داخلی
»پژوهش و نگارش (پاورقی)
وقتی میمون میدید که پژوهشگر دست خودش را حرکت میدهد، نورون مناطق مغزی مربوط به حرکت دستش نیز فعال میشد، " انگار" بهجای پژوهشگر، این میمون بود که کنش را انجام میداد. اما در واقع میمون بیحرکت بود. پژوهشگران این دسته از نورونها را نورونهای آیینهای نام دادند. این نورونها فقط وضعیت بدنی آن دیگری را در نقشههای مغزی خود شبیهسازی میکنند؛ اما عملا در بدن خودمان رخ نمیدهد. (کوچش، ص. 151) در زمان مشاهدۀ ترس، درد، شادابی، دوستی، عشق، و سایر عواطف و احساسات دیگران نیز همین نورونها در منطقۀ مغز خودمان فعال میشوند. در واقع اگر این فعالیت به هر دلیلی مختل گردد امکان درک ترس و شادابی و احساسات دیگران نیز برای ما ناممکن خواهد بود.. (همانجا، ص. 152)
مشاهدۀ فیلم یا مطالعۀ کتابهای ادبی، خواندن صحنههای هیجانآور، پیروزی قهرمانان داستان، غم و اندوه آنها، عشق و شکستشان، درد و رنج آنها، و صحنههای پیچیدۀ رازگشایی پلیس اغلب بهگونهای است که انگار خود خواننده یا مشاهدهکننده نیز در حال انجام همان کار است. هر چه هیجان و زیبایی کار بیشتر و بهتر باشد و نیز هر چه خواننده موارد آشنای مشابهی را قبلا تجربه کرده باشد به همان نسبت درگیری ذهنی و حسی او بیشتر خواهد بود. اغلب خواننده حتی پس از مطالعۀ بخشهای مورد نظر نیز ذهنش درگیر تخیل و صحنهسازی در همان زمینۀ مشابه است؛ یکی از علتهای اصلی این است که همان منطقۀ حسی - حرکتی مغز خواننده فعال شده است که باید در آن زمینه تخیل و اندیشه کند.
شبیهسازی یکی از کارکردهای جالب توجه و مهم مغز است. انسانها بسیاری از کلمات، مفاهیم، جملات، فرضیهها و تصویرهای ذهنی تازه را بر اساس شباهت آنها با سایر تصویرها درک و یا کشف میکنند؛ بدینترتیب با مشاهده و مطالعۀ چیزهای تازه و طی فرایندهای شبیهسازی، تصویرها و الگوهای ذهنی خود را با سرعت بیشتر افزایش میدهند. شبیهسازی توان تصویرسازی، مدلسازی، نظریهسازی، فرضیهسازی و طراحی ساختار و نیز فرایند انجام پژوهش را به شکل معجزهآسایی افزایش میدهد.
بسیاری از این شبیهسازیها توسط نوعی نورون یا سلول عصبی به نام نورون آینهای انجام میشود. نورونهای آینهای اگر شبیهسازی نکنند درک و فهم ما عملا تعطیل است. ما زمانی میتوانیم بسیاری از دادههای ورودی مرتبط با مفاهیم، کنشها، احساسات و عواطف را درک کنیم که نورونهای آینهای همان منطقۀ مغزی فعال باشند. در این صورت باید تصویرهای ذهنی مرتبط با آن بر اساس کموکیف تجربههای ذهنی یا محیطیمان و یا به شکل غریزی در مغز شکل گرفته باشد تا فعال گردد. چیزی شبیه فرضیهسازی در فرایند تفکر و پژوهش که ذاتی مغز است.
مثلا گفتارها و تصویرها دربارۀ گل زدن، شوت کردن، و پاسکاری در بازی فوتبال را زمانی درک میکنیم که از قبل خودمان فوتبال بازی کرده باشیم و یا آن را از تلویزیون دیده باشیم. در غیر این صورت، درک گفتارها و تصویرها برای ما دشوار خواهد بود. البته اگر برخی از کنشهای مرتبط با توپ، پاسکاری، شوت کردن، و گل زدن را در بازیهای مشابه دیگر مثل بسکتبال دیده باشیم، مغز ما میتواند با استفاده از تعمیم، استعاره و شبیهسازی، تصویرهایی را تا حدی نزدیک به فوتبال ایجاد کند و حتی هیجانات و احساسات مرتبط با آن را نیز شبیهسازی کند.
