داخلی
»سخن هفته
لیزنا؛ سید ابراهیم عمرانی، سردبیر: دو هفته پیش کتابی به دستم رسید با عنوان روشنایی از شرق[1] که مایلم در اینجا درباره آن صحبت کنم. این صحبت دو دلیل دارد.
اول اینکه که این سالها گرایش به خواندن در حوزه تاریخ اندیشه در ایران و شرق زیاد داشتهام و از آثار استاد مهرداد بهار، دکتر داریوش شایگان، دکتر علینقی منزوی بزرگ، فرزند برومند شیخ آقا بزرگ تهرانی و سید جواد طباطبایی و آثاری به قلم غیر ایرانیان که از دانشها، دینها، و اسطوره های ایرانیان از دیرباز تا اسلام و پس از آن تحلیلهایی داشتهاند مطالبی در حد وسع خواندم. خواندنی بسیار است و چقدر زیباست که وقت بگذارید و با این آثار و با گذشتهای که بیشک چراغ راه آینده است آشنا شوید. دانشهای ملل مشرق و به ویژه ایرانیان که پس از اسلام، در بسیاری مواقع (به نظرم غرض ورزانه)، با عنوان دانش عرب به جهان شناسانده شده، در قالبهای اسطورهای حماسی، افسانهای، گرفته تا دانشهای نجومی و ریاضیات و فیزیک، و پزشکی و مهندسی، و در حوزه های علوم نظری و فلسفه و کلام و البته هنرهای زیبا، خواندنی است و ای کاش فرصت باقی باشد، به خواندن اینهمه زیبایی همت کنیم.
دلیل دوم نام مترجمی بود که بر کتاب میدرخشید، استاد محمود حقیقی. بسیاری از شما با اینکه کتابدار هستید با ایشان و کارهایشان آشنا نیستید. ایشان سی سال در گروه آموزش کتابداری و اطلاع رسانی دانشگاه تهران استاد دروس سازماندهی بودند و از سال 1354 تا زمانی که از دانشگاه کناره گرفتند تربیت نزدیک سی دوره (سال) همه دانشجویان کارشناسی و کارشناسی ارشد دانشگاه تهران در حوزه سازماندهی بر عهده ایشان بوده است. جناب آقای حقیقی به گواهی جمله شاگردانشان، استادی دقیق، و با خضوع فراوان و ماخوذ به حیا. بسیار پر تحمل و با سعة صدر بوده، و همیشه آرام و با لبخندی بر لب، درسهای سازماندهی را کلمه به کلمه به ما آموزش میدادند. درسی که همه ما خاطرات متنوعی از آن داریم. درسی که خیلیها با آن ارتباط نمیگرفتند و در این روزها هم که به ایزو نویسی کاهش یافته و دست کم در سه چهار سال گذشته، تجربه مستقیم من میگوید، از اینهمه فارغ التحصیل که به کتابخانهها وارد میشوند، یک نفر برای نمونه نمیتواند یک کتاب را کامل خودش فهرستنویسی کند یا دست کم من برخورد نکردم. و در این درس از نیمه ترم معمولا آرایش جنگی شکل میگیرد (و البته شکل میگرفت)، که در روز امتحان من کنار دست تو مینشینم و یا کنار دست فلانی، ما که اصلا نمیفهمیم این ملویل دیویی مرد است یا زن؟ و برخی نیز می گویند که این ملویل همان ملول است و به همین دلیل همه از شنیدن نام این درس و این اسم ملول خاطر وجودمان را لبریز میکند. در چنین درسی، استاد نیاز به انرژی زیاد و حوصلهای مضاعف دارد که بتواند همه کلاس را با خود بکشاند، و خوشبختانه ما استادی داشتیم که دستمان را گرفت و پا به پا برد و همواره سپاسگزار وقت گذاریها، مهربانیها، و سلوکش هستم و هیچگاه کلاسهایش را فراموش نکرده و نمیکنم. و فکر میکنم با تلاش آقای حقیقی دست کم در هر دوره چند نفر فهرستنویس جدی به جمع فهرستنویسان اضافه میشدند، چیزی که عرض کردم الآن و با رفتن یکی دو استاد بزرگ دیگر از کلاسهای درس، مانند دکتر فتاحی، دیگر نمیبینیم.
