داخلی
»برگ سپید
درباره نویسنده
اوریانا فالاچی روزنامهنگار، نویسنده، منتقد و مصاحبهگر ایتالیایی در سال ۱۹۲۹ در شهر فلورانس ایتالیا به دنیا آمد. او در طول زندگی ۷۷ سالهی خود اتفاقات متفاوتی را تجربه کرده است. او نه ساله بود که جنگ جهانی دوم آغاز شد. در همان سالها فالاچی به واسطه پدر، با سیاست و جنبشهای زیرزمینی آشنا شد و همین امر سبب شد که در سن کم تبدیل به یک روزنامهنگار موفق شود. او در طول فعالیتهای حرفهای خود یک بار نامزد دریافت جایزه نوبل ادبیات شد. آثار فالاچی در ایران از اواخر دهه چهل شمسی ترجمه شد. اوریانا فالاچی در طول دوران زندگی خودش، فعالیتهای مهم دیگری هم داشت که سبب شهرتش شدند. او با بسیاری از رهبران و سران سیاسی کشورها دیدار و مصاحبه کرد. در بیشتر آثار فالاچی، دغدغهها و مشکلات زنان بهصورت واضح بیان شده است. این نویسنده در ۱۵ سپتامبر ۲۰۰۶ بر اثر بیماری سرطان درگذشت. از دیگر آثار شناختهشدهی این نویسنده میتوان به موارد زیر اشاره کرد(فیدیبو، بیتا):
درباره کتاب
کتاب نامه به کودکی که هرگز زاده نشد، برای اولین بار در سال ۱۹۷۵ به زبان ایتالیایی به چاپ رسید. این کتاب در ۲۷ کشور ترجمه و به فروش گذاشته شده است و به عنوان اثر موفق جهانی محسوب میشود. فروش این کتاب به بیش از چهار میلیون نسخه در جهان رسیده است. (وبسایت طاقچه، بیتا)
داستان این رمان به صورت تکگویی و در قالب نامهای از طرف یک زن جوان که گویا خود نویسنده است، خطاب به جنینی که در شکم خود دارد، نوشته شده تا فرزند نازادهاش را از مشکلات دنیا و بیرحمیهای آن آگاه سازد، در عین حال از عشق مادر شدن نیز میگوید. این زن دچار یک درگیری ذهنی میشود که آیا کودک را به دنیا بیاورد و یا نه چهبسا فرزند در بزرگسالی از اینکه به دنیا آمده است، شکایت کند و به همین دلیل نویسنده دچار دوگانگی و شک میشود و در حال کشمکش بین مراقبتهای دوران بارداری و استقلال شخصی خود نیز هست. (آوانابوک، بیتا)
شاید بحث اصلی کتاب سقط جنین باشد، اما به طور کلی تمام دیدگاههای موجود دربارهی زن را توجیه میکند. نویسنده به سوالات ذهنیاش، که هر انسانی و مخصوصا هر زنی ممکن است در طول عمرش بارها از خود بپرسد، پرداخته است؛ همچون فرزند به دنیا آوردن، شیوهی زندگی، چگونه زیستن، زن یا مرد بودن، عدالت، عشق و ... .
نقد و بررسی کتاب
کتاب نامه به کودکی که هرگز زاده نشد، کتابی کوچک و کمحجم که از نخستین سطر تا انتها سرشار از احساسات مختلف همچون شادی، ترس، مهربانی، خشم، امید و دلهره است. زمانی که فرد غرق در خواندن کتاب میشود و گفتگوی مادر با جنین را میخواند، با تک تک جملات همزاد پنداری میکند. کتاب در صفحات نخست ما را با این واقعیت آشنا میسازد که مادر متوجه بارداری ناخواسته خود شده است و با وجود مخالفتهای اطرافیان و تشویق آنها به سقط جنین، تصمیم میگیرد جنین را نگهدارد و از این واقعه در زندگی خود استقبال میکند اما در طول داستان مادر دچار کشمکش شده و با ترس ادامه مییابد (کتابراه، بیتا). او در مکالمات خود نوسانات اخلاقی، تردیدها و قصد متزلزل خود برای نگهداشتن کودک را نشان میدهد و این قصد بهتدریج در او تقویت میشود. قطعا با عنوان کتاب، خواننده از پایان و نتیجه داستان باخبر میشود و چنین عنوانی که در بردارنده کل داستان است جالب است.
