کد خبر: 45179
تاریخ انتشار: یکشنبه, 10 بهمن 1400 - 11:36

داخلی

»

پژوهش و نگارش (پاورقی)

پژوهش و نگارش 37:

نویسندگی و پژوهش کم و بیش به هم و دیگر کنش‌ها وابسته‌اند

منبع : لیزنا
حمید محسنی
نویسندگی و پژوهش کم و بیش به هم و دیگر کنش‌ها وابسته‌اند

روشن است که هدف اصلی و محوری پژوهش و نگارش، و حتا سازوکارها و فرایندهای این دو تا حد زیادی با هم متفاوت است. اما تعمق دربارۀ جزئیات بسیاری از رفتارهای مرتبط با نویسندگی و پژوهش نشان می‌دهد که این دو اغلب با هم ترکیب می‌شوند و در خدمت هم هستند. در چنین مواردی فرایند نویسندگی چیزی شبیه فرایند پژوهش می‌شود. دلیل اصلی این درهم‌آمیزی این است که هر دوی آنها از شبکه‌های نورونی یکسانی بهره می‌جویند و فعال شدن هر کدام آنها دیگری را نیز فعال می‌کند. به‌ویژه آن که هر دو به شکل‌های گوناگون از زبان و تصویرهای ذهنی  و زبانی بهره می‌برند.

نویسندگی با ایجاد نظم و استحکام و ساختار به زبان نه‌تنها ابزارهای لازم برای فرایند تفکر، تحلیل و استنباط را گسترش می‌دهد بلکه از طریق استقرار نشانه‌های زبانی بر روی کاغذ، فرایند تفکر و تمرکز بر نتایج آن را به شکل فوق‌العاده‌ای سامان می‌بخشد. پژوهش، تفکر و سایر فرایندهای شناختی نیز موجب می‌شود تجربه‌های انسانی به شکل مفاهیم بیانی و زبانی گسترش یابد و شبکه‌های نورونی اطلاعات را از نظر کمی و کیفی افزایش دهد. تفکر، پژوهش و سایر فعالیت‌های شناختی از جمله نویسندگی بر بستری از تجربه‌های روزانۀ کوچک و بزرگ و حتا میراث میلیون‌ها سالۀ ژنتیک انسان قرار دارند.

 وابستگی نویسندگی به زبان و تاثیر بلافصل فعالیت‌های جسمی، تجربه‌ها، مطالعات، پژوهش‌ها، مشاهده‌ها و بلکه هر فعالیت شناختی و غیرشناختی انسان بر زبان و تاثیر همۀ اینها بر تعمیق شناخت، تحلیل، تفکر، استدلال، استنباط سبب می‌شود تا نویسندگی و همۀ فعالیت‌های شناختی دیگر از جمله پژوهش و پژوهشگری مستقیم و نامستقیم با هم و در کنار هم باشند. به ویژه یادگیری نویسندگی بیش از هر چیزی به یادگیری فرایند تفکر، مطالعه، پژوهش و همۀ عوامل موثر بر آن وابسته است: تا حدی که می‌توان ادعا کرد آن مقداری که مهارت نگارشی یک نویسنده از آبشخور پژوهش و مطالعه و همۀ تجربه‌های جسمی و شناختیِ انسان تغذیه می‌کند، مهارت پژوهشی و سایر فعالیت‌های شناختی وی به عمل نگارش و نویسندگی وابسته نیست. برای مثال پژوهشگران بزرگی هستند که نویسندۀ معروف یا زبردستی نیستند؛ هستند نویسندگان معروفی که پژوهشگر تازه‌ها نیستند. اما فعالیت مطالعاتی آنها به پژوهش‌ها و دانش و تجربۀ پیشین متکی است. آنها بیشتر به جنبۀ آموزشی (یاددهی- یادگیری) کار خود توجه دارند تا پژوهش برای رازگشایی. گرچه خود همین فرایند، یعنی نگارش و تدوین متنی حاوی داشته‌ها و پیشینه‌های یک حوزه در پژوهش نیز زیاد استفاده می‌شود.

با وجودی که می‌توانیم این دو نوع فعالیت (یعنی نویسندگی و پژوهشگری) را از نظر حرفه‌ای از هم تفکیک کنیم اما اغلب این دو کم و بیش به کار هم وارد می‌شوند و حتا لازم و ملزوم همدیگر هستند؛ گرچه اغلب یکی از این کارکردها بر دیگری غلبه دارد؛ مثلا یک پژوهشگر حرفه‌ای اغلب نتایج پژوهش‌هایش را نیز منتشر می‌کند. گرچه ویژگی پژوهشی وی ممکن است بر نویسندگی غالب باشد. بیشتر پژوهشگران در همین گروه هستند.