خوب اینکه نام مترجم محمود حقیقی است و فهرستنویس است، چه ارتباطی با تاریخ علم و روشنایی از شرق دارد؟ استاد، از همان زمان که استادان بزرگمان، دکتر مهدی محقق، دکتر احمد طاهری عراقی، دکتر عباس حری، عبدالحسین آذرنگ و بسیاری استادان کم نظیر ما در بنیاد دائرهالمعارف اسلامی مشغول بودند، به این جمع پیوستند و تا همین امرز در بخش ویرایش استنادی این دائرهالمعارف با جمعی از بهترین دانشجویان رشته ما که خودشان انتخاب کردند و خودشان آموزش دادند، مشغول همکاری هستند. حال با کنار هم قرار گرفتن این فعالیت طولانی دانش دائرهالمعارف نویسی که از بُعدی تاریخ علم محسوب است، و دقت بالای ایشان، ترجمهای آفریده شده که بیشک جای تقدیر دارد. ترجمه ای روان و دقیق ، با واژه گذاریهای به جا با اجتناب از واژههای فرنگی در جایی که معادل مناسب در فارسی وجود دارد و اجتناب از به کار بردن واژههای فرهنگستانی که قبول عام نداشتهاند، آن هم در متنی در حوزه تاریخ علم با دایره واژگان بسیار گسترده. این گستردگی واژگان به ویژه اصطلاحات علوم قدیم در زیرنویسهای بسیار کتاب همراه با توضیحات دقیق و بجا، کمک بسیار خوبی به خواندن کتاب میکند. باز نویسی اسامی دانشمندان و فلاسفه قدیم ایران، یونان، اسکندریه، اندلس، و پس از آن اروپای قرون وسطا و سرانجام مشاهیر عثمانی با دقتی کم نظیر انجام شده که کسانی که با این حوزه ها سر و کار دارند می توانند خود درباره ظرایف ترجمه این کتاب قضاوت کنند. از نگاه من این کار فقط کسی برمی آید که به دائرهالمعارفهای حوزه ایران و اسلام تسلط داشته باشد که این بهترین انتخابها و معادل سازیها را انجام دهد، که استاد من به خوبی از عهده این مساله برآمده است.
از خضوع ایشان گفتم و پاراگراف اول پیشگفتار مترجم شاهد مثال من شد. استاد در علت ترجمه این کتاب نوشته اند: "متن انگلیسی روشنایی از شرق نوشته جان فریلی در 2011 منتشر شد. انتظار آن بود که این تالیف محققانه در سیر تاریخی و اجتماعی تحولات علمی، اثر یک نویسنده منصف غربی، که کوشیده است به جریانهای وام گیری علمی و فرهنگی روشنی و وضوح بخشد، و در داوریهایش واقعیتها را نادیده نگیرد، هر چه زودتر به همت یکی از مترجمان پیشکسوت تاریخ علم به فارسی درآید و در اختیار خوانندگان ایرانی قرار گیرد. پس از گذشت هفت سال از انتشار متن اصلی که از ترجمه آن خبری نشد، نگارندة این سطور دریغش آمد که علاقه مندان تحولات علمی بیش از این از مطالعه این اثر سودمند بی بهره بمانند، ...." . اجازه بدهید من کمترین بگویم، با این ترجمه مژده آمد که مترجم دیگری در این حوزه ظهور کرده که ظرایف ترجمه این آثار را به خوبی می داند، خواهش می کنیم از این پس در انتظار پیشکسوتها ننشینند که خود سالها است پیشکسوت این حوزهاند.
