کد خبر: 49373
تاریخ انتشار: دوشنبه, 17 دی 1403 - 10:18

داخلی

»

سخن هفته

چرا ادغام کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در وزارت آموزش و پرورش کارساز نخواهد بود؟

منبع : لیزنا
دکتر احمد شعبانی
چرا ادغام کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در وزارت آموزش و پرورش کارساز نخواهد بود؟

لیزنا، احمد شعبانی، عضو هیأت علمی دانشگاه اصفهان: در طول روزهای منتهی به فصل پاییر، هفتۀ­ی نخست آذر ماه (1403) انجمن نویسندگان کودک و نوجوان در نامه­ای خطاب به ریاست جمهور نوشت که "نگذارد از رمق افتادن کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در دولت وفاق، و به نام او ثبت شود". بخشی از خطابه­ی انجمن مذکور که به نظر با دقت ترسیم شده و سعی دارد اهل فن کتاب و کتابداری را از قلم حذف کند و شماری از کتابداران با بی تفاوتی از حاشیه این مطلب عبور کردند و به اعاده در مطالب غیر اهتمام آوردند، به قرار ذیل است: "متأسفانه اهالی فرهنگ و هنر کودکان و نوجوانان به تدریج و به ویژه در سال­های اخیر، با نگرانی، نظاره­گر  دور شدن این نهاد مهم و معتبر از اهداف و وظایف ذاتی خود شده­اند. اداره­ی کانون با شیوه­های مدیریتی ناکارآمد و نا آشنا با اقتضائات فرهنگ، هنر و ادبیات کودک و نوجوان، غلبه­ی گرایش­های حزبی با سلیقه­های شخصی، تعطیل یا نیمه تعطیل شدن بسیاری از کتابخانه­ها و فعالیت­های آموزشی و پژوهشی، بازنشستگی زود هنگام و تعدیل بسیاری از کارشناسان و مربیان هنرمند و با تجربه، پایین آمدن کیفیت کتاب­ها و عرضه­ی محصولات نازل، تعطیلی بسیاری از فعالیت­ها و رویدادهای ارزشمند ... و بسیاری اتفاق­های دیگر، از شواهد آشکار تضعیف کانون پرورش فکری به شمار می آیند".

این مطلب که چرا صاحبان اصلی و خادمان واقعی کانون در این بیانیه مورد غفلت واقع شده در تجمیع انتقادات مذکور در سال های گذشته داشته و آنها سعی دارند تا تمامی تقریظ را مبتنی بر دو  رویکرد برای حل مسأله مورد مباحثه قرار داده، دو موضوع دامن گسترکه بارها بر آن تاکید شده:

الف. جایگاه شایسته برای این سازمان که البته از طیف استقلال کانون تا آمیزش آن با نهادهای تعلیم رسمی کشور در بین اصناف منتقد را در بر دارد؛

ب.عدم کارایی مدیران منصوب وزارت آموزش و پرورش در این سازمان.

