داخلی
»برگ سپید
فکر نمیکنم دیگر آن قدری ازعمرم باقی مانده باشد که بتوانم زندگینامۀ دیگری بنویسم. از من خواستهاید کمی از زندگیام برایتان بگویم، به این بهانه که یک بار تجربهاش کردم. اما خودم از این بابت زیاد مطمئن نیستم، به ویژه این که به نظرم این زندگی است که ما را تجربه کرده و مالک ما است: وقتی به زندگی گذشتهمان نگاهی میاندازیم، احساس میکنیم این زندگی متعلق به ما بوده و خودمان انتخابش کردهایم. شخصاً میدانم که در زندگیام حق انتخاب چندانی نداشتم، بطوری که تاریخ در عامترین و در عین حال خاصترین و روزمرهترین معنایش اختیار مرا به دست داشته و به عبارتی، کلاه از سرم برداشته است.
کتاب گذار روزگار، اثر خواندنی و تأمل برانگیزی است که متن پیادهشدۀ گفتوگوی تلویزیونی با رومن گاری است. فیلمی که ژان فوشه در سال 1980، چند ماه قبل از درگذشت او در قالب برنامۀ «گفتهها و ناگفتهها» برای شبکۀ رادیو-کانادا کارگردانی کرده بود، در هفتم فوریۀ سال 1982 پخش شد. نشر گالیمار در سال 2014، به مناسبت صدمین سال تولد گاری، این کتاب را با ویرایش روژه گرونیه (ویراستار) منتشر کرد.
سال روز صدسالگی رومن گاری برای مترجم کتاب، خانم سمیه نوروزی بهانهای شد تا پس از ترجمۀ کتاب، به فکر طرح تازهای برای همه آثاری باشد که پیش از این از او ترجمه کرده بود. زیرا از رومن گاری، نویسندهای که آثارش بیش از سی عنوان است، جز معدودی بقیه در ایران ترجمه نشده، ترجمهشان دیده نشده یا از زبانی غیر از زبان اصلی برگردانده شدهاند. پس چه بهانهای بهتر از صدمین سال تولدش برای ادای دین تمام و کمال به این نویسنده ماهر، عجیب و در عین حال تحسین برانگیز.
رومن گاری در هشتم ماه مه 1914 در ویلنیوس، پایتخت امروزی لیتوانی (زمانی ایالت کوچکی در روسیه بود) متولد شد (ص. 19). پدر و مادرش بازیگر بودند و در طی سالهای اولیه زندگی مشترکشان از هم جدا شدند. نگهداری رومن را مادرش بر عهده گرفت. مادر وی نقش برجسته و تأثیرگذاری در زندگی و آینده او داشت. تشویقها و فداکاریهای بیدریغ و اثرگذارش، از رومن یک فرد فرانسوی ساخت. در نتیجه، رومن گاری نویسنده، کارگردان، فیلمنامهنویس و سیاستمدار بهنامی شد که در طی سال های 1956 و 1975 دو بار جایزه گنکور را از آن خود کرد. او اولین بار این جایزه را برای کتاب «ریشههای آسمان» و دومین بار برای کتاب «زندگی پیش رو» با نام مستعار « امیل آژار» دریافت کرد.
رومن گاری نه ساله بود که نوشتن را به زبان روسی آغاز کرد. در طول زندگی سراسر پر فراز و نشیب و ماجراجویانهاش، شور و عشق جوانی او را با خود به این سو و آن سو کشاند. او به همراه مادرش در کشورهای مختلفی از جمله لهستان، لیتوانی، فرانسه و آمریکا زندگی کرد. با توجه به این تغییر محل زندگی و جابجاییهای مکرر، در طی دیداری که با ژنرال دوگل داشت به وی گفت که به چه تغییر فرهنگهایی تن در داده است. او در توضیح خود در این باره، برای ژنرال دوگل داستان آفتابپرست را بازگو کرد که اگر روی سطح کفپوش رنگی بگذارند به رنگ همان کفپوش درمیآید. وی در ادامه سخنان خود گفت که سرانجام وقتی آفتابپرست را روی یک تکه پارچه ابریشمی چهارخانه رنگ و وارنگ گذاشتند، دیوانه شد. ژنرال دوگل کلی خندید و گفت: « البته در باره شما باید گفت که دیوانه نشد، شد یک نویسنده فرانسوی.» (ص. 18-19).