مترجم ویژگی منحصر به فرد این کتاب را در این میداند که "جان فریلی حرکت پیوسته انتقال علم و تحولات آن را در زمان و مکان از آغاز تاکنون در قالب سیاحتنامهای علمی و پر ماجرا، و در عین حال مستند، نه تنها به منزلة دستینهای مختصر در خور پژوهشگران، بلکه به مثابه تاریخی جامع برای پژوهندگان این حوزه و علاقمندان به شگفتیهای تحولات علمی به تصویر می کشد".
نویسنده امریکایی کتاب، در فصلهای نخستین به اولین خواستگاههای علم در مصر، بابل، آشور، یونان، ایران، و هند و پس از آن مراکز علمی جهان اسلام در بین النهرین (عراق)، ایران، مصر، شام، آسیای مرکزی، مغرب و اندلس میپردازد. و از این رهگذر تاثیر گذاری علوم اسلامی را بر رنسانس اروپا مورد ارزیابی قرار می دهد. و از این راه چگونگی انتقال دانش شرق به غرب و نقش آن در شکل گیری علمی اروپای در شرف رنسانس را با ذکر شواهد دقیق شرح میدهد و غفلتهای ناروای دانشمندان اروپایی را در کتمان این حقایق و در ادای دین خود به شرق مسلمان نکوهش می کند. وی در صفحه 343 کتاب از نیوتن یاد می کند که در نامهاش به رابرت هوک دبیر انجمن سلطنتی بریتانیا Royal Society در 1672م. = 1051 خورشیدی و "با اشاره به دکارت در زمینه نورشناسی مینویسد: آنچه دکارت انجام داد گام بزرگی بود. تو هم به چند پیشرفت نائل گشتهای به ویژه در بررسی فلسفی رنگهایی که ورقهای نازک تشکیل میدهند. اگر من توانستهام بیشتر از دکارت افقهای دور را ببینم، برای این است که روی شانههای غولها ایستاده ام." جان فریلی می نویسد" اگر او با ایستادن بر شانه غولها، دورتر از پیشینان را می بیند، در حقیقت اسلاف اروپایی و یونانی باستانش را می ستاید، هیچ اشاره ای به دانشمندان اسلامی که اروپا در اصل از آنها علم آموخت، نمیکند." ... و " اما نیوتن از هیچیک از دانشمندان اسلامی یاد نمیکند، هر چند یقینا آکاه بوده که بسیاری از علوم یونانی از طریق جهان اسلام به اروپا انتقال یافته است....." (ص. 349 کتاب).
مولف در مقدمه خود مینویسد: "روزگاری که اروپا در پی افول تمدن یونانی- رومی، در تاریکی قرون وسطی فرو رفته بود، منجمان عرب (اسلامی) در رصدخانههای سمرقند، بغداد، دمشق، مراکش و قرطبه، آسمانها را رصد می کردند، و پزشکان، فیلسوفان، فیزیکدانان، ریاضیدانان، جغرافی نویسان وکیمیاگران اسلامی به تحقیقات خود اشتغال داشتند، و از دانشهایی که عمدتا از یونان باستان، و بعضا از بین النهرین قدیم، ایران عهد ساسانی، هند و چین به دست آورده بودند پاسداری می کردند و آنها را بسط میدادند". ... " بسیاری از نویسندگان معاصر تاریخ علم، اکنون بر تاثیر مهمی که دانشمندان و فیلسوفان اسلامی در رنسانس اروپا و در پی آن در انقلاب صنعتی داشتند، صحه میگذارند. اما بیشتر نوشتههای آنها، آثاری محققانه است که فقط به زمینههای خاصی از موضوع، به ویژه به نجوم و ریاضی می پردازد و هیچیک تاریخ جامعی از علوم اسلامی برای عموم خوانندگان ننوشته اند".
