منطبق بر آنچه که از ابتدای مقاله تا انتها ی نوشته شده بود. آنچه از این جلسات فرا گرفتم، در دو زمینه مرایاری کرد. در انجام تحقیقات و نوشتن مقالات علمی که از قابلیت چاپ در مجله های علمی /پژوهشی غیر کتابداری آن زمان برخوردار باشد و نیز رسیدن به یک نوع تفکر نظام یافته در قضاوت نوشته های دیگران. از مجموع 25 مقاله ای که برای رسیدن به درجه دانشیاری و استادی تقدیم هیئت ممیزه دانشگاه کرده بودم، تنها سه مقاله در مجله علوم تربیتی و روانشناسی دانشگاه اهواز منتشر شده بود که همان هم سرو صدای برخی را درآورد و به شوخی میگفتند، سریال مقالات دیانی راه افتاده است.
این تجربیات از سویی و استاد بودن که بی خیالی از نگرانی نشر مقاله های خود برای ارتقاء را در پی داشت. چهارچوبهای عملکرد من به عنوان سردبیر در دو مجله کتابداری و اطلاع رسانی آستانقدس و مجله علوم تربیتی و روانشناسی دانشگاه فردوسی را شکل دادند. پذیرش مسئولیت برای این دو مجله که هم زحمات و هم وقت زیادی را میطلبید و از آنها امتیاز مادی و معنوی اندکی نصیب من می شد، در موفقیت و ادامه درست مسیر نشر هر دو مجله کاملا موثر افتاد. زیرا آنچه که در پی آن بودم باز بودن مسیر نشر برای دیگران با پشتوانه قضاوت علمی دور از خواسته های شخصی بود . خیال می کنم این دو ویژگی اشتیاق ارسال مقاله برای نشر در مجله را در جامعه نویسندگان کتابداری آن زمان برانگیخت و هموازه بیش از ظرفیت مجله مقاله دریافت می شد
شماره صفر مجله در قطع برزگ با کلیاتی درباره کتابخانه مرکزی آستانقدس رضوی منتشر شد. اولین شماره مجله با قطع استاندارد مجلات علمی نشر یافت و زیبایی ظاهری جالبی داشت. بهمان دلیل که بیان شد، چون فارغ از امتیاز برای خود سردبیری را پذیرفته بودم ، مدیر مسئولی مجله به مرحوم دکتر سید علی اردلان جوان که دکتری ادبیات داشتند رسید. ایشان آدم بسیار سلیم و النفس بود و در تمام دوره سردبیری من تنها دو بار در پیوند با فصلنامه واکنش نشان دادند . پس از انتشار اولین شماره اقای غلامرضا قلندریان معاون کتابخانه، نسخه ای از آن را بدون اطلاع ریاست کتابخانه به حضور تولیت آستانقدس آقای طبسی برده بود و تائید ایشان را گرفته بود، این مورد را که به مذاق ایشان خوش نیامده بود با اشاره بمن فهماندند. آخرین بارنیز طی نامه ای تشویق کردند که خواست دانشگاه امام رضا مبنی بر انتتقال مجله به آن دانشگاه را اجابت کنم ، که نکردم .
با انتخاب هیئت تحریریه ای قوی از اعضای هئیت علمی گروه های کتابداری مشهد و اهواز و اعلام رسمی موجودبت مجله با اهداف و محدوده موضوعی شاهد مقالاتی ارسالی از همکاران در سراسر ایران بودیم . روال همیشگی من در این مجله این بود که ابتدا هر مقاله ارسالی را خودم میخواندم و با تجربیاتی که از جلسات اهواز داشتم و نیز تجربیات مقالاتی که خود در مجله های دیگر منتشر کرده بودم مقالات دارای پتانسیل نشر را مشخص می کردم. اگر مقالات از بن مایه علمی و روش شناسی مناسب برخوردار بود، یا برای اصلاحات برای نویسنده میفرستادم و یا برای داوری به یکی از اعضای هیدت تحریریه ارجاع میدادم و اگر نظر ایشان با نظر من در باره نشر یکسان بود، مقاله منتشر می شد. شیوه عمل متفاوتی که در اینجا شرح دادم از این واقعیت سر چشمه میگرفت که حداقل در آنزمان امکان نداشت از بودجه کتابخانه حق داوری پرداخت شود، لذا مقالات برای اعضای هیئت تحریریه یا کسانی ارسال می شد که آمادگی داشتن بدون دریافت حق داوری ، درباره مقاله قضاوت کنند. حتی یکبار پیشنهاد شد که اگر هیئت تحریریه مقالات را با درجه 1 تا 3 رتبه بندی کند. حق داوری اندکی پرداخت شود، کاملا مخالفت کردم و همان روش داوری بدون حق داوری در تمام مدت زمانی که سردبیری مجله را بر عهده داشتم ادامه یافت. آشکار است که آقای دکترفتاحی و نیز خانم دکترمهری پریرخ بیشترین داوریها را برعهده داشتند، اعضای گروه اهواز که درهیئت تحریریه مجله حضور داشتند نیز در این راه بسیار از دانش و وقت خود مایه گذاشتند.
