داخلی
»سخن هفته
همراه با ملاقات نجف دریابندری با برتراند راسل
لیزنا؛ سید ابراهیم عمرانی، سردبیر: زمانی که خبر در گذشت نجف دریابندری را شنیدم، با تاسف فراوان جهت عرض تسلیت تلفنی (که در ایام شیوع بیماری حضوری امکان نداشت) به استاد گرانقدرم دکتر نورالله مرادی عزیز زنگ زدم که روزگار زیادی شاید بیش از 50 سال با او دوستی و همکاری داشتند و از انتشارات فرانکلین تا زمان درگذشت نجف از دوستان نزدیک وی به شمار میرفتند. در بین صحبت بود که از ذهنم گذشت که از ایشان بخواهم که برای لیزنا چند کلمهای درباره ایشان بنویسند و چند خاطره از او برای ما نقل کنند که قرار شد درباره اش فکر کنند و ما در انتظار. بعد از یک هفته یادداشتی به من دادند که "من خیلی فکر کردم ولی پیشنهادم این است که ملاقات نجف دریابندری با فیلسوف شهیر انگلیسی برتراند راسل را بگذارید که همه این نوشته نجف را بخوانند" و برایم پیوندی گذاشته بودند که باز کردم و خواندم و یک بار دیگر از نثر نجف دریابندری لذت بردم و از این دقت هنرمندانهاش در شرح جزئیات به شعف آمدم و به نظرم رسید که یاد او را که به درستی یکی از ستونهای فرهنگی سرزمینمان بود را با همین نوشته بزرگ بداریم. شرح این ملاقات پس از بازگشت دریابندری از انگلستان در 17 دی ماه سال 1343 در روزنامه کیهان منتشر شده و در شبکه، که جستجو کنید چندین و چند وبگاه و وبلاگ آن را گذاشتهاند که ما هم در اینجا همان را نقل خواهیم کرد و یادش را بزرگ میداریم، و پیش از آن نیز از یادداشتهای بزرگان درباره نجف چند نکته و نقل قول میآورم که اغلب از ویکی ادبیات است و از جشن نامه نجف دریابندری است که مجله بخارا آن را در سال 1393 منتشر کرده و از کتاب گفتگو با نجف دریابندری (مصاحبه مهدی مظفری ساوجی که انتشارات مروارید منتشر کرده و چاپ چهارم آن متعلق به سال 1398 است) آوردهام که خواندن جشن نامه و این مصاحبه و نیز مصاحبه ناصر حریری با ایشان را که در سال 1376 منتشر شده، به همه فرهنگ دوستان این سرزمین توصیه می کنم. من جشن نامه نجف دریابندری را در دست داشتم که همان سال1393 خوانده بودم و نیز کتاب گفتگویش را که یکی از مصاحبه های دلپذیر و شیرینی بود که از خواندنش لذت برده بودم ولی با توجه به این نکته که بسیاری نکات مهم از همین دو منبع در ویکی ادبیات آمده بود و نیاز به تایپ مجدد نبود، (شاید از سر تنبلی که تایپ مجدد نکنم) بیشتر استناداتم به نقل از مقاله "نجف دریا بندری" است که دو سه پاراگراف را می آورم و بقیه اش را توصیه می کنم در همانجا بخوانید. ولی واقعیت این است که از سر تنبلی نبود، جشن نامه را ورق زده بودم و نکاتی را علامت گذاشته بودم ولی در جستجوهای بعدی که به مقاله ویکی ادبیات برخوردم، دیدم دوستانی که مقاله را در ویکی ادبیات نوشته اند، بهترین نقل قولها را انتخاب کردهاند و صادقانه بگویم، نکات بهتری را انتخاب کرده اند.
