داخلی
»مطالب کتابداری
»سخن هفته
لیزنا، سید ابراهیم عمرانی، سردبیر: موضوع شبکه های اجتمای و کارکرد آن در مجامع مختلف و با نگاههای متفاوت هرباره مورد بررسی قرار گرفته و می گیرد و باز پس از چندی به دلیلی یا مناسبتی دوباره طرح می شود. شاید دوره گذاری که برخی اشاره می کنند درست باشد و اگر روزی روزگاری تاریخ نویسان جامعه را به دو دوره پیش از شبکه و پس از شبکه تقسیم کنند، احتمالا ما درست وسط این دوره باشیم و شاید به همین دلیل این بحث هر بار به شکلی خود را باز می نمایاند و باز مطالب نا گفته زیاد است.
این بار این موضوع در نوشته دکتر یزدان منصوریان و پیامد نشستی با اساتید دیگر و با عنوان "کمبود آگاهی ناب در شبکههای اجتماعی" در اردیبهشت ماه در همین ستون طرح شد و پیامد آن و در خرداد ماه دکتر محسن زین العابدینی با نگاهی دیگر یادداشتی و باز هم در همین ستون منتشر کردند که حتما دوستان گرامی خوانده اند. هر یک از بحثهای این دو بزرگوار نشان از دغدغه هایی اجتماعی داشت که اینک گریبانگیر همه جوامع انسانی است و در گوشه و کنار دنیا و از منظری بومی به آن پرداخته می شود. البته وقتی به مساله خواندن و شبکه های اجتماعی می رسیم، عناصر بومی و عادت کتاب نخوانی اغلب ایرانیان موضوع را برای ما ایرانیها خاصتر می کند. در صحبتی که همان زمان با این اساتید داشتیم فکر کرده بودیم که باید در رشته ما بیشتر به این مساله پرداخته شود و حرفه مندان ما، به ویژه کتابداران و نیز دانشجویان حوزه علوم اطلاعات باید آگاهی بیشتری نسبت به مسایل شبکه های اجتماعی داشته، و از مزایا و مشکلات آن آگاه باشند و در صحبتی که با این دو عزیز داشتم فکر کردیم که این موضوع را رها نکنیم و صحبت را ادامه دهیم.
از همه عزیزان هم دعوت می کنیم که به این بحث وارد شوند و مطالب خود را برای ما ارسال کنند تا در زمانهای مناسب اقدام به انتشار آنها کنیم. به یاد داشته باشید که درصد عمده ای از حرفه مندان و فارغ التحصیلان ما کتابداران هستند، کتابداران مروجان اطلاعات قابل استناد هستند. شبکه، بستر اصلی ارتباطات عصر حاضر است و کتاب و مجلات هم که بیشترین بار اطلاعاتی را با خود حمل می کردند اکنون در قالبهای الکترونیکی در دسترس و مورد استفاده هستند. به علاوه اطلاعات تولید شده و ارزشهای افزوده ای که کتابداران تولید می کنند نیز از طریق شبکه در اختیار عموم قرار می گیرد. بنابراین شبکه از این زاویه، مساله رشته ما و در حوزه ما است. اسم رشته ما نیز در همه جای دنیا با واژه اطلاعات عجین و همراه است و شبکه ها در حوزه علوم اطلاعات و حتی در بخشی از آن، به ویژه در حوزه های نظری بحثهای خود را با نظریه اطلاعات شروع می کنند، بنابراین طرح این موضوع همواره موضوع روز رشته ما است و کتابداران از همه نوع آن، کتابداران کتابخانه های تخصصی، دانشگاهی، عمومی از همه انواع شهری و روستایی و کودک و..) باید در این زمینه تسلط کافی داشته باشند، چرا که بخش عمده رفتارشناسی کاربران و نیز آسیب شناسی اطلاعات و استفاده آن از طریق شبکه، حتی در شهرهای کوچک، اکنون در بستر شبکه و با کمک شبکه معنا پیدا می کند. در پایان این مقدمه عرض می کنم که مطلب این هفته به علت طولانی بودن در دو بخش به شما ارائه می شود که قسمت اول آن را در این هفته می خوانید.
و اما بحث دوستان ما.
دکتر یزدان منصوریان با طرح "کمیابی آگاهی ناب در شبکههای اجتماعی" به موضع مورد علاقه خود خواندن و مطالعه پرداخته و خود در همان ابتدا اشاره می کنند که: "بدیهی است که از منظرهای مختلف میتوان به این موضوع نگریست. از یک سو میتوان گفت دنیای جدید ابزار و مناسبات خاص خود را دارد و به سادگی نمیتوان شرایط امروز را با گذشته مقایسه کرد. مصادیق مطالعه در روزگار ما با گذشته یکسان نیست و چگونگی ارزیابی ما هم باید به شکل دیگری باشد. حتی میتوان گفت رسانهء جدید بیش از آنکه فقط ابزاری برای انتقال پیام باشد، خود مولد پیام است. در نتیجه، پیدایش رسانههای تازه شکل و ماهیت مطالعه ما را دگرگون ساختهاند" و پس از آن به دقت به تفاوت اطلاعات شبکه های اجتماعی و اطلاعات حاصل از خواندن متمرکز کتاب پرداخته اند.