رسالت اصلی برگزیده برای فصلنامه ، همان رسالت کلی مطرح در خدمات کتابخانه ها بود:
به حداکثر رساندن مواجهه جامعه با میراث مکتوب ملی و جهانی و
به حداکثررساندن دسترسی به داده ها، اطلاعات و دانش مناسب در زمان مناسب ، در قالبی مناسب ، با شیوه ای مناسب به فرد یا گروه خاص برای یادگیری، تغییر رفتار ، تصمیم گیری، فرهنگ سازی ، دانش آفزایی و کسب لذت .
وجود یک یا چند متغییر از موارد بالا و نیز منطقی که پشتیبان آن بود ، همراه با روش شناسی و آمار و نتیجه گیری مرتبط تصمیم به نشر را تقویت می کرد. فشرده مطلب اینکه اگر مقاله ای یک نکته به دایره دانسته های تاثیر گذار بر رسالت اصلی می افزود، ارزش نشر می یافت.
توجه داوران به رسالت برگزیده برای مجله، به نشر مقالات نسبتا با کیفیت انجامید و زمینه را برای تبدیل مجله به مجله علمی کاربردی و بعدها تبدیل مجله به مجله علمی/ پژوهشی شدن فراهم کرد.
با تغییر رتبه مجله به علمی / ترویجی و علمی / پژوهشی، هجوم مقالات برای نشر در مجله آغاز شد و تا جایی که میسر بود بر تعداد مقالاتی که در هر شماره منتشر میشد افزوده شد، تاکید بر ارتقاء اعضای هیئت علمی ، تاکید بر داشتن مقاله برای استخدام ها و تاکید بر داشتن مقاله برای ورود به درجات تحصیلی بالاتر، کار تصمیم گیری در باره مقالات را واقعا دشوار کرده بود ولی چون این مجله اولین مجله دارای رتبه های علمی ترویجی و علمی پژوهشی در رشته بود، باید به تقاضای معقول پاسخ داده می شد زیرا ارتقائ دانش و حرفه کتابداری با ازدیاد گروههای اموزشی با حضور افراد واجد شرایط میسر بود. بیراهه نرفته ایم اگر اعلام کنیم که اگر این مجله با این کیفیت در حرفه نشر نمی یافت ، رشته کتابداری و حرفه کتابداری مسیری بسیار متفاوت را می پیمود. یادآوری می شود که یک تشکیلات یا یک سازمان با بزرگتر شدن میتواند امکان حیات داشته باشد. اعضای هیئت تحریریه با آگاهی از این قاعده حداکثر حسن نیت خود را همراه با به حداکثر رساندن کیفیت مقالات قبل از انتشار ، بکارگرفتند. خرسندانه این گونه اندیشیدن و عمل کردن زمینه را برای پذیرش رتبه علمی در سایر مجلات کتابداری و اطلاع رسانی ایران فراهم آورد و متناسب با رشد تحصیل کردگان کتابداری مشتاق به ادامه تحصیل یا مشتاق به عضو هیئت علمی شدن ، مجلات دیگر نیز از یاری مجله کتابداری و اطلاع رسانی بهره بردند و تعدادی از اعضای هیئت تحریریه این مجله خود سردبیر مجلات کتابداری و اطلاع رسانی موجود در سایر سازمانها شدند.
تا شماره پیاپی 70 ( سال 1393) سردبیری فصلنامه را ادامه دادم. اما به چند دلیل که آنها را زنگ خطری برای تداوم کیفیت فصلنامه تلقی کردم، از این مسئولیت کنار کشیدم.
(1). سهمیه کردن مقالاتی که می تواند در هر شماره از مجله منتشر شود توسط وزارت علوم و آموزش عالی. احتمالا آن مقررات برای ممانعت از استفاده رانتی در نشر مقالات بود. حاصل این مقررات نشرنیافتن مقالات بهتر در زمان مناسبتر و انتشار مقالات کم کیفیت تر بجای مقالات با کیفیت بود. به شدت مخالف سهمیه ای شدن بودم ، زیرا فلسفه تشکیل هیئت تحریریه هر مجله را بی معنا می کرد. به ویژه که مجله کتابداری و اطلاع رسانی وابسته به وزارت علوم نبود که تابع آن تلقی شود. اگر جنگ و دعوایی برای نشر مقاله بود در وزارت علوم و وزارت بهداشت بود که هزینه ها را این دو وزارتخانه تامین میکردند و مدعی برقرار عدالت برای بهره وری از این امکان برای تمام اعضای هیئت علمی خود بودند.