اول از همه عنوان سخن هفته این شماره را برایتان نقل کنم که از استاد برجسته محمد علی موحد گرفتم. موحد در جشن نامه نجف دریابندری بخارا می نویسد: اول اینکه نجف آدمی است خودآموز به معنی خود آموخته، خود استاد خود بوده، خود کشته و خود دروده؛ و به تعبیر نظامی «کباب از ران خود خورده». از آنها نیست که متاعشان در تفاخر به حضور چند صباحی در سر کلاس فلان و بهمان و احیانا گذراندن رسالهای با یکی از آنان خلاصه شود.» به همین دلیل است که در نوشتهها و سخنان نجف، بر خلاف فرآوردههای نظام رسمی آموزشی، نشانی از خودنمایی و اظهار معلومات دیده نمیشود و مخاطب احساس میکند که یک دوست با او صحبت میکند.[1]
"نجف طی حدود شش دهه حضور فعال در عرصه فرهنگ و ادب ایران، جریانهای مهمی را در کشور پایهگذاری کرد و یا سهم عمدهای در شکلگیری آنها داشت؛ او با ترجمه آثار مهمی از ادبیات غرب، دریچهای را گشود که بر تاریخ ادبیات داستانی معاصر تاثیر عمده نهاد"[2]. و "با ترجمه آثار فلسفی از سنت غربی -در زمانی که هنوز زبان فارسی اصطلاحات لازم را برای بیان فلسفه جدید نداشت- با روایتی روشن و درخور فهم راسل از فلسفه غرب، به روشنی و رسایی زبان فارسی در بیان مفاهیم فلسفی کمک کرد. البته او در فلسفه تنها مترجم نبود؛ از نجف تالیفاتی هم در این زمینه در دست است که از آن جمله میتوان به «درد بیخویشتنی» اشاره کرد که شاید اگر به زبان انگلیسی نوشته میشد میتوانست شهرت فراوانی در محافل فلسفی کسب کند."[3]
نجف دریابندری طی دوران فعالیتش در موسسه فرانکلین، نقش بزرگی در راهاندازی جریانی از ترجمه، تالیف و تولید آثار مهم داشت که به فراخور اوضاع اجتماعی ضرورت مییافتند. این امر در نوع خود بیسابقه و حرکتی نوین در عرصه چاپ و نشر بود و اگر دستاورد آن را از دریچه امروز بنگریم، درمییابیم که موفقیت کم نظیر همایون صنعتی زاده در فرانکلین بدون وجود نجف دریابندری و بینش وسیع او نسبت به اوضاع و احوال ایران ناممکن بود. افزون بر این، بسیاری از مبانی و اصول تولید کتاب و مخاطبشناسی و نیازسنجی بر سیاستهای فرهنگی و مثبت افرادی مانند دریابندری استوار است.[4]
پیشگامی نجف در عرصه ادبیات و کتاب در همینجا پایان نمییابد. همزمان با پختگی و صلابت زبان و بیان نجف در ترجمه آثاری چون «معنی هنر» و «افسانه دولت»، چاشنی طنز در معنای حقیقی نیز به آن افزوده شد؛ او در «چنین کنند بزرگان»، الگویی پرمایه از ترجمه و کاربرد زبان طنز ارائه میدهد. وی در ادامه روند پیشگامانه خود، با تالیف «کتاب مستطاب آشپزی» باز هم مخاطبان خود را شگفتزده کرد و نظرشان را به بخشهای دیگری از فرهنگ و جامعه معطوف ساخت.[5]
دریابندری در نقد ادبی هم جایگاه مهمی دارد که گواه آن را میتوان در مجموعه مقالاتی که از او به چاپ رسیده دید. داستاننویسان، نقاشان، شاعران و نمایشنامهنویسان زیادی بودند که نقد و معرفی باریکبینانه نجف هنرشان را آشکار کرد که از جمله آنها میتوان به علی محمد افغانی و رمان خواندنیاش"شوهر آهو خانم" اشاره کرد.[6]
