داخلی
»سخن هفته
کتابخانههای روستایی پایگاه اجتماعی روستاها
لیزنا؛ فرح حق نژاد، داوطلب حرفهای و مدافع حقوق کودک و محیط زیست؛ ثریا حبیبی:
با مقدمه سردبیر سید ابراهیم عمرانی: باید جورِ کمبودِ کتابخانههای مدارس و روستایی، و حتی شهری را مردم خودشان بکشند. دولت در این ماجرا دستی کوتاه بر آتش دارد، تا جائیکه دستش نسوزد. به همین دلیل شاید کتابخانههای روستایی معدود دولتی[1] هم چه از نظر برنامه، چه از نظر آموزش کتابداران و چه از نظر تنوع منابع، و با وجود کتابداران علاقه مند و واقعا دلسوز، مانند کتابخانههای مردمی نیستند. و در هر حال همین مقدار کتابخانه روستایی دولتی هم جای شکر دارد. با اینهمه از درگاه ایزد تبارک میخواهم تا دست کم درکتابخانههای روستایی دولتی آزادی عمل بیشتری برای خلاقیتهای فردی کتابداران و تنوع بیشتری برای مجموعهها در نظر گرفته شود.
در حال حاضر، به جز مجموعههای دولتی و مجموعههای همراستا با دولت و یا با حمایت دولت، چند مجموعه مدنی شناخته شده، وارد عرصه کتابداری روستایی و مدارس و ترویج خواندن شدهاند، که به عنوان نمونه میتـوانم از انجمن حمایت از توسعه فضاهای آموزشی و فرهنگی حامی، شورای کتاب کودک، و کتابخانههای با من بخوان نام ببرم. نیز انجمنهای فرهنگی که در شهرهای مختلف فعال هستند، مانند "انجمن توسعه و ترویج فرهنگ کتابخوانی مکریان مهاباد و انجمن دوستداران یادگارهای تاریخی ایزیرتو در بوکان هر دو در آذربایجان غربی، و انجمن زانست در سقز در استان کردستان فعالیت دارند، همینطور از افرادی که خود بانی این کتابخانهها هستند، به عنوان نمونه خانم فرزانه اخوت (مدیر فروشگاه قصه در لواسان) و تیم داوطلبان همراهشان، که کتابخانههای زیادی در روستاهای ایران بنا کردهاند. افزون بر اینها، کانون توسعه فرهنگی کودکان و نیز موسسات خیریه مانند خیریه دات که تجهیز کتابخانه های روستایی را در سرلوحة کارش گذاشته، طرحهای فردی مانند خورجین کتابِ جوانِ گرامیِ سیستانی که در خورجینی که بر شانه میاندخت و در مسیر کار خود به روستاها، کتابها را به بچه ها امانت می داد، و از این نمونه باید به کوله کتاب که کتابخانههای روستایی انجمن حامی در غرب کشور، توسط کتابداران برای بچه های روستاهای کوهستانی و صعبالعبور که امکان تجهیز کتابخانه نبوده، میبرند اشاره کرد. و بسیاری فعالیتهایی که من از آنها بیخبرم و میدانم که در همه گوشه و کنار سرزمینم علاقهمندان به مردم، در جهت رشد اجتماعی- فرهنگی جامعه در حال انجام است.
در اینجا و با همزمان شدن یکی دیگر از شبهای بخارا با عنوان "حامیان حامی" که جای همه شما که تشریف نداشتید خالی بود، بر آن شدیم که یک بار دیگر به کتابخانههای "انجمن حامی: حمایت از توسعه فضاهای فرهنگی آموزشی" بپردازیم. پیشاز این در سخن هفته شماره 417 ، به مناسبت ششمین همایش کتابخانههای روستایی غرب کشور که در آذر ماه 1397 توسط انجمن حامی برگزار شد ، مطلبی تقدیم کرده بودیم. و من به عنوان یک کتابدار علاقهمند شاهد و دنبال کنندة فعالیتهای کتابخانههای روستایی ایران هستم.
