داخلی
»سخن هفته
دانشگاهی بیندیشیم، حرفهای عمل کنیم
لیزنا؛ سید ابراهیم عمرانی، سردبیر: بارها از شکاف بین دانشگاه و حرفه در همه رشته های دانشگاهی صحبت شده است. هر چند سال یک بار هم بستگی به مسایل و فناوری روز و در دولتهای متفاوت، این مساله مدتی برجسته شده و چون طرح این مساله هم ارگانیک و در پیوند واقعی با بازار کار نبوده، به آرامی به کما رفته و باز با نام جدیدی سربرآورده است. نمونهاش ارتباط با صنعت بود که دفاتری هم در دانشگاهها داشتند و و هنوز هم دارند و اگر زیر همین عبارت جستجویی در گوگل بکنید، خواهید دید که چه خبر است. در حال حاضر هم، همه رهنمودها به تاسیس استارتآپ ختم میشود. لیکن مساله اصلی اراده دولتها بر سرمایه گذاری در ایجاد شغل است که در دولت و حکومت ایران در حال حاضر چنین ارادهای نیست. سخنرانیهای انتخاباتی دورة قبل ریاست جمهوری در مورد ایجاد شغل را بشنوید و عملکرد را ببینید. باز هم کارخانهها و کارگاهها و شرکتهای بیشتری تعطیل شدهاند و باز هم جوانان آماده و تحصیلکرده، جویای کار بیکار و دریغ از جایی که حمایتی از این عزیزان کند.
پس این شکاف که همه بزرگان چه در دانشگاه و چه در حرفه بر آن اذعان داشته و دارند، نیاز به زیرساختها و سرمایهگذاریهایی دارد که بتوانند جوانان آماده و مستعد را بکارگیرند و اجازه تجربه و فعالیت به آنها بدهند. به نظر من که نیم قرن تجربه کار حرفهای در این مملکت را دارم و از دور دستم بر آتش دانشگاه هم بوده، "دانشگاه کلیات را آموزش میدهد و حرفه شما را با جزئیات آشنا میکند و فوت و فن بکار گیری دانش را میآموزد". استاد دانشگاه روبروی مراجعه کننده در کتابخانه، در صنعت و در بیمارستان و ... نمینشیند. این دانشآموختة حرفهای است که پاسخگوی نیازهای مردم و اجتماع خواهد بود. کسی که از محضر استادان همان کلیات را خوب آموخته باشد و ارتباطش را با دانشگاه هرگز و تا پایان عمر قطع نکند، از نظر من یک آدم حرفهای است. به محض آنکه فکر کنی که دورة دانشجویی تمام شده، عقب میمانی. یک حرفهای خوب، تا پایان عمر دانشجو میماند. تنها راه بقای حرفه این است که دانشگاهی بیندیشیم، و حرفهای عمل کنیم.
این شکاف بین دانشگاه و حرفه یا صنعت همانطور که گفتم در همه رشتهها وجود دارد و در رشته و حرفة ما هم، تردیدی ندارم که به وضوح دیده میشود. این شکاف در کتابخانههای عمومی و کودک و مدارس در یک سو و کتابخانههای دانشگاهی – پژوهشی و تخصصی در سوی دیگر مصداق داشته و دارد. با اینهمه، امروز تاکید من بیشتر بر کتابخانههای دانشگاهی است که کتابخانههای نهادی شدة ایران بودهاند و اینک روزهای خوبی را نمیگذرانند.
