داخلی
»سخن هفته
لیزنا؛ ایمان نریمانی، کارشناس ارشد علم اطلاعات و دانش شناسی: اولین تجربه کاری من، در یک کتابخانه کوچک در حوزه علوم اسلامی بود. در ابتدای کار و پیش از آنکه بخواهیم برای کتابخانه نرمافزار کتابخانهای تهیه کنیم، تصمیم گرفتم کتابها را وجین کنم. تعداد قفسههای کتابخانه محدود بود و امکان خرید قفسه هم فراهم نبود، از سویی دیگر هم در کتابخانه گاهی از یک نسخه از یک کتاب یا نشریه 11 جلد موجود بود، به همین جهت کتابهایی که از نظر تعداد یا موضوع اضافه بودند را جدا کردم و در گوشهای قرار دادم. شنیده بودم که کتابخانههای زیرمجموعه سازمان ما در استانهای دیگر وضعیت خوبی از نظر منابع ندارند، به همین جهت میخواستم این کتابها را زمانی که مدیران آنها برای کنگره یا همایشی به قم سفر میکنند به آنها بدهم تا برای کتابخانه خودشان ببرند و آنها استفاده کنند. شبی مدیر سازمان به قصد بازدید از کتابخانه نوپای ما به کتابخانه آمدند. بعد از بازدید از بخشهای مختلف از من پرسیدند این کتابهایی که در این گوشه گذاشتید برای چیست؟ گفتم اینها کتابهایی هستند که وجین شدهاند و ما به آنها نیاز نداریم و میخواهم آنها را به سایر کتابخانهها بدهم. ایشان گفتند که اکثر کتابهای کتابخانه وقف هستند و واقفان نیز آنها را وقف همین کتابخانه کرده اند؛ بنابراین نمیتوانید آنها را به سایر کتابخانهها منتقل کنید و بعد هم رفتند. آن شب و بعد از این اتفاق از این سوال در ذهن من ایجاد شد که چرا نمیشود کتابهای وقفی را در حالی که هیچ سودی در محل وقف ندارند و حتی گاهی ضرر نیز میرسانند، به جایی که میتوان از آنها استفاده کرد انتقال دهیم؟ مگر نه آنکه هدف واقفان استفاده از آن وسیله وقف شده است؛ پس چرا نمیتوانیم این کتابها را به جایی انتقال دهیم که از آنها بهتر استفاده شود؟ و این سوالات شروع یک پژوهش طولانی بود...
با اینکه این سوالات ذهنم را درگیر کرده بود اما خیلی هم سماجتی در حل کردن این مشکل نداشتم بااینحال میدانستم که حداقل باید در این مورد از کسی سوال کنم. پیش خود فکر کردم بهترین شخص برای این کار استادم دکتر طالعی است که علاوه بر تحصیلات در حوزه علم اطلاعات، دستی هم بر علوم دینی دارد. بعد از پایان کلاس شرح ماوقع را با ایشان درمیان گذاشتم. استاد طالعی بعد از آنکه خوب گوش کردند ابتدا توضیحاتی در مورد وقف و قوانین آن ارائه دادند که در اسلام زمانی که وسیله ای وقف جایی میشود، نمیشود آن را در جایی دیگر استفاده کرد. با این حال گفتند که مثلا در مواردی که یک وسیله دیگر هیچ نفعی در محل وقف شده ندارد با اجازه واقف یا حاکم شرع میشود آن را از آن محل خارج کرد با این حال باید دید که آیا در زمینه کتابهای وقفی چنین استفتائی از علما شده است و جواب آنها در پاسخ به این مشکل چه بوده است. ایشان همچنین اضافه کردند که این مشکل مهم و عمیقی است و میشود پژوهشی برای حل آن انجام داد.