قبل از ادامه، دو نقل قول، و در واقع دو نکته را عرض میکنم. یکی در مورد خود انجمنها و یکی در مورد کار داوطلبانه است:
اولی: رضی هیرمندی جمله مشهور پیر خرقان، شیخ ابوالحسن خرقانی را که می گویند، بر در خانقاهش نوشته بود" هرکه در این سرا درآید نانش دهید و از ایمانش مپرسید" را تضمین کرده و در مورد شورای کتاب کودک میگوید باید بر سر درش نوشت: "هر کس در این سرا درآید، کتابش دهید و از مرام و مسلکش مپرسید[1]" . و هر یک از این نهادهای کودکی، خوشبختانه همین شعار پیشه کردهاند و با خود زندگی را به این روستاها میبرند.
دومی: کار داوطلبانه را هم بگویم برایتان که روایتی زیبا شنیدم از دکتر عشایری در شب بخارای حامیان حامی. ایشان در فرازی از صحبتهایشان گفتند، ببینید، درد یک امر فیزیولوژیک است. همه حیوانات دیگر، مانند انسان درد را حس میکنند. ولی چیزی که انسانها درک آن را دارند و سایر جانوران ندارند، احساس دردِ دیگران است.
من از سخنرانی دکتر عشایری در یادبود دکتر عبدالله انوار در کتابخانه ملی هم لذت برده بودم و این بار هم بسیار لذت بردم و این نکته در باره کارداوطلبانه، آن قدر برایم تازه و نو بود، که حیرت کرده بودم و به خودم میگفتم، چطور تا به حال به چنین نکتهای فکر نکرده بودم. یکی از برجستهترین ویژگی انسان بودن، توجه به درد دیگران غیر از خودش است، حتی به درد حیوانات و گیاهان و خاکها و آبهای اطراف خودش.
به یاد شادروان استاد محمود بهزاد و کلاسهای آزاد رواشناسی فیزیولوژیک در تابستان 1355 در موسسه روانشناسی دانشگاه تهران افتادم. ایشان هم به مقایسهای بین انسان و حیوان اشارهکرده و گفتند، همه حیوانات میتوانند گریه کنند، که ناشی از غریزه و تاثر است، ولی خنده، نیاز به درک دارد، شما خنده را فقط در انسان مییابید و به همین دلیل میفرمودند، در تعریف انسان میتوانید بگوئید انسان حیوانی است خندان. و حالا با این تعریف دکتر عشایری گرانمایه باید بگویم پس انسان حیوانی است دردآشنای همنوعان (و دیگر موجودات اطرافش). بله، بنی آدم اعضای یک پیکرند، و چقدر خوب است که بخارا هست و حتما این سخنرانی در شمارههای بعدی منتشر میشود و میخوانید.
بگذریم، داشتم میگفتم، و با نگاهی کتابدارانه به فعالیتهای این نهادهای داوطلب نگاه میکنم و در بسیاری از فعالیتها جای خالی کتابداران را میبینم. در جلسه گزارش سالانه حامی اول آذر 1402 تنها کتابداران حاضر من بودم و آقای دکتر زینالعابدینی. و باید میبودید و گزارش تیمی که پروژة توانمند سازی کتابداران روستایی غرب کشور را ارائه دادند، خودتان از نزدیک میشنیدید و میدیدید که چند تفر از همین کتابدار/ مربیان عزیزان هم از مهاباد آمده و حضور داشتند.
