داخلی
»سخن هفته
لیزنا، مهری پریرخ، استاد پیشکسوت گروه علم اطلاعات و دانش شناسی دانشگاه فردوسی مشهد: فکر می کنم بر هر کس، که امروزه، با کودکان و نوجوانان سروکار داشته باشد، پوشیده نیست که بیشتر آنها در مقایسه با نسل قبل از خود، هوشمند، فوری خواه، مُسر در خواسته ها، علاقمند به بی خیالی، بی مسئولیتی و آزادی در انتخاب ها هستند. برخی از این ویژگی ها خوب و برخی آسیب رسان است. دلایل زیادی در به دست آوردن این ویژگی های آموخته شده وجود دارد، مانند:
الف. رفتارهای والدین ناآگاه در تربیت فرزند، بی توجهی آنها به نیازهای فرزندان خود، اعتیاد به فناوری و/ مشغله زیاد،
ب. استفاده بی رویه و کنترل نشده کودک و نوجوان از فناوری و اعتیاد به آن، و
ج. نظام آموزشی که یادگیری محتوای درس ها برای بسیاری از دانش آموزان معنایی ندارد و ارتباط آن با واقعیت ها و نیازهای زندگی تشخیص داده نمیشود.
فرزندان ما به علت زمان زیادی که با فناوری می گذرانند و تحت سرپرستی والدین ناآگاه هستند، با واقعیت های زندگی آشنا نمی شوند. یعنی، با درد و رنج، نیاز به تلاش، منطق موفقیت گام به گام بجای یک شبه ره صد ساله رفتن، شادی درونی از طریق محبت کردن، و نیاز به مسئولیت پذیری آشنا نیستند. از این رو بیشتر آنها دچار افسردگی، اعتماد به نفس پایین و پرخاشگری هستند و آرامش ندارند. از آنجائیکه خانواده ها در تربیت فرزندان خطا دارند، نظام آموزشی یادگیری و پرورش را فدای نظام نمره محور و حافظه محور کرده، چگونه می توان سهمی در آرامش فرزندان این سرزمین داشت؟
کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، که از این پس کانون خوانده می شود، در طی سالهای پویایی خود که در ارتباط با اندیشه ورزان، هنرمندان و کتاب دوستان بود، فرزندانی را در میان خود پرورش داد که با کتاب انس داشتند، مسیر موفقیت را بر پایه داشته های خود از کانون طی کردند و خاطرات خوشی را به ثبت رسانیدند. نمونه آنرا خانم دکتر مکتبی در گروه بحث نشان دادند، آقای محسنی در یادداشت خود اشاره کردند و در نوشته های پیشین در مورد کانون بسیار از آنها شنیده ایم. کانون تنها محل انس با کتاب نبود، مهارت آموزی داشت، با کلاس های نقد و تحلیل، نویسندگی، خوانش کتاب، به اعضاء خود چگونه خواندن، تفکر و درک مطلب را می آموخت. مربیان ورزیده کانون که توسط متخصصان تربیت می شدند، کانون را خانه خود می دانستند و با علاقه و اعتقاد به آموزش می پرداختند. بسیاری از این متخصصان، بچه های کانون بودند. کودکانی که با مربیان کارآزموده ای که شوق یاددهی دارشتند کار می کردند، افزون بر سواد، مهارت و اندیشه ورزی، علاقه به یادگیری در آنها نهادینه می شد. به همین دلیل بچه های کانون سرآمد بودند و هنوز هم هستند.
این ویژگی در بچه های کانون را با شواهدی می توان اثبات کرد. در سال ۱۳۷۹ دو پژوهش در پیوند با پایان نامه کارشناسی ارشد در کانون انجام گرفت که در هر دو فرزندان کانون شرکت داشتند. مختصری از نظرات آنها را در یکی از پژوهش ها، به عنوان شاهد، می آورم. یکی از هدفهای پژوهش سنجش نظر شرکتکنندهها در مورد ارزش و اهمیت خواندن بود. مقاله این پژوهش با عنوان «ارزش خواندن به زبان فیلسوفان کوچک» در «نخستین همایش ملی خواندن در کردستان در سال ۱۳۹۴ ارائه شد. نتایج بسیار شگفت انگیز بود. برخلاف دوره هایی که اکنون برای نوجوانان برگزار می کنیم، شرکت کننده ها خیلی خوب و منسجم صحبت می کردند. به عنوان بخشی از پژوهش از آنها در مورد ارزش خواندن پرسیده شد. در اینجا فقط نظرات مرتبط با برخی از پرسش ها آورده می شود. بجای نام اعضاء، از حرف های الفبا استفاده می شود. ۱۲ شرکت کننده، که کلاس سوم تا ششم بودند و بین ۱ تا ۴ سال عضویت کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان را داشتند از سه کتابخانه کانون در سه نقطه متفاوت مشهد از نظر سطح زندگی، در پژوهش شرکت داشتند.
تعدادی از پرسش ها و برخی از پاسخ ها:
به نظر شما چرا خواندن کتاب خوب است؟
الف: برای اینکه ذهن را تقویت می کند و مانند دیدن فیلم یا تلویزیون به چشم ها آسیب نمی رساند، با خواندن کتاب در یادگیری زبان فارسی موفق تر می شویم. به دانش ما افزوده می شود.
ب: به نظر من کتاب ما را از طریق تخیل با یک دنیای کاملا متفاوت آشنا می کند.