در آن زمان من به پژوهشکردن و مقاله نوشتن فکر هم نمیکردم اما هدفم حل این مشکل بود. برای همین به مرکز پاسخگویی به پرسشهای دینی در قم رفتم و با مراجعه به یکی از مسئولین این مرکز مشکل را با آنها در میان گذاشتم. در این مرکز بانکی از پرسشهای دینی مردم به همراه پاسخ مراجع اعظام تقلید به آنها وجود داشت که در صورتی که کسی پیش از این مثل من با این مشکل مواجه شده بود میتوانستم پاسخ سوالم را در این بانک اطلاعاتی پیدا کنم. با جستجو در بانک اطلاعاتی این مرکز مشخص شد که چنین پرسشی تاکنون در زمینه کتاب از مراجع پرسیده نشده و استفتائی در این زمینه وجود ندارد.
هفته بعد که سر کلاس رفتم پاسخ مرکز پاسخگویی به سوالات دینی را به استاد طالعی گفتم. ایشان هم دست پر آمده بودند. گفتند این هفته از که در یکی از کتابخانههای بزرگ و مطرح قم بودم موضوع را با مدیر کتابخانه مطرح کردم و ایشان هم در جواب گفته بودند که اتفاقا این مشکل ما و بسیاری از کتابخانههای اسلامی است. مجموعه کتابهای بسیاری از علما پس از مرگ آنها معمولا به صورت وقف به کتابخانههای اسلامی اهدا میشوند و پس از مدتی بسیاری از این کتابخانهها با مجموعهای از کتابهای تکراری مواجه هستند که بسیاری از آنها نیز استفادهای در کتابخانه ندارند. این موضوع باعث شده است تا مثلا چندین نسخه از کتابی 110 جلدی در یک کتابخانه موجود باشد در حالی که آن کتابخانه به دو نسخه از آنها بیشتر نیاز ندارد. کتابخانهها نیز بیشتر این کتابها را در انبار کتاب خود نگهداری میکردند که این کار نیز آنها را با مشکل کمبود فضا و آفات مربوط به کتاب مواجه کرده بود و هزینههای زیادی را برای نگهداری این مجموعهها روی دست کتابخانهها گذاشته بود. همه اینها در شرایطی بود که بسیاری از کتابخانههای اسلامی در استانهای دیگر از مشکل کمبود این منابع رنج میبردند و به این منابع نیاز داشتند. با این توضیحات متوجه شدم که این مشکل تنها مشکل کتابخانه کوچک من نیست، بلکه کتابخانههای دیگری نیز هستند که با این مشکل مواجه هستند به همین دلیل برای حل آن مصممتر شدم.
برای انجام پژوهش با راهنمایی دکتر طالعی با دکتر کریمی صحبت کردم. قرار شد پژوهش را در سه جنبه پیش ببریم. در ابتدا نظرات مدیران کتابخانههای اسلامی را در مورد کتابهای وقفی جویا شویم. سپس دکتر کریمی موضوع را از جنبه حقوقی بررسی میکردند و مهمترین اقدام هم پرسش از مراجع اعظام تقلید و دریافت پاسخ از آنها در این زمینه بود. سختی ارتباط با دفتر مراجع تقلید در آن بود که اگر پرسش تنها به صورت کتبی مطرح میشد و جنبههای مختلف موضوع طرح نمیشد ممکن بود که پاسخ نیز چندان با دقت داده نشود، به همین دلیل و زیر نظر مدیر یکی از مراکز مهم اسلامی در قم پرسش را به صورت نوشتاری درآوردم و با هماهنگی ایشان با افراد تاثیرگذار دفاتر مراجع اعظام تقلید صحبت کردم و شرح ماوقع را توضیح میدادم. دفاتر برخی از مراجع زمانی که متوجه میشدند پای یک پژوهش در میان است تمایلی به ارائه پاسخ کتبی نداشتند، هرچند که تعدادی از آنها نیز در نهایت راضی به ارائه پاسخ کتبی شدند. از سویی دیگر برخی از مدیران کتابخانههای اسلامی نیز همکاری لازم را نمیکردند. یکی از آنها به وضوح گفت که شما که یک دانشجو هستید صلاحیت لازم را برای پیگیری چنین موضوعی ندارید! هرچند که در نهایت همکاریهای لازم را از سوی همه مدیران کتابخانهها دریافت کردیم. در نهایت پس از ماه ها تلاش نتیجه آن شد که از نظر حقوقی و از نظر بسیاری از مراجع اعظام تقلید در شرایط ذکر شده میتوان کتابهای وقفی را از کتابخانههایی که در آنها استفادهای ندارد و حتی ضرر نیز میرساند خارج کرد و به سایر کتابخانهها منتقل کرد.
