داخلی
»برگ سپید
درباره نویسنده
الیف شافاک در سال 1971، در استراسبورگ فرانسه به دنیا آمد؛ دوران کودکی و جوانیاش در آنکارا، مادرید، عمان، کلن، استانبول، بوستون، میشیگان و آریزونا گذشت. فارغالتحصیل رشته روابط بینالملل از دانشگاه فنی خاورمیانه (آنکارا) است. دوره کارشناسیارشد را نیز در همان دانشگاه، در رشته مطالعات زنان و دوره دکتری را در رشته علوم سیاسی به پایان رساند. اولین رمان الیف شافاک با عنوان پنهان در سال 1998 جایزه بزرگ مولانا را برایش به ارمغان آورد. پس از آن رمانهای آینههای شهر (1999) و محرم (2000) را به دست چاپ سپرد. رمان محرم برنده جایزه اتحادیه نویسندگان ترکیه شده است. سپس دو رمان دیگرش که هر دو پرفروش شدند به چاپ رسید: آپارتمان شپش (2002) و برزخ (2004) که در اصل به زبان انگلیسی نوشته شده بود.
الیف شافاک در جزر و مد مقالاتش را در موضوعاتی مانند زنان، هویت، انشقاق فرهنگی، زبان و ادبیات گرد آورده است. در سال 2006 پرخوانندهترین کتاب سال پدر و حرامزاده را منتشر کرد. پس از آن نخستین کتاب حسب حالش با عنوان شیر سیاه منتشر شد که ماهها در صدر فهرست پرفروشترین کتابها قرار داشت. در سال 2009 نیز کتاب ملت عشق را به چاپ رساند که با استقبال بینظیری مواجه شد و عنوان پرفروشترین کتاب تاریخ ترکیه را بدست آورد.رمانهای الیف شافاک را که به بیش از بیست زبان ترجمه شده، معتبرترین مؤسسات انتشاراتی دنیا مانند فارار، اشتراوس اندگیرو، وایکینگ و پنگوئن منتشر میکنند.علاوهبر این، شافاک یک فعال سیاسی، نویسندهی یک ستون در روزنامه و سخنران است. او مرتبا مطالبی را برای روزنامههای ترکی نوشته است و مطالبی از او در روزنامهها و مجلات بزرگ مانند گاردین، نیویورک تایمز، ایندیپندنت و پست جهانی منتشر شدهاند. او در چندین دانشگاه در ترکیه، انگلستان و آمریکا تدریس کرده است.
الیف شافاک با وجود زندگی در کشورهای مختلف از جمله ترکیه، فرانسه، اسپانیا، قطر و یادگیری زبانهای مختلف، نسبت به فرهنگ کشور مادریاش و همچنین شهر زیبای استانبول تعلق خاطر بسیاری داشته و همچنین علاقه بسیاری نیز به سرودههای حضرت مولانا دارد که منجر به تألیف کتاب ملت عشق شده است. کتاب ملت عشقدر ترکیه بیش از ۵۰۰ بار به چاپ رسیده و توانسته است عنوان پرفروشترین کتاب تاریخ ترکیه را به دست آورد.
این کتاب در ایران توسط آقای ارسلان فصیحی به زبان فارسی ترجمه شده و توسط انتشارات ققنوس به چاپ رسیده است و تا کنون بیش از 50 بار تجدید چاپ شده و توانسته است طرفداران زیادی پیدا کند تا جایی که در نمایشگاه بینالمللی تهران در سال 1397 یکی از پرفروشها بوده است.
برای شناختن خانم شافاک، یک فایل سخنرانی بسیار مفیدی آوردهام که خودش را کامل معرفی میکند و طرز تفکرش را نسبت به داستان و داستاننویسی بیان میکند. پیشنهاد میکنم از دستش ندهید: لینک
خلاصهای از کتاب
با اینکه مخالف تعریف کردن یک کتاب هستم ولی برای پیروی از قوانین سایت و همچنین یک دست شدن معرفیام با نوشتههای پیشین، توصیف بسیار مختصری برای آماده ساختن ذهن مخاطبین محترم برای ورود به بطن کتاب و متن آن ارائه میدهم.
کتاب ملت عشق یک رمان تاریخی است. داستان این کتاب مربوط به فردی به نام اللا است؛ زنی 40ساله که در سال 2008 در آمریکا و در شهر بستون زندگی میکرد. وی آشپز خوب و مادری وظیفهشناس برای سه فرزندش و همچنین همسر دیوید، دندانپزشک مشهور بود که همه زندگی خود را صرف خانواده و روابط زناشوییاش کرده بود. معیشت زندگی آنها در سطح ایدهآلی قرار داشت اما عشق و صمیمیتی میان زن و شوهر نبود. اللا این موضوع را پذیرفته بود و تمام اولویتهای زندگی او خلاصه به فرزندانش می شد.