کتاب گذار روزگار شامل چهار بخش است و رومن گاری در هر بخش دورهای از زندگی پرفراز و نشیبش را روایت کرده است. بخش اول با عنوان وعده سپیده دم دوران کودکی و نوجوانی و مهاجرت از کشوری به کشور دیگر، ورود به نیروی هوایی ارتش، آغاز به نوشتن در نه سالگی، چاپ آثار و داستانهای مختلف را شامل میشود.
بخش دوم اثر از ارتش تا سیاست نام دارد و شامل مطالبی در باره رفتن به آفریقای مرکزی برای تمرین خلبانی، حضور مؤثر در جبهه جنگ و نوشتن است؛ آرزوهایی که مادرش در سر داشت و زندگیاش را همه جوره وقفشان کرده بود. مادر او ارتباط خوب و مؤثری با ژنرال دوگل داشت و او را انسانی خوب و مهربان میدانست. شناخت رومن گاری از ژنرال دوگل در طی ملاقاتی که با او داشت، همه موضوعاتی را تأیید میکرد که مادرش درباره فرانسه به وی آموخته بود. گاری بعد از سالهای درازی توانسته بود رؤیاهای دست نیافتنی مادر خود را واقعیت بخشد، رویاهایی که گویا تجلی عشق مادرش به فرانسه و رومن بود. اما افسوس که مادر او هیچ وقت نفهمید که رومن گاری به چه مراتبی رسیده است، چون چشم از دنیا فروبسته بود.
بخش سوم کتاب تحت عنوان از سیاست تا سینما مربوط به دورهای است که رومن گاری مسئولیت دبیرکلی کنسولگری فرانسه را در لس آنجلس بر عهده گرفت و پس از آن هم کاردار سفارت فرانسه در بولیوی شد. در این بخش اشاره شده است که چگونه او در سازمان ملل متحد به عنوان سخنگوی هیئت نمایندگی فرانسه به فعالیت سیاسی مشغول شد. تجربه در سازمان ملل برایش، تجربهای باورنکردنی بود و او در آن موقع با نام مستعار «فوسکو سینی بالدی»، کتاب «مردی با کبوتر» را منتشر کرد. رومن گاری با کنارهگیری از سازمان ملل، با دنیای سیاست خداحافظی کرد و تمام وقت آزادش را دوباره صرف نوشتن نمود که حاصل آن خلق آثار تازهای چون ذهن گناهکار، رنگهای روز، و ستاره خواران بود. پیامد مهم و موفقیت آمیز این دوره نگارش کتاب ریشههای آسمانی بود که جایزه گنکور را برایش به ارمغان آورد. رومن گاری در کتاب «ریشههای آسمان» که کتابی است فراتر از دفاعیهای صرف از محیط زیست، به عنوان اولین نویسندهای معرفی شد که داستانی طولانی در اهمیت دادن به محیط زیست و حفاظت از طبیعت نوشت و به خاطر این کتاب، جایزه گنکور را برد. او خود دراین باره میگوید: «اولین رماننویس اکولوژیست فرانسه هستم. حالا اگر این ادعا به نظرتان خودنمایی میآید، چه بد! چون من پای این ادعا ایستادهام و به آن افتخار هم میکنم» (ص. 46).
