کد خبر: 27074
تاریخ انتشار: یکشنبه, 10 بهمن 1395 - 10:29

داخلی

»

مطالب کتابداری

»

گزارش

محمدتقی فرامرزی

ترجمه بخاطر پول برای دنیای نشر ما فاجعه است

منبع : لیزنا
  صبح روز پنجشنبه، هفتم بهمن‌ماه، هفتاد و هشتمین جلسه از مجموعه نشست‌های کتابفروشی آینده با همراهی کانون زبان فارسی و مجلۀ بخارا به دیدار و گفتگو با «محمدتقی فرامرزی» اختصاص داشت.
ترجمه بخاطر پول برای دنیای نشر ما فاجعه است

به گزارش لیزنا، بر اساس اعلام مجله فرهنگی هنری بخارا، در ابتدای این جلسه علی دهباشی ضمن خوشامدگویی به میهمانان حاضر در این نشست، بخش‌هایی از زندگینامۀ محمد‌تقی فرامرزی را برای حاضرین قرائت کرد:

ایشان متولد سال ۱۳۲۵، مترجم، محقق، و نویسندۀ ایرانى، متولد دندى، زنجان است. تحصیلات ابتدایى و متوسطه را در تهران (دبیرستان دارالفنون) به پایان رساندند (۱۳۴۵)، و در همان سال وارد دانشگاه تهران شد. تحصیل در رشته زبان انگلیسى را در سال ۱۳۴۹ به پایان رساند. در سال ۱۳۵۶ وارد تحصیلات فوق لیسانس (رشته کتابدارى) دانشگاه تهران شدند. به علت تعطیلى چند سالۀ دانشگاه‌هاى ایران در جریان انقلاب فرهنگى، در سال ۱۳۶۲ از این رشته فارغ‌التحصیل شد. از سال ۱۳۵۲ کار ترجمه را با انتشار کتاب مسائل زیبایى شناسى و هنر آغاز کردند. دو سال از عمرشان را به کارمندى (سرپرستى مترجمان و انتشارات فارسى) در سازمان بین‌المللى کار، سازمان ملل، در ایتالیا و چند کشور دیگر گذراند (۱۳۵۴ـ ۱۳۵۶). در این سال‌ها، فرصتی برای سفر به دیگر کشورهای اروپایی و بازدید از موزه‌ها و مراکز فرهنگی و دانشگاهی را در کنار تماس مستقیم با محیط‌های انگلیسی زبان و آشنایی عمیق تر با این زبان نیز به دست آورد و با کوله باری پر برای ترجمۀ کتاب‌های بعدی گام برداشت. در سال ۱۳۵۶ به ایران بازگشت. تا سال ۱۳۵۹ در شرکت انتشاراتى دانش نو (به درخواست روانشاد دکتر حمید عنایت) سرویراستار بخش کتاب‌هاى مصور شد. در آن سال‌ها براى آشنایى با اصول و روش‌هاى پیشرفتۀ تألیف، پژوهش، ویرایش، سازمان‌دهى، و انتشار کتاب‌هاى مصور به آمریکا اعزام شد. در سال‌هاى ۱۳۶۳ـ۱۳۶۴، سرپرست بخش ویرایش شرکت ایران یاد بودند، و تدوین دایره‌المعارف تاریخ جهان از جمله کارهایى بود که در آنجا زیرنظر ایشان و با همکارى تعدادى از مترجمان و ویراستاران کشور آغاز شد. در سال هاى ۱۳۶۵ـ۱۳۷۵ با شرکت خدمات مهندسى برق (مشانیر)، وابسته به وزارت نیرو، در ترجمۀ گزارش های فنی مربوط به پروژه‌های نیروگاهی (به ویژه آبی) همکارى کرد. کارهاى تألیف و ترجمه را نیز در خلال فرصت‌هایى، از ۱۳۵۲ تاکنون دنبال کرده‌اند. از سال ۱۳۷۶ تا پایان ۱۳۷۷ مراحل تکمیل یک دایره‌المعارف عمومى (الکترونیک) را در شرکت خدمات کامپیوترى بهین سیستم برعهده داشت.

سپس سردبیر مجلۀ بخارا به عناوینی از تألیفات استاد فرامرزی پرداخت و ادامه داد:

تألیفات ایشان عبارتند از:

-- راهنماى سفر به ایران (A Travel Guide to Iran)، به زبان انگلیسى (۱۳۷۴)

-- فرهنگ فشرده انگلیسى- فارسى (۱۳۶۱، ۱۳۹۵)

-- فرهنگ اصطلاحات انگلیسى – فارسى (۱۳۶۳، ۱۳۹۵)

--دایره المعارف فارسی (انتشار الکترونیکى از سوی شرکت بهین سیستم)

ترجمه‌ها:

-- مسائل زیبایی شناسى و هنر (گروه نویسندگان، ۱۳۵۲)

-- بررسی آثار و اندیشه های برتولت برشت، رونالد گری (بابک، ۱۳۶۲)

--اخلاقیات و زیبایی شناسى چرنیشفسکی، آناتولی لوناچارسکی (۱۳۵۳)

-- تاریخ، گوردون چایلد (بررسى نظریه هایى دربارۀ تاریخ، ۱۳۵۴)

-- جامعه و دانش، گوردون چایلد (۱۳۵۴)

-- هنرهاى نمایشى در آسیاى جنوب شرقى، مجموعۀ فرهنگ آسیا (۱۳۵۳)

-- تاریخ مختصر جهان (گروه نویسندگان، ۵ جلد، از ۱۳۵۲ تا ۱۳۵۸)

-- تاریخ عصر جدید (گروه نویسندگان، انقلابات جهان، ۱۳۶۲)

-- پیرمرد و دریا، همینگوی (رمان، ۱۳۶۵)

-- فلسفۀ هنر معاصر، هربرت رید (۱۳۶۲)

-- فلسفۀ تاریخ هنر، آرنولد هاوزر (۱۳۶۲)

-- مارتین ایدن، جک لندن (رمان، ۱۳۶۳)

-- بیان اندیشه در موسیقى، سیدنی فینکلشتاین (۱۳۶۲)

-- هنر در گذر زمان، هلن گاردنر، کاوش پرداز  (1365، ترجمۀ جدید از ویراست ۲۰۱۳ متن انگلیسی در سال ۱۳۹۴ به چاپ رسید)

-- تاریخ هنر نوین، ی. هـ آرناسن (۱۳۶۷)

-- ادبیات آمریکا و دو انقلاب، (گروه نویسندگان، ۱۳۶۲)

-- تاریخ رئالیسم، بوریس ساچکوف (۱۳۶۳)

-- شبکۀ امنیتى، هاینریش بل (رمان، ۱۳۶۸)

-- انسان بر جهان پیروز می شود، م. ایلین، ا. سگال (تاریخ براى نوجوانان، ۱۳۵۲)

--هنر جنوب شرقی آسیا، فیلیپ راوسون (فرهنگستان هنر، ۱۳۸۴)

-- مدیریت پروژه، دیوید کله لند (مازیار، ۱۳۸۳)

