داخلی
»سخن هفته
خلاء نیروی انسانی هم کارآمد و هم روزآمد در سازماندهی
لیزنا، سید ابراهیم عمرانی، سردبیر: درست چهار سال پیش یعنی در 13 دی 1395 یادداشتی تقدیمتان کردم با عنوان «به رسم انگیزه کُشی» و امروز خودم یک بار دیگر آن را خواندم و دیدم، چیزی عوض نشده و این راه یعنی انگیزه کشی، ادامه دارد. و جامعه ایران (حکومت و مردم) هنوز در کار کشتن انگیزههای بچههای خودش است. یکی از کوتاهترین پاراگرافهای آن یادداشت را در اینجا تکرار می کنم:
"خاصیت این مدیریت ضعیف و نتایج درخشان آن چیست، باز هم عطف کنم به نوشتههای سابق که نوشتهام همه چیز در مملکت عظیم و باستانی ما دست به دست هم داده که انگیزههای جوانان را بکشد و من هم به همه جوانان همیشه توصیه کردهام و اینجا هم اصرار میکنم خیلی مراقب باشید. تنها سرمایه شما انگیزههای شما است، نگذارید انگیزههایتان از دست برود. در یک کلام، مدیریت ضعیف انگیزه کش است".
از 1395 تا الآن باز هم از نظر اجتماعی مشکلات مردم بیشتر و بیشتر شده و خط فقر باز هم بالاتر و بالاتر آمده و ارزش پول ملی ما از 95 تا امروز (که قیمت ارز در بازار دو هفته ایست که شاهد کاهش بوده و خدا کنه ادامه داشته باشه! ! ! !) به یک پنجم و در روزهایی تا یک هفتم هم کاهش پیدا کرده است. بنا به خبر سایت خبرگزاری تسنیم " قیمت هر یورو در دیماه 1395معادل 55630 ریال بوده " و امروز صرافی بانک ملی ایران که نرخ رسمی ارز را می دهد با کاهش اخیر به 275000 ریال رسیده و نشان از نزدیک 5 برابر شدن ارز و در نتیجه افت نزدیک 5 برابری ارزش پول ملی است. و همه اینها یعنی فقر و بیکاری.
بیکاری عامل کشته شدن انگیزهها است و همه این را میدانیم، لیکن روی سخن امروز من با آنها است که بیکار نیستند و به عنوان کتابدار شاغل در کتابخانهای مشغول به کار هستند. البته نباید بگویم مشغول به کار در بسیاری از موارد مشغول گذران عمر هستند. همین.
اجازه میدهید بپرسم، دوستان چهتان شده؟ چه خبر شده؟ چرا باید این خمودگی را در محیط کتابخانهها شاهد باشیم؟ چرا رمق و تازگی از کتابخانه ها رفته و به ندرت کتابخانهای را سر زنده و شاداب میبینم؟
خوب با این مقدمه بروم سراغ اصل ماجرا.
در روزهای اخیر، بحثی با گروهی از دوستان گرامی و اساتید محترم حوزة سازماندهی داشتیم، چون قرار بود مجموعهای از آموزشهای سازماندهی طراحی شوند و در این بحثها سازماندهی سنتی و مدرن کنار هم گذاشته شود، تا ببینیم که چقدر میتوانیم مدرن باشیم و به چیزهایی از سنتها هنوز نیاز داریم، با تاکید بر کتابخانه های ایران. دقت کنید، عرض می کنم، تاکید بر همه انواع و شعبه های کتابخانههای ایران و نه فقط یک کتابخانه ملی و یک کتابخانه دانشگاهی و یک کتابخانه تخصصی و یک کتابخانه مرکزی عمومی. در بحثهای با این بزرگواران و پیشکسوتها ، تاکید شده که شکاف بزرگی بین آنچه در دانشگاهها و آنچه در کتابخانه ها اتفاق میافتد دیده میشود که نیاز به کمک از هر دو سوی حرفه و رشته وجود دارد.