فریلی همانطور که مترجم محترم در مقدمه خود نوشته اند، تلاش بسیاری در نگاهداشت جانب انصاف داشته و کوشش فراوان کرده است که پیوستگی تاریخ علم را به خوبی نشان دهد و روشن کند که دانش به ناگاه در اروپای قرون وسطی از زیر خاکهای جزایر یونانی بیرون نیامد و یونان آن زمان نیز در محاق کامل بود و وضعی بهتر از اروپای قرون وسطی نداشت که بتواند میراث کهن خود را که آن نیز بی تاثیر از سومر و بابل و ایران باستان نبوده، را از زیر خاکهای کهنه بیرون بکشد، و بدیهی است که حوزه های تمدنی و دانشی در این خواب هزار ساله یونان و روم، در مناطق دیگری به رشد خود ادامه دادهاند تا اینکه به واسطه مسلمانان به دست اروپائیان دوره رنسانس میرسد.
قبل از ادامه مطلب مایلم عرض کنم، من ایران را دست دارم ولی با ناسیونالیسم به معنی مصطلح سیاسی آن بسیار فاصله دارم، و اگر بر ایران تاکید میکنم و به تداوم اندیشه ایرانی میپردازم (تداوم این اندیشه و تفکر ایران پیش از هخامنشی با زرتشت پیامبر، و تاثیرات آن بر یونان افلاطونی؛ و دانش و اندیشه و هنر ایران ساسانی در اندیشمندانی چون فارابی و ابن سینا و رازی و ابوریحان و شهاب االدین سهروردی و ملاصدرا و بسیاری دیگر) به این دلیل است که همیشه فکر می کنم، ایران ماندنِ ایران باید دلیلی داشته باشد. با اینهمه هجوم و شکستهای پیاپی از عرب و ترک و مغول و از قرن هجدهم میلادی به بعد هم که به قول بعضی تحلیلگران، نیمه مستعمره بودهآیم، چگونه این نام هنوز مانده است؟ که اگر فرصتی شد در بخشهای بعدی به آن خواهم پرداخت.
درباره انتقال دانش از شرق به غرب، از سومر و بابل آغاز می کنیم تا به حوزههای دیگر میرسیم. این حوزه های بعد از سومر و بابل، و پس از آن یونان، و اسکندریهی یونانیشده (دوران بطلمیوسها) ، جایی جز ایران نیست. جان فریلی در این کتاب بارها و بارها از انوشیروان و دانش دوره ساسانی یاد می کند و بنده کمترین باور دارم که دانشگاههای دوره ساسانی ایران جاذب دانشمندان بزرگ دنیا بوده و مراکز علمی ایران ساسانی پذیرای همه دانشمندان از کشورها و مناطق دیگر بوده اند. دکتر علینقی منزوی در مقالات خود که بسیاری از آنها در اواخر دهه 1340 و اوایل 1350 شمسی در مجله کاوه برلین چاپ شده و مجموعه ای از تعدادی از این مقاله ها در کتاب "ریشه ها واندیشهها" باز نشر شده است، بارها از دانشگاههای ایران ساسانی یاد می کند که مهمترین آنها دانشگاه جندی شاپور (گندی شاپور) است که در ناحیهای نزدیک دزفول فعلی، به امر شاپور اول ساسانی فرزند اردشیر بابکان تاسیس شده و بزرگترین منجمان و پزشکان و مهندسان ایرانی دست پرورده این حوزهعلمی بزرگ هستند. از نوشته های فریلی اینگونه رمیآید که دوران انوشیروان، ظاهرا دوران اوج قدرت علمی حوزه جندی شاپور است. جندی شاپور در کنار دانشگاههای حران و نصیبین، سه دانشگاه بزرگ ساسانی در غرب کشور ایران هستند که دکتر منزوی از آنها یاد می کند که دو شهر اخیر یعنی حران و نصیبین اکنون در مناطق کرد نشین خارج از مرزهای جغرافیای سیاسی ایران امروز هستند. به این سه دانشگاه باید دانشگاهی در بصره در دوره ساسانی نیز اشاره کرد که منزی از آن یاد می کند و این چهار حوزه جدای از حوزه های علمی خراسان بزرگ چون مرو هستند.