-- مدیریت زمان، راس جی (نشر مثلث، ۱۳۸۳)

-- مدیریت خلاقیت، مایکل سیرت (۱۳۸۲)

-- تغذیه و ورزش جان گری (مازیار، ۱۳۸۴)

--  مقدمه‌ای بر روان‌شناسی نقاشی کودکان، گلین توماس (نشر دنیای نو، ۱۳۸۴)

-- توانایی‌های خود را بشناسید! ویکتور پکلیس (نشر دنیای نو، ۱۳۸۶)

-- تحولات ذوق هنری در غرب، ارنست گامبریج (فرهنگستان هنر، ۱۳۸۵)

-- تاریخچه تقریباً همه چیز، مازیار (۱۳۸۵)

-- معمای قطب نما، امیر د. آتسل (مازیار، ۱۳۸۸)

-- آریایی‌ها، گ.رد.ن چایلد (نگاه، ۱۳۸۶)

-- هنر تحقیق علمی، و. ا. ب. بوریج (مازیار، ۱۳۸۶)

-- اصفهان در مطالعات ایرانی، گروه ایرانشناسان (فرهنگستان هنر، دو جلد ۱۳۸۵)

-- چهار کتاب در زمینۀ معرفی مفهوم ها و مباحث آموزشی مهندسی ارزش در ایران (برای شرکت مهندسی مشاور مهاب قدس)

-- تاریخ معماری غرب، دیوید وتکین (کاوش پرداز، ۱۳۹۰، کتاب سال ۱۳۹۰)

-- فضا، زمان و معماری، زیگفرید گیدیون (کاوش پرداز، ۱۳۹۱)

-- سنت در معماری، دورا پ. کراوچ و جون گ. جانسون (فرهنگستان هنر،۱۳۹۰)

-- تاریخ هنر جهان، هورست وولدمار جنسن، انتونی جنسن (مازیار، ۱۳۹۰)

-- مبانی طراحی، دیوید لائور، استیون پن تاک (لاهیتا، ۱۳۹۱)

-- در دست ترجمه: (یک کتاب در زمینۀ ادبیات جهان، همراه با نگرشی نو به نقد ادبی، جنبشهای ادبی و نویسندگان و آثار برگزیدۀ این جنبش (گروه نویسندگان، از آغاز تاریخ تا امروز، که عنوان آن در زمان انتشار تعیین می شود).

در بخش دوم این مجلس، علی دهباشی با دعوت از محمدتقی فرامرزی، سرمد قباد و فرازنه قوجلو گفتگو را آغاز کرد:

علی دهباشی: بر رسم و سنت جلسات ما لطفاً در ابتدا از کودکی‌های خود و محیط خانواده‌ای که در آن پرورش یافتید برایمان بگویید و چگونه شد که به کار ترجمه پرداختید؟

محمدتقی فرامرزی: همانند همۀ  بچه‌هایی که در خانواده به دنیا می‌آیند مسائل ناخواسته‌ای پیش روی ماست که باید می‌پذیرفتم. تا سال‌های ابتدایی تحصیل، اتفاق خاصی در زندگی‌ام نیفتاد. پدر من کارگر بود اما اهل کتاب. به طوری که زبان عربی را به خوبی می‌دانست. در دوران دبیرستان کنجکاو بودم که از کار پدر و کتاب‌های عربی‌اش سر در بیاورم. معلم‌هایی در دارالفنون داشتیم که انگیزۀ آموختن را در ما ایجاد می‌کردند. به یاد دارم آقای شریفیان وقتی سر کلاس می‌آمد، ده‌ها کتاب با خود می‌آورد و با تواضع تمام ما را به سمت کتاب‌خوانی هدایت می‌کرد. اول بار ایشان کتابخانۀ ملی را به من معرفی کردند. از کارهای دیگری که انجام دادم یادگیری زبان عربی از آقای خلیل کمره‌ای بود. ایشان روحانی بودند و تدریس بسیار خوبی در درس عربی داشتند. به خانه ایشان می‌رفتم. کتب بسیاری از جمله «جامع المقدمات» را به من معرفی کردند. این کتاب را خواندم و بعد از آن تمرین صحبت به زبان عربی را آغاز کردیم. معلم خوبی هم در زبان انگلیسی داشتم. یادداشت‌های این معلم زبان را حتی تا دوران دانشگاه در کتابخانه‌ام نگه داشته بودم و همیشه بدان مراجعه می‌کردم. ایشان در درک زبان، پایه‌های محکمی برای من ساختند. در آن سال‌ها علاوه بر درس و تحصیل ناچار بودم که برای کسب درآمد کار کنم. نقاشی و خطاطی می‌کردم. چندین کار دیگر هم یاد گرفته بودم که اگر روزی روزگاری احتیاج مالی جهت خرج دانشگاه داشته باشم، دست خالی نمانم. تمام این مسائل را از دورۀ دبیرستان پیش‌بینی می‌کردم.

در دورۀ دبیرستان به خیابان ناصر خسرو می‌رفتم و می‌ایستادم تا زمانیکه توریست‌های خارجی که قصد سفر به اصفهان و شیراز را داشتند نزدشان بروم و از آن‌ها بخواهم که به عنوان مترجم و راهنما آنان را همراهی کنم. چندین بار  هم همراهشان رفتم و تنها هدفم این بود که بتوانم مکالمۀ خود را تقویت کنم. سال‌ها با ایشان مکاتبه داشتم و این امر سبب شد که بتوانم در نوشتن و نامه‌نگاری به انگلیسی هم تجربه کسب کنم. چون قبل از ورود به دانشگاه مطالعات بسیاری داشتم در نتیجه این دوران آسان گذشت. زبان را با عشق و علاقه خوانده بودم. اساتید خوبی در دانشگاه داشتیم که بیدار کننده و هدایت‌گر بودند. به این ترتیب وارد مسیر قلم شدم. از دورۀ دانشگاه کارهای ترجمه انجام می‌دادم. پیرمرد و دریای ارنست همینگوی را در دورۀ دانشجویی ترجمه کردم، اما منتشر نساختم. سؤال‌هایی داشتم که وقتی ترجمه‌ها را می‌خواندم، حس می‌کردم هنوز مشکل دارم. این سئوال‌ها را جمع کرده بودم و از اساتید امریکایی در دوران فوق لیسانس پرسیدم.

سفر به امریکا باعث شد که در واشنگتن سر کلاس چندین استاد شرکت کنم و این مسائل را مطرح کردم و کلی مقالات در این مورد به دستم رسید. آن‌ها را با خود به ایران آوردم و خواندم. سعی داشتم بسیاری از مسائل را بفهمم. همین رفتار را با کتاب «فلسفۀ هنر معاصر» هربرت رید انجام دادم. چون ترجمۀ آن کتاب را هم از سال ۴۹ شروع کرده بودم. اما از پایان کار راضی نبودم! کل کتاب اصلی پر از یادداشت‌هایم هست. لغاتی که ایشان به کار برده بودند اولین بار در دیکشنری ِوبستر  می‌آمد. وبستری که در سال ۱۹۷۱ چاپ شد که در جمله‌ای نام این کتاب را برای مثال آورده و تعریف کرده است. آن را هم با خود به انگلستان بردم و با اساتید در مورد سئوالاتم صحبت کردم.

