کد خبر: 45981
تاریخ انتشار: سه شنبه, 14 تیر 1401 - 08:44

داخلی

»

پژوهش و نگارش (پاورقی)

پژوهش و نگارش 82:

آشتی بین جهان ظاهری و علمی و دوری از خلط مقوله‌ای

منبع : لیزنا
حمید محسنی
آشتی بین جهان ظاهری و علمی و دوری از خلط مقوله‌ای

خلط بین صورت ظاهری و صورت علمی از جمله خطاهای پرتکرار مقوله‌ای در بسیاری از متن‌هاست. این خلط‌ها حکایت از این دارد که نویسندگان آنها با منطق، فلسفه، زبان، مفاهیم زبانی، و نقش آنها در استدلال و صورت‌بندی مسائل آشنایی کافی ندارند. چنین خطاهای مهلکی عمدتا در مباحث و بنیان‌های نظری یک پژوهش، استدلال، و فرضیه‌سازی‌های مبتنی بر آنها صورت می‌پذیرد. روشن است که خطا در چنین مراحلی از پژوهش به همۀ کنش‌های یک محقق و نویسنده از آغاز تا پایان راه پیدا می‌کند.

آرتور ادینگتون می‌گوید تصویری که ما با تقویت قوای حسی خود (با استفاده از ابزارهایی چون میکروسکوپ و غیره) از مثلا یک میز به دست می‌آوریم ما را وامی‌دارد میز را توده‌ای از بارهای الکتریکی نقطه‌ای در حال حرکت دائمی ببینیم. نیز ما را وامی‌دارد بپذیریم حجم کل این ذرات، هرگاه همۀ آنها را در هم بفشاریم، کمتر از یک میلیاردیم حجم میز می‌شود. بنابراین ما از یک سو هر روزه جهانی می‌بینیم که توپر می‌نماید، از سوی دیگر با دیدگاه علمی سر و کار داریم که همه چیز را فضای تهی می‌نمایاند. واکنش ما چگونه باید باشد؟ (نقل در: کاروئانا، ص. 52)

ویلفرد سلارز دیدگاه مبتنی بر مشاهدات هر روزه از جهان را صورت ظاهری می‌خواند؛ یعنی آن شکل بکر جهان که ما با حضور خود در این جا و در این زمان ثبت می‌کنیم. این ثبت تا حدودی شامل آن اندیشه‌هایی است که شخص عادی بدون بهره‌گیری از ابزارهای پیچیدۀ علمی یا کاوش‌های فلسفی با آنها سر و کار دارد. سلارز به این نکتۀ جالب اشاره می‌کند که موضوع اساسی نه صورت ظاهری چیزها بلکه اشخاص‌اند. سپس در نقطۀ مقابل صورت ظاهری، با چیزی آشنا می‌شویم که او آن را صورت علمی می‌نامد. صورت علمی بر پایه روش‌های علوم طبیعی شکل می‌گیرد که شامل همبستگی میان کیفیت‌های اندازه‌پذیر است. صورت علمی همچنین شامل فرض مسلم وجود ذوات گوناگون و پیوند میان این ذوات است که با برداشت‌های هر روزه بیگانه است. (نقل در: کاروئانا، ص. 53)