مدیریت ضعیف کتابخانههای دانشگاهی هم در عمق برمیگردد به مدیریت کلان کشور. مدیریت وزارتهای علوم و بهداشت، مدیریتهای دانشگاه، تا برسد به مدیریت کتابخانهها و متاسفانه باید بگویم که حتی در دورههایی که مدیریت کلان کشور اندکی به فرهنگ هم عنایت داشته، و حرکتهای فرهنگی در آن دوران قابل دیدن بوده است، باز هم در مدیریت کتابخانهها مشکل داشتهایم، چرا که بر پایة رسومی نا نوشته و سنتی که ریشه در نبود نیروی تحصیلکرده در این رشته در ابتدای حضور دانشگاه در کشور داشته، کتابخانه را با کتاب برابر گرفته و در دورههای اولیه، ادیبان و اهل کتاب را به ریاست کتابخانهها میگماردند (به فهرست مدیران کتابخانههای بزرگ و قدیمی دانشگاه تهران مانند کتابخانه حقوق و ادبیات و علوم نگاهی بیندازید، این مساله را به عینه میبینید)، و از دورهای به بعد هم که مدیران دانشگاهها اصرار عجیبی بر هیات علمی بودن ریاست کتابخانهها دارند و در بیشتر موارد هیات علمیها از رشتههای دیگر (به فهرست استادان گرامی که پس از ایرج افشار به ریاست کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران منصوب شده اند نیازی بیندازید، در دانشگاههای دیگر هم با همین مساله عینا روبرو بوده و هستیم).
این را هم نوشته ام،که هیات علمیهای رشتههای دیگر در صورت ماندگاری و تداوم در کتابخانه، به مرور با کار آشنا میشوند و علاقه پیدا میکنند و کارهای خوبی هم میکنند، لیکن آنانکه فقط برای پر کردن، بخش اجرایی رزومه خود در یک دوره دو ساله یا سه سالة مدیریت کتابخانه را قبول می :نند و رشته آنها نیست، تا بفهمند کجا قرار گرفته اند و کارشان چه باید باشد، دوة مدیریت آنها به پایان میرسد و مشتی کارهای ضعیف ابداعی و خارج از تخصص و نیمه کاره میماند روی دست کتابداران.
متاسفم که باید این را هم عرض کنم که نمونه های بسیار بسیار زیادی دارم که در این دورهها کارکنانی که رشتهشان کتابداری نبوده، یا کتابداران جدی و با دانشی در رشته خودشان نبوده، و جاه طلبی زیادی هم دارند، خودشان را جلو میاندازند و حتی جلوی فعالیتهای کتابدار واقعی آن کتابخانهرا هم میگیرند، که بیکاری و بیدانشیشان دیده نشود و رئیس غیر کتابدار هم تقصیری ندارد، چون تخصص کافی برای تشخیص دوغ از دوشاب را ندارد، و بسیاری وقتها به دامان همین بیکارهها و از نظر من تخریبچیها میافتد و بنیان کتابخانه را بدون آنکه بخواهند، به هم میریزند.
خُب خالا بپرسم استادان کتابداری که به ریاست کتابخانههای مرکزی رسیده اند چه کردهاند؟
به نظر من این عزیزان هم از بُعد حرفهای اگر فقط در یک دوره کوتاه به ریاست کتابخانه رسیدهباشند، تا با کار آشنا شوند، تا با مدیریتهای بالا دستی آشنایی پیدا کنند، دورهشان تمام شده و کار جدی نتوانستهاند بکنند، هر چند که بسیار دلسوزی کردهاند، که بسیار شاهد بودهام ولی اگر روابط نزدیکی با مدیران دانشگاه از پیش نداشته، یا در دوره مدیریتشان نتوانسته باشند این رابطه را برقرار کنند، فقط اذیت شدهاند و وجدانشان به درد آمده که به عنوان یک هیات علمی کتابدار کاری حرفهای و در خور نتوانستهاند بکنند.