علی دهباشی:چه شد که در رشتۀ کتابداری ادامۀ تحصیل دادید؟

محمدتقی فرامرزی: اساتید انگلیسی زبانی که در جریان پرسش‌هایم با آن‌ها آشنا شده بودم، مرا تشویق کردند. در واقع انگیزۀ یادگیری انگلیسی باعث شد تمام تاریخ کتاب و کتابداری را به این زبان بخوانم. و حالا در جریان ترجمه اگر دقت داشته باشید تمام ترجمه‌های من به نوعی عمومی است و موضوعات متنوعی دارد. مثلاً مهندسی ارزش. این بحث در ایران بحث عمومی نیست اما چون من در شرکت مشانیر(مهندسان مشاور نیرو) کار می‌کردم و در ترجمۀ گزارش‌های فنی مربوط به پروژه های نیروگاهی به ویژه آبی هم فعالیت داشتم، مدیریت پروژه یکی از چیزهایی بود که در طی سال‌ها کار در جریان آن‌ها بودم. با مفاهیم این بخش آشنا شدم و عملاً تشکیل گروه مدیریت در هر پروژه را می‌دیدم. این کتاب را با تسلطی که به مفاهیم آن پیدا کرده بودم، ترجمه کردم. در واقع به دنبال یادگیری زبان و به رشتۀ کتابداری رفتم اما هیچگاه در این رشته فعالیتی نداشتم.

فرزانه قوجلو: در فهرست آثار شما عناوین متفاوت و متنوعی دیده می‌شود. اما بیشتر این ترجمه ها مربوط به بخش نقد ادبی و هنر است. انگیزۀ شما از ترجمه در این بخش چه بوده؟ آیا صرفا علاقه شخصی بوده است؟

محمدتقی فرامرزی: در روزگار ما نقد ادبی در مجلات رونق بسیاری داشت. آقای دکتر براهنی و تعدادی دیگر تقریباً هر هفته در مجلۀ فردوسی نقدی می‌نوشتند و به طور مداوم در مجلات دیگر بررسی کتاب و جهان کتاب این نمونه‌ها چاپ می‌شد. خواندن نقدها برای ما عادی بود. حتی گاهی من به ترجمۀ نقدهای غربی می‌پرداختم. مثلاً در مورد فیلم‌هایی روز دنیا و نقدهایی که بر آن شده بود متون را ترجمه می‌کردم. گاهی در ویژه‌نامۀ روزنامۀ کیهان سابق پنج مقاله ارائه می‌کردم و  چون ستون‌ها همه با نام من پر می‌شد، می گفتند که باید با نام دیگری مطالبتان را چاپ کنید. گفتم که نامم را هر چه می خواهید بگذارید. در واقع این جو غالب زبانی بود.

اما در مورد هنر حرفه‌ای برایتان گفتم که در آن سال‌ها در کنار ادامۀ تحصیل به کار نقاشی می‌پرداختم. هفته‌ای بیست-سی تابلو می‌کشیدم و سر لاله زار می‌فروختم. تمام تابلو‌ها تا ظهر فروش می‌رفت! تمام ترکیبات رنگی را به صورت تجربی آموختم. و در کنار تمام این‌ها، شب‌ها به مطالعۀ کتاب و مجله در یک اتاق خلوت برای خودم، می‌پرداختم. بنابراین خیلی طبیعی است که من به تمام موضوعات تسلط داشته باشم. در دوران دانشگاه به طور مکرر در کتابخانه بودم. و هیچگاه خود را محدود به برنامۀ درسی نمی کردم. سر کلاس اساتید مختلف می‌رفتم. در دورۀ ما همه نوع موضوع مطرح بود و من هنر را -بخصوص هنرهای تجسمی- به دلیل علاقۀ شخصی به آرنولد هاوزر  و شهرتش در دنیا انتخاب کردم و احساسم این بود که باید هر چه زودتر این آثار را ترجمه کنم تا به عنوان منبعی در اختیار علاقمندان قرار گیرد. این کار را کردم. بعد از آن هم دیگر انتخاب بود. تصمیم گرفتم در بخش رمان فعالیت کنم و بالاخره «پیرمرد و دریا» را منتشر کنم. رمان «شبکۀ امنیتی» هایرنیش بل که داستانی پانصد صفحه‌ای دارد و در واقع نشان دهندۀ شیوۀ رمان نو است و حوادث دو روز را در غالب یک داستان شیوا بیان می‌کند و به مسائل اجتماعی و سیاسی روز جامعۀ آلمان می‌پردازد را هم ترجمه کردم.

فرزانه قوجلو: با توجه به شرایط این روزها که سیل فراوانی از ترجمه به سوی جامعه گسیل گشته است چه مقایسه‌ای می‌توان میان نسل مترجمین گذشته و همکاران شما که کتاب‌ها را انتخاب می‌کردند و در این زمینه تحقیق داشتند با نسل امروز می‌توان داشت؟ آیا توازنی میان این دو نسل وجود دارد؟

محمدتقی فرامرزی: در دورۀ ما تعداد  مترجمین، محققین و نویسندگان انگشت شمار بود و به هیچ وجه قابل مقایسه با امروز نبود. آن زمان وقتی من کتابی را ترجمه می‌کردم می‌دیدم که چندین نفر این کتاب را خوانده‌اند و در موردش صحبت می‌کنند. امروز ارتباطات به حدی گسترده شده است که شما شاهد آثار شتابزده‌ای هستید. اما ما با حوصله این کار را می‌کردیم. شرایط کنونی گاهی مایۀ تأسف است و البته گاهی هم جنبه‌های مثبتی نیز دارد و آن رقابتی هست که میان مترجمان ایجاد شده است؛ البته در میان اهلش. یعنی مترجمی که کار خود را با دیگران مقایسه کند و درسی بگیرد و بنشیند و ایرادهای خود و نکات ضعفش را بیابد. اگر این کار انجام شود پیشرفتی حاصل خواهد شد. گرچه چنین اتفاقاتی را در راوپا و امریکا نمی بینید. مثلاً «جنگ و صلح» تولستوی، هر پنج سال یا حتی ده سال یکبار  توسط اشخاص بسیار کارآمد در زبان و فرهنگ و ادبیات روس به زبان انگلیسی و فرانسوی و آلمانی ترجمه و هم خبرساز می‌شود. اما ما در ایران این روش را نداریم و نقطه ضعف امان هم همینجاست: کسانی که آثار را شتاب‌زده ترجمه می‌کنند و آن پایه و مایۀ جهانی را ندارند و نتیجتاً مجالی برای تجربه اندوزی هم نخواهند داشت. حال چه کنیم؟ هیچ راهی جز این نداریم که بنشینیم و بگذاریم این مرحله بگذرد و کم‌کم خود اهل قلم بیاموزند. باید ناگزیر از این مرحله رد شویم