از دیگر احساسات انسانی که به آن پرداخته شده عشق و احساسات مادری چشمبهراه است و زمانی که مادر با جنین خود صحبت میکند و از شور و شوق خود برای به دنیا آمدن او میگوید، عشق را به خوبی میتوان حس کرد.
داستان، خوانندگان را به فکر کردن وادار میکند و باعث میشود خواننده پرسشهایی درباره فلسفه زندگی و هدف از وجود داشتن و پرسشهایی این چنین را از خود بپرسد و در نهایت پاسخ به این پرسشها را بر عهده همان کودکی که در رحم او است و هنوز زاده نشده است میگذارد. در نهایت نویسنده در ذهن سوالی را به یادگار میگذارد: آیا اگر حق انتخاب زندگی در دنیایی که سراسر سیاهی و رنج بیپایان است داشتیم، باز هم به دنیا میآمدیم؟
در طول داستان متوجه کنکاشی بین مادر بودن و خود بودن میشویم، اینکه با پذیرش مادر شدن باید از برخی کارها و افکار که ممکن است به جنین آسیب برساند دست کشید حتی اگر کار موردعلاقهی ما باشد.
نثر روان و صریح، جملات کوتاه، کلمات ساده و بیتکلف و بدون ایجاد ایهام در مغز خواننده، جلوههایی از واقعگرایی و حقایق تلخ مستقیما به اصل مطلب اشاره میکند. نویسنده در طول این کتاب و در زندگی روزانه با تمام اتفاقات تلخ و شیرین خود، با واژگانی ساده به توصیف دقیق دنیایی میپردازد که در آن زندگی میکنیم.
در جامعه تولد فرزندان و بقای نسل را یکی از وظایف زنان میدانند؛ اما نویسنده این قاعده را زیر سوال میبرد و ما را با بعد جدیدی از افکار زنان آشنا میکند. در این کتاب با دغدغههای جدیدی از دنیای زنان مواجه میشویم. اینکه چرا ارزشمندی زنان در گرو بارداری و بزرگ کردن فرزند است. کتاب با وجود کلمات ساده موضوعاتی عمیق را بازگو میکند و واقعیات زندگی را به زیبایی ترسیم میکند.
با آنکه نویسنده در ابتدای این کتاب نگاهی تیره و ناامیدانه به دنیا دارد، اما در پایان نگاهی امیدوارانه به زندگی دارد و بیان میکند که زندگی با همه سختیها و آسانیها، رنجها و خوشیها جریان دارد و باید جریان یابد چون تنها یک بار این فرصت زندگی کردن را داریم.
قسمتهایی از کتاب
سخن آخر
با خواندن این کتاب، میتوان خود را به جای نویسنده قرار داد و گویی به جای او زندگی کرد و با تک تک جملات همزادپنداری کرد. در نهایت به راحتی نمیتوانیم بپذیریم كه زندگی به همان اندازه که در کتاب گفته شده، زشت باشد. با وجود ظلم، جنگ و بیعدالتیها در تمام جوامع، زندگی هنوز جریان دارد و دارای مسیری پرپیچ و خم است و باید بپذیریم که هیچکس از درد در امان نیست و این زخمها به ما قدرت بیشتری میدهد تا به مبارزه ادامه دهیم.
منابع
مشخصات کتاب
فالاچی، اوریانا. نامه به کودکی که هرگز زاده نشد؛ ترجمه یغما گلرویی./ تهران: دارینوش، ۱۳۸۲، (۱۱۸ ص).
درباره نویسنده متن
زهرا پاکدل، دانشجوی کارشناسی ارشد رشته علم اطلاعات و دانششناسی گرایش مدیریت اطلاعات دانشگاه شهید بهشتی، متولد سال ۱۳۷۷ در استان مرکزی، علاقهمند به خواندن کتابهای رمان و روانشناسی.
۱. از توهین به افراد، قومیتها و نژادها خودداری کرده و از تمسخر دیگران بپرهیزید و از اتهامزنی به دیگران خودداری نمائید.
۲.از آنجا که پیامها با نام شما منتشر خواهد شد، بهتر است با ارسال نام واقعی و ایمیل خود لیزنا را در شکل دهی بهتر بحث یاری نمایید.
۳. از به کار بردن نام افراد (حقیقی یا حقوقی)، سازمانها، نهادهای عمومی و خصوصی خودداری فرمائید.
۴. از ارسال پیام های تکراری که دیگر مخاطبان آن را ارسال کرده اند خودداری نمائید.
۵. حتی الامکان از ارسال مطالب با زبانی غیر از فارسی خودداری نمائید.