علت دشواری درک برخی از دادههای ورودی به مغز این است که تقریبا هیچ کدام آنها نمیتواند تصویرهای مرتبط با آن را در همان منطقۀ حسی- حرکتی مغز فعال سازد. چرا که تصویر مرتبط با آن وجود ندارد که فعال شود! حال اگر خودمان تجربۀ بازی فوتبال را داشته باشیم و یا بارها آن را مشاهده کرده باشیم نورونهای آینهای ما دقیقا در همان منطقۀ حسی و حرکتی مغز به هنگام شنیدن گزارش بازی، مشاهدۀ بازی، و حتی تفکر و تخیل در این باره فعال میشود. "انگار" خودمان در حال بازی هستیم. البته به نظر میرسد "شبیهساز" نام برازندهتری برای نورونهای آینهای باشد.
عملکرد نورونهای شبیهساز یا آیینهای اهمیت مطالعه و مشاهدۀ دقیق یک پدیده در نوشتن، پژوهش و تصمیمگیریهای پیچیده و حساس را برجسته میکند. هرچه تصویرهای ذهنی مرتبط با یک موضوع در مغز محقق، نویسنده، مدیر یا هر فرد دیگر بیشتر باشد او بیشتر و بهتر میتواند از قدرت شبیهسازی خود استفاده کند. داماسیو با پژوهشهایش نشان داده است که مغز به هنگام شبیهسازی از "حلقه که انگار" یا "انگار که" بهره میبرد.
نورونهای آیینهای نقش مهمی در امکان فهم کنشهای دیگران از طریق قرار دادن خودمان در وضعیت بدنی مشابه ایفا میکنند. وقتی شاهد کنش دیگری هستیم، مغز یا همان نورونهای آیینهای درست همان وضعیت بدنی را شبیهسازی میکند که خودمان خواسته باشیم حرکت کنیم... (کوچش، ص. 152).
نورونهای شبیهساز حکایت از این دارد که سطوح خاصی از یادگیری و انتقال دانش وابسته به شبیهسازی دانش است. شبیهسازی و انتقال دانش بهنظر کاری ساده است. زیرا تجربه، مهارت، یا دانشی که دیگران قبلا کسب کردهاند را ما بر اساس توانایی ذاتی خود و با استفاده از همین نورونهای شبیهساز، شبیهسازی میکنیم. درست مانند عملیات مهندسی معکوس برای تولید بسیاری از کالاها و خدماتی که قبلا دیگران آنها را تولید کردهاند. با این وجود، حتی شبیهسازی نیز نیازمند مطالعه و مشاهده و تمرین است. (محسنی، دانش و انتقال دانش، ص. 102)
ارتقای کم و کیف شبیهسازی دانش نیازمند دو عامل اساسی است:
اول از همه باید تصویرهای جسمی و ذهنی مناسب و کافی دربارۀ موضوع مورد نظر در اختیار مغز قرار گرفته باشد تا عمل شبیهسازی احتمالی بعدا بر روی آنها انجام شود. این دسته از اطلاعات در نقش "دادههای ورودی" برای مغز یا همان نورونهای شبیهساز عمل میکنند. این تصویرها حتی شامل بافت اجتماعی و فرهنگی مبدا و مقصدی میشود که قرار است دانش از آنجا منتقل شود، بخصوص فرهنگ مقصد.
عامل اساسی دیگر، ارتقای توانایی پردازش این تصویرهاست؛ تواناییهایی که خود موجب جمعآوری و ذخیرۀ تصویر بیشتر، ارتقای کیفیت تصویرها و نقشههای ذهنی از نظر دقت و صحت و غیره، و شبیهسازی بهتر واقعیتها میشود). (همانجا، ص. 104)
شبیهسازیها در سطوح گوناگونی انجام میشود. یکی از سادهترین شکلهای آن در یادگیری زبان و گزارههای زبانی وجود دارد. برای مثال اگر چنین ساختار سادۀ زبانی را یاد گرفته باشید به سرعت میتوانید گزارههای تازه را با تغییراتی محتوایی تولید کنید:
این سیب است؛
این انار است؛
این انگور است؛
......
این ....... است.
این ....... است.
در استدلال هم میتوان از شبیهسازی استفاده کرد؛ برای مثال:
سیب تقریبا گرد است؛
انار تقریبا گرد است؛
انگور تقریبا گرد است؛
سیب، انار و انگور میوهاند؛
بیشتر میوهها تقریبا گردند؛
گردو، پرتقال، نارنگی، هلو، انجیر، آلبالو، گیلاس نیز میوهاند؛
بنابراین احتمالا بیشتر آنها گردند.