اما این پایان ماجرا نبود. حالا مشکل من حل شده بود؛ اما نمیدانستم سایر کتابخانهها از این پژوهش خبر دارند؟ و اقدامی در جهت اهدای کتابهای وقفی خود به کتابخانههایی که این منابع را نیاز دارند انجام دادهاند؟ سعیکردم نتایج پژوهشم را در شبکه اجتماعی اطلاع رسانی کنم و به صورت خصوصی نیز برای برخی از مدیران کتابخانهها ارسال کردم. مدتی بعد به مرکز پژوهش حوزه های علمیه رفتم و خواستم تا با مدیر پژوهش این سازمان صحبت کنم و موضوع را با آنها در میان بگذارم. هدفم این بود که طرحی ارائه کنم که در آن سامانه ای طراحی شود تا کتابخانهها کتابهای وقفی را در آن سامانه با هم تبادل کنند. با این حال فرصت مصاحبه حضوری داده نشد. بنابراین متن مقاله را همراه با توضیحات لازم به منشی ارائه کردم تا در صورت لزوم با من تماس بگیرند که توضیحات بیشتر را حضورا ارائه کنم. البته بعد از گذشت ماهها هنوز تماسی با من گرفته نشده است!
بعدها در دوران کارشناسی ارشد دریافتم که بهترین نوع پژوهش، پژوهشی است که برخواسته از یک پرسش و یک مشکل باشد و حل آن بتواند یک مشکل را حل کند و خوشحال بودم که اولین پژوهش من حداقل مشکل خودم را حل کرده بود. هرچند که در نهایت این حسرت هنوز برایم وجود دارد که نتیجه تلاش هایم نتیجه دلخواه را نداشت. این یادداشت را نیز به این جهت نوشتم که شاید به آگاهی بیشتر مدیران و تصمیمگیران از نتایج این پژوهش منجر شود. به امید روزی که پژوهشها تنها برای حل مشکل انجام شوند و نتایج آنها نیز توسط حرفهمندان به کار گرفته شود.
نریمانی، ایمان. « سوالی که پژوهش شد؛ پژوهشی که مشکل را حل نکرد!». سخن هفته لیزنا، شماره 487، 22 اردیبهشت 1399
-------
*کریمی, رضا, نریمانی, ایمان. (1397). تحلیل جایگاه وقف در وجین منابع مکتوب از دیدگاه مراجع عظام تقلید، مدیران کتابخانهها و حقوق موضوعۀ ایران. فصلنامه کتابداری و اطلاع رسانی, 21(شماره 2(پیاپی 82)), 26-44.
شاید بتوان مشکل کتابهای وقفی را با " وقف مجدد"، حل کرد. یعنی " وقف در وقف".
عزيزم چرا انقدر زياد نوشتي؟
من كه نمي تونم اين همه مطلب رو بخونم.
مي شه خلاصه اش رو توي چند خط بگي بدنم چي مي خواي بگي؟
ممنون از آقای نریمانی
البته نتایج این پژوهش در قالب مقاله ای در مجله کتابداری و اطلاع رسانی مشهد نیز چاپ شده و قابل دسترسی است