کتابخانههای روستایی پایگاه اجتماعی روستاها هستند، تامین کتاب (منابع و اسباببازی)، سازماندهی، و امانت، کوچکترین فعالیت این کتابخانهها است. در همان یادداشت سال 1397 که در بالا اشاره کردم، نوشته بودم، آن سال، وقتی رسیدم مهاباد که روز قبل از آن کارگاههای کتابداران بود و متاسفم که در کارگاهها حاضر نبودم. لیکن موفق شدم در کارگاههای اردیبهشت 1401 حضور داشته باشم و کارهای مربیان را ببینم. کتابداران حامی در این کارگاهها، استفاده از انواع هنرها، و طراحی بازی و کاردستی و سرگرمی را با تکیه بر دانش و سنتهای بومی آموزش میبینند. مهارتهای مخاطبشناسی و آموزش مخاطبان را آموزش میبینند، برقراری ارتباط با بدنة روستا را آموزش میبینند به دل روستا میروند و چه موفقیتهای خوبی است که در بسیاری از کتابخانهها توانستهاند مادران را به کتابخانهها بکشانند و اگر کتابدار باشید، میفهمید که این موفقیت چقدر بزرگ است و همینطور پدران را که با این کار،کتابخانة حامی، حامیان خود را به دست آورده و جایگاه مرکزی در روستا خواهد داشت . و شما به عنوان معلم این کارگاهها، چقدر از مربی/کتابداران بی ادعای روستاها یاد میگیرید.
سال جاری سال اجرای پروژة توانمندسازی کتابدار/مربیان کتابخانههای روستایی حامی در غرب کشور با عنوان پروژه "کتابخانه کارآمد ومطلوب" بود که 8 ماه همه معلمان و کتابدار/ مربیان درگیر بودند و نتایج آن همانطور که گفتم در اول آذر ماه در محل انجمن حامی در تهران ارائه شد که به نگاه منِ کتابدار قدیمی، بسیار موفق ارزیابی شدند. از دو تن از دوستانی که در پروژه توانمند سازی کتابداران شرکت داشتهاند، خواهش کردم که چندکلمه ای برایمان بنویسند. البته افراد موثر دیگری هم در تیم پروژه بوده و آماده پروژة بعدی هستند که امیدوارم در موقعیتهای دیگر برای ما از تجربهها و از نگاهشان بنویسند.
فرححق نژاد، عضو هیات مدیرة و مسئول کتابخانههای غرب کشور حامی که اگر از من بپرسید شغل ایشان چیست، و نخواهم همه سابقة ایشان را بنویسم، فقط خواهم گفت، داوطلب حرفهای و مدافع حقوق کودک و محیط زیست. خانم حق نژاد از کتابخانههای حامی برای ما نوشتند:
* * * * *
کتابخانه های روستایی حامی فقط یک کتابخانه نیستند
فرح حق نژاد
"کتابخانه های روستایی حامی فقط یک کتابخانه نیستند آنجا جایی برای کتابخوانی قصه گویی ،جایی برای گردهمایی و آموزش مادران ،جایی برای جشن گرفتن ،جایی برای فعالیت محیط زیستی، جایی برای آموزش درس و رفع اشکال و مشاوره تحصیلی ،جایی برای بازی بومی و بازیهای هوشی و تفریح، جایی برای نمایش و تئاتر، جایی برای شعر خوانی و موسیقی، جایی برای آموزش کمک های اولیه و آموزش ایمنی، جایی برای نقاشی و کاردستی و کارهای هنری، جایی برای آموزش خیاطی و سوزن دوزی ، خلاصه جایی برای آموزش و آرامش و رشد و شکوفایی بچهها و جوانان و مادران و همه اهالی روستاست .
بچه ها وقتی در کتابخانه جمع می شوند از داشته هاشون در روستا می گویند از مشکلات شون و آرزوها شون میگویند .گل میکارند و آبیاری میکنند .جمع میشوند به کوه می روند و بلوط میکارند با آرزوی آنکه به محیط زیست کمک و یاری برسانند .عروسک بوکه باران (عروس باران ) درست میکنند و آنرا در روستا میگردانند و آرزوی باران و رفع کم آبی برای روستا شون و مرز و بوم شان میکنند .
آنها با ساز و دهل به استقبال کتاب و کتابخانه و دانایی میروند .