داستان اصلی از آنجا آغاز می شود که برای اللا شغلی در سمت دستیار دستیار ویراستار یک انتشاراتی پیشنهاد شد! اللا بعد از قبول کردن شغل و مشغول شدن در انتشاراتی، اولین کتابی را که برای نوشتن گزارش دریافت کرد، کتاب ملت عشق بود.
از این مرحله به بعد، ادامه داستان مثل فیلمهای چندزمانه میشود و بخشی مربوط به سال 2008 درآمریکا است و بخش دیگر آن مربوط میشود به قرن هفتم (سال های 635 الی 648) در قونیه؛و همچنین تآثیر این رمان در زندگی اللا. هر دو داستان بنابر اتفاقاتشان در چهار بخش زیر گنجانده شدهاند:
-خاک: پدیدههای عمیق، آرام و جامد زندگی؛
- آب:پدیدههای سیال و جاری و متغییر زندگی؛
- باد: پدیدههای ترککننده و کوچنده زندگی؛
- آتش: پدیدههای سوزاننده، ویرانکننده و نابودکننده زندگی.
سخنی با مخاطبان محترم
هر کسی که اندک آشنایی با ادبیات داشته باشد، اسم مولانا جلالالدین بلخی و شمس تبریزی و تاریخ زندگی این دو نفر، تأثیر هر کدام بر همدیگر و دلدادگی شان را شنیده یا خوانده است. کتاب مذکور بازنویسی این تاریخ در قالب رمان عاشقانه است؛ این کتاب را میتوان دو داستان در یک کتاب به شمار آورد. یکی مربوط میشود به زمان حال (2008) در غرب (آمریکا) دیگری مربوط میشود به زمان گذشته (قرن هفتم) در شرق (قونیه). ظاهرا این دو تفاوتهای بسیاری باید داشته باشند ولی هردوی آنها بر اساس "عشق" نوشته شده است. شخصیتهای تاریخی داستان واقعیاند و براساس مستندات و اتفاقات واقعی نوشته شدهاند ولی نویسنده نسبت به واقعیتها دقیق نیست و برای جذابتر شدن داستان تخیل خودش را نیز در تاریخ دخیل کرده است.در طول داستان، نویسنده چهل قانون را از زبان شمس، همچنین اهمیت عدد 40 در عرفان را خیلیخوب گنجانده است. این دو داستان و اجزای هریک به هم پیوسته است و کاراکترهای آن را نویسنده به صورت ظریف و حرفهای به هم مربوط کرده است. هر دو به صورت موازی پیش میروند و اندیشه یکپارچه کلی را به خواننده القا میکنند.
متن داستان سلیس و روان و به زبان امروزی نوشته شده است که آقای فصیحی به صورت حرفهای ترجمه کردهاند. در مورد نحوه روایت، داستان اللا یک راوی (خود اللا) دارد ولی در داستان شمس و مولانا وجود راویهای مختلف را شاهد هستیم که باعث میشود خواننده اتفاقات را از دیدهای مختلف تجربه کند و درک بیشتری نسبت به ماجرا داشته باشد.
بخش هایی از کتاب
نطقهای آتشین شمس هنگام برخورد وی با آدمهای مختلف، سخنانی که از زبان مولانا در وصف شمس و عشق در متن وجود دارند و همچنین بندهای مهمی که تأثیرگذار هستند آنقدر در این کتاب زیاد، جذاب و مهماند که امکان برتری دادن یکی به دیگری وجود نداشت که بتوانم در این قسمت بنویسم یا اگر میخواستم بنویسم باید کل کتاب را تایپ میکردم! پیشنهاد میکنم خودتان این کتاب را در دست گرفته و خواندنش را شروع کنید که بعد از شروع کردنش دیگر امکان ندارد کنارش بگذارید.برای ورود به کتاب قسمتی از مقدمه خود کتاب را در همینجا مطالعه بفرمایید:
سنگی را اگر به رودخانهای بیندازی، چندان تاثیری ندارد. سطح آب اندکی میشکافد و کمی موج بر میدارد. صدای نامحسوس «تاپ» میآید، اما همین صدا هم در هیاهوی آب و موج هایش گم میشود. همین و بس.
اما اگر همان سنگ را به برکهای بیندازی… تاثیرش بسیار ماندگارتر و عمیقتر است. همان سنگ، همان سنگ کوچک، آبهای راکد را به تلاطم در میآورد. در جایی که سنگ به سطح آب خورده ابتدا حلقهای پدیدار میشود؛ حلقه جوانه میدهد، جوانه شکوفه میدهد، باز میشود و باز میشود، لایه به لایه. سنگی کوچک در چشم به هم زدنی چهها که نمیکند. در تمام سطح آب پخش میشود و در لحظهای میبینی که همه جا را فرا گرفته. دایرهها دایرهها را میزایند تا زمانی که آخرین دایره به ساحل بخورد و محو شود.