من برای جلوگیری از طولانی شدن مطلب، تلاش می کنم در این بخش فقط به معرفی بخشهای دیگر کتاب بطور کلی بپردازم، و در فرصتی دیگر، و با اشاره به مطالب خوب این کتاب و کتابهایی دیگر، به نقش ایران در انتقال علم بپردازم. که به نظرم برای همه ما ایرانیها به ویژه کتابداران ایرانی بسیار مهم است که در این زمینه اطلاعات کافی داشته باشند، خواهم پرداخت و در اینجا فقط به یک نقل قول از فریلی به یک دانشمند ایرانی دربار انوشیروان ساسانی که تا خواندن این کتاب، نامش را در جایی نخوانده بودم بسنده می کنم:
"در عهد سلطنت خسرو اول، انوشیروان، دانشمند برجستهای به نام پولس فارسی در دربار او حضور داشت که ابن عبری فیلسوف مسیحی بعدا درباره او گفت: "مقدمه ای تحسین برانگیز بر منطق دیالکتیکی ارسطو نوشته بود". عقیده عمومی بر آن است که این مقدمه همان "رساله در منطق ارسطوی فیلسوف خطاب به شاه خسرو" بوده که نسخه خطی آن به زبان سریانی در موزه بریتانیا موجود است. رساله مشتمل بود بر .." (ص.63 کتاب).
پس از اسلام کتاب که در مورد انتقال دانش به اروپا است، از راهها به سوی بغداد شروع می شود و شکل گیری دارالحکمه و بغداد فرهنگی را در فصل بعد گزارش میکند. در این بخش نیز به وضوح جای جای به اندیشه ایرانی و ایرانیانی مانند خانواده بنی موسی که از مرو به بغداد رفتند و موسس بسیاری از جریانهای علمی شدند میپردازد. فصل پنجم با عنوان طب روحانی بیشتر به رازی، کندی و فارابی می پردازد و در فصل ششم با عنوان از بغداد به سوی آسیای میانه به ایران و خراسان بزرگ و ماوراءالنهر باز میگردد. که در این بخش به دانشمندانی چون بیرونی، و رصدخانههای جهان اسلام می پردازد و به وضوح از استفاده کوپرنیک و تیکو براهه از جدولهای نجومی مسلمانان یاد میکند. و در این بین از منجمان صابئی[2] مذهب که در حوزه های حران و نصیبین به کار دانشی خود مشغول هستند نام برده میشود.
فریلی در ادامه، فصل شفای جهل را تقدیم خوانندگانش می کند که بخش اصلی آن ابن سینا است . پس از آن به قاهره تازه تاسیس فاطمیون و در فصل 9 به قاهره دوره ممالیک و ایوبیان می رود و در فصل دهم :"ابزارهای مکانیکی مبتکرانه" به حکیم عمربن ابراهیم خیام نیشابوری و گاهشماری جلالی (خیامی) می رسد و عبدالرحمن خازنی، که خواندنش بسیار لذتبخش است. جان فریلی در مورد گاهشماری خیام توضیح می دهد که میانگین طول یک سال خورشیدی با محاسبه خیام تنها 0.0002 (دو ده هزارم روز) با گاهشماریهای نوین امروزی که با ابزارهای نوین محاسبه کرده اند تفاوت دارد.
کتاب در فصلهای بعد به تکنولوژی مسلمانان ، و در فصل 12 به اندلس میپردازد و در فصل 13 از مغرب به سیسیلهای دوگانه عربی لاتینی و فصل 14 به مباحثات فیلسوفان تناقض گو وارد میشود که دو سر اصلی آن امام محمد غزالی طوسی و تهافت الفلاسفه است و سر دیگر آن ابن رشد از اندلس و تهافت التهافه . فصل 15 با عنوان مراغه و سمرقند: به خواجه نصیر و عهد هلاکو میرسد و رصدخانه های سمرقند و مراغه را به عنوان شکوفاترین مرکز علمی دنیای زمان خود به تصویر می کشد. فریلی به فصل 16 عنوان علوم اسلامی و رنسانس اروپایی داده و استفاده دانشمندان دوره رنسانس از دانش اسلاف مسلمانشان را با سند و مدرک نشان می دهد. و فصل 17 را با این عنوان آغاز می کند: "کوپرنیک و اسلاف عرب او" بخوانید اسلاف شرقی او.