به قدری کتابخانههای حامی در دل روستا و مردماش جا باز کرده که خودشان با دست خالی اقدام به ساخت کتابخانه میکنند. آجر از کوره پزخانه هدیه میگیرند .بچه ها با دستان کوچک شان سنگ ها را برای ساخت کتاخانه روستایی از رودخانه جمع آوری میکنند و هرکس تخصصی که دارد به رایگان و بدون دریافت دستمزد جهت ساخت بنای کتابخانه میگذارد. اعضا کتابخانه همه با هم آستین ها را بالا زده و برای داشتن این مکان امن و فرهنگی اقدام به ساخت میکنند.با امید روزی که همه کودکان سرزمینمان از امکانات فرهنگی و هنری و آموزشی برخوردار شوند .تا آن روز حامی و اهالی و بچه ها ی روستا هر چه توان دارند به کار میگیرند.
* * * * *
و اما نوشته ثریا حبیبی یکی از آموزشگران قدیمی حامی با بیست سال تجربه در آموزش هنر به کودکان و حالا آموزش فعالیت در کتابخانهها به کتابداران و از دوستداران و نگاهبانان محیط زیست. ثریا حبیبی، علاوه بر کتابخانه های غرب کشور، در مناطق دیگر، همچون بلوچستان، سیستان، چهارمحال و بختیاری و بسیاری نقاط دیگر، به کتابخانههای مدارس و روستایی بصورت داوطلبانه کمک رسانده و بسیاری کتابداران از کارگاههای آموزشی او بهره بردهاند، از جمله بنده که در کارگاه 1401 مهاباد حضور داشتم و از نزدیک شاهد کار ایشان با کتابدار/مربیان بودم و از خانم حبیبی و از کتابداران روستایی بسیار آموختم. شما هم بخوانید:
مربی / کتابدار بودن در کتابخانه های روستایی
ثریا حبیبی
اولین بار که برای آموزش کتابداران کتابخانههای حامی در غرب کشور با دوستان انجمن حامی راهی سفر مهاباد شدم، سال 1397 بود قبل از آن هم دو سه باری کارگاه آموزشی در منطقه برگزار شده بود، اما این بار در کنار برگزاری همایش کتابداران غرب کشور، یک برنامه یک روزهی فشرده با چند کارگاه از صبح تا ساعت 9 شب برای کتابداران برگزار شد و جالب اینکه شرکت کنندگان، تا آخر هم پر انرژی کنارمان بودند.
این برنامه با فاصلهای چند ساله، بخاطر کرونا و مسایل دیگر، در سال 1401 با برنامه ریزی منسجم تر و بر اساس جلسات گفتگو و نیازسنجی از کتابداران روستایی غرب کشور باز تعریف شد. یک برنامه سه روزه که علی رغم فشردگی برنامهها، مفید و موثر بود و پیش درآمدی برای تدوین یک پروژه بزرگتر و اثرگذارتر بنام "پروژهی آموزشی کتابخانه کارآمدو مطلوب" . در کارگاه 1401، علاوه بر من که کارگاه های شیوه های رفتار با کودک و ارتباط هنر و قصه را برگزار کردم، کارگاههای اصول پایهای کتابداری روستایی و ادبیات کودک داشتیم و همچنین دو تن از کتابداران شرکت کننده، کارگاه بازیهای بومی را برای همکارنشان ارائه دادند و البته کارگاه قصه گویی خلاق نیز توسط یکی از مدرسان کانون پرورش فکری گودکان و نوجوانان مهاباد برای کتابداران برگزار شد. استفاده از توانمندیهای محلی و بومی در هر منطقه یکی از ایدهآل ترین کارها برای پایداری برنامههای آموزشی است.