بیشتر فرضیهها و نظریهها نوعی پیشبینی آیندۀ کنشها و چیزهاست که با مشاهده، و تحلیل شباهتها و تفاوتها کشف شدهاند. به عبارت دیگر، نوعی شبیهسازی و الگوسازی بر اساس نسبت چیزهاست. برای مثال به این نظریه توجه کنید:
حرکت یک چیز نشان از این دارد که انرژی یا نیرویی بر آن وارد شده است. بر این اساس، تقریبا هر چیز در حال حرکت و تغییر را میتوان بر اساس این نظریه یا فرضیه تحلیل کرد، کم و کیف حرکت و تغییر آنها را مطالعه و توصیف کرد، شباهت و تفاوت حرکت آنها را با هم مقایسه کرد، بر اساس همان شباهتها و تفاوتها دستهبندی گردند، ...
و به همین سادگی، نتایج مطالعات منتشر شود! و یا
کمبود انرژی یا نیرو میتواند موجب کندی حرکت افراد و سازمانها شود. منابع مالی، منابع انسانی، کم و کیف آموزش و مهارت افراد، انگیزه، منابع نرمافزاری و سختافزاری، و مثل آن را میتوان به عنوان منبع انرژی یا نیرو تلقی کرد؛ در این صورت، کم و کیف حرکت افراد و نهادها را میتوان به منابع انرژی فوق نسبت داد. حرکت افراد و سازمانها را میتوان بر اساس رشد مالی، کارایی، و غیره اندازهگیری کرد. و .... در همۀ موارد فوق، هم از شبیهسازی استفاده شد و هم از حلقۀ شرطیِ "که انگار"
ملاحظه کردهاید که با شبیهسازی و حلقۀ "که انگار" تا چه حد میتوان گزارههای پیچیده را صورتبندی کرد.
تمرین شبیهسازی و استفاده از حلقههای شرطی اگر- پس- سپس (نگاه کنید به بخش مربوطه)، استدلالهای منطقی، جملههای ساده و پیچیده نیز بسیار مناسب و مفید است و کار استدلال، پژوهش و نگارش را تسهیل میکند. الگوسازی و شبیهسازی از پژوهشها، ابزارها، روشها، پرسشنامهها، و هر تجربه و تصویر دیگران نیز از همین منطق و اصول تبعیت میکند.
تاکید آرتور، دانشمند اقتصاد، بر مطالعۀ منابع تاریخی در کنار تحصیل و مطالعۀ منابع اقتصادی به این دلیل است که این کتابها حاوی نمونهها و بافتهای تاریخی و اجتماعی زیادی هستند که آگاهی متخصصان اقتصاد نسبت به آنها اهمیت دارد:
دانشجویان علم اقتصاد نباید به نظریههای اقتصادی بسنده کنند. بلکه باید تاریخ را عمیقا بخوانند. (ص. 308)
پیشنهاد وی از این منطق علمی تبعیت میکند که انسانها برای حل موقعیتهای تازه و دشوار، ابتدا بر اساس الگوهای مشابه قبلی یک الگوی کلی میسازند و سپس همان را متناسب با نیازها و شرایط جدید اصلاح میکنند. هر چه خزانۀ این تجربیات و الگوهای از پیش آماده بیشتر و بیشتر باشد شبیهسازی، تولید و تلفیق الگوها و اصلاح آنها بهتر و سریعتر خواهد بود.
یکی از دلایل توصیۀ محققان و نویسندگان به مطالعۀ ادبیات و خواندن برخی از کتابهای نظری و فلسفی عمومی نیز پرورش قدرت شبیهسازی و الگوسازی ناخودآگاهانه است.
۱. از توهین به افراد، قومیتها و نژادها خودداری کرده و از تمسخر دیگران بپرهیزید و از اتهامزنی به دیگران خودداری نمائید.
۲.از آنجا که پیامها با نام شما منتشر خواهد شد، بهتر است با ارسال نام واقعی و ایمیل خود لیزنا را در شکل دهی بهتر بحث یاری نمایید.
۳. از به کار بردن نام افراد (حقیقی یا حقوقی)، سازمانها، نهادهای عمومی و خصوصی خودداری فرمائید.
۴. از ارسال پیام های تکراری که دیگر مخاطبان آن را ارسال کرده اند خودداری نمائید.
۵. حتی الامکان از ارسال مطالب با زبانی غیر از فارسی خودداری نمائید.