تحلیل شکاف در یک سوی، مستلزم حضور استادن و کتابداران توانمند ایران است و انشاءالله بتوانیم این بزرگواران را کنار هم جمع کنیم و از زبان ایشان راه حلها را بشنویم. ولی مشکلی که در این مقال طرح میکنم چیز دیگری است.
آن سوی دانشگاه اغلب، دانشجویان تحصیلات تکمیلی هستند که به موضوعهای روز سازماندهی علاقه نشان میدهند و استادانی که یا خود این رسالهها و پایان نامهها را توصیه میکنند و یا درگیر مشاوره و راهنمایی و دفاع این موضوعهایی میشوند که دانشجویان برمیگزینند. در این سوی باید بگویم، عمدة این دانشجویان و حتی استادانشان، هرگز درگیر سازماندهی یک کتابخانه نبودهاند و بیشتر در کتابها و وبگاهها، روی استانداردها و تبدیل و تبادلها بحث کردهاند و جز یکی دو نفرشان هرگز یک برنامه تبدیل هم ننوشتهاند و در بهترین حالت اگر نرم افزاری به عنوان پایلوت داشته اند، اندکی در آن زورآزمایی کرده اند و اگر خود در کتابخانهای یا مرکزی مشغول سازماندهی نشده باشند، درواقع به جای سازماندهی تحلیلی ، سازماندهی تخیلی دارند میآموزند و میآموزانند.
اما در این سوی، یعنی اهل حرفه، که یکی از مهمترین وظایفشان سازماندهی عملی است، و باید بتوانند سازماندهی کنند، در چه وضعیتی به سر میبرند؟ سوی کتابخانهها را میگویم. در اغلب کتابخانه ها فهرستنویسان درگیر ایزونویسی هستند، و اصلا به ماهیت فهرست که اولین درس سازماندهی است اندیشه نمیکنند. به علاوه یاد گرفته اند، اگردر این سایت پیدا نشد، می رویم از سایت دیگری میآوریم اگر کنگره نشد، ورلدکت و اگر ملی نشد، کتابخانه مرکزی فلان دانشگاه، و .... و به همین دلیل نمیتوانید پیدا کنید، کتابخانهای در ایران که پایگاههای مستند نرم افزارش را تکمیل کند. یعنی فهرستهایمان به درد خودمان میخورد و بس و نظام ارجاعی در هیچیک از کتابخانههای ایران فعال نشده، و بنابراین فعل با نمک استخراج موضوع از سرعنوان، فقط تزئینی و زیبا است تا این که بگوئیم استاندارد هستیم چون نیستیم. استفاده از سایر مستندات هم به همین ترتیب است، فقط از سایت کتابخانه ملی مقدار یک فراداده را بر می داریم و در فیلد مخصوصش میریزیم و تمام و ... و در نتیجه آنانکه میگویند این که فهرست نیست حق دارند.
این بحثها در کنگره چهارم و پنجم باز شدند و گفته شدند، لیکن از سوی کتابداران عزیزمان حرکتی مشاهده نمیشود. به آگاهی عزیزان برسانم که اخیرا برای کتابخانهای در پرفروشترین نرم افزار فعلی کتابخانهای، خواستیم چند کار فنی و استاندارد را سامان بدهیم، به شرکت رجوع کردیم و از واحد پشتیبانی شرکت نرم افزاری که هزینه پشتیبانی کردن سالانه بسیار بالایی هم می گیرند، تقاضا مردیم که این امکانات بدیهی را به ما بدهید، شرکت از ما فرصت خواست تا برایمان درست کند و الآن سه ماه است منتظریم. پاسخ دوستانه شرکت به من این بود، با وجود سی سال کار، شما اولین نفری هستید که اینها را از ما میخواهی و برای همین ما حاضر نداریم و باید بنویسیم. مگر چنین چیزی ممکن است؟
و متاسفانه، در هر سه گزینه کتابداران ما هستند که مسئولند. حتی مسئول زیر کار در رفتنهای شرکتهای نرمافزاری. می توانند سخت بگیرند و استاندارد را بخواهند. در عمل بخواهند و نه در کاتالوگ شرکت که تزریق شیر مرغ در جان آدمیزاد را هم نوشته که انجام می دهد.