برخی از پژوهشگران علاوه بر پژوهش و انتشار نتایج کارها به صورت کتاب یا مقاله ممکن است به دلایل غیرپژوهشی نیز وارد عرصه نویسندگی شوند. مثلا دانشمند و پژوهشگر نام‌دار فیزیک، استیو هاوکینک، در کنار فعالیت‌های پژوهشی و کشفیات بزرگی که انجام داد چندین کتاب برای عمومی‌سازی علم و حتا به قصد کسب درآمد از محل نشر تالیف کرد که میلیون‌ها نسخه از آن منتشر شد و هنوز از پرفروش‌ترین آثار جهان است:

نیاز عملی هاوکینگ در دهۀ 1960 اتمام دکتری بود تا کار پیدا کند و سپس بتواند ازدواج کند. همین نیاز اساسی، او را به دنبال موضوع تکینگی‌ها کشاند. ]رسالۀ دکترای هاوکینک، آبان 96، به رایگان در وب‌سایت دانشگاه وی قرار گرفت. از این رساله چنان استقبال شد که رایانۀ سرور دانشگاه، توان پاسخگویی به خیل بازدیدکنندگان را نداشت؛ یافته‌های هاوکینک عرصه تازه‌ای را در حوزه فیزیک و مبدا جهان ایجاد کرده است[

این بار نیاز عملی دیگری پیش آمده بود: پرداخت هزینه‌های مدرسۀ لوسی. تلاش برای تامین این نیاز، هاوکینگ را به زمینه‌های تازه کشاند که تاثیری ژرف بر خانواده‌اش گذاشت و دیگران در سراسر جهان آن را حس کردند. هاوکینگ کوشید با نوشتن کتابی دربارۀ گیتی، پول در آورد؛ نه کتاب دانشگاهی که کتابی خطاب به مردم عادی فاقد آموزش علمی. چندین ناشر انگلیسی پیشنهاد چاپ کتاب "تاریخچۀ زمان" وی را رد کردند تا این که هاوکینگ پیشنهاد انتشارات بنتم/ Bentam را پذیرفت. شعبه بنتم در ایالات متحده برای بازار آمریکا 250 هزار دلار پرداخت، و بنتم تنس ورلد در بریتانیا 30 هزار دلار برای بازار بریتانیا پیشنهاد کرد. پرداختن این همه پول برای هر دو ناشر برای کتابی علمی نوعی قمار بود: نوعی بهترین قمار (فرگوسن، ص. 188-189)

به زودی 1 میلیون نسخه از کتاب در بازار آمریکا فروش رفت و به رکوردهای گینس راه یافت. (همانجا، ص. 200) مجلۀ تایم در آگوست 1990 اعلام کرد که بیش از 8 میلیون نسخه از آن فروش رفت. و هنوز هم فروش می‌رود. (نقل در: همانجا، ص. 202) چندین ترجمۀ فارسی از این کتاب نیز در بازار نشر ایران  موجود است.

واقعیت این است که نه‌تنها تفکیک نویسندگی از سایر فعالیت‌های شناختی تقریبا ناممکن است بلکه حتا می‌توانیم ادعا کنیم که بیشتر نویسندگان حرفه‌ای نه‌تنها خود محقق حرفه‌ای هستند بلکه نوشته‌ها و آثارشان را با استفاده از روش‌ها و فنون پژوهشی پربارتر و اثربخش‌تر می‌کنند. تا حدی که می‌توان ادعا کرد فرایند نویسندگی نیازمند سطح خاصی از پژوهش و پژوهشگری است.

پژوهشگران حرفه‌ای نیز اغلب در نویسندگی چیره‌دست‌اند. آنها از فنون نگارش و نویسندگی نه‌تنها برای سامان‌بخشیدن به دستاوردهای پژوهشی خود استفاده می‌کنند بلکه از نویسندگی همچون روش و ابزاری برای تفکر و رازگشایی بهتر بهره می‌جویند. 