فرزانه قوجلو: آیا با بازترجمه و بخصوص بازترجمۀ آثار کلاسیک موافق هستید؟

محمدتقی فرامرزی: اگر مترجم در ادبیات آن کشور و آن زبان صاحب نظر باشد و خودش را آماده بداند عالی است و من با این بخش موافقم اما نه اینکه ده نفر با فاصلۀ یکی دو ماه این کتاب را شتابزده منتشر و خواننده را سردرگم کنند. اگر مترجمان و اهل قلم فرصتی به مردم بدهند و با فاصلۀ زمانی بیشتری این آثار را منتشر کنند، دلیل موجهی دارد، چرا که می‌گوید من به این دلیل این اثر را دوباره ترجمه می کنم که احساس کردم در ترجمۀ قبلی کاستی‌هایی وجود دارد و این را با ادعای بیشتری به بازار کتاب عرضه می‌کنم. در پایان باید بگویم که بازترجمه خوب است اما نه به این شکلی که شما می‌بنید و در ایران وجود دارد.

سرمد قباد: تا چه حد وجود و انتشار نشریاتی که در زمینۀ تخصصی ترجمه هستند را -از جمله نشریۀ مترجم و یا لقمان که مرحوم نجفی منتشر می‌کردند- مؤثر و لازم می‌دانید؟

محمد‌تقی فرامرزی: ما در این  زمینه هم در ابتدای راه هستیم. آن مجلات با پایداری و زحمات مبتکرانش مانده است وگرنه ممکن بود انتشار همین اندک شمار نشریات نیز متوقف شوند. اما اگر نگاهمان را به خارج از ایران معطوف کنیم، می‌بینیم که در امریکا و دانشگاه تگزاس در دالاس یک دانشکدۀ مطالعات ترجمه وجود دارد. می‌بینید که چندین مجله موجود است و چقدر وارد جزئیات شده‌اند و تمام زوایای ترجمه، مسائل اجتماعی، روانی، تحولات فرهنگی و آفرینش‌هایی که در ترجمه وجود دارد، ضرورت‌های بازآموزی مترجمان و آشنایی یک مترجم با منابع را مطرح می‌سازد.

متأسفانه ما دوره‌ای منابع نداشتیم و مترجمان تنها با کمک فرهنگنامۀ حییم کار می‌کردند.  اما امروز دنیایی از منابع در اختیار ماست اما درست استفاده کردن از این منابع هم خود مورد دیگری است. باید مجله‌ای همانند «مترجم» مسئولیت آموزش سنگینی را عهده‌دار شود. البته این‌ها در دنیا برای ترجمه کارهای ابتدایی و خامی هستند. چرا که نباید وقت صرف اینگونه مقایسات یک صفحه‌ای شود.

مسئلۀ ترجمه پیچیده‌تر از این هاست. من موافق این موضوع هستم اما متأسفانه تقویت مجلۀ مترجم نمی‌شود. باید این نشریات را دانشکده‌های زبان و ادبیات خارجی ما داشته باشند. و همۀ استان‌هایی که دانشگاه دارند باید چنین کاری را انجام دهند؛ چرا که پدیدۀ عجیبی در دنیا رخ داده است و این یگانگی که بشر از نظر فرهنگی، علمی،  فکر سیاسی و فلسفی پیدا می‌کند، نقش ترجمه اهمیت بسیاری می‌یابد و باید از طریق مجلات حمایت شود.

علی دهباشی: فرهنگ مرحوم سلیمان حییم در میان فرهنگنامه‌های موجود، سال‌های سال منبع مهمی برای مترجمین بوده است تا جایی که آقای دکتر شفیعی کدکنی تعبیر «شریک المترجمین» هشتاد سال اخیر را به آقای حییم داده‌اند. ایشان روزگاری برای هر لغت فیش تهیه می‌کرده است و برای ترجمۀ معادل برخی لغت‌ها همانند «گل سر شور» داستان‌های بسیاری وجود دارد. شما هم در کارهایتان از این لغت‌نامه استفاده می‌کنید؟

محمد تقی فرامرزی: بله همینطور است. همه با این فرهنگنامه شروع کردند. منتهی از جلدهای کوچک به یک جلدی و دو جلدی بزرگ و بعد دو جلدی فارسی به انگلیسی رسیدم که از همان ابتدا تمامی این جلدها را داشتم. البته در کنار این، خود نیز به دلیل اینکه در شرکت «کامپساکس» با مهندسان خارجی راه آهن و ساخت فرودگاه کار می‌کردم. در این رشته‌ها و یادگیری لغات تخصصی آن تسلط یافتم. اصطلاحات را یادداشت می‌کردم و هر لغت را چندین بار می‌نوشتم و پنجاه بار تکرار می‌کردم تا حفظ شوم. به طوری که ترجمۀ من از فارسی به انگلیسی بخصوص مسائل فنی و نیروگاهی: از جمله نیروگاه آبی و حرارتی، ترکیبی و معماری است. این پروژه‌ها به حدی پیچیده است که برخی اصطلاحات تخصصی این رشته‌ها بخش کوچکی از ترجمۀ من محسوب می‌شوند. به طور مثال ما سد را به عنوان دیواره‌ای می‌بینیم اما زیر این سد دنیایی از سازه‌ها و اصطلاحات فنی موجود است. تمام این‌ها را به انگلیسی با همراهی کارشناسان خارجی در محل پروژه یاد گرفتم. رفتم و دیدم و اصطلاحاتش را یادداشت کردم. اما در کل ما نیز با فرهنگ حییم شروع کردیم. و از همان ابتدا به توصیۀ دکتر آریان‌پور که همیشه می‌گفتند: «فرهنگ انگلیسی را کنار نگذار و اول معنی را بخوان بعد که برای انتخاب معادل آن به سراغ کلمات برو. اگر نبود باید موضوعی مشابه این مطلب را در منابع فارسی بخوانی و کم‌کم معادل لغت را خواهی یافت».

مثلاً در مورد ترجمۀ زیبایی‌شناسی و هنر بخش‌های مشکلی وجود داشت. و معادلی برای برخی کلمات نبود و مجبور می‌شدم بسیار مطالعه کنم. هنوز هم این‌ها در آرشیو خود دارم. امروز کثرت فرهنگ‌ها هم خوب است و هم بد. ولی ملاک برای انتخاب فرهنگ خیلی مهم‌تر است. سه سال تمام فرهنگنامۀ دکتر باطنی بر روی میز کارم بود و با فرهنگ ایشان کار کردم. مدتی بعد این کتاب را کنار گذاشتم و هفت سالی است با فرهنگنامۀ دکتر حق‌شناس کار می‌کنم. البته من با ایشان ارتباط داشتم و در جریان تألیف این لغت‌نامه بودم. گه‌گاهی هم با یکدیگر در مورد برخی لغات صحبت می‌کردیم. کار دکتر حق شناس بسیار ستودنی است. گرچه همانند بسیاری از فرهنگنامه‌ها کمبودهایی دارد ولی بودنش غنیمتی است.