ایشان به نقل از پائولو فریره استاد بی بدیل آموزش و پرورش به تفاوت آگاهی با دانش و اطلاعات و کسب خبر می پردازند: " «آگاهی مفهوم وسیعتر، گستردهتر، و حتی عمیقتری از دانش، اطلاعات و یا کسب خبر دارد. آگاهی توانمندی پیچیدهای است که به واسطهء درک از واقعیتهای فرهنگی اجتماعی و بر اساس استعدادهای فردی و توانایی تحلیل اطلاعات، شکل میگیرد. آگاهی انسان موجب میشود تا بر واقعیت مسلط شود. آگاهی یک ویژگی کاملاً انسانی است ... انسان با آگاهیاش موفق شده است در طول تاریخ حیات خود، اشکال نوینی از زندگی را خلق کند.» و بر بستر همین تعریف نکات بسیار مهمی را شرح داده اند که نمونه هایی از آن را برایتان نقل می کنم:
"به نظرم، امید رسیدن به این شکل از آگاهی به کمک کتاب به مراتب بیشتر است تا از طریق انبوه پیامهای پراکنده در شبکههای اجتماعی" .... "باید ساعاتی از دنیای پیرامون و روزمرگی فاصله بگیریم تا بتوانیم کتابی را به درستی بخوانیم" ..... "اما در نهایت تا یک پیوستگی و انسجام در ذهن ایجاد نشود نمیتوان با کتاب ارتباط برقرار کرد. اما در مورد اطلاعات پراکندهء شبکههای اجتماعی این گونه نیست. سیلی بیوقفه و بینظم از دادهها در این کانالها جریان دارد و کاربران معمولاً بیشتر شاهد و ناظر این جریان هستند. در نتیجه ممکن است من ساعتها در فضای مجازی به گردش و مرور پیامها بپزدارم بیآنکه هیچ پیوستگی و انسجامی در ذهن داشته باشم. چون بر عکس کتاب در شبکه مجازی با انبوهی از قطعات و تکههای اطلاعاتی مواجهایم که عملاً هیچ ربطی به هم ندارند". "مخاطب کتاب احساس میکند از نقطهء «الف» حرکت کرده و به نقطهء «ب» رسیده است، اما اگر ساعتها وقت را صرف چرخیدن در شبکههای اجتماعی کنم، در پایان به درستی نمیدانم چه آموختهام، چه تحولی در اندیشهام رخ داده و چه چیز ارزشمندی به دست آوردهام".
و در پایان برای اینکه شائبه ای ایجاد نشود یادآوری کرده اند "البته امیدوارم این مقایسه باعث نشود تصور کنید من مخالف استفاده از شبکههای اجتماعی هستم یا میخواهم این ابزار را در موقعیتی فروتر از کتاب قرار دهم. اما میدانم که اگر این استفاده در چارچوب مشخص و معینی تعریف نشود، چگونه مرا در بهمنی از اطلاعات آشفته مدفون خواهد کرد یا همچون سیلی مرا به ناکجاآباد خواهد برد. میدانم که هیچ یک از آنها جای کتاب را نمیگیرد و نمیتواند جایگزین کتاب باشد" ..... "برای مواجههء اثربخش و کارآمد با شبکههای اجتماعی به ارتقاء مهارتهای «سواد اطلاعاتی» و «سواد رسانهای» نیاز داریم. به این معنا که کاربران بتوانند آگاهانه و مسئولانه با این ابزارها تعامل داشته باشند و به درستی از آنها بهره گیرند".
در مقابل دکتر محسن زین العابدینی همانطور که خودشان در سخن هفته سوم خرداد با عنوان «میشود طعم خاطرههایم را خودم انتخاب کنم؟» گفته اند "از زاویه ای دیگر به این موضع پرداخته اند" که به نظر من صحبتی است مکمل صحبت دکتر منصوریان و نه پاسخی به ایشان. زین العابدینی قبل از نوشته سوم خرداد خود یادداشت دیگری در ستون گاهی دور گاهی نزدیک و در شهریور 1394 با عنوان "وایبریسم دزد بی چراغ زمان و کتاب"نوشته بودند که در آنجا زاویه صحبتشان بسیار به صحبت دکتر منصوریان نزدیک است و در آنجا ضمن تاکید بر اجتناب ناپذیر بودن استفاده از شبکه خطرات آن را گوشزد کرده اند. ]شبکه اجتماعی[ "..... نقش تخلیهخانه روح و جان را نیز به نوعی انجام میدهند و به ویژه مطالب طنزآمیز آنها، برای جوامع غمبنیاد و خسته میتواند مفید فایده باشد" .... "اما مشکل عمده از زمانی آغاز میشود که حضور چنین رسانههایی سرمنشاء رفتارهای نادرست میشود" .... "گویی آدمها از گفتگوی رو در رو با هم شرم دارند و چنین شبکههایی همچون نقابی نامرئی، خجالت را از آنها میزدایند و امکان گفتگو را برایشان فراهم می آورند".