صورت ظاهری و صورت علمی چنان متناقض می‌نماید که ناچار می‌شویم میان این دو برداشت رقیب از جهان، یکی را برگزینیم. برخی از فیلسوفان علم به پیروی از ادینگتون به این نتیجه رسیدند که باید برداشت علمی را حفظ کرد.... واکنش شایسته در اینجا نخست انکار تناقض است. همینطور دلیل نیرومندتری وجود دارد که بگوییم نیازی نیست یکی از صورت‌ها به سود دیگری کنار گذاشته شود. به سادگی پیداست که صورت ظاهری را نمی‌توان کنار زد. به این دلیل که در برداشت ما از جهان (بی‌آن‌که حواس‌مان باشد) نقشی محوری دارد؛ دلیل مهم‌تر، نقشی است که معنای واژگان به کار رفته بر عهده دارند. در مثال میز، معنای صفت "توپر" در همین کاربردهای روزانه‌اش شکل می‌گیرد. .. خطاست اگر بپذیریم این معنا ابتدا از واژه‌نامه‌ها استخراج می‌شود که در تعریف آن از مفاهیمی چون "نفوذناپذیر" و یا "ساخته نشده از فضای خالی" بهره می‌گیرند. اگر از ما بپرسند معنای کلمه توپر چیست بی‌گمان می‌توانیم این مفهوم را مانند واژه‌نامه‌ها برحسب کلمات دیگر معنا کنیم. اما به هر حال، در ارائۀ پاسخ نهایی کار ما به این جا می‌کشد که با یک حرکت عادی بگوییم: "توپر یعنی مثل این!" .. این نمونه سادۀ "توپر" را می‌توانیم به‌حدی گسترش دهیم که حاوی همۀ واژگانی شود که نوع بشر در زندگی روزانه‌اش به کار می‌گیرد. در کل می‌توان گفت بن‌مایه و اساس تولید واژگان بنیادین و معانی آنهاست که بر اساس تعقل محاوره‌ای انسان نوعی، و تجریبات پایۀ روزانه شکل می‌گیرد. (همان‌جا، ص. 43-54)

سلارز می‌نویسد چارچوب مفهومی اشخاص (یعنی صورت ظاهری) چیزی نیست که لازم باشد با صورت علمی آشتی داده شود، بلکه چیزی است که باید در کنار آن قرار گیرد. (نقل در: ص. 56) و این وظیفۀ بنیادین کل مشغله‌ای است که علم نام گرفته است. جهان تصویرشده در صورت ظاهری با جهانی که صورت علمی تصویر می‌کند هر دو یک جهان‌اند، جهان ما. نه این، نه آن، هیچ کدام نباید وبالی باشد بر گردن دیگری. (همان‌جا، ص. 57)

بی‌گمان، برخی از برداشت‌های بنیادین روزانه به منظور سازگاری با یافته‌های تازۀ علمی باید حذف یا با برداشت‌های صحیح‌تر جایگزین شوند. وقتی گفتمان مربوط به چیزهایی که می‌بینیم، مثلا میز ادینگتون، با گفتمان چیزهایی که نمی‌بینیم، مانند مولکول‌ها، خلط شود، دشوار نیست نشان دهیم که خطای مقوله‌ای آشکاری رخ دهد. اگر میز سبز باشد و ما بگوییم "میز سبز است" سخن درستی گفته‌ایم. اما خنده‌آور است بگوییم مولکول‌ها سبز‌رنگند. شاید بتوانیم بگوییم سامانۀ مولکول‌ها سبز به نظر می‌رسد. اما گفتن این که سامانۀ مولکول‌ها سبز است سردرگمی می‌آورد. یعنی به خطای مقوله‌ای منجر می‌شود. زیرا کلمۀ "میز" به آسانی می‌تواند جای خالی را در جمله "..... سبز است" پر کند؛ اما لفط "سامانۀ مولکول‌ها" نمی‌تواند. (ص. 57) درست مثل این است که بگوییم "ارسطو مضربی است از عدد سه". بی‌معنایی این گفتار نه به دلیل خلط دستوری یا واژگانی، بلکه به دلیل کوششی گمراه‌کننده است برای آمیختن دو مفهومی که از نظر منطقی آمیختنی نیستند. هر گزاره‌ای یک حریم منطقی دارد که به وسیلۀ معنای آن گزاره تعیین می‌شود. این حریم را باید محترم شمرد. برای آگاهی از گسترۀ آن حریم باید ببینیم گزاره در چارچوب آن شبکۀ پیچیده‌ای که سایر گزاره‌ها و واژگان در آن به کار برده می‌شوند، در عمل چگونه به کار گرفته می‌شود. (کاروئانا، ص. 58)

 

تمرین:

بر اساس مباحث این بخش، یک یا چند خطا یا خلط مقوله‌ای را در منابع علمی، گفتگوها، افکار عمومی را شناسایی، و دربارۀ آنها بحث کنید.