بخش چهارم کتاب او گذار روزگار است که رومن گاری عنوان کتابش را از این بخش انتخاب کرده است. او در این بخش از کتاب، اشاره به ازدواج خویش با جین سیبرگ دارد که با بازی در فیلم «از نفس افتاده» مشهور شده بود. گاری در این بخش همچنین از سه کتابش یاد میکند که هر سه اثر خود زندگینامهای هستند که نوشته است. اولین اثر از این سه کتاب وعده سپیده دم، دومی سگ سفید و آخری هم شب آرام نام دارد. این سه کتاب تنها خود زندگینامههایی است که نوشته است. رومن گاری در این بخش از کتاب به رمان مشهور خود «خداحافظ گاری کوپر» اشاره میکند و میگوید: «دورهای که هالیوود بودم، گاری کوپر دوست صمیمیام بود. بیشتر از همه عاشق مهربانی، محبت و نجیبزادگیاش بودم. در مدت اقامتم در هالیوود، دائم او را میدیدم و صمیمیترین دوستم بود. خب، اسم کتابم را گذاشتم خداحافظ گاری کوپر، اما راستش این رمان هیچ ربطی به او نداشت. دوره جنگ ویتنام بود و هدفم از نوشتن این کتاب وداع با امریکایی بود که به خودش اطمینان داشت، وداع با سفید، با سیاه، با مفهوم ارزش، با مفهوم خائن، با مفهوم مثبت اندیش، وداع با شخصیتی که گاری کوپر روی پرده سینماها بازی میکرد، با شخصیتی که گاری کوپر روی پرده سینما مجسم میکرد، یعنی وداع با آمریکای آرام، آمریکای مطمئن به ارزشهایش، مطمئن به حق و حقوقش و مطمئن به این که همیشه و تا ابد برتر است. بنابراین در این رمان خبر از امریکای امروز میدهم، امریکای تردید، اضطراب، دلهره، امریکای آسیب پذیر، چرا که از حالا به بعد امریکا هم مثل تمام کشورهای دیگر دنیا رو به تباهی و ویرانی است. سعی کردم که اینها را در قالب رمان توضیح دهم. میتوانم بگویم این کتاب تأثیر زیادی روی نسل جوان گذاشته است.» (ص. 67).
شهرت رومن گاری و جذابیت همین کتاب در درجه اول مربوط به ایدههای بشردوستانه او و مبارزه وی علیه نابرابری، تبعیض نژادی و خشونت در جوامع مختلف جهان از جمله امریکاست که در آثارش دنبال میشود و در درجه دوم به سبک نگارش عامه پسند، ساده، روان و صمیمی او وابسته است که این شیوه نگارش تا حدی تحت تأثیر ترجمه نه چندان مطلوب کتاب قرار گرفته است. در قسمت پایانی کتاب، یادداشت های متن کتاب و همچنین سالشمار زندگی رومن گاری بیان شده است.
گذار روزگار کتابی است خواندنی و جذاب و البته موجز که در مدتزمان کوتاهی میتوان آن را خواند. بطوری که خواننده را ترغیب میکند که با یادسپاری ماجراهای گوناگون، رویدادهای زندگی نویسنده سرشناسی چون رومن گاری را مطالعه کند و گفت و گوی تأمل برانگیز از زندگی شخصی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی او را دنبال نماید. مطالعه کتاب میتواند تأثیری جذاب، ماندگار، اثربخش و تصویر درستی از رومن گاری در ذهن خواننده ایرانی به ویژه برای کسانی به جای بگذارد که اثر معروف و بسیار شناخته شده او «خداحافظ گاری کوپر» را (با ترجمه سروش حبیبی) خوانده باشند.
مشخصات اثر
رومن گاری. «گذار روزگار». ترجمه سمیه نوروزی. تهران: نشر ماهی، 1394.
در بارۀ نویسنده این متن:
آزادمهر دانش فاطمیه، دانش آموخته کارشناسی ارشد علم اطلاعات و دانش شناسی از دانشگاه خوارزمی. در شهر تهران متولد شدم و در حال حاضر ساکن تهران هستم. در طی سال های متمادی در خانوادهای علمی و فرهنگی رشد و پرورش یافتم و همیشه پدر و مادر عزیزم، مشوق من در راه علم و دانش بودهاند. همچنین از محضر اساتید بزرگی چون آقای دکتر مهدی محقق و سرکار خانم نوش آفرین انصاری مستفیض شدم و بهره لازم بردم. حرفه کتابداری را با عشق و علاقه انتخاب کردم، به طوری که ده سال سابقه فعالیت در کتابخانههای تخصصی را داشتهام. در حوزههای مختلف از جمله ادبیات کودکان و نوجوانان، تاریخ، شعر، رمان، خوشنویسی و زبان فرانسه علاقهمند هستم. در کنار خانواده خوبم، خویشاوندان و دوستان عزیز از لحظات مختلف زندگیام لذت بردم.
کدام نویسندگان داستان درجهان توانسته اندآنچه هستند رانشان دهند؛
من فکر می کنم محدود وانگشت شمارهستند.
خیلی خیلی زیبا نوشتی.
منتظر نوشته های بعدیت هستم.