ایکاش این عزیزان تجربیاتشان را صادقانه بنویسند. بنویسند که مشکلاتشان چه بوده؟ و صادقانه بنویسند. میگویم صادقانه، چون با بسیاری از این دوستان که صحبت میکنم، با اینکه میدانم مشکلات فراوانی داشتهاند، ولی یک جوری تلاش میکنند، فعالیتهای خود را برجسته کنند. انگار ایراد به ایشان یا شیوه مدیریت شخصی ایشان گرفته میشود.خیر مشکل را میشناسم و در جایی بسیار بالاتر از کتابخانهها است، بنابراین بنویسید که اگر ننویسید، ناخواسته مشکلات پنهان میمانند. بله عزیزان، استادان علم اطلاعات و دانش شناسی و کتابداری که دوره ای ریاست کتابخانه مرکزی دانشگاهتان را برعهده داشتهاید،یا دارید، خواهش میکنم بنویسید، مشکلات را بنویسید تا دیگر اعضای هیات علمی علم اطلاعات که به این مسئولیت میروند بدانند با چه چیزهایی روبرو هستند. موفقیتها را هم بنویسید و راههای رسیدن به موفقیت را که اگر اصلاح کوچکی هم بشود، هم برای رشته ما خوب است و هم برای مملکتمان.
لیکن از بعد شکاف بین رشته و حرفه، دوست دارم سوالاتی را از همین استادان بپرسم که دغدغة ذهن من در همه این سالها بوده و هست.
کتابداران متخصص این کتابخانهها هم بگویند چه دارند میکنند و چرا نشستهاند و شاهد خاموش شدن چراغ کتابخانههای دانشگاهی هستند؟ آیا الآن هنوز کتابخانههای دانشگاهی کتابخانههایی نهادی شده ماندهاند، یا اگر تعطیل شوند، اتفاقی در دانشکده و دانشگاه نخواهد افتاد؟
سوال من از هر دو گروه است، استادان و تغییر در رشته و کتابداران و تغییر در حرفه.
از مدیران هیات علمی-کتابدار که جز درصدکمی که سالهای متمادی در یک کتابخانه میمانند و معمولا سبب خیر میشوند، اغلب دورههای کوتاهی در کتابخانه (بخوانید حرفه) مشغول کار میشوند، و پس از مدت دو ساله و در بعضی دانشگاهها سه ساله ماموریت، به درس و پژوهش تمام وقت خود باز میگردند و کار کتابخانه برایشان میشود خاطره.
اعضای گرامی هیات علمی رشته علم اطلاعات و دانش شناسی که مدتی در کتابخانه مشغول بکار بودهاید، از مسایل حرفه، از بودجه گرفته تا نیروی انسانی و ارتباطات مدیریتی، بگذریم، لیکن در حوزه دانشگاهی چه کردید؟ آیا لمس نزدیک کار در کتابخانه تاثیری بر تدریس و تحقیق شما گذاشت؟ آیا نکاتی از تجربه خود را به شورای گسترش منتقل کردید؟ آیا نوشتید که دو سال در کتابخانه بودم، و در عمل مراجعه کننده و مخاطب این چیزها را میخواهد، و کتابدار ما باید این توانمندیها را داشته باشد؟ آیا نوشتید که تغییر سردرسها به تنهایی مساله را حل نمی کند؟ باید توانمندیهای دانشجویان برای مسایلی که مورد نیاز مخاطب است بالا برده شود؟ شما را به خدا بنویسید، تاثیر آن دو یا سه سال ماموریت شما درکتابخانه بر آنچه باید در دروس دانشجو گنجانده شود چیست؟
از فردا که تعارفات دولتها تمام شد و مجبور شدند اعتراف کنند که تا کنون سعی کردیم توانائیهای هوش مصنوعی را کمتر از میزان واقعی جلوه دهیم که جامعه دچار دلهره و اضطراب نشود، اینک این شما و این هوش مصنوعی. شما درکلاسها می خواهید از روی جزوه هوش مصنوعی تدریس کنید؟ همانطور که در سالهای پیش رده بندی و سازماندهی را از روی جزوه تدریس میکردید؟ شما بگوئید چه باید کرد؟ در مورد مسئولیت استادان در توانمندسازی دانشجویان باید بیش از اینها فکر کنیم. بسیار بیش از اینها.