 امیدوارم ناشرانی که اینقدر کارهای دوباره می‌کنند،  برای مؤلف و محقق پشتوانه شوند و سرمایه بگذارند و فرهنگنامه‌های جدید‌تر و کامل‌تری را تألیف کنند؛ و یا آثار موجود را را به شیوۀ فرهنگ‌نویسی غربی‌ها تکمیل نمایند و نام و سنت دکتر حق‌شناس را زنده نگه دارند. فرهنگنامه‌های ما با ارزش هستند. پایه‌هایی که معین و دهخدا گذاشتند برای ما قابل استفاده و ادامه‌دار است.

سرمد قباد: آیا با کاربرد لغات جدیدی که فرهنگستان تعیین کرده است، در کتب درسی بخصوص دروس تخصصی همچون زیست‌شناسی و دروس پایه موافق هستید؟ تا چه حد در آثار خودتان از این لغات استفاده می‌کنید؟

محمد تقی فرامرزی: خیلی صریح می‌توان گفت بله یا خیر! اما اجازه بدهید که مثالی بگویم. به هر حال در فرهنگستان از ابتدا انسان‌های فرهیختۀ این کشور فعالیت داشته‌اند و شاید عده‌ای هم در جمع آن‌ها ببینیم که صلاحیت این کار را نداشته باشند. اما آنچه که غالب است انسان‌های شایسته و علاقمند هستند. در مورد «کتاب هنر در گذر زمان» دانشجویی به سراغ من آمد و گفت که تا چه حد لغات فرهنگستان را در ترجمۀ این اثر به کار بردید؟ و از آنجا که من هیچ وقت سعی نکردم لغات فرهنگستان را یاد بگیرم و به کار ببرم، گفتم که ممکن است در برخی متون همانند متون تاریخی حضور برخی لغات چون معادلات بیرق و پرچم و درفش ضرورت پیدا کند و به کار گرفته شود اما در برخی دیگر خیر! این دانشجو کتاب تاریخ در گذر زمان را از ابتدا تا انتها بررسی کرد و بعد به من گفت که پنجاه و پنج درصد از معادل‌های فرهنگستان را به کار برده‌اید. من اصلا آگاهانه این کار را انجام نداده بودم! به هر حال در حد وسط هستم. برخی از واژه‌های فرهنگستان خوب است و اگر شخص ریشۀ کلمات را بشناسد متوجه می‌شود که دقتی در آن است اما برخی هم مثل اینکه خود را مجبور دیده‌اند تا این معادل‌‌ها را بسازند. به گمانم باید کمی بیشتر صبر کنند و به نظر من جامعه داور نهایی است. اگر دانش‌آموزان این واژه‌ها را در کتاب درسی به زور یاد بگیرند در جامعه کاربردی نخواهد داشت و این مقابله ادامه می‌یابد. برای جلوگیری از اتلاف وقت جوان‌ها که شاهد این صحنه خواهند بود، بهتر است این لغات دیرتر وارد کتاب‌های درسی شود. بگذارند چند سالی بگذرد و در طول این مدت این واژه‌ها در مجلات و مقالات مورد بحث قرار گیرند و بعدها در مورد ثبت آن در کتاب آموزشی تصمیم‌گیری شود. بلافاصله مطرح ساختن آن در کتاب درسی به نظر من کار درستی نیست.

فرزانه قوجلو: برای ترجمۀ یک کتاب حجیم تخصصی همانند «هنر در گذر زمان» آیا ابتدا کل کتاب را می‌خوانید و بعد شروع به ترجمه می‌کنید یا اینکه فصل به فصل این کار را هم زمان با خوانش آن انجام می‌دهید؟

 محمد‌تقی فرامرزی: در مورد کتاب‌های تخصصی هنر باید بگویم که نیازی به خواندنشان ندارم. اطلاعات تاریخی و تمام بحث‌هایی که می‌شود را در طول این سال‌ها خوانده‌ام و در موردشان آموخته‌ام. هر صحنه‌ای که در این کتاب هست بارها و بارها در زمان دور مطالعه کرده‌ام. شاید تنها در تلفظ اسامی اساطیر ناچار به مطالعه شدم. نقد ادبی و تاریخ ایران و جهان و غیره را از همان جوانی مطالعه کردم. اما این روزها کتابی با عنوان جنبش‌های ادبی در دست ترجمه دارم که خب کتاب بزرگی است و من هر فصل را ابتدا می‌خوانم و بعد فصل به فصل منابعی را گردآوری می‌کنم. میز کار من در هنگام ترجمۀ یک کتاب پر از کتب مرتبط با موضوع ترجمه است. معتبرترین منابع داخلی و خارجی را شناسایی می‌کنم و در طول ترجمه تمام این‌ها را بر روی میز کارم می‌گذارم. خوشبختانه اینترنت در مورد منابع خارجی اطلاعات مفیدی دارد گرچه با بخش فارسی چندان موافق نیستم. اگر کسی بخواهد لغات فارسی و معادل فارسی را در اینترنت جستجو کند به بیراهه رفته است. اگر اینترنت نبود نمی‌توانستم این کتاب را به درستی ترجمه کنم. به عنوان مثال اگر حرف «a» که وسط کلمه آمده است را جستجو نکنم نمی دانم که باید در ترجمه از «ع» یا «ء» و «الف» استفاده کنم. امروز به کمک اینترنت وارد تمام زوایای آن کلمه در مکان و زندگی مردم می‌شوم و اطلاعاتش را بیرون می‌آورم. بنابراین من برخی کتب را فصل به فصل می‌خوانم و باقی که مربوط به هنرهای تجسمی است نمی‌خوانم و در لحظۀ خواندن هم زمان ترجمه می‌کنم.

 فرزانه قوجلو: در واقع بر اساس پشتوانه ای که دارید می‌توانید از همان آغاز هم زمان در کنار خواندن ترجمه هم بکنید؟

محمدتقی فرامرزی: تنها چیزی که می توانم بگویم این است که من وقتی کتابی را ترجمه می‌کنم حتی اگر مدت‌ها طول بکشد تمام انرژی من تنها وقف همین یک کار خواهد بود. شاید باورتان نشود اما من دو سال تمام تنها کتاب «هنر در گذر زمان» را ترجمه می‌کردم. از ساعت شش صبح کارم شروع می شد و تا هفت بعدازظهر ادامه داشت. در این بین ساعاتی صرف کارهای ترجمۀ رسمی می‌شد که درآمد زندگی من از آن راه بود. از راه کتاب هیچ در آمدی نداشتم. اصلا کسی که بخواهد در بخش نویسندگی و ترجمه فعالیت داشته باشد باید ابتدا طراح خوبی برای زندگی خود باشد. این آثار یک سرمایۀ فرهنگی برای جامعه و آیندگان هستند.

یکبار پدر و پسری نزد من آمدند و گفتند که شما وقتی کتاب هنر در گذر زمان را ترجمه کردید و اولین بار که این کتاب به دانشگاه آمد، در دانشکدۀ هنرهای زیبا  برنامۀ درسی متحول شد. ترجمۀ قدیم دیگر جنبۀ تاریخی دارد اما در این کتاب من مترجم دیگری هستم و روز به روز پیشرفت کرده و تغییر کردم و به اینجا رسیدم.