کتاب در فصل بعدی با اسحق نیوتن و انقلاب علمی ادامه مییابد و گلایه ای که در بالا از نیوتن نقل کردم. اینکه نیوتن وقتی به اسلاف خودش اشاره می کند، که "پا بر شانه غولها دارد"، اسلاف یونانی را نام می برد و از 1000 سال تلاش پس از " از هم گسیخته شدن یونان" در میان ملل دیگر شرق صحبتی نمیکند. نویسنده در فصل 19 که آخرین فصل کتاب است و نام "میراث علوم اسلامی" بر آن گذاشته است، به جمع بندی کلی از موضوع خود می پردازد و یک بار دیگر به این اشاره می کند که بسیاری دانشمندان اروپایی (و دوباره از نیوتن نقل می کند)، اشاره ای به اینکه تمدنهای شرقی آنچه را از اسلاف خود گرفته بودند، خالصانه در طبق اخلاص و در دسترس بشریت گذاشته اند اشارهای نمیکنند.
با امید به اینکه در فرصتی به جزئیات بیشتری از این کتاب بپردازیم در همینجا از طولانی شدن مطلب عذرخواهی می کنم. باز هم خاطر نشان میکنم که من به هیچ وجه گرایشی به ناسیونالیسم ندارم، لیکن انتساب هر چه هست به یونان و اعراب را هم نمیپسندم. چرا که ما فردوسی و فارابی و ابوعلی مسکویه و جاودان خردو ابن سینا و برزویه طبیب و شهاب سهروردی و ملاصدرا و .... را داریم که در کنار آثاری به زبان فارسی، بیشتر آثارشان را به زبان علمی روز دنیا نوشتهاند، همانطور که اکنون استادان ما و دانشمندان ما مقاله های خود را به زبان روز دنیا مینویسند. ولی ایرانی هستند.
عمرانی، سید ابراهیم. « روشنایی از شرق». سخن هفته لیزنا، شماره ۴۹1، ۱۹ خرداد ۱۳۹۹
-----------------------------------------------------------------
[1] . فریلی، جان. روشنایی از شرق: چگونه علوم سدههای اوایل دوره اسلامی به شکل گیری جهان غرب یاری رساند. مترجم محمود حقیقی. تهران: نشر علم، 1398.
[2] . صابئین یا منداییان پیروان یحیای تعمید دهنده و یکی از اقلیتهای مذهبی ایران، عراق و سوریه هستند. منداییان با نام صابئین نیز شناخته میشوند، کیش مندایی در شمار مکتبهای گنوسی است. منداییان در کنارههای رودخانههای دجله، فرات و کارون زندگی میکنند.
۱. از توهین به افراد، قومیتها و نژادها خودداری کرده و از تمسخر دیگران بپرهیزید و از اتهامزنی به دیگران خودداری نمائید.
۲.از آنجا که پیامها با نام شما منتشر خواهد شد، بهتر است با ارسال نام واقعی و ایمیل خود لیزنا را در شکل دهی بهتر بحث یاری نمایید.
۳. از به کار بردن نام افراد (حقیقی یا حقوقی)، سازمانها، نهادهای عمومی و خصوصی خودداری فرمائید.
۴. از ارسال پیام های تکراری که دیگر مخاطبان آن را ارسال کرده اند خودداری نمائید.
۵. حتی الامکان از ارسال مطالب با زبانی غیر از فارسی خودداری نمائید.