در این رابطه خبر دارم، شورای گسترش آموزش عالی دورهای جدید و مشارکتی را آغاز کرده و از همه گروههای علم اطلاعات و دانششناسی دعوت کرده که با شورا همکاری کنند. به گمان من استادانی که در کتابخانهها فعال بودهاند، حرفهای زیادی برای گفتن دارند، چون با استفادهکننده نهایی درسهایشان روبرو بودهاند و مخاطبانی که باید از حاصل زحمات آموزشی، پژوهشی آنها استفاده کنند را از نزدیک دیدهاند و با آنها گفتگو داشته و مشکلات دانشگاهها را نیز شناختهاند.
منتظر پاسخ استادان میمانیم.
حالا بگوئید در مورد دانشآموختگان چه باید کرد؟ کتابداران فعلی، کسانی که در حال حاضر سکان کتابخانهها و مراکز اطلاعرسانی را در دست دارند و در اغلب موارد در سایه یک هیات علمی غیر کتابدار باید کار کنند.
مشکل کار با هیات علمی غیر کتابدار را گفته ایم و فرض کنید که میدانیم. بیائید از آن عبور کنیم.
قبل از عبور خودم خاطرهای برایتان تعریف کنم که اندکی فضا را هم شادتر کنم. از زمانی که به یاد دارم، جز در موارد استثنایی، اغلب اعضای هیات علمی غیر کتابدار که به راس کتابخانه گمارده شدهاند، خیلی زود احساس برشان میداشت که ایدههایی را که به عنوان یک مخاطب و مراجعه کننده در ذهنشان دارند، به عمل برسانند. ایدههایی که مرا گاهی مجبور میکرد که پاسخهای نه چندان خوبی بدهم. سال 1365 بود که معاون جدید و بسیار محترم پژوهشی مرا صدا کرد و یک کاغذ که روی آن جدول کشیده بود و در ردیف اول جدول هم تیترهایی مانند مولف و عنوان نوشته بود، به دستم داد که میتوانید از این فرم برای اطلاعات کتابها استفاده کنید و من مجبور شدم بگویم که آقای دکتر ...، ابنسینا در کتابخانه نوح منصور سامانی، فرمی طراحی کرده بود که ما همان را اصلاح کرده و یک ISBN اضافه کردهایم و داریم استفاده میکنیم، اقلامش از این بیشتر و دقیقتر است و اگر خواستید من یک نسخه تقدیم کنم.
خوب سوالم را تکرار کنم، در مورد دانشآموختگان – کتابداران فعلی - چکار کنیم. بسیاری الآن سوابق کهنهای دارند ولی فکری، حرکتی، تلاشی نو در آنها نیز نمیبینی. بخشی از این مسایل به روان جامعه و مشکلات معیشتی برمیگرد که درباره آن زیاد نوشتهایم. شاید شما به همان دلایل به خودتان حق بدهید که دست روی دست بگذارید و منتظر باشید که ببینید کی شب میشود که برای استراحت به خانه بروید و یا آخر برج میشود که حقوقی برسد و گرفتاریهای م عیشتی و مخارج وحشتناک تورمی را فهرستنویسی و ردهبندی کنید. در کتابخانه هم پشت میزی بنشینید و به امید اینکه کسی بیاید و کتابی، مقالهای بخواهد و کارش را راه بیندازید و بس.