هر چند بررسی و تغییر موارد مذکور به مطالعۀ حقوقی و ساختار اداری در نظام رسمی کشور ارتباط دارد که بعید است در این زمینه مطالعه­ کافی انجام پذیرفته باشد، لیکن راقم این سطور که از درد دل نویسندگان کودک و نوجوان درباره کانون آگاه است وقصد ندارد تیغ تعارض بر سخنان آن قشر فرهیخته بگشاید از مطلب می­گذرد، بر این باور که بنیانگذاران کانون بودند که به توسعه­ این مؤسسه همت آورده، آثار مرحوم باغچه­ بان و نیما و کیا رستمی را در زمینه کودک و نوجوان به اهالی فرهنگ و هنر اعطاء کردند؛ پر  بی انصافی است که تورقی بر مطبوعات آن دوره نکرده تاریخ کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان مغفول بماند، موجب رنجش است که خدمات قشر فرهیخته و خادم کودک و نوجوان در عرصه­ کتابخانه ­ای نادیده گرفته شود، بی مبالاتی است که از حضور وزیر دربار پهلوی دوم در میان این جمع به منظور اعطای گواهینامه­ های دوره ضمن خدمت و تقدیر از این صنف اغماض شود، لیکن فرصت طلبی است که به جهت فراز و نشیب ­های سیاسی موجبات کوچ شماری از این عزیزان را در دهه نخست انقلاب به توسط استادان منصوب از رشته علوم تربیتی فراهم آمد و اینک من ورود به این مطلب را تطویل کلام به تصور آورده اما به قسمی که همان نویسندگان کودک و نوجوان بعد از چهار دهه شکایت به مقامات ارشد اجرایی برده و دست یاری از نامبرده برای نجات کانون طلب دارند. آنچه سوال حاشیه ای  این موضوع است اینکه شما که از گذشته پرشکوه کانون سخن رانده و تحسین این دوره را به منزله انتقال تجربیات کارکنان کانون ارجح دانسته، به واقع مگر متخصصین نبودند که کانون را در گذشته اداره کرده و ارتقا بخشیدند، از چه روی می توان اعتماد جست که اگر دگرگونی در مدیریت کانون پدید آید و آن افراد مورد نظر با تخصص های مورد نظر شما در راس این سازمان و بدنه آن قرار نگیرند مجددا کانون به دوران چهار دهه اخیر بازنگردد؟ البته موجب خوشایند نیست که سوی سخن ما این عزیزان را منتسب به «مربی» یا به سبک نوین فعلی «مربی-هنرمند» اطلاق نمایند، زیرا صاحبان اصلی و بدنه کانون بر محور اقشار کتابدار و کتابداران این مرز و بوم به ایفای نقش شاغل تا حدود نیمه دهه شصت شمسی به طور کلی و قریبا تا سال 1388شمسی به قسم کم وبیش بوده اند.

آنچه در این یادداشت مورد توجه است و نقد فعلی را بر آنها ایراد نموده، به همان مدعیان همیشگی و مدیران منصوب دولتی در طول این دو سه سال اخیر ایراد شده که قشر سازماندهی شده ای از نویسندگان کودک و نوجوان و بعضا اندک شماری از کتابداران انتقادات احساسی بر کانون ابراز  داشته و مبادرت به زمینه های سطحی مطلب بدون مطالعه پژوهشی از سیاستگذاران این طیف نموده و از بد اتفاق و یا خوش یمنی، مسئولین کانون پرورش فکری نیز با فراهم آوری مصاحبه­ های رسانه ­ای مبادرت به مرور و دفع الوقت در موضوع می ­نمایند؛ زیرا طبیعی است استدلال محکم بر چنین سخنان نیاز به مطالعه سازمانی،حقوقی، ساختاری، و اقتصادی در تمام وجوه کانون دارد. از این نوع حوادث و رویدادها، مصاحبه جناب آقای فرهاد فلاح معاون فرهنگی کانون پرورش فکری با ایبنا (16 و 24 آذر) است که فقط به مدت 18 ساعت بر آن سامانه محترم پایدار ماند و پس از آن با توجه به اعتراض های گسترده کتابداران شریف اصفهانی از آن سامانه حذف گردید؛ به واقع از قرار سخنان مصاحبه شونده به توسط اندیشه هایی مورد تعارض واقع شد که خود گونه ای دیگر به مبحث و اداره کانون می اندیشد ولی در راستای همان نویسندگان فرهیخته انجمن کودک و نوجوان واقع شده است.

