داخلی
»سخن هفته
لیزنا؛ مهدی علیپور حافظی، استادیار دانشگاه علامه طباطبائی: همانگونه که میدانیم نظامهای رتبهبندی بینالمللی دانشگاهها از سال 2003 با آغاز فعالیت نظام شانگهای مطرح شد. هر چند رتبهبندی دانشگاهها از زمانهایی دور از دانشگاههای ایالات متحده امریکا آغاز شده بود. پیرو نظام مذکور، نظامهای رتبهبندی دیگر نیز در مناطق دیگر دنیا شکل گرفتند و هر ساله نتایج رتبهبندی خود را منتشر میکنند. همین موضوع سبب شده تا نظامهای آموزش عالی، دانشجویان و متقاضیان به تحصیل و صنایع (بهطور کل) در دنیا با اهداف مختلف به نتایج این رتبهبندیها توجه داشته باشند و در پی بهرهگیری از این نتایج باشند. در همین راستا نظام آموزش عالی ما نیز برای دور نماندن از این عرصه به این نظامها و نتایج آنها توجه کرده و سعی کرده به شیوههای مختلف در راستای آنها عمل کند. در همین راستا است که مرکز منطقهای علوم و فناوری شیراز از سال 2010 اقدام به راهاندازی نظام رتبهبندی مراکز آموزش عالی در سطح کشورهای اسلامی کرده و در عمل تلاش دارد تا با طراحی شاخصهایی نظام آموزش عالی ایران را رتبهبندی کند.
حال با توجه به اهمیت این موضوع در کشور و نیز با توجه به ساختار نظام آموزش عالی در ایران در این متن سعی داریم به نکاتی مهم و قابل تأمل در این زمینه با توجه به بافت نظام آموزش عالی ایران اشاره کنیم.
-مطالعه در شاخصهای ارزیابی این نظامها مشاهده میشود که عموماً این شاخصها متکی بر پژوهش و نتایج پژوهش بوه و کمتر توانستهاند وارد ارزشیابی حوزههای کیفی مانند آموزش، که نقطه ثقل فعالیتهای دانشگاهها است، شوند. لذا در عمل این نظامها در ارزیابی آموزش کمتر توانستهاند ورود پیدا کرده و به ارزیابی آن بپردازند.
-تمامی نظامهای رتبهبندی دانشگاهها و مؤسسههای آموزش عالی (بجز نظام ISC) بهصورت خصوصی در تمام دنیا اداره میشوند. از این رو، پرواضح است که سودآوری و توجه به موفقیت کسب و کار شکل گرفته، هدف اصلی آنها باشد. از این رو در کنار فعالیتهای رتبهبندی مؤسسههای آموزش عالی به فعالیتهای دیگر مانند ارزیابی سایر حوزهها و یا مشاوره به سازمانها و غیره نیز ورود پیدا کردهاند. بهعنوان مثال، برخی از این نظامها، مشاورههایی به دانشگاهها ارائه میکنند و منبع درآمد مناسبی نیز در این راستا برای خود تعریف کردهاند. همین موضوع باعث میشود که جایگاه دانشگاههایی که از مشاوره آن نظام استفاده میکنند در نظام مورد نظر بهبود یابد.