همیشه تعریفم از کتابدار شخصی بوده که می رفتم کتابخانه و با ثبت اسم خود و نام کتاب، کتاب یا کتابهایی به امانت میگرفتم و بعد از یک هفته هم برمیگرداندم، و البته که شکرگزار همان امانتگرفتنها و خواندنها هم بودم و هستم، ولی حتی در مدارسی که از بهترینها در تهران بودند و کتابخانههای مجهز و خوبی هم داشتند همین در خاطرم مانده. هیچوقت کتابدار برنامهای در جهت کتابخوان کردن و علاقهمند کردن ما دانش آموزان به کتاب نداشت و البته تعهدی هم نداشت و چنین چیزی شاید تعریف هم نشده بود. اما کتابداران روستاهایی که انجمن حامی در آنها کتابخانه تاسیس یا تجهیز کرده ورای این نوع کتابداری هستند، آنها کتابدار/ مربی هستند. کتابداری که نقش یک مربی کارآمد برای کودک و نوجوان روستای خود را دارد و بده بستان کتاب در واقع سادهترین کار اوست چون وظایف مربیگری او بسیار پر رنگتر است و باید در کنار این امانت دادنها و پسگرفتنها، برنامههای مفید آموزشی نیز داشته باشد. از این رو گروه کتابخانه حامی تصمیمی به جا برای آموزش این کتابداران گرفت. کتابدار روستایی به مثابه مربی تعریف قشنگی از شیوه و رویکرد یک کتابخانه روستایی اما به روز و کارآمد است.
از این رو پروژه "کتابخانه کارآمد ومطلوب" در سال جاری به مدت 8 ماه در کنار و در تعامل تنگاتنگ با حدود 30 کتابدار از استانهای آذربایجان غربی، کردستان و کرمانشاه بود تا کتابداران بتوانند با آموزشهایی بر اساس ضرورتهای آموزشی و همچنین بر اساس نیازها در سطوح آموزشی مختلف، کارآیی کتابخانههای روستایی را ارتقاء بخشند. آموزش هرکتابدار در هر کتابخانه یعنی ظرفیت سازی برای بهبود آموزش کودکان ونوجوانان و حتی زنان آن روستا و این قدمی بسیار ارزشمند برای امیدوار بودن به اینکه این کودکان که باعشق، چند روز در هفته به کتابخانهها میآیند مجهز به دانش و مهارتهایی شوند که میدانیم در مدرسه خبری از آنها نیست.
این کتابخانهها امکانی ارزشمند برای نه تنها کودک و نوجوان یک روستا که حتی در بعدی گسترده تر برای کل روستاست تا شرایط مطلوبتری داشته باشد. کتابخانههای روستایی حامی در نقاط مختلف و دور کشور در واقع پایگاه و فرهنگسرای کوچکی است که میتواند به رشد و توسعه فردی و اجتماعی کودک و نوجوانش کمک کند و ما تلاش کردیم با آموزشهایی که کتابداران را در حوزههای مختلف شناخت توانمندیهای خود و محیط و مخاطبانشان آشنا میکند و همچنین با آموزش شیوه کار و فعالیت در کتابخانه ها بر اساس رویکرد پروژه محوری با مخاطبان، امیدوار باشیم این کتابداران با کمک به رشد و خلاقیت خود، هر کدام حداقل کودکان و نوجوانان روستای خود را تحت پوشش آموختههای خود قرار دهند. در مسیری که تاکنون طی کردیم اثربخشی این رویکرد از طریق آموزش، تجربه، کارآموزی و ارزیابی نشان دهنده این است که قدم در راه درستی گذاشتیم که باید با جدیت ادامه یابد. در جایی که امیدی به درس و مدرسه نیست و آموزشهایی که توجه به مهارتها و فردیت و ویژگیهای فردی – روانشناختی، و جامعه شناختی کودکان ندارد، کتابخانهها و کتابداران روستایی نعمتی بسیار ارزشمندند که باید قدرشان را دانست.
تجربه آموزش و کار در کنار کتابداران روستایی درهایی را در حوزه آموزش برویم گشود که آموختنیهایم بیش از آموزشهایی شد که دادم.
پروژههای آموزشی کتابداران حامی صرفا برگزاری چند کارگاه و آموزش برخی مفاهیم یا بالا بردن دانش و مهارت کتابداران روستایی نیست، که البته خود امر مهمی است، بلکه آنچه در این فرایند اهمیت داشته و دارد این است که چقدر این آموزش ها و دانستهها برایشان کاربردی و قابل استفاده در فضای کتابخانه هایشان است.