برای دوستداران موضوعات مذکور، نشانی این دو مصاحبه درج شده تا چنانچه مایل به مطالعه باشند قابل وصول گردد،  سپس به نقد بخش ثانوی مصاحبه آن مدیر عالی مقام مبادرت می­شود:

 

                                           *****************

چنانچه بیان شد فعلاً از ذات و ماهیت موضوعات حاشیه ای کانون دربارۀ ادغام و یا استقلال آن در مصاحبه و در وجه کلی صرف نظر کرده، ولی به پاره­ های ثانوی سخنان مصاحبه شونده اشاره دارم که اگر کانون از یدّ قدرت مدیران کتابدار و صنف متعالی رشته کتابداری خارج بماند چه ضایعات عمیقی بر پیکرۀ این سازمان ارزشمند وارد خواهد شد. این مطلب را از طریق بیانات یکی از مقامات ارشد کانون بررسی نموده و بیان می کنم که چنانچه در آینده نیز از این صنف مدیران بر آن سازمان سیطره حاصل کنند بروندادی فراتر از این گستره ظاهر نخواهد شد. از آنجا که جناب آقای فرهاد فلاح در بخش دوم مصاحبه به مباحث کتاب و کتابخانه و همکاران خود (بدون ذکر نام کتابدار در طول تمامی مصاحبه) اشاره دارد حوزه حرفه ای راقم بر همین مبناست از اظهار دانایی در مورد دیگر مسائل معذور بوده، به همین بخش از مصاحبه اشاره می­شود و بخش نخست گفتگو درباره حوزه کتابداری به دیگر اوقات مناسب احاله می گردد. فلاح در بخشی از مصاحبه آورده که «مسئولیت مراکزکانون پرورش فکری در تمام استان­ها بر عهدۀ وی است»، پس از قرار بایستی به موضوعات تحت نظر خویش سلطه داشته باشد و پاسخگوی خبرنگار محترم ایبنا باشد.

تعطیلی کتابخانه­ ها

فلاح: «من به یکی از کسانی که منتقد تعطیلی کتابخانه­ ها بود گفتم آیا به این مراکز مراجعه کرده و آنها را دیده است؟»

  • بقیه سخن راوی بر این مطلب منتهی است که هیچ گزارش دقیقی پشت این سخن نیست. نامبرده کتابخانه را به منزله مکان فیزیکی پنداشته که در طول روز درب­های آن گشوده است، لیکن از موضوع خدمات کتابخانه ای سخنی به میان نیاورده، خدماتی که باید به صورت مستتر در محل، مکان­های متنوع، رویاروی (چهره به چهره) یا حتی در فضای مجازی به کاربر ارائه شود. پرسشگر به واقع محترمانه (تاکید بر محترمانه بوده بیانگر حجب و احترام خبرنگار به مقام دولتی است) از تعطیلی کتابخانه در چارچوب خدمات به کودکان سخن رانده و پاسخگو به جنبه عینی مطلب و فیزیکی کتابخانه اشاره دارد و باز بودن درب کتابخانه را درکلام به شاهد می آورد.

اصولاً بسیار بعید است کانون پرورش فکری اعتقادی به تماس با اقشار کودک و نوجوان در چارچوب فرانهادی داشته باشد و یا برای توسعه­ فضای مجازی و تدوین نرم ­افزارهای متنوع برای کتابخوانی کودک و نوجوان اهمیتی قائل باشد، چنانچه معاون محترم فرهنگی کانون به قدری انتقاد و موضوع تعطیلی را ساده پنداشته که اظهار می دارد: اطلاعات تعطیلی کتابخانه­ ها «به صورت متواتر دست به دست می­شود»؛ در حالی که مقصود منتقد و پرسشگر رکود خدمات کتابخانه ای است.

مشکلات سازه ­ای

فلاح: «ما 12مراکز داریم که به دلیل مشکلات سازه ­ای مانند ریزش خاک یا فرورفتگی زمین تعطیل شده ­اند و سقف برخی از آ­نها نیز دچار مشکل شده و در حال تعمیر هستند. به عنوان مثال: مرکز 20 تهران و مرکز جوادآباد ورامین در استان تهران با مشکلات فنی مواجه شده ­اند».

