داخلی
»سخن هفته
لیزنا؛ مهدی محمدی، رئیس انجمن کتابداری و اطلاعرسانی شاخه قم و عضو هیات علمی گروه علم اطلاعات و دانششناسی دانشگاه قم: میدانم که جسمتان رنجور بود و این رنج را هر بییندهای از آن چشمان گیرا و جذاب بخوبی احساس میکرد. اما به قطع میدانم که آنها شانههای ستبر چندان قوی بودند که بتوانند این رنجها را تحمل کنند. باور داریم که این رنجها رنجهای شخصی و زندگی فردی نبود یا شاید هم اگر بود شما کسی نبودید که در مقابل این مشکلات خم به ابرو بیاورید. پس این چه غمی است که در چشمان شما به گود نشسته است؟ هر شاگردی که دو ساعت پای کلاس درس حضرتعالی نشسته باشد و یا هر داوطلبی که در کارگاه ادبیات کودکان و نوجوانان شما در شورا شرکت کرده باشد و حتی تک تک اعضای گروههای بررسی آثار شورای کتاب کودک به خوبی واقف هستند که این درد «درد کودکان و نوجوانان» سرزمینمان هست که این چنین جسم و روح شما آزار داده است. این را بارها و بارها برای ما گوشزد کرده بودید که «شخصیت یک فرد حاصل ضرب وراثت او در محیطی است که زندگی میکند». بارها به ما فرموده بودید که « در این فرآیند از بودن تا شدن، علاوه بر خود کودک که نقش محوری دارد، پدران، مادران، مربیان، آموزگاران، کتابداران، نویسندگان شاعران، تصویرگران، ناشران و فلیمسازان و همه کسانی که دغدغه کمال یافتگی کودکان را دارند تاثیر شگرف بر جای میگذارند».[1]
استاد این صدای رسای شما را همه به گوش شنیدیم که چقدر متین و آرام وجدان بشریت را محاکمه کرده و فرمودید که « کودک صفحه سفید نیست که هر آنچه را خواستید بر آن رسم کنید و خمیر نیست تا در دستهای خود آنها به هر شکلی که دوست دارید در بیاورید؛ کودک با همه توان اندکش موجودی مختار است که میتواند و هم باید بتواند در فرآیند رشد خود دخالت کند[2] . استاد به خوبی به یاد داریم که شما با رفتارتان به ما گوشزد کردید که «قطعا کودکانی هستند که در شرایط جوجه اردک زشت به سر میبرند با همان حرکات کند و ناشیانه، یا همان بینظمی و ژولیدگی و با همان احساس ناامنی و ترس از طرد شدن که ممکن است شرایط تبدیل شدن به قویی زیبا را داشته باشند» [3]
استاد به خوبی دیدیم که وقتی حضرتعالی با توجه به شرایط اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی جامعه دهه چهل و پنجاه کشور به این یقین رسیدید که هنوز بسیاری از والدین در آن حدی نیستند که آن فرزند دلخواه شما را پرورش بدهند. هنوز خیلی از آنها حقوق کودک را به رسمیت نشناختند و هنوز کودک این جامعه اتاق مخصوص و از همه مهمتر کتاب مخصوص به خود را ندارد و شما سخنرانی «کتاب وسیلهای برای محرومیت زدایی فرهنگی» را ارائه کردید و در این سخنرانی به خوبی بازگو کردید که «کودکان معصومترین و بیگناهترین قربانیان این جابه جایی هستند. زیرا نه در ایجاد شرایط نامطلوبی که به جا به جایی انجامیده نقش دارند و نه هیچ کس به خود زحمت میدهد که از آنها بپرسد که چه میخواهند» شما در آن سخنرانی به خوبی عنوان کردید که « کودکان بیش از آنچه به پدر و مادر و کشور قوم خود تعلق داشته باشند سرمایههای ارزشمند انسانی بشمار میآیند. مدرسه میخواهند، بهداشت لازم دارند، حمایت قانونی طلب میکنند و از همه مهمتر به شرایطی نیاز دارند که در آن به رشد و بالندگی برسند و کرامت انسانیشان حفظ شود» [4].
استاد شما زمانی دیدید که کودکان کشورمان یا کتابی ندارند و یا اگر کتابی هست که آن شالوده منسجم و غنی کافی را ندارد که بتوان آن را کتاب مناسب کودک و نوجوان معرفی کرد قیام کردید و به همراه عاشقانی چون نوشآفرین انصاری، توران میرهادی، مافی، دکتر هوشیار، عباس یمینی شریف، دکتر عباس حری و.... چراغ شورای کتاب کودک را برافروختید. شورای کتاب کودک انگار همان جایی بود که میتوانست روح شما را آرام کند و درد شما را کاهش دهد چون بواسطه آن میتوانستید خواستهها و آمال و آرزوهای خود را به واقعیت برسانید. این چنین بود که کتابخانه کودکان و نوجوانان شورا شکل گرفت و گروههای نقد و بررسی آثار در حوزههای مختلف از جمله داستانهای تالیفی، داستانهای ترجمهای، خواندنیهای کودکان و..... یکی پس از دیگری متولد شدند.