لیکن به یاد داشته باشید که این روند به حذف رشته و حذف کتابخانهها خواهد انجامید. مدیران دانشگاهها آنچنان درگیر مسایلی غیر علمی و غیر پژوهشی هستند، که اصلا به کتابخانهها فکر نمی کنند و کتابخانههای مرکزی دانشگاهها که در دهه هفتاد بسیار فعال شده و یکی پس از دیگری برای آنها ساختمانهای تازهای ساختند و گسترش یافتند، الآن دارندبخش به بخش فضاهای خود را از دست میدهند و موارد بسیاری شنیدهام که توسط واحدهای دیگر دانشگاه یک طبقه، یا چند اتاق از کتابخانه گرفتهاند و حتی کتابداران تحصیلکرده را به بهانه اینکه الآن که کاری ندارید به بخشهای اداری منتقل کردهاند و آنچنان در رتبه و گرنت و مقاله خودشان فرو رفته و درگیر هستند که به هیچوجه جلوتر از بینی خودشان را نمیبینند و اصلا متوجه نیستند که کارشان تخریب یک نهاد بسیار کهن به نام کتابخانه است.
همه این گرفتاریها را که به ذهنم رسید نوشتم، شما هم ممکن است مسایل دیگری بخواهید به این مشکلات اضافه کنید، لیکن بیائید بلند بلند فکر کنیم، بگوئید راه حل چیست؟ بیائید و یک طوفان فکری راه بیندازیم از تجربه های نو و در حال اجرا و نمونهةای خوب را به هم معرفی کنیم.
در سالهای ابتدایی دهه 1360 هم کتابخانهها چنین رکودی را تجربه کردند که حتی تا سه چهار سال پس از انقلاب فرهنگی هم بسیاری از دوستان هنوز بیدار نشده بودند، اینک نیز با اتفاقاتی که افتاد، به ویژه تحریمها که موجب قطع دسترسیها به منابع شد و نیز پاندمی کوید 19 استفاده از فضای علمی مجازی را تشدید کرد و حالا هوش مصنوعی، و یک بار دیگر کتابخانهها دارند به کما میروند، و در پژوهشگاهها که در عمل رفتهاند. آن دوره هم طراحی خدمت بر مبنای دانشهای تازة علمی و تبادل آن تجربه ها کتابخانهها را حرکت داد ، بیائید ستونی راه بیندازیم و تجربهها را در اختیار هم بگذاریم. قول میدهم که اگر نیاز داشتید، و تجربه نویی بود و احتمال استفاده انتفاعی از آن بود با ثبت اثر در کتابخانه ملی ایران، حقوق معنوی آن فکر را برای خودتان محفوظ کنیم.
راه حلها را شما بنویسید که اگر من پیشنهاد خودم را بنویسم حتما تکراری میشود. شما بنویسید و برای ما بفرستید و بگذارید که همه به راه حل شما دسترسی پیدا کنند. بیائید به هم کمک کنید و کتابخانهها را در این ورطه تنها نگذاریم.
من فقط توصیه خودم را در یک جمله میگویم. کتابداران عزیز و علاقهمند، دانشجوی مادام العمر بمانید. بطور مداوم در جستجو باشید و مقالههای تازه و تجربه های تازهرا بخوانید و بکار بگیرید. دانشگاهی بیندیشید و حرفهای عمل کنید.
عمرانی ، سید ابراهیم .« شکافی که بین حرفه و رشته هر روز عمیقتر میشود: مورد کتابخانههای دانشگاهی : دانشگاهی بیندیشیم، حرفهای عمل کنیم ». سخن هفته لیزنا، شماره 676، 18 دی ماه ۱۴۰۲.
۱. از توهین به افراد، قومیتها و نژادها خودداری کرده و از تمسخر دیگران بپرهیزید و از اتهامزنی به دیگران خودداری نمائید.
۲.از آنجا که پیامها با نام شما منتشر خواهد شد، بهتر است با ارسال نام واقعی و ایمیل خود لیزنا را در شکل دهی بهتر بحث یاری نمایید.
۳. از به کار بردن نام افراد (حقیقی یا حقوقی)، سازمانها، نهادهای عمومی و خصوصی خودداری فرمائید.
۴. از ارسال پیام های تکراری که دیگر مخاطبان آن را ارسال کرده اند خودداری نمائید.
۵. حتی الامکان از ارسال مطالب با زبانی غیر از فارسی خودداری نمائید.