داخلی
»برگ سپید
درباره نویسنده
کتاب هریپاتر و جام آتش جلد اول (2000) یکی دیگر از کتابهای جوآن رولینگ میباشد که با نام هنری جی کی رولینگ شناخته میشود. رولینگ رماننویس، فیلمنامهنویس و بشردوست اهل بریتانیاست که بیشترین شهرتش را برای نوشتههای هریپاتر بدست آورده است. کتاب هریپاتر و جام آتش در سال 2001 توانست است جایزه برترین رمان هوگو را کسب کند. جایزه هوگو یکی از قدیمیترین و مشهورترین در زمینه داستاننویسی علم تخیلی و خیالپردازانه است که بخاطر هوگو گرنزبرک بنیانگذار اولین مجله علمی تخیلی اعطا میگردد. ایده نوشتن هریپاتر به گفته خود رولینگ از سال 1990 به ذهنش رسیده که درحال مسافرت طولانی با قطار بود که دربارهی پسر بچهای بنویسد که جادوگر است و خودش نمیداند. رولینگ که توانست با قلم و تخیلش چنین کتابهایی را بنویسد که حس خوش خواندن را برای ما به ارمغان میآورد، توانست رویای صد ساله در یک شب را بپیماید و کتابهایش جزء پرفروشهای تاریخ بشر هستند.
خلاصه داستان
هریپاتر و جام آتش مثل همیشه با سه شخصیت هریپاتر، رون ویزلی و هرمیون گرنجر همراه است و ولد مورت جادوگری که تنها توانست هریپاتر از طلسمش جان سالم ببرد به جسم خود برمیگردد. هری که 14ساله است و تقریبا نصف دورههای جادوگریش را در هاگوارتز به پایان رسانده است. او آرزو دارد تا بتواند از تابستان کسلکننده اش را در کنار دورسلیها رها شود در همین میان نامهای از ویزلیها دریافت میکند او را به جام جهانی کوییدیج دعوت میکند در جام جهانی اتفاقات جالبی میافتد که تیم بلغارستان قهرمان میشود و علامت شومی هم به وقوع میپیوندد مرگخواران به چادرها حمله میکنند و آشوب به پا میکنند و علامت شوم را به آسمان میفرستند ولی تقصیر برگردن جن خانگی میافتد. مسابقات سهجادوگر هم برگزار میشود. صد سال از انجام این مسابقه میگذرد و از دانشآموزان جادوگری از مدارس مختلف دعوت میشود که اسم خود را در جام آتش بیاندازند و اسم هرکسی از داخل آن بیرون آمد میتواند در مسابقه شرکت کند هرچند هری نمیخواهد و نمیتواند در این مسابقه شرکت کند ولی اسمش از جام بیرون میآید و اسامیشان که هریپاتر از مدرسه هاگوارتز، ویکتور کرام از مدرسه دورمسترانگ فلور دلاکور از مدرسه بوباتون وسدریک دیگوری از مدرسه هاگوارتز چهار شرکتکننده منتخب آن هستند. کسانی که در مسابقه شرکت میکنند باید بیشتر از 15 سال داشته باشند و هری هنوز به این سن نرسیده است.
درباره کتاب
وقتی که شروع به خواندن هری پاتر میکنیم با تمام جزئیات نوشته شده است خواندن کتاب هری پاتر برای من برمیگردد به دوران خوش دبیرستان و کتابخانه مدرسه که هرچند یکبار میتوانستیم از آنجا کتاب به امانت ببریم دقیقا عنوان کتابی که خواندهام یادم نیست ولی تصویر خوبی از کتابهای جی کی رولینگ در ذهن دارم کتابهای خیالانگیزی که خواندنشان خالی از لطف نیست و دنیایی که تصورش هم عالی است که بتوانی با یک چوب دستی هرکاری که بخواهی انجام بدهی. هریپاتر اوقات خوشی را برایمان به ارمغان میآورد لحظهای خنده از لبمان نمیرود با اتفاقاتی که میافتد انقدر کتابی مهیج است که وقتی کلمهای را بگوی و به صرف گفتن موجود میشود. و تو میتوانی بهراحتی خودت را در داستان به دلیل نثر شیوا و روانی که دارد حس کنی اگر میتوانستی و میشد تو هم جزئی از آن باشی مثل داشتن رد ای که تو را میپوشاند و نامرئی میشوی بدون اینکه کسی تو را ببیند و یا چشمانت را ببندی و هر جای که میخواهی فرود بیایی میتوان گفت در این کتاب مثل همیشه تقابل خیر و شر است و همیشه این خوبی است که پیروز میشود. افرادی که قدرتی دارند و از قدرت خود سوءاستفاده مینمایند بودن افرادی که جادوی سیاه را بلدند و از آن برای نابودی دیگران استفاده میکنند. مجموعه هریپاتر برایمان قصه زندگی خودمان را یک جورهای بیان میکند البته به صورت جذابتر و تمام آن چیزهای که در ناخودآگاهمان از آن لذت میبریم.
در جای از این کتاب میخوانیم:
«فرد یک تکه کاغذ پوستی از جیبش درآورد که روی آن نوشته بود: «فر ویزلی –هاگوارتز »فرد جلو رفت و جلوی خط مرزی ایستاد. آنگاه مثل شناگری که بخواهد از ارتفاع پانزدهمتری شیرجه بزند روی پنجه و پاشنهای پاهایش تاب خورد. سپس نفس عمیقی کشید و وارد محدود مرز سنی شد. یک آن هری گمان کرد موفق شده است جرج نیز بیتردید همین فکر را کرد زیرا فریاد شوقی برآورد و پشت سر فرد وارد محدود شد اما لحظهای بعد صدای جلز ولز بلندی به گوش رسید و دوقلوها با چنان شتابی از دایره به بیرون پرتاب شدند که گویی ورزشکاران آن دو را همچون وزنهای به بیرون پرتاب کردهاند آنها دو متر آنطرفتر بر روی سنگ فرش سراسری ورودی فرود آمدند و از درد چهرهایشان درهم فرو رفت. بلافاصله صدای ترق مانندی به گوش رسید و هر دو ریش سفید و بلندی درآوردند.»
مشخصات کتاب
هری پاتر و جام آتش. نوشته جی .کی . رولینگ، ترجمه ویدا اسلامیه، در سال 1379 در 410صفحه توسط کتابسرای تندیس به چاپ رسیده است.
درباره نویسنده این متن
طاهره جعفری دانشجوی کارشناسی ارشد مدیریت علم اطلاعات و دانششناسی دانشگاه شهید بهشتی و مسئول کتابخانهی روستای بینش؛ سی ساله و اهل شهر حلب از توابع شهرستان ایجرود استان زنجان هستم. هیچوقت فکر نمیکردم کتابدار شوم. بنظرم بهترین خوشی این است که محل کارت نزدیک خونهات باش و این لطف خدا شامل حال من شده. خورهی کتاب خواندن دارم از هر نوعی و بیشتر رمان و از این کار و همینطور بودن با خانواده و دوستانم بشدت لذت میبرم.
در متن کمی جمله بندی ها مشکل دارد ماندد جمله زیر:
"او آرزو دارد تا بتواند از تابستان کسلکننده اش را در کنار دورسلیها رها شود"