خوب من رفته ام سر موضوع اصلی ولی هنوز به هسته اصلی مطلبم نرسیدهام که اینجا بازترش میکنم.
کتابداران عزیز و گرامی، شما دیگر دانشجو نیستید، ولی همانطور که بارها از این اصطلاح استفاده کردهام قرار نیست خودتان را هر روز تکرار کنید. این اصطلاح را بارها بکار برده ام که اگر فقط بخوانید و بخوانید و هرگز این خواندنها به تجربه جدی تبدیل نشوند، به قول قدیمیها میشوید عالم بی عمل و اگر خیلی خوب باشید، می شوید معلم کلاس اول. و در این سوی (حرفه)، اگر فقط کار کنید و کار کنید و نخوانید، دارید خودتان را تکرار میکنید، و بسته به حدود مسئولیت شناسی و وظیفه شناسیتان می شوید یک کتابدار مسئول با کارهای تکراری که حرکت نوینی در کارهایتان دیده نمیشود و اولین نفری که کم بیاورد و پس از مدتی یقه همه را بگیرید که: "کسی کار مرا نمی فهمد و کسی ارزش کار مرا نمی داند" و پس از آن باید مراقب باشید که افت نکنید، و دچار خستگی مفرط نشوید.
من تدبیر بخش دانشگاهی را به دانشگاهیان وا میگذارم و امیدوارم کسی دروس سازماندهی را تدریس کند که حد اقلِ کار عملی در این حوزه را تجربه کرده باشد که از کتابهای دیگران و یا جزوه رونویسی خودش دیکته نگوید. آنقدر کار کرده باشد که بتواند راه حل برای مشکلات کار سازماندهی پیدا کند و پاسخگو باشد.
ولی تدبیر بخش کتابداران و کتابخانه ها برایم سوال است. چکار کنیم که کتابداران ما کتابدار بمانند و دچار خستگی زودرس و دلزدگی شغلی نشوند؟ تجربة من در موارد بسیار می گوید که راه حل "خود روزآمد سازی علمی" است. مشارکت در برنامه های علمی خیلی مهم است، ولی اگر برای مدرک برای ارتقاء می روید، به عنوان خود ارتقائی نگاهش نکنید، اسم آن کار خود ارتفاعی است.
حالا چه شده که من دارم باز به خودمان سوزن میزنم؟ به شدت به نیروی کتابدارِ علاقه مند نیاز داریم. نیروی داوطلبی که کار میکند و میخواند:
دوستان عزیزم کتابداران گرامی، من مطمئن هستم که هنوز کتابداران اهل عمل و از نظر دانشهای روز، مسلط وجود دارند و الآن هم مشغول هستند، لیکن منِ کتابخانه ملی، منِ انجمن، منِ لیزنا، منِ دانشگاه، و مَنهای دیگر ایشان را نمیشناسیم و در این برهه که واقعا نیاز داریم که کتابدارانی که هم مشغول فعالیت مرتبط هستند، و هم اهل مطالعه دانش روز هستند و خوب میخوانند را بیابیم و از وجودشان استفاده کنیم فضا را خالی از افراد میبینیم. در کارهایی که تا زمانی به کمک کتابداران نسل قبل انجام میدادیم، شناسایی کنیم و از وجودشان بهره بگیریم. حتی در دهه 80 هم هنوز من چند نام را میشناختم که اگر کار مطالعاتی در زمینه های فنی و حرفهای داشتیم، بتوانم دعوت کنم که بیائید بنشینیم ببینیم برای کتابخانه ما چه فکری میکنید، ولی الآن نمی شناسم. یا اگر می شناسم همه مثل من پیر و پاتال شدهاند و باید همین روزها گیوهها را آویزان کنند و بروند دنبال باقیمانده زندگیشان.
چکار کنیم؟ شما بگوئید؟ می خواهید من برای شروع باز هم نظر خودم را می نویسم و منتظر می مانم که شما هم نظرات خودتان را بنویسید.