  • به واقع استماع و خواندن این بیانات، اینکه سقف کتابخانه و به روایت مصاحبه شونده مرکز فرهنگی ریزش نموده وکتابخانه­ های کودک در استان تهران رو به سستی و رخوت دارد، بیان دردآوری است که از سوی مدیران سازمانی بیان می­شود که بایستی شادابی را در ذهن کودک و نوجوان به ارمغان آورند، شنیدن چنین سخنانی برای کتابداران موجب آزردگی خاطر است. مصاحبه شونده از حفاظت و ترمیم سخنی به میان نیاورده لیکن پرسش اساسی این مطلب است کدام کتابخانۀ عمومی یا روستایی و حتی مساجد در کشور با این وجوه ریزش سقف فعلاً وجود دارد، قریب 3500 کتابخانه عمومی تحت نظر نهاد کتابخانه­ های عمومی کشور به فعالیت اشتغال دارد؛ کم و بیش خوب یا بد، کارآمد یا ناکارا (با تمام انتقادات موجود)، سقف کدام کتابخانه در دورترین نقطه از این سرزمین فرو ریخته است؟ آیا آثار روانی ملاحظه بناهای مذکور بر کودک و نوجوان قابل اغماض است.

کتابخانه ­های سیار

فلاح: «کتابخانه ­های سیار داریم که دیگر عمر خودرو تمام شده است و دنبال جایگزین آن هستیم. تعدادی کتابخانه سیار هم افتتاح شده است».

  • روایت مذکور نشان از عدم آگاهی کافی دست اندرکاران اجرایی کتابخانه ­های کانون دارد که بخش اتوبوسرانی شهری با خروج خودروهای فرسوده، این نوع مواد را در صورت مصوبه های انجمن های شهری در اختیار سازمان های ذی نفع مستقر در شهر ها و دیگر مراکز گذاشته که شماری از آنها با بازسازی و رنگ آمیزی مجدد و آرایش بصری در پارک ها و مراکز هم سنخ به کار می گیرند؛ ثانیاً با مبالغی مختصر و بدون مصوبه های طویل المدت اداری به ابتیاع آنها همت آورد و به بازسازی شماری از این گونه خودروها اهتمام آورد، زیرا استفاده از این نوع موارد فارغ از وظایف سنگین روزمره اتوبوس­های شهری برای تردد عمومی است؛ اما آرزو دارم که چنین بیاناتی را برای مناسبت­های خاص مذهبی مانند اعزام کتابخانه های سیار در پوشش حمایت از اقشار خردسال به نقاط صفر مرزی به لسان نیاورده و انتشار ندهند.

سرانه مطالعه

فلاح: «ما سرانه مطالعه را در مراکز خود می سنجیم. سرانه مطالعه به معنای این است که هر دانش ­آموز در کانون پرورش فکری در سال چند کتاب مطالعه کرده است؟ در سال 1402، سرانه مطالعه ما در کشور دو بوده و اکنون در سال 1403 به عدد شش نزدیک شده­ایم. این نشان دهنده سه برابر شدن رشد سرانه مطالعه است».

-آشکار و عیان نیست که این موارد از بیانات عالی­ترین مقام فرهنگی کانون از چه منبع و یا چه مأخذی اخذ شده، چگونه مدیران ارشد کانون و هیأت امنای محترم از این قسم بیان منتفع شده، و مبحثی علمی را به شکلی نازل تحمل می­کنند. اینکه سرانه مطالعه دو (جلد کتاب) بوده، حالا شش (جلد کتاب) است، چه معنایی دارد؟ آیا موضوع کمی است یا کیفی؟ آیا مبتنی بر زمان است یا تعداد صفحات؟ آیا مطالعه فقط به کتاب کاغذی مربوط است یا کتاب الکترونیکی؟