اینجا آن بخش مهم، یک آموزش کارآمد است، به معنای دریافت مخاطب اول یعنی کتابداران و چگونگی انتقالش به مخاطب دوم، که کودکان، نوجوانان و حتی زنان روستایی هستند. برای این منظور در طول مسیر آموزشی سعی بر این بود که با پایش و پرسشگری های مداوم درباره آموزههای دورهها، مفاهیم را برای کتابداران عمیق تر و کاربردیتر کنیم و در این راستا پس از آموزشها، در تعدادی از کتابخانهها دست به آموزش و تجربه و کارآموزی کتابدار در فضای کاری خودش زدیم و این کار نشان داد که در جهت توانمندسازی کتابداران باید آموخته ها به صورت تجربی و در فضای خودشان با همراهی و نظارت آموزشگران اتفاق بیافتد .
آموزشگر و یادگیرنده در ارتباط تنگاتنگی با هم هستند و در این بین مهمترین عامل میزان کارآمدی آموزشگر در ایجاد نوع خاصی از رابطه با مخاطب است تا امر یادگیری اتفاق بیافتد و این امر میسر نیست مگر با تجربه و کار مداوم.
همراه شدن و گام به گام پیش رفتن با کتابداران در مسیر آموزشی کمک کرد تا خودشان توانمندیهای خود را بهتر ببینند و در آن جهت گام بردارند.
و یکی از اهداف مهم در آموزش کتابداران کتابخانههای روستایی همین است که کمک کنیم تا کتابداران و کمک کتابدارانی که در آینده ممکن است کتابدار کتابخانه شوند ، به توانمندی و ظرفیتی برسند که آموزش و رشد مخاطبان دغدغه نهادینه خودشان باشد، و این همان توسعه آموزشی و حرکت در جهت پایداری است.
* * * * *
دراینجا یک بار دیگر دغدغه استادم، سرکار خانم نوشآفرین انصاری را تکرار کنم که ایکاش همه این نهادهای مدنی که در یک حوزه کار میکنند، حوزه کودکی و کتابخانههایی که بیشتر مخاطبانش کودکان و نوجوانان هستند، جمعی برای همکاریهای نزدیکتر با یکدیگر داشتند.
برای کتابخانههای حامی و تلاشگران کتابخانه های روستایی کشور آرزوی موفقیت روزافزون دارم.
حق نژاد ، فرح ؛ حبیبی، ثریا .« درباره پروژه توانمندسازی کتابداران روستایی انجمن حامی: کتابخانههای روستایی پایگاه اجتماعی روستاها». سخن هفته لیزنا، شماره 678، 2بهمن ماه ۱۴۰۲.
---------------------------------------
[1] . براساس آمار، در ۳۷هزار روستای کشور، تنها حدود ۸۰۰کتابخانه روستایی فعال وجود دارد که زیرنظر نهاد کتابخانههای عمومی کشور فعالیت میکنند (حدود ۲درصد). اگر بخواهیم به این آمار با جزئیات بیشتر نگاه کنیم، بهعنوان مثال، تنها یکی از استانهای کشور مانند استان زنجان ۸۶۶ روستا دارد که از این تعداد فقط ۳۷ روستا کتابخانه دارند؛ یعنی کمی بیش از ۴درصد(براساس آمار نهاد کتابخانههای عمومی کشور).
[2] . هیرمندی، رضی. به نقل از کتاب ارجنامة عاشقی، به ماسبت 50 سالگی شورای کتاب کودک.
۱. از توهین به افراد، قومیتها و نژادها خودداری کرده و از تمسخر دیگران بپرهیزید و از اتهامزنی به دیگران خودداری نمائید.
۲.از آنجا که پیامها با نام شما منتشر خواهد شد، بهتر است با ارسال نام واقعی و ایمیل خود لیزنا را در شکل دهی بهتر بحث یاری نمایید.
۳. از به کار بردن نام افراد (حقیقی یا حقوقی)، سازمانها، نهادهای عمومی و خصوصی خودداری فرمائید.
۴. از ارسال پیام های تکراری که دیگر مخاطبان آن را ارسال کرده اند خودداری نمائید.
۵. حتی الامکان از ارسال مطالب با زبانی غیر از فارسی خودداری نمائید.