زین العابدینی در ادامه صحبت خود معایب احتمالی شبکه های اجتماعی را در 10 بند توضیح می دهدکه عناوین این ده بند عبارتند از: " 1)وقتکشی 2) تنبلی ذهنی 3) اعتیاد شبکهای 4) عادت به تفریح و سرگرمی 5) سطحی شدن 6) هرج و مرج استنادی 7) حساسیتزدایی 8) سرخوردگی و کلافگی 9) مشکلات جسمی 10) تاثیر بر کتابخوانی" و باز در ادامه می نویسد : " لازم به توضیح است که علائم و مشکلات بالا مربوط به زمانی است که استفاده پاک از شبکهها به عمل بیاید و مسائل انحرافی در بین نباشد. اگر پای مسائل انحرافی و ضد اخلاقی به میان بیاید که مشکلات به مراتب بیشتر و پیچیده تر میشود". و به عنوان راه حل می نویسد: "مساله حذف چنین فناوریهایی به هیچ وجه راه حل مساله نیست. بلکه، آگاهی بخشی، آموزش، فرهنگسازی و رسیدن به بلوغ فکری برای استفاده از این موهبتهای قرن بیست و یکم، نسخهای است که میتواند تهدید کنونی در این حوزه را به فرصتی برای خلاقیت و بالندگی در آینده بدل کند".
پرانتز باز:چنانکه در این دو بحث می بینید هر دو مولف بر استفاده از شبکه ها با توجه ویژه به مسایل آن و به ویژه از زاویه حوزه کاری ما می پردازند و هر دو موافقند که شبکه اجتماعی تاثیر منفی بر مکانیزم خواندن دارد، و حتی اگر خواندن پیامکها در شبکه اجتماعی را خواندن تلقی کنیم، این خواندن منتهی به آگاهی نخواهد بود و بیشتر وقت شما و خانواده شما و مراجعه کننده شما را می دزدد و شما را از رسیدن به آگاهی ناب دور می کند.
البته وارد این بحث نمی شویم که اغلب این پیامک خوانان، در صورتی که در شبکه هم نباشند، وقتهایشان را برای دیدن سریالها و فیلمهایی که از شبکه های ترکیه ای و عربی و کره ای و فیلمهای پر سرعت و پر خشونت و به اصطلاح اکشنهای پرخشونت و مضر هالیوودی می گذرانند و حتی به فرزندان خود رحم نمی کنند. اینجا هیچ نیازی به اثبات این نکته نمی بینم که ترویج فیلمهای خشن و بازیهای جنگی رایانه ای چه کاری با ذهن یک کودک می کند و بسیاری پدران و مادران حاضر نیستند به خاطر بچه هایشان هم که شده دست از این سرگرمیهای به شدت پر ضرر دست بردارند. پرانتز بسته.
ادامه دارد...
عمرانی، سید ابراهیم. « شبکه های اجتماعی: باز خوانی دو دیدگاه: قسمت اول» سخن هفته لیزنا، شماره ۲۹4. 21 تیر ۱۳۹۵
مطلبتان کلا درست است و با نظر شما مخالفت نمی کنم و مساله فرهنگ استفاده صحیح به نظر می رسد ولی در مورد اینکه این موج گذرا است، باید تامل کرد. موجی گذرا است که برود و به قول قدیمیها خاشاک برود ولی ریگها کف جوی بماند. لین من این موج را گذرا نمی بینم. ریگهای کف جوی هم رفته، ولی تا آن کف یعنی زیرساختها تثبیت شوند و چیز جدیدی جای آن را بگیرد بله هر موجی چیزی را می برد و چیز جدیدی می آورد. یعنی به قول شما چت می رود و اینستاگرام می آید و تلگرام می آید ولی مساله اصلی می گوید که ریگهای کف جوی و زیرساختها هم در حال جابجایی هستند.
اما آیا کتابدار خودش کتاب می خواند؟
خود کتابدار درشبکه های اجتماعی غرق نشده و مخاطب تام اطلاعات سطحی نشده؟
اصلا چه نیازی به کتاب خواندن درجامعه ایرانی احساس می شود؟
کتابدار از وضعیت شغلی خود راضی شده تاخود بخواند وخواندن را ترویج دهد؟