(2). تصمیم واگذاری مجله به دانشگاه امام رضا. گروه کتابداری آن دانشگاه توانایی نداشت وبه یقین گروههای دیگرآن دانشگاه برآن بودند که از امتیاز این مجله برای دانشگاه و خود بهره برند. این تصمیم بدون اطلاع گرفته شده بود و مدیر مسئول ، سردبیر و هیئت تحریریه را به نامه ای سنجاق کرده به دانشگاه امام رضا پست کرده بودند. البته که این شیوه عمل بداخلاقی نسبت به کسی بود که 70 شماره از مجله را طی 17 سال برعهده داشت. دیدیم که با جدا شدن این افراد از نامه ، دانشگاه امام رضا نیز نامه را عودت داد. خرسندانه مقاومتی که بعمل آمد فصلنامه را از افتادن به چاهی که از ابتدا سیاهی آن آشکار بود نجات داد.
(3). کتابداری بی اخلاق، چند نفر را گردخود جمع کرده بود، مقالات دیگران را با تغییر نام های مندرج در آن بنام خود به این مجله و آن مجله میفرستاد. نام مجله ؛ نام نویسنده ، نام گروههای اموزشی و هر نام دیگری که متعلق به مقاله اصلی بود را بدون تغییر موارد دیگر تغییر میداد و مدعی مقاله ای جدید می شد. ناخرسندانه دو مقاله از این سرقتهای ادبی در مجله کتابداری و اطلاع رسانی هم منتشر شد. با اطلاع از این موارد بی نهایت سرخورده شدم، خیال می کردم آنهمه حسن نیت کسانی که این مجله را میگردانند، این نوع بی اخلاقی را نصیب مجله کتابداری آستان قدس که به هرحال با بودجه های مرتبط با امام هشتم هم منتشر می شد، نمی کرد . متاسفانه سرقت ادبی و تقلب در آن زمان سکه روز شده بود. خرسندانه بعدها دیدیم که برای ممانعت از رواج بیشتر سرقت ادبی، اقدامات و شیوه های تشخیصی مناسب طراحی شد.
(4). با ازدیاد گروههای کتابداری دارای دوره های کارشناسی ارشد و نیز دکتری، تعدادی زیادی مقاله حاصل پایان نامه ها که بیشتر از هر چیز به شمردن این متغیر یا ان متغیر به شیوه کتابسنجی و اطلاع سنجی و بعدها علم سنجی شکل می گرفت ، به دفتر مجله میرسید. با این نوع تمرکز بر روی سئوالی مشابه و روشی مشابه با نتایجی که حاصل آنها از قبل مشخص بود – در مقاله کتابسنجی که در مجله نشر دانش بهمن و اسفند 1361 منتشر شد، همه این پرسشها در آن پاسخ داده شده است، موافق نبودم و نمی پذیرفتم که این نوع مقالات میتواند به رشد علم کتابداری ایران کمک کند، اما فشار از سوی دوستان و غیر دوستان، دانشجویان گروههای نزدیک به من ، برای نشر بیشتر و بیشتر می شد. پاسخ منفی دادن به کسانی که زحمات زیاد آنان به دلیل کم هدایت شدگی به نوعی درماندگی دچار می شدند، قابل تحمل نبود.
(5). فشارهای اقتصادی که مجلات را به تعطیلی می کشاند – مانند مورد دو در بالا – و مانند نمونه های فله ای که هزینه های نشر را کتابخانه منطقه ای برای نشر مجلات برخی دانشگاهها پرداخت میکرد و نمیتوانست مدت زیادی ادامه یابد. مهمتر از همه فشار برای الکترونیکی کردن کل مقالات هر شماره که زمینه را برای نشر مجلات بیشتر و مقالات بیشتر فراهم می آورد. اما خیال نمی کنم از تاثیرگذاری همطراز با نشر چاپی برخوردار باشد. کدام دایره المعارف نمایانگر کل فرهنگ یک ملت است ، دایره المعارف چاچی یا الکترونیکی . آن یکی میماند و این یکی زودگذر است و محکوم به محو شدن در میان انبوه موارد مشابه.
(6). اطمینان از اینکه مجلات و فصلنامه های همتا با فصلنامه کتابداری رو به ازدیادند و لکنت موقت در یکی ، صدمه ای جبران ناپذیر وارد نمی کند، در آن زمان ، دانشیاریان و استادان کتابداری و اطلاع رسانی که از قابلیتهای کافی برای تداوم راه من یا راهی که آنها درست میدانند کم نبود و خرسندانه با اشتیاق جای خالی کسانی که شناسنامه آنها حکم آرامش آنها را صادرمی کرد، پر کردند.
