داخلی
»برگ سپید
ولتر میگوید: برگههای کتاب به منزله ی بالهایی هستند که روح ما را به عالم نور و روشنایی پرواز میدهند.
چندی پیش در کتابخانه، هنگام مرتب کردن کتب ادبیات، توجهم به مجموعه رمانهای پلیسی آگاتا کریستی جلب شد. تعریفشان را از مراجعهکنندگان بسیار شنیده بودم و با سریال «پوآرو» خاطرات شیرینی داشتم. از بین رمانهای آگاتا کریستی این عنوان به نظرم جالبتر آمد «جیب پر از چاودار».
متنی روان و جذاب داشت و تا پایان داستان نمیتوانستم حدس بزنم چه پیش خواهد آمد. قبل از خواندن داستان با کنجکاوی به سراغ زندگینامه وی در ابتدای کتاب رفتم. در زندگی نامه کریستی خواندم که او با یک باستانشناس ازدواج کرد و این باعث شد که به دلیل شغل همسرش به مسافرتهای بسیاری برود، به نظرم به همین دلیل است که در اکثر داستانهایش از کشورهای مختلف همچون کشورهای خاورمیانه و آفریقایی سخن به میان آورده است و بسیاری از داستانهایش را نیز در سفرهایش نوشته است. همان طور که در جیب پر از چاودار به خوبی راجع به معادن طلای آفریقا توضیح داده است. نکته جالب در داستانهای آگاتا حضور پیرزنی مهربان و باهوش است که با ترفندهای زنانهاش به کشف راز قتلها کمک میکند. داستانهای کریستی از چنان کششی برخوردار است که با گذشت سالها از نگاشتن آنها، هنوز هم نویسندگان بسیاری از آنها الگو میگیرند و یا اهالی سینما این داستانها را به صورت فیلم در میآورند. اکنون تصمیم گرفتم شرح مختصری از آنچه خواندهام را برایتان بازگو کنم.
درباره نویسنده:
خانم آگاتا کریستی (1890-1976)که به او لقب ملکهی جنایت نیز دادهاند، توانست نام خود را به عنوان موفقترین رماننویس در کتاب گینس ثبت کند. وی همچنین طولانیترین نمایشنامه تاریخ به نام «تله موش» را نیز نگاشته است. کریستی علاوه بر خلق شخصیت «هرکول پوآرو»، خالق «خانم مارپل» نیز هست. البته وی با نام مستعار، داستانهای عاشقانه نیز نوشته است ولی شهرتش به دلیل داستانهای جنایی اوست.
آگاتا کریستی در زمان جنگ جهانی اول در بیمارستان کار میکرد و از تجربیاتی که در آن زمان کسب کرده بود در رمانهایش نیز استفاده کرده است. وی در اکثر داستانهایش از سم برای کشتن مقتول استفاده میکند و با تبحر خاصی به توضیح انواع سموم و اثرات آنها پرداخته و این مساله در بین رمانهای پلیسی منحصر به فرد است.
کریستی در داستانهایش از سبکی معما گونه بهره جسته و سعی ندارد با خشونتهای بیپروا داستانهایش را برای خواننده جذاب کند. بیشتر داستانهای او به فیلم درآمده است که از آن جمله میتوان به قتل در قطار سریع السیر شرق و مرگ در رودخانه نیل اشاره کرد.
آگاتا کریستی در سال 1976 در سن 85 سالگی به مرگ طبیعی درگذشت. از او تنها یک دختر به نام روزالیند هیکز به یادگار باقی ماند.
درباره کتاب:
«رکس فورتسکیو» در محل کار خود مسموم میشود و پیش از رسیدن به بیمارستان فوت میکند. فورتسکیو مردی ثروتمند بود که همراه همسر دومش «ادل» و دخترش «الین» و پسر بزرگش «پرسیوال» زندگی میکرد.
پزشکی قانونی اعلام میکند که مرگ فورتسکیو بر اثر مصرف سم توکسین بوده است. سروان " نیل" مأمور رسیدگی به این پرونده میشود و از افراد خانواده فورتسکیو و خدمهای که در خانهی او کار میکنند، بازجویی میکند. در خلال رسیدگی به پرونده آنچه برای پلیس عجیب است دانههای چاوداری است که رکس فورتسکیو به هنگام مرگ در جیب کت خود داشته است.
سروان نیل ابتدا به همسر دوم فورتسکیو شک میکند اما ادل نیز بر اثر سیانوری که در فنجان چایش ریخته شده، میمیرد و سپس یکی از خدمتکارها نیز به قتل میرسد. مرگ خدمتکار، پای خانم مارپل را به ماجرا باز میکند و حالا او و سروان نیل به طور جدی درصدد یافتن قاتل هستند.
سروان نیل ضمن تحقیقاتش پی میبرد که فورتسکیو سالها قبل با همراهی فردی به نام مکنزی برای استخراج معدن طلایی به کشور آفریقای جنوبی میرود اما مکنزی بیمار میشود و فوت میکند. بیوه مکنزی، فورتسکیو را در مرگ شوهرش مقصر میداند و مدعی میشود که از او انتقام خواهد گرفت.
از سوی دیگر برادر کوچکتر پرسیوال «لنس»، به همراه همسرش از کنیا به خانه باز میگردد و مدعی سهم خود میشود.
لنس به دلیل جعل چک از طرف پدرش طرد شده بود، اما ادعا میکند که این کار پرسیوال بوده تا او را بدنام کند و بین خانواده درگیریهایی رخ میدهد. در این بین سروان نیل و خانم مارپل به حقایقی پی میبرند که آنها را در پیدا کردن قاتل یاری میکند.
پینوشت: چاودار گیاهی از خانواده گندمیان است. این گیاه دگرگشن بوده و مقاومترین غله نسبت به سرما است. در فرهنگ لغت دهخدا از این گیاه اینگونه نام برده شده است: «چودار. چودر. ویبگ. گیاهی هرزه که در غلهزار روید و دانه آن چون گندمی لاغر و کشیده است.»
مشخصات اثر:
جیب پر از چاودار / آگاتا کریستی؛ مترجم: مجتبی عبدالهنژاد. تهران: کتابهای کارگاه، 1388.
درباره نویسنده این نوشته:
ملیحه گندمکار، 28 ساله، ساکن تهران، لیسانس کتابداری پزشکی از دانشگاه علومپزشکی شهید بهشتی و کارشناسی ارشد علم اطلاعات از دانشگاه شهید بهشتی. کتابدار کتابخانه عمومی هستم و به مسافرت و طبیعتگردی در کنار خانودهام علاقهمندم. به گیاهان عشق میورزم و اوقات فراقتم را با گلها و کتابها سپری میکنم. گاهی شعر نو میخوانم از سهراب، فروغ، نیما و گاهی هم به سراغ حافظ میروم که آرامشبخش ذهن و روح است. رمانهای خارجی را میپسندم و سعی میکنم از نویسندگان مشهور بیشتر بخوانم. به رمانهای پلیسی علاقه دارم و کتابهای آگاتا کریستی را بسیار مطالعه میکنم و به همین دلیل تصمیم گرفتم نقدی درباره یکی از داستانهایش بنویسم.
سپاس از حسن انتخابتون