فرزانه قوجلو: به این فکر می‌کنم که مترجمان امروز به راحتی به تمام مسائل از طریق اینترنت دسترسی دارند. وقتی به گذشته نگاه می‌کنم مترجمی مانند محمد قاضی را به خاطر می‌آورم که برای ترجمۀ دن کیشوت چه سختی‌هایی را متحمل شد و رنج‌هایی کشید یا  مترجمان  آثار بالزاک تنها با یک دیکشنری  و بدون این سرمایۀ عظیمی که در اختیار مترجمین امروز است آثاری از خود به جا گذاشتند که شاهکارهای ترجمه در زبان فارسی محسوب می‌شوند.

محمد تقی فرامرزی: کتاب ایشان، دن کیشوت سروانتس، بی نظیر است! نمی‌دانم باید در مورد این کتاب چه بگویم! وقتی این ترجمه را با متن انگلیسی مطابقت دادم، دیدم این شخص با چه شور و حال و علاقه‌ای این کار را انجام داده است و حیرت زده شدم. یا در مورد آقای حییم، مترجمان سفارت انگلستان می‌گفتند که بارها به سفارت آمده و اشیاء و لوازم و انواع گیاهان را با خود آورده و گفته است که این ها را به انگلستان بفرستید چرا که من پول ندارم این‌ها را با خود ببرم. می‌خواهم به آنجا بروم تا نام دقیق آن‌ها را بدانم. ما با یک چنین کسانی سر و کار داشتیم. حال چقدر پاداش گرفته است خدا می‌داند! اما امروز! نرم افزار ترجمه در اینترنت وجود دارد‌. به یاد دارم سال‌های گذشته منتقدان بر کتاب رمان تازه ترجمه شده‌ای انتقادی داشتند. وقتی این رمان ر ا خواندم با متن اصلی مقایسه کردم و متوجه شدم که مترجم بی‌انصاف این اثر را جمله به جمله به اینترنت داده و نرم افزار جملات را ترجمه کرده است. به عنوان نمونه واژۀ «Step-Up» که به معنای شتاب زدگی است ترجمه کرده بودند :پله به پله. منتقدان متوجه این ترجمه نمی‌شدند. گفتم اگر دقت کنید متوجه می شوید که کامپیوتر این واژه را ترجمه کرده است و این کار مترجم زنده نیست. حتی مترجم بعد از ترجمۀ نرم افزاری مقایسه هم نکرده است! اما برخی آثار خیلی زننده است و تنها برای پول، ماهی یکبار کتاب ترجمه می‌کنند! این برای دنیای نشر ما، فاجعه است! چرا باید اینگونه باشد؟ چگونه قاضی، قاضی می شود؟ من کتاب «تاریخچۀ تقریباً همه چیز» را همانند او با عشق بسیار ترجمه کردم. وقتی موضوع را دیدم با خود گفتم که عجب دنیایی است! این ذره‌ای که روی کرۀ خاکی راه می‌رود و این کرۀ خاکی هم ذره‌ای است از صد و چهل میلیارد جرم دیگر! تصمیم گرفتم آن را ترجمه کنم. بعد از انتشار آن برای من صدها نامه آمد و خوانندگان استقبال کردند. نتیجۀ صبر و دقت و مطالعه در ترجمه، بعد از انتشار مشخص می‌شود.

علی دهباشی: به جز آقای قاضی آثار کدام یک از مترجمان را بیشتر دوست دارید؟

محمد‌تقی فرامرزی: آقای دریابندری. ایشان ابتدا زبان را یاد گرفته و بعد از آن به سوی ترجمه رفته‌اند. مترجم دیگر دکتر عنایت بودند. با ایشان هم کار کردم و با وجود اینکه شصت سال بیشتر عمر نکردند اما کارهایشان فوق‌العاده بود. در ترجمۀ آثار هنری وقتی به نقل قول‌هایی از هگل می‌رسیدم به ترجمه‌های آقای عنایت رجوع می‌کردم. از آنجا که اصولاً جملات نقل قول در کتاب‌ها تکرار می‌شود، آن‌ها را در منابع معتبر می‌خواندم و می‌دیدم که دکتر عنایت چقدر خوب معنای آن‌ها را فهمیده است. وقتی سر کلاسشان رفتم، متوجه شدم که ایشان فرانسه و آلمانی را خوب می‌دانند. تنها انگلیسی کافی نیست.

شخص دیگر دکتر امیرحسین آریان‌پور بودند که من از نزدیک با ایشان ارتباط داشتم. البته پشتوانۀ علمی دکتر آریان‌پور واقعاً به ترجمه می‌چربید. یعنی هر کتابی را به او می‌دادید می‌توانست بهتر از آن را بنویسد. به همین علت خود راضی نبود که ترجمه کند اما بیشتر می‌خواند و بیان می‌کرد و می‌نوشت.

سرمد قباد: طیف گسترده‌ای از کتب علمی، فنی و مهندسی، ادبی و معماری را ترجمه کرده‌اید. هدفتان چه بود و چه انگیزه‌ای سبب شد به سراغ این موضوع‌ها بروید؟

محمد‌تقی فرامرزی: در واقع این کتاب‌ها را به زبان انگلیسی می‌دیدم و افسوس می‌خوردم که چرا به زبان فارسی در دسترس ایرانیان نیست. این اصل ماجرا بود. چون از ابتدا انگیزۀ مادی نداشتم . شاید در مورد تنوع ترجمه‌های من، احساس نیاز جامعه اولین عامل بوده است. به عنوان نمونه کتاب مدیریت پروژه معتبرترین کتابی است که مؤسسۀ بین‌المللی مدیریت پروژه نوشته است. بنابراین تمام اصول و اجزای پروژه در آن هست و خوشبختانه به عصر جدید هم می‌رسد و ارتباطات و ویدیو کنفرانس ها و غیره همه در آن پیش‌بینی شده است. یا در کنار تمام این‌ها در سیر تحقیقات یا توصیه‌ها و پیشنهادهایی از  طرف کارشناسان آن رشته بوده است.