اولین مساله داشتن سازمانی حرفهای است مانند "انجمن کتابداران خبره سازماندهی". ولی درست کردن اینگونه انجمنها و سازمانها در شرایط فعلی فقط بازیچهای جدید درست میکند برای ارتقاء و همه میخواهند اسمشان باشد که اگر ارتقائی دادند، به ایشان هم بدهند، به ویژه تازه اساتیدی که حتی یک روز هم کار عملی سازماندهی در کارنامهشان نباشد و فقط چند تا مقاله برای ارتقاء و گاهی برای سند به نام زدن ترجمه کردهاند و یا به هم چیزهایی را چسباندهاند که در رزومههایشان آشکار است. البته این را هم به دقت نمیدانم عضویت انجمنها باعث ارتقاء میشوند یا نه؟ ولی به هر حال من به جرئت میگویم که با تشکلهای از بالا در شرایط فعلی به شدت مساله دارم. ولی با تشکل از قاعده هرم خیلی موافقم.
من تجربه حرکت از قاعده حرم را را در کنسرسیوم و در شورای هماهنگی کتابخانههای دانشگاه تهران دارم که کارهای انجام شده توسط چند کتابدار و مسئول کتابخانة علاقهمند منجر به تاسیس این دو نهاد شد. همینطور تجربه چند گروه کاری منجر به تشکیل کمیته و بعد کمیسیون ملی نظام اطلاع رسانی شد این نهادها همه کاملا از پایین هرم شکل گرفتند و اول کتابداران و کتابخانهها دور هم جمع شدند و بعد رفتند به سوی گسترش و تثبیت موقعیت.
الآن هم پیشنهادم همین است. کتابداران علاقهمندی که هنوز انگیزه دارند و به گوشه خمودکی و افسردگی کاری نرفتهاند و در خود توان تجربی و علمی کافی میبینند که به محفلهای کوچک بپیوندند تا با چند کار آموزشی (غیر ارتقائی) به زبان واحدی برسیم و پس از آن کارهای روی میز را اولویت بندی کنیم و نیروهای لازم را خودمان و از خودمان بسازیم. کمیته سازماندهی انجمن برای من اولویت اول است و الآن هم که امکانات مجازی اجازه میدهد، کتابدارانی که علاقه دارند میتوانند به این جمع بپیوندند تا بتوانیم از میان آنها افرادی را شناسایی کنیم که در مقاطعی مانند امروز که صحبت شکاف بین دانشگاه و رشته میشود و به ویژه در سازماندهی این موضوع به خوبی دیده میشود، بیایند سر میز بنشینند و با کمک اساتید با درایت و دلسوز و کنندگان کار از هر دو جهت سازماندهی سنتی و سازماندهی با هوش مصنوعی، به تدوین برنامهای برای آینده سازماندهی کتابخانهها بپردازند.
منتظر اعلام حضورتان هستم.
عمرانی، سید ابراهیم. « شکاف دانشگاه و حرفه در حوزه سازماندهی؛ خلاء نیروی انسانی هم کارآمد و هم روزآمد در سازماندهی». سخن هفته لیزنا، شماره 524، 6 بهمن 1399.
سلامت و پایدار باشید.
آقای عمرانی معروف هستند در حوزه کتابداری به اینکه مارک را قبول ندارند، حال هر که ربطی به این استاندارد داشته باشید باید مورد نقد ایشان قرار بگیرد؟!!
بنظرم نقد باید منصافه باشد و منطقی ...
حرف دل خیلی از کتابداران کتابخانه ها را بیان کردید.
راه اعلام حضور به چه صورت است؟
یکی از مشکلات همین جدایی نظر و عمل و دانشگاه به راهی و حرفه به راهی رفتن است.
یکی از مصادیق درستی که استاد در رابطه با شکل گیری اتفاقات از قائده فرمودند تشکیل کارگروه پیاده سازی آر دی ای توسط کتابخانه های مرکزی دانشگاه علامه طباطبایی و شهید بهشتی است که منتظر کمیته و کمیسیونی نشده و بنابر نیاز و توسط کتابداران شکل گرفته و به نتایج خوبی هم رسیده است.