-در چند سال گذشته توجه ما (در کشور) به سمت این نظامها و رهنمودها و شاخصهای آنها گرایش زیادی یافته است و رشد و توسعه دانشگاهها و بهویژه اعضای هیأت علمی منوط به انتشار آثار مورد توجه این نظامها شده است. از جمله شواهد آن میتوان به تأثیر بسزای انتشار در نشریات با رتبههای مورد نظر این نظامها و استناد به آثار منتشر شده، امتیاز بالا در پژوهشگر و استاد برتر در سطح دانشکدهها و دانشگاهها، ترفیع، ارتقا، تبدیل وضعیت و غیره اشاره کرد. در جای جای کشور از برگزیدههای این نظامهای رتبهبندی مانند دانشمند یک درصد برتر و نظایر آنها، و نه بر اساس شأنیت علمی و دانشی آنها، تقدیر بهعمل میآید و تبلیغات گستردهای در حوزههای مختلف از این موضوع صورت میگیرد. این در حالی است که سوء نیتهایی در این نظامها مشاهده میشود که نتایج ناگواری برای کشورهای در حال توسعه، مانند ایران، دارند و بودجهها و هدفگذاریهای نظام آموزش عالی را از رسالت وجودیشان دور کرده است. نمود بارز این موضوع طرح سخنانی در مورد پایتون بهعنوان تنها راه توسعه کشورها و حل مسائل کشور در محضر رهبری از طرف دانشمند یک درصد برتر (از منظر نظامهای رتبهبندی بینالمللی خصوصی) است که واکنشهای منفی گستردهای را در سطح کشور به همراه داشت. آیا چنین فردی واقعاً میتواند بهعنوان دانشمند تلقی شده و در مورد موضوعی تخصصی که دانشی در آن زمینه ندارد اقدام به سخنرانی کرده و ارائه رهنمود کند؟ آیا شأنیت دانشمندی تنها به داشتن استناد به آثار حاصل میشود؟ یا دانشمند شدن (مانند گذشته) نیاز به قابلیتهای علمی دیگری دارد. در کل، شمارش تعداد استنادها به آثار از منظر علمی دارای ابهامهای زیادی است که مجال پرداختن به آنها در این مقال نیست.
- وابستگی شدید به شاخصهای این نظامها و منوط کردن توسعه دانشگاهها و رشد اعضای هیأت علمی به آنها، به نوعی باعث میشود تا نهادهای بزرگ و تأثیرگذاری مانند دانشگاه در کشور، در تله این نظامها گرفتار شوند و در زمین این شرکتهای خصوصی که هویت و پیشینه شناخته شدهای برای ما دارند (مانند خبرگزاری تایمز، تامپسون رویترز، اسکوپوس) بازی کنند که در هر حالتی این شرکتهای خصوصی بینالمللی و یا چندملیتی هستند که از آن منتفع میشوند. در حالیکه نتیجه حضور ما درشرکت در این نظامهای رتبهبندی خیلی مبنای پرسش و کنجکاوی ما قرار نگرفته است و حضور در رتبهبندی این نظامها و رشد در آنها تبدیل به هدف برای مؤسسههای آموزش عالی ما شده است. در صورتی که واقعیتی که در نظام آموزش عالی ما وجود دارد با اهدافی که این نظامها بهدنبال آن هستند کاملاً متفاوت است. بهعنوان مثال آیا ورود دانشجوی بینالمللی به کشور و انتخاب دانشگاههای ما توسط آن دانشجویان واقعاً بر اساس رتبه دانشگاههای ما است؟ (این موضوع یکی از اهداف اصلی نظامهای رتبهبندی دانشگاهها است.)
لذا پیشنهاد میشود، سیاستگذاران ملی، منطقهای و دانشگاهی در کشور به مباحث ذکر شده در این متن توجه داشته و در مورد نکات مهم اشاره شده در آن تأمل بیشتری داشته باشند تا مانع از هدر رفت انرژی و اقدام در راستای منویات شرکتهای خصوصی خارجی شوند. این موضوع باعث خواهد شد تا دانشگاهها و سایر مؤسسههای آموزش عالی بیشتر بر رسالت و اهداف خود متمرکز شده و روز به روز شاهد توسعه و گسترش علم و دانش در کشور عزیزمان ایران، باشیم و بتوانیم از دانش در راستای رفع مسائل و مشکلات کشور بهره بگیریم.
علپور حافظی، مهدی. « تأملی بر عملکرد نظامهای رتبهبندی دانشگاهها». سخن هفته لیزنا، شماره 647، 29 خردادماه ۱۴۰۲.
از جناب آقای دکتر علیپور بابت ارائه نکات ارزشمند و قابل تامل سپاسگزارم.
راجع به تحصل دانشجویان خارجی در ایران باید اشاره کنم که دانشجو از کشورهای پیشرفته وقتی به کشور دیگر برای تحصیل می رود که علاوه بر وضعیت علمی مناسب آن دانشگاه، امنیت روانی کافی نیز داشته باشد. بنابراین امنیت بالاتر از این شاخص ها است؛ به عبارت دیگر، دانشگاه های ما هر چقدر خود را نزدیک شاخص هایی مانند شانگهای نمایند اما در سطح دنیا وضعیت کلی جامعه را خوب نشان ندهند عملا این شاخص ها اثربخش نبوده و موجب جذب دانشجو و تباد دانش نخواهد شد.