یکی از معیارهایی که برای تشخیص پیشرفت دانسته ها و دانش کتابداری در ایران بکار می برم این است که آیا بر اساس تحقیقات و انتشارات کتابداری ایران می شود کتابی نوشت و یا یک کلاس دو واحدی برای هر موضوع – کتابخانه های عمومی ؛ کتابخانه های دانشگاهی ، کتابخانه های کودکان و نوجوانان ، فهرست نویسی منابع فارسی ، اصول پاسخ دهی به پرسشهای مراحعان و ... را پوشش داد. ندیده ام که به جز دو مورد - ادبیات کودکان و نوجوانان و ترویج خواندن ثریا قزل ایاغ و مواد و خدمات کتابخانه برای بزرگسالان نوسواد زهره میر حسینی - از درسهای سنتی کتابداری براساس مطالب منتشر شده در مجلات کتابداری ایران کتاب درسی مناسب نگاشته شود. تازمانی که به عنوان سردبیر مجبوربودم بسیاری از مقالات تولید شده در ایران را بخوانم، به این نتیجه نرسیده بودم که می شود چنین کرد. اگر این نوع معیار را بپذیریم ، هنوز در دوران نوزادی یا نوجوانی تولید علم هستیم. در عین حال ممکن است محتوا باشد، اما نویسندگان کتابداری به بلوغ لازم برای دستچین و تدوین کتاب بر اساس تولیدات داخلی نرسیده اند. البته که با افزایش کتابداران تحصیل کرده و استخدام آنها در سازمانهای مربوطه، جو اهمیت دادن به مطالعه و پژوهش را گرم نگه داشته ایم و مشتاقان غیر حرفه ای را نیز بیش از پیش در این راه به تکاپو وا داشته ایم و برای عملی کردن متغیرهای مندرج در رسالت اصلی کتابخانه ها پشتیبان فراهم آورده ایم.
ناخرسند انه با تغییر نام رشته به علم اطلاعات و دانش شناسی بجای کتابداری و اطلاع رسانی ریشه دار در فرهنگ ایرانی، نوعی ابهام د رشته بوجود آوردیم . دست کم ، کتابداری و اطلاع رسانی پوشش دهنده همه اقشار را به اطلاعات و دانش شناسی محدود نگر دانشگاهی و دانشگاهیان تغییر داده ایم. با این تغییر، مسیر مطالعات به جاده ای افتاد که به دلیل تاثیرپذیری زیاد از آنچه که در کشورهای دیگر میگذرد، نمیتواند به رسالت اصلی کتابخانه ها و مطالعات کتابداری ایران یاری رساند. فشرده مطلب اینکه، مسیری که قبلا طی می شد با مسیری که اکنون طی می شود، متفاوت است، اگر کشور ایران دست کم در سرعت و کیفیت اینترنت همطراز کشورهای غربی است ، شاید این تفاوت قابل دفاع بود. اما شواهد نشان می دهد که ما هنوز در مرحله کاشت عادات مطالعه در دهن ایرانیان هستیم وراه زیادی باقی مانده است تا به مرحله اندیشیدن بر اساس یافته های علمی که ممکن است در بطن علم اطلاعات و دانش شناسی حضور د ارد، برسیم.
علیرغم دیدگاه ها و نگرانی هایی که در بالا به آن اشاره شد، فصلنامه کتابداری و اطلاع رسانی بعد از شماره 71 به سردبیری استاد سعید رضایی شریف آبادی ومدیر اجرایی سیده طوبی پیراهش ، حمایتهای ریاست و کارکنان کتابخانه آستان قدس رضوی و مسئولان فرهنگی این آستان، در مسیر نشر یافته های پژوهشی که اندیشیده می شود، در راستای تقویت دانسته های مرتبط با رسالت اصلی کتابخانه ها ست با گذشت بیست و پنج سال کماکان منتشر می شود و شماره 100 آن پیش روی شماست. برای درک اهمیت تداوم انتشاریک فصلنامه برای این دوره طولانی، شماره را به متن مقاله ای که با عنوان روند انتشار و توقف مجله های فارسی ، مجله علوم اجتماعی و انسانی داتشگاه شیراز، پائیز 1367 منتشر شده است ، ارجاع می دهم.
دیانی، محمدحسین. « کیفیت و حرفهمندسویی دو نیروی ربع قرن ماندگاری». سخن هفته لیزنا، شماره 626، 3بهمن ماه 1401.
---------------------------------
[1] .سخن سردبیر، نسخه چاپی فصلنامه کتابداری و اطلاعرسانی، دوره 25، شماره 3 - شماره پیاپی 99، آذر .1401
بیان مطالب علمی و اثربخش در قالب روایت های تاریخی نوشته های شما را همیشه خواندنی و لذتبخش میکند. ممنون
پاینده باشید