فرزانه قوجلو: واحد ترجمه برای شما چیست؟ البته با توجه به آثارتان خوب می‌دانم که کلمه نیست. جمله را پایه قرار می‌دهید یا پاراگراف را؟

 محمد‌تقی فرامرزی: من جمله را مد نظر دارم. مثالی برایتان می‌گویم: در ارتش یک گروهان داریم. گروهان 9 گروه است و هر کدام از این صف‌های 9 نفره، وظایفی دارند. اما وقتی وارد صحنۀ عملیات نظامی می‌شوند مکمل همدیگر هستند. شاید برای نتیجۀ کار ناچار باشند که جابه‌جا شوند. این گروه با همکاری یکدیگر در اجرای عملیات نظامی به هدف مطلوب می‌رسند. جمله‌ها اجزای آن پاراگراف هستند و پاراگراف هم گروهانی است که برای انجام عملیات پیش می‌رود. این را برای دوستان زبان‌شناس هم تعریف کردم. البته کلمات هم برای خود هویتی دارند و من معتقدم که نقش دستوری کلمات و اصطلاحات را نباید عوض کرد. اگر هر مترجمی در این راه تمرین کند خود را فولاد آب دیده کرده است! هیچ توجیهی برای خود نتراشید و در یک جمله کلمه‌ای که اسم است را تبدیل به فعل یا صفت نکنید. اگر می‌خواهید قدرت کلی آن پاراگراف حفظ شود باید این کار را انجام دهید. در غیر این صورت مثل این می‌ماند که شما یک سرباز پیاده را بردارید و به او سلاح دیگری که در تخصصش نیست بدهید! نباید هویت کلمات را تغییر دهید. چون در نهایت، تأثیر کلی جمله مشکل خواهد داشت و شاهد ترجمۀ ضعیفی خواهیم بود. به نظر من نقش کلمات را نباید عوض کرد و جایگاه دستوری باید حفظ شود. اما انتخاب معنی با مترجم است. در همان محدودۀ جمله می‌تواند کار خود را انجام دهد و لزومی ندارد که از تعداد جمله‌ها کم کند یا به تعداد کلمات بیفزاید.

فرزانه قوجلو: از نظر شما نقش ویراستار در این بین چگونه خواهد بود؟

محمد‌تقی فرامرزی: ویراستاری این نیست که کتاب را به دست شخصی بدهیم که بخواند و جمله را جابه‌جا کند. ویراستاری کاری محتوایی است. اصولاً ویراستاری که نمایشنامه را ویرایش می‌کند خود باید نمایش‌نامه‌نویس و بازیگر و ادیب باشد. رمانی در امریکا منتشر شده بود و بر روی جلد صفحه در بالای تیتر درشت‌تر از نام خود نویسنده نوشته شده بود که من شصت درصد خلاقیتم را مدیون ویراستارم هستم. شما فکر می‌کنید در ایران نویسنده‌ای حاضر می‌شود این کار را انجام دهد؟ به این‌گونه ویرایش که در ایران انجام می‌شود، اعتقادی ندارم. گاهی ناشران از من می‌خواهند که اجازه دهم کارهایم ویرایش شود. یک‌بار گفتم که بسیار خب! من حرفی ندارم. اما آن ویراستار باید یک چیز را بر من ثابت کند و آن این است که سواد فارسی و انگلیسی‌اش از من بیشتر باشد. من ادعایی ندارم اما به من نشان دهد که می‌داند. اگر به من ثابت شد و اطمینان پیدا کردم قبول می‌کنم. شرط دیگرم این است که تمام آن چیزی که ویرایش می‌کند با رنگ قرمز بنویسد تا من ببینم و بعد در موردش  با او صحبت کنم. تاریخ معماری غرب را به ویراستار دادیم. ایشان این کتاب را خوانده و گفته بود که مشکل دارد و نامعتبر است. وقتی مشکلات را که با رنگ قرمز مشخص کرده بود دیدم، متوجه شدم که منظورش دو کلمۀ رم و روم هست! او نمی دانست که این دو با هم متفاوت هستند. به ناشر گفتم که این دو کلمه با هم تفاوت دارد. حال باقی چیست؟ اما مشکل دیگری نتوانسته بود پیدا کند. وقتی می‌پذیری و میدان می‌دهی اینگونه می‌شود! و نتیجه این شد که گفتم من با مسئولیت خود پاسخگوی هر نقطه‌ای که ترجمه می‌کنم، هستم. شما خیالت راحت باشد اما برای اطمینانتان دوباره این کتاب را می‌خوانم.

 من هر کتاب را بعد از ترجمه سه بار می‌خوانم و بعد با متن اصلی مطابقت می‌دهم. ویرایش محتوایی را قبول دارم که متأسفانه در ایران به این طریق نیست و اما در روسیه و امریکا و بسیاری از کشورهای اروپایی دیگر،  این کار به درستی انجام می‌شود.

در ادامه حاضرین در جلسه سوالات خود را مطرح کرد.

با توجه به طیف گسترده‌ای که از ترجمه در بخش‌های مختلف دارید، گرایش‌های غالب خوانندگان را نسبت به چه موضوعاتی می‌بینید؟

محمد تقی فرامرزی: افتی در جمع خوانندگان کتاب مشاهده می‌شود. از طرفی در برخی بخش‌ها نیز شاهد رونقی هستیم. در جاهایی هم سیر عادی خود را طی می‌کند. اما بخشی که افت پیدا کرده است بیشتر در مورد کتاب‌هایی است که منتشر شدن و نشدنشان فرقی به حال هیچکس ندارد. ناشرانش هم رفته‌اند و کتاب‌ها هم دیگر در بازار نیست. یک بخش‌هایی هم همانند کتاب هنر در گذر زمان، قیمت بالایی دارد و با وجود اینکه من با ناشر صحبت کردم که به اهل فرهنگ و کتاب و دانشجویان تخفیف بدهد و این کار را هم انجام داد، اما این کتب هم فروش خوبی ندارند. اینجا دیگر موضوع محتوا و اهمیت کتاب نیست بلکه اوضاع اقتصادی حاکم بر جامعه به گونه‌ای است که یک دانشجو این کتاب را خریداری می‌کند و باقی دانشجویان هر فصل را کپی می‌گیرند و چنین تدابیری هم برای صرفه‌جویی اندیشیده‌اند! این حاصل اجبار اقتصادی است که مایۀ تأسف است. در مورد کسانی که این کتاب ها را خوانده‌اند مثلاً یک طراح ممکن است تمام ویرایش‌های یک کتاب را داشته باشد. اما در مورد این کتاب چنین چیزی امکان پذیر نیست. چون با انتشار ویرایش جدید حتی هر سه سال یک بار هم  موافقت نمی‌شود. بارها به ناشران می‌گفتم و قبول نمی‌کردند تا بالاخره چاپ شد. گرایش‌های غالب در کشور ما که این روزها رمان که جایگاه اول را دارد و بعد که به مطالعه‌کنندگان واقعی می‌رسیم، کتاب‌های نظری همانند نقد و تاریخ و فلسفه و بعد از آن تک نگاشته‌ها در موضوعات مختلف: سفرنامه و خاطرات و غیره که این‌ها فروش متوسطی دارند. کتاب‌های سطح بالاتر و نظری و تخصصی مثل همۀ کشورهای دنیا فروش کمتری دارند. کتب فلسفی و تاریخی که به یک شخصیت تاریخی می‌پردازند، بیست سال طول می‌کشد که یک اثر جدید دربارۀ همان شخصیت باز نوشته شود. همانند مصدق که در ایران هم نوشته‌اند اما چند سالی طول می کشد که کتاب مشابهی منتشر شود.