فرایند نگارش ممکن است بارها و بارها ارزیابی و اصلاح شود؛ گاهی فرایند ارزیابی و ویرایش نوشته‌ها ممکن است سال‌ها طول بکشد و هر بار تغییری اساسی یا جزئی در متن اعمال شود. در طول مدت نگارش و یا در فاصلۀ بین دو نگاشت نیز ذهن و جسم انسان، محصول نگارش را با تازه‌های پژوهشی و دریافتی و یا فنون و تجربه‌های تازۀ کسب شده مقایسه و ارزیابی می‌کند؛ همۀ اینها یک فرایند یکپارچه و جدانشدنی است که در وجود نویسنده حک شده و بخشی لاینفک از وی شده است. در واقع ویژگی‌های متفاوت از یک وجود یکپارچه است. نام‌های متفاوت به همین ویژگی‌های خاص اشاره دارد؛ هر کدام دیگری را کم و بیش در خود دارد: حالا نام آن نویسندگی باشد یا پژوهش، مطالعه، تفکر، تحلیل، ارزیابی، ویرایش، یا هر چیز دیگری که بخشی از همین فرایند نویسندگی یا پژوهش است.

بنابراین یک نویسندۀ حرفه‌ای باید پژوهشگر خوبی باشد؛ خوانندۀ ماهری باشد؛ مشاهده‌گر قهاری باشد؛ از همۀ حواس خود به خوبی استفاده کند؛ با ادبیات و هنر آشنا باشد؛ خلاقیت ذهنی خوبی داشته باشد؛ رویاپرداز باشد؛ تخیل خوبی داشته باشد؛ جسم خود را به خوبی کنترل کند؛ متعادل باشد؛ آرام و خونسرد باشد؛ استراحت کافی داشته باشد؛ عوامل مزاحم نویسندگی و مطالعه را از خود دور کند؛ از ابزارهای اطلاع‌یابی به خوبی استفاده کند؛ با فلسفه و منطق آشنا باشد؛ با زبان علمی، ادبی و استعاره آشنا باشد؛ تجربۀ کاری و حرفه‌ای کافی داشته باشد؛ عاشق یادگیری و آموزش باشد؛ با اخلاق پژوهش و نگارش آشنا باشد؛ و ده‌ها کار و مهارت دیگر که هر کدام بر کیفیت نگارش و پژوهش وی تاثیر دارند.

نویسندگی تنها قسمتی از یک تلاش بزرگ‌تر در فرایند زندگی نویسنده‌ای است که سعی دارد بخشی از یک جهان پرعظمت را در ذهن خود بگنجاند. انسان با همۀ ناتوانی و محدودیت‌های جسمی که دارد توان و گنجایش ذهنی لازم برای الگوسازی و کوچک‌سازی این جهان نامحدود و محدودساختن آن به خواسته‌ها و تصویرهای ذهنی و حتا عینی خود را دارد. رسوخ بشر به عمق ذرات ریزاتمی، پرواز و مسافرت انسان به سیاره‌های نادیدنی و یا اعماق اقیانوس‌ها و کهکشان‌ها هنوز به قصه و افسانه شبیه است تا واقعیت. روایت پیشرفت‌های حیرت‌انگیز انسان در حوزه‌های مختلف علمی حاکی از همین توان ذهنی و جسمی است. بی‌شک توان علمی و فنی و رفاه و آسایش نسبی بیشتر نتیجۀ تلاش همه‌جانبۀ آنها در عرصه‌های گوناگون بوده است که نویسندگی تنها یکی از آنهاست. نویسندگی در اوج و اعلا داستان تلاش‌های موفق و ناموفق است.  به همین دلیل، مایۀ آن در درجۀ اول همان تلاش و نتایج آن تلاش‌هاست. حتا اگر ناکامی و شکست باشد. بسیاری از موفقیت‌های بشر نتیجۀ روایت شکست‌‌های تلخی است که نویسندگان هوشمند آنها را بی‌کم و کاست به جهان مخابره کردند. اگر روایت درست پیروزی و شکست در عرصه‌های گوناگون نبود بشر نمی‌توانست به جایگاه کنونی خود برسد.

با این حال نویسندگی نه‌تنها صرفا داستان و روایتی از یافته‌ها و تخیل‌ها و افسانه‌های یک نویسنده نیست بلکه خودِ شکست و پیروزی است؛ خودِ مطالعه و پژوهش است؛ خودِ یاس و ناامیدی و یا کورسویی از امید است؛ همانگونه که زندگی اغلب مبارزه، خستگی، دارایی و نداری، امید آغشته به رویا و تخیل، و تلاش برای دسترسی به آرزوهایی است که اغلب فرسنگ‌ها از ما دورند، نویسندگی نیز بازتابی از همین زندگی است؛ چه نگارش علمی و چه ادبی؛ هر یک به روشی خاص. یک نویسندۀ علمی در نگارش خود اغلب به یافته‌ها و نایافته‌ها، محدودیت‌ها و چشم‌اندازها، ضعف‌ها و قوت‌ها، هر دو اشاره می‌کند. و یا اگر در نوشته‌ای خاص بر یک جنبه تاکید شود در نوشته‌های دیگر معمولا به جنبه‌های دیگر اشاره خواهد شد؛ انگار یک نوشتۀ علمی بخشی از یک کل بزرگ است که نویسنده باید به آن خواسته و ناخواسته توجه کند و چیزی را بی‌دلیل و بی‌نام و نشان تکرار نکند. زیرا هر کدام زندگی و مالکی خاص دارند.