نجف با عالم نقاشی و هنرهای تجسمی هم عمیقا آشنا بود و مقدار زیادی از مقالات و مقولات ذهنیاش راجع به نقاشی و نقاشان معاصر ایران و جهان. او نقاش چیرهدستی هم بود اما از سر فروتنی، وقتی در مصاحبههایش درباره نقاشی، عکاسی و معماری که او به صورت نسبتا حرفهای به آن مشغول بود میپرسیدند، در پاسخ میگفت فقط به این کارها سرگرم بود. این بخش مهم از فعالیتهای هنری نجف در زیر سایه سنگین ترجمهها و تالیفاتش از نظرها پنهان مانده است.[7]
نجف دریابندری در مجمع عمومی سال 1355 انجمن کتابداران ایران که به مناسبت دهمین سالگرد تاسیس انجمن برگزار میشد سخنرانی داشت. انجمن فکر می کنم به ریاست خانم لیلی امیر ارجمند، رئیس وقت کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، سنگ تمام گذاشته و جمعی از نویسندگان بزرگ آن روزگار از جمله نجف دریابندری، سیمین دانشور، غلامحسین ساعدی و نادر ابراهیمی را دعوت و مراسم را در باشگاه دانشگاه تهران برگزار کردند که ملاقات با هریک از اینها و به ویژه با دکتر ساعدی و نشستن پای صحبت ایشان در جمعی کوچک در گوشه ای از سالن، برای من افتخاری باور نکردنی بود، من که در آن روزها مست عزاداران بیلش بودم که فیلم گاو از آن سر برآورده بود او را در صندلی روبروی خودمی دیدم که به آرامی برایمان صحبت میکند. و گفتگو با نادر ابراهیمی در مورد آثار نمایشیاش آتش بدون دود و "هامی و کامی" که بسیار جذاب بود و البته برای ما دانشجویان خوابگاهی نهار آن روز هم از یاد نرفتنی بود. و پذیرایی بعد از نهارش که دیگر از باورمان خارج بود که برای اولین بار بود که در زمستان خیار می دیدم و با موز پذیرایی میشدیم. بعد از نهار هم که از باشگاه به زیر زمین کتابخانه مرکزی و جنب تالار فروغی (علامه امینی فعلی) رفتیم، با نخست وزیر امیر عباس هویدا که با استاد احسان نراقی همراه بودند روبرو شدیم که در لحظهای که به ما رسیدند و 5 دقیقهای گفتگو بین همکلاسیهای ما و ایشان اتفاق افتاد، من همه اش به یاد روزنامه توفیق میافتادم و آن همه کاریکاتور که از ایشان منتشر شده بود و البته سخنان همکلاسیها و پاسخ آقای هویدا را هم در مورد کپی رایت به خوبی به خاطر سپردهام و به یاد دارم که علاوه بر آنچه که از میوه های نوبرانه اشرافی خورده بودم در همان دقایق، هنوز یک موز و یک خیار هم در جیب اور کتی که تنم بود داشتم.
اما بهترین بخش آن برنامه که همه را مسحور خود کرد، سخنرانی پر طنز و زیبای نجف دریابندری در باره ترجمه بود که هرگز آن را از یاد نبرده و نمیبرم و وقتی داشت از اشتباهات ترجمه مترجمان نوخواسته و تازه کار مثال میآورد حاضران در نشست انجمن از خنده به خود میپیچیدند، و برای من که "چنین کنند بزرگانش" را خوانده بودم، افتخار بزرگی بود که پای صحبت ایشان نشسته بودم و به عینه میدیدم که چنین کنند بزرگان نوشته ویل کاپی، بدون این کلام و این نثر و این طنز، و احتمالا با ترجمه همان مترجمان تازه کار ، این چنین کنند بزرگان که مهر نجف دریابندری بر خود داشت نمیشد. توصیه میکنم حتما و حتما چنین کنند بزرگان را بخوانید تا با زبان طنز این مرد بزرگ و جریان ساز فرهنگ ایران آشنا شوید.