واپسین کلام

روی سخن من در خواندن نقد مصاحبه جاری، به افرادی است که مرتب به پیشینه کانون اشاره داشته اما از ارجاع به شغل آن مدیران در گذشته رویگردان هستند، اینکه آن سازمان از آموزش و پرورش مستقل شود و یا مدیرانی کم و بیش، از این سنخ به اداره آن مبادرت نمایند و در وجهی نامناسب­تر اینکه آن سازمان در وزارت آموزش و پروش ادغام شود و به قول دیالوگ­ های فیلم فارسی، «اموال آن به توسط دیگران لوطی خور نشود» چون لابد بودجه ما ناچیز است، موضوعی بحث برانگیز شده، اما آنچه از صحنه اصلی به توسط اهم دوستداران کانون حذف شده جایگاه دقیق اداری و فنی آن است که جنبه رسانه ای ندارد و مرتب بر استقلال یا ادغام آن تاکید می شود، در حالی که این بخش باید با مطالعه اساسنامه و مشی نخستین آن تعیین گردد.

اینک باید اندیشید که اگر کانون مستقل شود یا در وزارت آموزش و پرورش ادغام گردد، مدیران بعدی با این قسم مقامات فعلی، تا چه حد تفاوت دارند؟ تخصص آنها و جایگاه علمی و حرفه ای آنها بر چه منوال و چه طریقی است ؟ آیا پیشنهاد شما بر محور انسان های صادق و خدمتگزار بدون ایفای نقش تخصصی است ؟ من گمان نمی کنم مدیران فعلی یعنی آقای فرهاد فلاح و همکاران محترم ایشان از منظر اداری، صداقت، و تدین مشکلی داشته باشند؛ موضوع حائز اهمیت این است که کار اصلی و ساختار کانون برای یک سازمان با وظیفه خاص حول محور و  جنبه خدمات کتابخانه ای فراهم آمده و به مرور رنگ های دیگر برای آن تدارک دیده شده  و تزریق گردیده است، لیکن هنوز هم عمده خدمات آن در اقصی نقاط محروم کشور همان موضوع کتابخانه و خدمات کتابخانه ای است. در مجموع، بر این قرار با این سخن گران سنگ آقای فرهاد فلاح معاون فرهنگی کانون پرورش فکری کاملاً موافق هستم: "کانون باید هویتش را حفظ کند."  زیراکانون محل کار تکنیکی و فنی آموزش­های غیر رسمی در تعلیم و تربیت است که باید به توسط متخصصین آن ارائه شود؛ افرادی که از خدمات کتابخانه­ ای، خدمات فرانهادی، فضای مطالعه مجازی، برگزاری وبینارها، مراجع کودک و نوجوان، و ... آگاهی داشته باشند. روی سخن من به اقشار و اصنافی است که کتابدار را مربی و کتابدار کودک را مربی- هنرمند خطاب می کنند، آن عزیزانی که خدمات کتابدار کودک را فقط در قالب مربی تربیتی تصویر کرده ولی از ابعاد مجموعه سازی و حفاظت و مرجع و سرانه مطالعه و روانشناسی مطالعه و کتاب درمانی اطلاعی ندارند، ممکن است مدیران بعدی همین تواضع و  شیدایی را در پاسخگویی­ های آقای فلاح نداشته باشند؛ و در کلام واپس، به نویسندگان کودک و نوجوان: مگر نه شما در تصنیف، تصویرگری، و تدوین کتاب کودک و نوجوان به تخصص ایمان دارید، چرا در شنیدن واقعیت­های کانون در موضوع اداره آن به توسط متخصصین سر باز زده و هویت آن را نادیده می گیرید؟

 

شعبانی، احمذ (1403). «چرا ادغام کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در وزارت آموزش و پرورش کارساز نخواهد بود؟». سخن هفته لیزنا، شماره ۷۲6، ۱7 دی ماه ۱۴۰۳.