نویسندگی پرثمرتر و اثربخش‌تر خواهد بود اگر دانش، تجربه، منابع و ابزارهای نویسنده کافی و به‌مقدار باشد و همۀ داشته‌ها به گونه‌ای ترکیب شود که بهترین نتیجۀ ممکن حاصل شود. مصالح و منابع مورد نیاز برای یک نوشتۀ علمی زمانی تامین می‌شود که وی به اندازۀ کافی برای آن زمان صرف کرده باشد، تک‌تک آنها را شناسایی و دربارۀ قوت و ضعف‌شان مطالعه کرده باشد، و هر قطعه از اطلاعات، نسبتی دقیق با کل بزرگ‌تر خود داشته باشد. چنین محصولی زمانی تولید خواهد شد که همۀ این منابع بخشی از زندگی و وجود نویسنده شده باشد؛ دورۀ هضم و باروری را طی کرده باشد؛ و سپس در هیاتی تازه و با ترکیبی جدید خلق گردد؛ انگار خود خالق آن است.

چنین توصیفی از فرایند تولید محتوای علمی، یادآور نظریۀ آدمخواری در ترجمه است که به عنوان یک راهبرد می‌تواند در تولید و بازتولید علم و دانش نیز مورد توجه قرار گیرد. بر اساس این نظریه، نویسنده باید نویسندگان دیگر را تماما ببلعد و هضم کند تا آنها را دوباره به عنوان بخشی از وجود خود خلق کند. خلاقیت به عنوان یکی از ویژگی‌های بسیار مهم و برجسته نگارش ادبی و علمی اشاره به همین واقعیت دارد. یک نویسنده ناممکن است بتواند چیزی را درک کند که آن را زندگی نکرده باشد و بخشی از جسم و ذهن وی نشده باشد. فهم پدیده‌ها و مفاهیم یک پدیدۀ جسمی و وابسته به جسم است. به عبارت دیگر، تا بسیاری از مفاهیم پایه مرتبط با زندگی، استنتاج، نتیجه‌گیری و مانند آن را زندگی نکرده باشیم قادر به درک و فهم بسیاری از چیزها نخواهیم بود. نورون‌های آینه‌ای اشاره به همین فرایند جسمی در درک و فهم دارند. این دسته از نورون‌ها کارشان شبیه‌سازی رفتارها و مفاهیمی است که دیگران ابراز کرده‌اند. به عبارت دیگر، برای درک حرکات، الگوها و مفاهیم دیگر باید آنها را با استفاده از این نورون‌ها شبیه‌سازی و تقلید کرده باشیم.

 

آنچه می‌خواستم در این بخش بر آن تاکید کنم این بود که نویسندگی یک مهارتی انفرادی نیست که به تنهایی و در خلاء انجام شود. بلکه بخشی از یک فرایند و زندگی است که مستلزم مطالعه، پژوهش، یادگیری، استدلال، تجربه، مشاهده، تخیل، و بسیاری از توانایی‌های جسمی و ذهنی دیگر است که در یک زندگی حرفه‌ای پرورش می‌یابد.

تجربۀ نگارنده نشان می‌دهد که نوشتن یک مقاله یا کتاب خوب و باکیفیت به مهارت‌های چندگانه‌ای نیاز دارد که اگر در هر پژوهش و نوشته‌ای حضور داشته باشد آن را برجسته می‌سازد. تا حدی که بسیاری از این مهارت‌ها در یک فرد نمی‌تواند جمع شود یا حداقل از کمتر کسی برمی‌آید. جنبه‌هایی از کار نویسندگی و پژوهش نیازمند همکاری با دیگران است. به همین دلیل، جدا از ارتباط علمی و بین فردی، همۀ اینها به محیط مناسب، مشوق، و حامی نیاز دارد. افزایش کمی و کیفی مهارت‌های پژوهشی و نویسندگی در مرحلۀ بعد به محیط اجتماعی وابسته است که به نتایج پژوهشی و آثار علمی و ادبی احساس نیاز کند و برای آن هزینه نماید.