یکی از نکتههایی که دکتر مرادی بزرگوار در صحبت تلفنیشان یادآوری کردند این بود که نجف همواره میگفت، من نثر خود را مدیون بوستان سعدی هستم، حال آنکه بوستان شعر است. من در جستجوی این معنا در منابع چرخی زدم که باز در همان مقاله ویکی ادبیات از سعدی نکتهای از او از مصاحبه اش با ناصر حریری نقل کردهاند که درباره گلستان سعدی است و نه بوستان که برایتان نقل میکنم: انضباطی که در مقدمۀ گلستان سعدی رعایت شده-در همان قطعۀ معروف «منت خدای را عز و جل»-شاید در تمام ادبیات دنیا بینظیر باشد. در واقع ساختمان این قطعه از لحاظ زیر و بم و فرود و فراز خیلی شبیه به ساختمان یک سمفونی است. ولی نکته این است که بنای نثر گلستان بر صنعت است، نه بر ضبط زبان طبیعی.[8]
در این یادداشت وارد زندگینامه استاد نجف دریابندری نمیشوم که این روزها هرجا در شبکه جستجو کنید، به شما اطلاعات کلی زندگی او را میدهند لیکن توصیه می کنم کتاب 320 صفحهای مصاحبهاش را که در بالا به آن اشاره کردم (مهدی مظفری ساوجی) بخوانید تا بدانید که مردان بزرگ به سادگی بزرگ نشدهاند، به ویژه خود آموختههایی مانند دریابندری که به واقع در خانوادهای فرهنگی به دنیا نیامده بود و تربیت ویژهای در حوزه فرهنگ و ادب دریافت نکرده بود و آنچه داشت، حاصل تلاشی خود خواسته بود. در پایان به نقل گفته ای از خودش درباره یادگرفتن زبان انگلیسی بسنده میکنم و شما را دعوت میکنم به خواندن آثار ماندنی و کم نظیر او که ستونی از ستونهای خیمه معرفت و فرهنگ ایران زمین بود.
"داستان علاقه پیدا کردن من به انگلیسی هم جالب است. یادم میآید سال سوم دبیرستان در امتحان انگلیسی تجدید شدم، معلممان یک خانم ارمنی بود.خانم خیلی خوبی هم بود. این تجدیدی باعث شد که من شروع کنم به خواندن انگلیسی و این خواندن همینطور ادامه پیدا کرد و در نتیجه به زبان انگلیسی علاقهمند شدم. حدود یک سال باعلاقه و پشتکار زیاد انگلیسی خواندم. وقتی به شرکت نفت رفتم انگلیسی هم میدانستم و همین باعث شد که بعدا مرا از اداره کارگزینی شرکت نفت به اداره شیپینگ یا کشتیرانی بفرستند. رئیس اداره شیپینگ یک مرد انگلیسی بود. چند کلمهای با من صحبت کرد و کمی تعجب کرد. چون انگلیسی را خوب صحبت میکردم. واقعیتش این است که بخش مهمی از انگلیسی را در سینما یاد گرفتم. آن موقع آبادان بهترین سینمای ایران و شاید سینمای دنیا را داشت. سینما تاج بود که هفتهای سه فیلم انگلیسی و آمریکایی نشان می داد. .... ".
ملاقات نجف دریابندری با برتراند راسل
عمرانی، سید ابراهیم. «همراه با ملاقات نجف دریابندری با برتراند راسل». سخن هفته لیزنا، شماره 489، 5 خرداد 1399
[1] . موحد محمد علی. بخارا: جشن نامه نجف دریابندری. ش 100. خرداد تیر 1393. ص.295-297.
[2] . ابراهیمی، معصومه. چرا کتاب مستطاب آشپزی؟ بخارا: جشن نامه نجف دریابندری. ش 100. خرداد تیر 1393. ص. 378-387.
[3] . پارسی نژاد، امیر، در فضائل استاد نجف. همان. ص. 314-318
[4] .ابراهیمی، معصومه همان.
[5] . همان
[6] . . پارسی نژاد، امیر، همان
[7] . حق دوست ، نهال. چرا باید نجف نام تو باشد. سیاه مشق، ش.11 فروردین اردیبهشت 1397. ص.100-106.
[8]. حریری ناصر. یک گفتگو : ناصر حریری با نجف دریابندری. تهران، نشر کارنامه، 1376.
۱. از توهین به افراد، قومیتها و نژادها خودداری کرده و از تمسخر دیگران بپرهیزید و از اتهامزنی به دیگران خودداری نمائید.
۲.از آنجا که پیامها با نام شما منتشر خواهد شد، بهتر است با ارسال نام واقعی و ایمیل خود لیزنا را در شکل دهی بهتر بحث یاری نمایید.
۳. از به کار بردن نام افراد (حقیقی یا حقوقی)، سازمانها، نهادهای عمومی و خصوصی خودداری فرمائید.
۴. از ارسال پیام های تکراری که دیگر مخاطبان آن را ارسال کرده اند خودداری نمائید.
۵. حتی الامکان از ارسال مطالب با زبانی غیر از فارسی خودداری نمائید.