ج: کتاب خواندن قدرت فکر انسان را بالا می برد. انسان با خواندن کتاب چیزی می آموزد. یکی از کارکردهای مهم کتاب این است که دایره واژگان را افزایش می دهد و ما را با واژگان بیشتری آشنا می کند.
د: اگر کتاب سؤال برانگیز باشد ما را وادار به فکر کردن می کند. از این طریق ما می توانیم بهتر فکر کنیم.
چگونه با کتاب خواندن آشنا شدید؟
الف: با شرکت در کانون
ب: از طریق کانون
ج: پدرم مرا با کانون آشنا کرد
د: با کانون
علاوه بر دیدن و خواندن کتاب ها در کانون، چه برنامه هایی در کانون باعث شد که شما بیشتر کتاب بخوانید؟
الف: کلاس های ادبی. این کلاس ها موجب شده است که روخوانی من عالی شود و هر کتابی را که در اطراف خود می بینم بخوانم. خواندن کتاب مرا با واژگان و کتاب های بیشتر آشنا می کند.
ب: من پس از آشناشدن با کتاب، افزون بر محتوا به جزئیات کتاب هم توجه کردم. برای مثال به جلد کتاب ها و بخش شناسنامه کتاب آشناشدم.
ج: اوایلی که کتاب می خواندم با خود می گفتم کتاب را باید برای چه بخوانم؟ اما از وقتی که در کلاس های کتاب خوانی کانون شرکت کردم توانستم با داستان آشنا شوم، شیوه خلاصه کردن داستان را بیاموزم و نیز داستان را بفهمم. افزون بر این به جلد و شناسنامه کتاب نیز توجه کردم. اما پیش از آن نمی دانستم برای چه باید کتاب بخوانم.
به نظر شما چه تفاوتی بین کسی که کتاب می خواند و آنکه نمی خواند هست. اگر دوست شما کتاب های درسی را خیلی خوب بخواند می تواند اطلاعات بیشتراز شما به دست آورد؟
الف. خیلی تفاوت است. برای اطلاعات بیشتر باید کتاب های غیردرسی را نیز خواند. من که کتاب می خوانم خیلی راحت تر به سؤالهای معلم جواب می دهم.
ب: به نظر من تفاوت زیادی میان شخصی که اهل کتاب خواندن است و شخصی که اهل مطالعه نیست وجود دارد.
ج: خواندن کتاب به استفاده از جمله بندی درست هنگام صحبت کردن، بیان درست درخواست، یعنی قابل فهم بودن جمله ها و نیز به خلاقیت کمک می کند. افرادی که کتاب نمی خوانند خلاقیت کمتری دارند. خواندن کتاب به باز شدن فکر و خلاقیت بیشتر کمک می کند. خواندن کتاب باعث ایجاد ایده می شود.
ه. همه ما که کتاب می خوانیم از دانش آموزان برتر هستیم، همیشه برای فعالیت در شورای دانش آموزی، برای اجرای نمایش و سایر برنامه های مدرسه انتخاب می شویم.
کتاب خواندن را چرا ضروری می دانید؟
الف: کتاب خواندن به انتخاب اهداف آینده (مانند انتخاب شغل و حرفه) کمک می کند
ب: خواندن کتاب در شناخت بیشتر از درس های مدرسه و نیز افزایش دانش و شناخت درباره موضوع های مختلف (چون تاریخ) کمک می کند.
ج: با خواندن داستان می توان در باره شخصیت داستان تفکر کرد و از کارهای او آموخت. در موقعیت های مشابه تصمیم درستی مانند شخصیت داستان گرفت یا اینکه اشتباه او را تکرار نکرد. خواندن کتاب قدرت فکر کردن، روان خوانی، خوشنویسی و حتی انشاء نویسی را افزایش می دهد.
د: با خواندن کتاب با زندگی بزرگان آشنا می شویم و راه یا راهکارهای مناسب برای موفق شدن همچون بزرگان را می آموزیم.
ه. از کتاب می توان چیزی یاد گرفت. خواندن کتاب تمرکز را افزایش می دهد. خواندن کتاب به خواندن و نوشتن و گوش کردن کمک می کند.
با توجه به پاسخ ها، بر کسی پوشیده نیست که اثری که کانون بر تفکر، قدرت بیان، علاقه به کتاب، درک ارزش آن بر این دانش آموزان گذاشته آموزش و پرورش نتوانسته بگذارد. شکی نیست
این چنین شواهدی کافی نیست که اثبات کند برای اینکه بتوان سهمی در آرامش بخشیدن به فرزندان و سلامت روان و شخصیت آنها داشته باشیم:
پریرخ، مهری (1403). «نیاز به احیای کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان با ساختار پیشین». سخن هفته لیزنا، شماره 722، 19 آذر ماه ۱۴۰۳
شکی در قدرت کانون برای تربیت فرزندان وارسته و تاثیرگذار برای ایران عزیز نیست.
برنامه های فرهنگی عمیق، محصولات آموزشی، انتشارات و ... کانون، به همراه پیشینه درخشان آن، نشان دهنده قدرت بی مانند کانون است.
ولی واقعیت تلخ این است: آنان که باید به فکر حمایت کانون و گسترش فعالیت های آن باشند، سود خود را در نابودی آن می بینند! و ترجیح می دهند بودجه های بیشتری را صرف گسترش فعالیت های عقیدتی مورد نظر خود نمایند. نه حمایت کانونی که رشد فرزندان این خاک و آبادی ایران را در پی خواهد داشت.