وقتی بسیاری از نویسندگان، شاعران، ناشران کتابهای کم بنیه را منتشر میکردند و وقتی از آنها سوال میکردیم که چرا چنین ضعیف؟ عنوان میکردند که کودک کتابخوان نداریم که سالها روی تولید کتاب فاخر کار کنیم و شما با صدای متین خود به دفاع از کودکان کشور برخاستید و فریاد برآوردید که » همیشه نخواندن را نباید ناشی از عدم علاقه دانست. محتوای آثار که در اختیار خوانندگان قرار میگیرد در ایجاد علاقهمندی بسیار موثر است. نخواندن گاه اعتراضی است به محتوای آثار و کیفیت نازل آنها» [5]
استاد به خوبی به یاد داریم که زمانی که شورای کتاب کودک تا حدودی رشد کرد و قوت گرفت و خیالت از این نهال کاشته شده آسوده گشت؛ ایران را برای پهنای اندیشه و آرای خود کوچک دیدی و باید پهنای جهانی را به وسعت این اندیشه انتخاب میکردی و شما این گونه به دفتر بینالمللی کتاب برای نسل جوان راه یافتید و داور جایزه جهانی هانس کریستین آندرسن شدید تا از آن طریق بتوانید دیدگاههای علمی خود را به جهان انتقال داده و تجربه و دستاوردهای ادبیات کودکان و نوجوانان کشورهای مختلف جهان را به ایران انتقال دهید. شاید بتوان گفت که دقت نظر، جدیت و علاقهمندی و وسعت دید شما و سرکار خانم توران میرهادی در داوری آثار باعث شد که تقریبا در هر دوره از داوری آثار جایزه هانس کریستین آندرسن داورانی از ایران حضور داشته باشند و این گونه راه بر حضور داورانی چون منصوره راعی، زهره قائینی و سحر ترهنده و... باز شد و در دورهای نیز ریاست هیات دواران را بر عهده داوری ایرانی گذاشتند.
استاد چقدر روح بلند شما با ۱۴ فروردین و دفتر بین المللی کتاب برای نسل جوان عجین شده بود. چرا که آنها نیز دقیقا در راستای اهداف متعالی شما که «کتاب برای کودکان» است فعالیت میکنند. استاد انگار منتظر بودید تا پیام جهانی کتاب کودک در سال ۲۰۲۰ منتشر شوند تا چشمان خود را ببندید؟ استاد وقتی دیدید که پیام جهانی سال ۲۰۲۰ به زبانهای زنده دنیا کودکان را به خواندن بیشتر دعوت کرد چشمان خود را بستید؟ استاد برایم یقین شده است که انتخاب تاریخ ۱۴ فروردین برای روز خواب ابدی شما بی حکمت نیست. مطمئن باشید که مکتبی را که پایهگذاری کرد و شاگردانی را پرورش دادید دغدغه شما را بخوبی فهمیدند و در راستای اعتلای اهداف متعالی شما تمام توان خود را بکار خواهند گرفت. مطمئن باشید که شاگردان شما و پرورش یافتهگان مکتب قزلایاغ استاد اعظم؛ مام کودکان ایران زمین، استاد نوشآفرین انصاری و شورای کتاب کودک را تنها نگذاشته و دمی از آرمان مد نظر حضرتعالی که «ترویج خواندن برای کودکان و نوجوانان» عقب نخواهند نشست.
استاد شما در صبجگاه ۱۴ فروردین چشمان خودتان را بستید و بخواب ابدی فرو رفتید و ما شاگردان مکتب شما در شامگاه چهارده فرودین با چشمان اشکبار بر سر سفره پهن شده حضرتعالی نشستیم و یکبار دیگر با نصب العین قراردادن همه آنچه شما در کتابها و مقالهها و پایاننامههای هدایت کرده خود به ما به یادگار گذاشتید پیمان بستیم که دمی در تحقق این آرمانها کوتاهی نکنیم. استاد آسوده بخوابید که همه بر سر این سفره نشستیم و آرزوی بلند شما که «بهشت جایی است که همه مردم بتوانند آب گوارا، نان و کتاب برای مطالعه بدست آورند را زمزمه میکنیم. و با شما همنوا از خداوند منان خواستاریم تا باشد که روزی این باور فراگیر شود که نان و کتاب برای انسان ملازم همدیگر و هر دو را با عدالت باید بین همگان تقسیم کرد .[6]
ان شاالله
شاگرد کوچکی از مکتب بزرگ شما
محمدی، مهدی. « استاد آسوده بخوابید آسوده ». سخن هفته لیزنا، شماره 483، 18 فروردین 1399
------------------------------------------------------------------------------------------
[1] . ثریا قزلایاغ، «ادبیات کودکان و نوجوانان و ترویج خواندن (مواد و خدمات کتابخانهای برای کودکان و نوجوانان» (تهران: سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاهها (سمت)، ۱۳۸۳، ص ۶).
[2] همان، ص ۷.
[3] همان، ص ۱۷
[4] . ثریا قزلایاغ، «کتاب وسیلهای برای محرومیت زدایی فرهنگی»، خبرنامه شورای کتاب کودک (خبرنامه داخلی)، سال سی و شش، دوره جدید شماره ۳، بهار ۱۳۷۷، ص ۲۱.
[5] . همان، ص ۲۵.
[6] . کتاب وسیلهای ...... ، ص ۲۵.
با سپاس از دکتر محمدی برای این نوشته دلنشین و پر از احساس نسبت به یک استاد پیشکسوت.
ای کاش قدر این استادان را می دانستند و آنها با آرامش و خیال آسوده در دوران بازنشستگی به سر می بردند.
خانم قزل ایاغ معلمی بی های و هو و بی ادعا اما تاثیرگذار بودند.
روزی از ایشان پرسیدم وقتی در شهرستانها کتاب کودک باکیفیت پیدا نمیشود میشود به مثابه کاچی بهتر از هیچی از کتابهای کودک بی کیفیت بازاری استفاده کرد؟ فرمودند که بچه ها بی کتاب بزرگ شوند بهترست تا این کتابهای بی کیفیت در اختیارشان قرار گرفته و سلیقه و زیبایی شناسی شان تنزل پیدا کند
چشم خود بر بست و چشم ما گشاد