برای معادلسازی در ترجمه آیا باید بیشتر عقاید مؤلف منتقل شود یا مفاهیم از نظر شما که مترجم هستید یا منافع جامعه در نظر گرفته شود؟

محمد تقی فرامرزی: مسئولیت من این است که آنچه مؤلف نوشته است مو به مو به خواننده منتقل کنم. سعی دارم اثری که ترجمه می‌کنم کوچکترین ضرری در سیر افکار درست جامعه نداشته باشد. نقش آموزنده و آگاهی بخش را فراموش نمی‌کنم و همۀ این‌ها را باید یک مترجم در نظر داشته باشد. در مورد ترجمۀ کتاب «تاریخچۀ تقریبا همه چیز» با مسائلی آشنا شدم که ما علم داریم و شبه علم. مثلاً کسی برای شما کتابی دربارۀ نظریۀ انیشتین بنویسد ولی در این نظریه یک برداشت غلط علمی است که به نفع عده‌ای تمام می‌شود. یکی از این کتاب‌ها را پیدا کردم. انیشتین نظریه‌ای دارد که نظریۀ همه چیز است. نظریۀ عام. که این را نه خود توانست تشریح کند و نه دیگران! اما عده‌ای به نفع تفکرات خود این کتاب را نوشته‌اند. تشخیص این کتاب‌ها از کتب علمی بسیار دشوار است. به یاد دارم کتابی با این موضوع به دستم رسید. آن را به چند متخصص و استاد دانشگاه دادم. یکی گفت که این کتاب ضد علم است. حتی این کتاب را داده بودم خانمی ترجمه کند. ولی به ایشان گفتم که دست نگاه دارید و نظریۀ استاد را به او نشان دادم. گرچه زحمت ترجمۀ بخش‌هایی را کشیده بود و کمی ناراحت شد ولی تا جایی که تشخیص بدهم این کار را می کنم. و در پس ذهنم بخشی است که همیشه هشدار می دهد.

آیا در ترجمه‌ها که واحد شما جمله است، دو جمله را با هم ادغام می‌کنید و یا اینکه به طور مجزا ترجمه می‌شود؟

محمد تقی فرامرزی: نمی‌شود پانکچواشن فارسی را رعایت کرد. ما حروفی داریم که مردم در زمان خود یک کسره به دنبالش می‌آوردند. حروف چسبیده و مجزا و غیره هم نقش دارند. باید حواسمان باشد که سجاوندی خود را داشته باشیم و به دنبال قالب انگلیسی نرویم. یکی از اصول درست‌نویسی انگلیسی که خود آن‌ها هم می‌گویند این است که جمله را با «and » شروع نکنیم. اما خلاف این مورد در متونشان دیده می‌شود. من هر جا جمله‌ای که با and شروع شده است با جملۀ قبلی ادغام کرده‌ام. جز این هیچ زمانی چنین کاری را انجام نمی‌دهم. این برای من احساس توانایی ایجاد می‌کند و چهارچوب‌های ترجمه‌ام را محکم می‌سازد. خرسندم از اینکه پیچیدگی‌ها و ظرافت جمله‌ها را حفظ می‌کنم. شما وقتی جملات را ادغام می کنید از بسیاری چیزها می‌گذرید و خود را از این پیچ و خم‌ها رها می‌سازید. فکر می‌کنید نویسنده همین یک جمله را می‌گوید که شما می‌گویید اما اینطور نیست! باید تمام پیچیدگی‌ها رعایت شود و آن سختی معنا را به خواننده منتقل کند. اگر یک معنی نامأنوس دارد آن اصطلاح باید نامأنوس ترجمه شود و این دیگر وظیفۀ خواننده است که برود و معنای آن را پیدا کند. اگر این کار را نکنیم سطحی پروری کرده‌ایم.

استاد فرامرزی با ذکر خاطره‌ای به سخنان خود پایان داد: من حاصل خودم نیستم. اگر هم چیزی داشته باشم از گذشتگان است. به یاد دارم هنگام بازگشت به ایران، نزد دریابندری رفتم. برای ایشان کتابی با عنوان متفکران روس بردم. گفتم برایم زود است تا این کتاب را ترجمه کنم. آقای دریابندری از من پرسیدند که شما فیلم هم ترجمه می‌کنید؟ پاسخ دادم که بله. فکر کردم خود فیلم را به من می‌دهند اما نوار صوتی دادند تا ترجمه کنم! گفتم که ضبط صوتم من خیلی خوب نیست و دو ضبط صوت خراب کرده‌ام تا بتوانم این کار ترجمه را انجام دهم. دستگاهی به من دادند و از آن پس به راحتی می‌توانستم نوار را متوقف کنم. فیلمی بود به نام «دنیا در جنگ» که در تلویزیون هم پخش شد. این اتفاق در دورۀ جوانی من بود و باعث شد که در دنیای ترجمه چیزهای بسیاری را یاد بگیرم. گرچه در بخش شنیداری بسیار قوی بودم. چرا که در سازمان بین‌الملل ترجمۀ هم زمان انجام می‌دادم اما با این کار آنقدر یاد گرفتم که همیشه از خودم می‌پرسم که کجا می‌توانستم این همه چیز را یکجا یاد بگیرم؟ واقعاً برخی از افراد حضورشان خاص است. همه را قدردان هستم . اشخاصی چون سلیم نیساری و قاضی. ما حاصل دیگرانیم.

علی دهباشی در پایان در ادامۀ سخنان محمدتقی فرامرزی گفت:

مهم‌ترین نکته تلاش و استمرار شما است. امیدواریم نسل‌های آینده بخصوص نسل حالا که به سهل‌انگاری و عدم پیگیری عادت کرده‌اند، از آنچه که شما فرمودید درس‌های بزرگتری بیاموزند و بدانند که محمدتقی فرامرزی شدن به این راحتی‌ها نیست که مایۀ گذشت، رنج، سکوت و کار و کار و کار است!

 در خاتمه آخرین اثر منتشر شدۀ انتشارات بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار به میهمان این نشست کتاب‌فروشی آینده اهدا شد.

همچنین در این جلسه مراسم امضای کتاب با حضور محمدتقی فرامرزی و دوستداران آثار برگزار شد.

خواهشمند است جهت تسهیل ارتباط خود با لیزنا، در هنگام ارسال پیام نکات ذیل را در نظر داشته باشید:
۱. از توهین به افراد، قومیت‌ها و نژاد‌ها خودداری کرده و از تمسخر دیگران بپرهیزید و از اتهام‌زنی به دیگران خودداری نمائید.
۲.از آنجا که پیام‌ها با نام شما منتشر خواهد شد، بهتر است با ارسال نام واقعی و ایمیل خود لیزنا را در شکل دهی بهتر بحث یاری نمایید.
۳. از به کار بردن نام افراد (حقیقی یا حقوقی)، سازمان‌ها، نهادهای عمومی و خصوصی خودداری فرمائید.
۴. از ارسال پیام های تکراری که دیگر مخاطبان آن را ارسال کرده اند خودداری نمائید.
۵. حتی الامکان از ارسال مطالب با زبانی غیر از فارسی خودداری نمائید.
نام:
ایمیل:
* نظر: