داخلی
»اخبار کتاب
جنگ کلاغ ها در «تا آن روز» روایت می شود
به گزارش لیزنا بر اساس اعلام روابط عمومی انتشارات نیستان، در معرفی این کتاب آمده است:
صلح از ذهن انسانها ریشه میگیرد.
هر انسانی در یک محیط سالم میتواند با ارزشهای زندگی آشنا شود، خود و دیگران را دوست داشته باشد، به همه موجودات احترام بگذرد و بیاموزد که اجازه ندارد حق حیات و زندگی را از کسی دریغ کند.
جنگ نیز از ذهن انسانها ریشه میگیرد.
بدین ترتیب باید در همانجا جنگ را خشکاند و به جای آن صلح، تفاهم، شکیبایی و عدالت را آموزش داد.
داستانگویی یکی از روشهای آموزشی بسیار سازگار با روح و طبع انسان است .در واقع آموزههای مورد نیاز ذات بشری با زبان داستان برای یادگیری مناسبتر است.
آنچه مد نظر است آموزش صلح به کودکان با رویکرد ادبیات داستانی و تعبیر و معناگویی این هدف برای کودکان است.
ادبیات غنی و ضرورت داشتن نگاهی کودکانه به این موضوع آنچنان مهم است که باید برای کودکان با استفاده از ادبیات خاص خودشان استفاده کرد.
«فرهنگ صلح» مجموعهای از ارزشها و نگرشها و قواعد رفتاری و سبکهای زندگی است که بر احترام گذاشتن به حقوق انسانها، نفی هر نوع خشونت و تبعیض، احترام به تنوعها و تفاوتها، حفظ و حمایت از محیط زیست، به رسمیت شناختن حق حاکمیت و آرای ملی متکی است، ضمن اینکه به ملتها رفتاری توصیه میشود که بر پایه تفاهم، درک متقابل، مدارا و گفتگو باشد.
آموزش صلح به دانشآموزان، این توانایی را به آنان میدهد که نشانهها و تظاهرات خشونت را در کلاس و مدرسه و جامعه تشخیص دهند، علاقه به صلح و رفتارهای مسالمتآمیز و احساس همکاری و روحیه همدردی در آنان رشد پیدا کند تا بتوانند در تعارضات و دعواها و اختلافات خود در مدرسه، از راهحلهایی غیر از خشونت استفاده کنند.
لیدا طرزی در کتاب تا آن روز داستانی را از جنگ و صلح کلاغها روایت میکند. داستانی مبتنی بر باور کودکان از زندگی و دوستی پرندهها.
تا آن روز با تصویرگری راضیه شیخعلی از آرامشی میگوید که کلاغها آن را بر هم میزنند، به سارها حمله میکنند و زورگویی میکنند. زندگیها به هم میریزد و زیباییها به زشتی بدل میشود. سارها شجاعانه دفاع میکنند و جوجههایشان غمگیناند از زخمی شدن. کلاغها زور میگویند و سارها زیر بار حرف زور نمیروند و سعی در حفظ آزادیشان دارند.
در این میان کلاغی مهربان جوجه ساری را از مرگ نجات میدهد و از او نگهداری میکند. برایش از صلح میگوید و دوستی.
او با مهرش انقلابی میکند در این جنگ و سر میدهد آواز صلح را...
در بخشی از این کتاب میخوانیم:
هیچکس یادش نمیآمد جنگ از کجا شروع شد.
آخر روزگاری آنها در صلح و صفا زندگی میکردند. همه مثل هم زندگی را دوست داشتند.
پرواز را دوست داشتند.
دوست داشتند لانه درست کنند و جوجه بیاورند و از اولین پرواز جوجههایشان کیف میکردند.
این بود و بود تا آنکه یک روز کلاغها که چاقتر و قویتر از سارها بودند به آن ها زور گفتند.
گفتند باید هرچه ما میگوییم قبول کنید وگرنه...
۱. از توهین به افراد، قومیتها و نژادها خودداری کرده و از تمسخر دیگران بپرهیزید و از اتهامزنی به دیگران خودداری نمائید.
۲.از آنجا که پیامها با نام شما منتشر خواهد شد، بهتر است با ارسال نام واقعی و ایمیل خود لیزنا را در شکل دهی بهتر بحث یاری نمایید.
۳. از به کار بردن نام افراد (حقیقی یا حقوقی)، سازمانها، نهادهای عمومی و خصوصی خودداری فرمائید.
۴. از ارسال پیام های تکراری که دیگر مخاطبان آن را ارسال کرده اند خودداری نمائید.
۵. حتی الامکان از ارسال مطالب با زبانی غیر از فارسی خودداری نمائید.