رودخانه به بینظمی و جوش و خروش آب عادت دارد. دنبال بهانهای برای خروشیدن میگردد، سریع زندگی میکند، زود به خروش میآید. سنگی را که انداختهای به درونش میکشد؛ از آنِ خودش میکند، هضمش میکند و بعد هم به آسانی فراموشش میکند. هر چه باشد بینظمی جزء طبیعتش است؛ حالا یک سنگ بیشتر یا یکی کمتر.
اما برکه برای موج برداشتنی چنین ناگهانی آماده نیست. یک سنگ کافی است برای زیر و رو کردنش، از عمق تکان دادنش. برکه پس از برخورد با سنگ دیگر مثل سابق نمی ماند، نمیتواند بماند. (ص 7)
سخن آخر
اگر دوست دارید در مورد عرفان و تصوف بدانید، کتاب "ملت عشق" در قالب یک رمان شیرین و ساده شما را با آن آشنا خواهد کرد. همچنین برای افرادی که علاقه به مولانا و شمس تبریزی دارند، این کتاب منبع مناسبی است که میتواند به صورت سطحی و خلاصه، زندگیشان را شرح دهد.
کتاب ملت عشق از زاویه دیدهای متفاوتی نوشته شده است که حداقل چیزی که میشود از آن آموخت زود قضاوت نکردن است. هنگام خواندن داستان امکان ندارد شیفته کاریزمای شمس و نگاه نافذش به اطرافیانش نشوید؛ همچنین طرز برخورد او با طبقات پایین جامعه مانند متکدیان و روسپیان و بیماران لاعلاجو شرایط حاکم بر قونیه در آن سالها قابل توجه است. یکی از ویژگیهای جالب کتاب این است که نویسنده دیالوگهای بعضی از کاراکترها را طوری آورده است که به خواننده این حس القا میشود که شخصیت آنها کاملا امروزیاند و میشود مصداقهایشان را در زمان حال نیز یافت و به این اندیشه بیافتند که میشود طرز تفکر و رفتار شمس را در زندگی روزمره نیز به کار بست. در جای جای کتاب شاهد اظهار نظرهای انسانهایی خواهید بود که فقط به بعد دینی زندگی توجه دارند کسانی که به گفته شمس ظاهر دین را میدانند.
با این حال در عین بینیازی، نقدهایی نیز برای این کتاب وارد است. برای اینکه آخر کتاب لو نرود یک مورد منبع معرفی میکنم که بعد از تمام کردن کتاب، آن را مطالعه بفرمایید (کیمیا پرورده حرم مولانا: روایتهایی از زندگی شمس تبریزی. تهران: هرمس، 1397)
در کل، این کتاب با محتوایی خوب و دلنشین و با کاراکترهایی فوقالعاده ارزش چندین بار خواندن را دارد و شما بعد از خواندن آن تأثیر شگفتانگیزش را در زندگی شخصیتان خواهی دید و قطعا کتاب الیف شافاک یک صفحه جدید به کتاب زندگیتان خواهد افزود. در پایان قانون آخر کتاب را تقدیم میکنم:
قاعده چهلم:
«عمری که بی عشق بگذرد، بیهوده گذشته. نپرس که آیا باید در پی عشق الهی باشم یا عشق مجازی، عشق زمینی یا عشق آسمانی، یا عشق جسمانی؟ از تفاوتها تفاوت میزاید. حال آنکه به هیچ متمم و صفتی نیاز ندارد عشق. خود به تنهایی دنیایی است عشق. یا درست در میانش هستی در آتشش، یا بیرونش هستی، در حسرتش.»
منابع
1. ملت عشق، الیف شافاک، تهران: ققنوس،1394.
2. ملت عشق. ویکی پدیای فارسی. بازیابی شده در تاریخ 10 تیر 1398 به آدرس: لینک.
3. کتاب ملت عشق؛ عاشقانهای بینظیر که نباید از دستش داد. منتشر شده در وبسایت چطور. بازیابی شده در تاریخ 10 تیر 1398 به آدرس: لینک.
4. معرفی کتاب ملت عشق نوشته الیف شافاک درباره مولانا. منتشر شده در پایگاه اطلاع رسانی مفدا. بازیابی شده در تاریخ 10 تیر 1398 به آدرس: لینک.
مشخصات کتاب:
شافاک، الیف. ملت عشق. ترجمه ارسلان فصیحی. - تهران: ققنوس، 1394.
نام اصلی کتاب: The Forty Rules of Loveسال انتشار:(2011)
درباره نویسنده این متن:
فرید اسمعیلیان ملکی هستم دانشجوی کارشناسی ارشد رشته علم اطلاعات و دانش شناسی دانشگاه شهید بهشتی تهران.
کل زندگیم رو دگرگون کرد
و هرکس که معرفی کتاب از من بخواهد این کتاب را معرفی میکنم
با سپااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااس زندگیم.
داداش ممنون از هديه اي كه بهم دادي و ممنون از انتخاب خوبت