داخلی
»باشگاه اطلاعات سبز
(لیزنا: باشگاه اطلاعات سبز): تحقیقات گستردهای که در زمینه آموزش کودکان صورت گرفتهاست نشان میدهد که کودکان شیوههای یادگیری منحصر به فردی دارند که با مراحل رشد آنها مطابقت دارد و نیازهای فیزیکی، عاطفی، اجتماعی، زبانی و شناختی آنها را در برمیگیرد.
سبک یادگیری کودکان با بزرگسالان متفاوت است در نتیجه برنامهها و محیط آموزش مسائل زیست محیطی به کودکان باید با نیازها، علایق، تواناییها و سبک یادگیری کودکان مطابقت داشته باشد. کودکان به صورت فعال فرا میگیرند، بنابراین بهترین آموزش زمانی صورت میگیرد که تاکید آن روی تعامل، بازی و کشف باشد تا روی انتقال دانش. کودکان به طور طبیعی کنجکاوند، در نتیجه آنها به جای تعمیم مفهومی نیازمند به تجربههای مستقیم حسی هستند. پس وقتی سخن از آموزش زیست محیطی میشود بیشک بهترین محیط برای یادگیری، محیطی غیر رسمی، طبیعی و در فضای باز است که کودکان در آن فرصتی برای ماجراجویی، کشف و تجربه خواهند داشت.
کودکان طبیعت را به طور متفاوتی از بزرگسالان تجربه میکنند. بزرگسالان طبیعت را معمولا به عنوان پس زمینهای برای آنچه انجام میدهند و به عنوان یک تجربه بصری میبینند. کودکان طبیعت را به عنوان پس زمینهای برای رویدادها نمیبینند بلکه آن را شبیه سازی میکنند و قسمتی تجربی از فعالیتهای خود میدانند. تمام تجربه حسی از طبیعت شامل لمس، نگاه، بو و شنوایی، نیاز به حضور دارند تا قسمتی از دنیای تخیل و شگفتانگیز کودکان شوند.
مشکل بیشتر برنامههای آموزشی محیطی زیستی به کودکان، نگاه بزرگسالانه ایست که مربیان به روشهای آموزشی دارند. یکی از این مشکلات نگاه بیش از حد انتزاعی در آموزش کودکان است. اما کودکان توانایی استدلال انتزاعی را تا سن ۹ سالگی ندارند. یکی از نتایج این نوع نگاه به آموزش مسائلی مانند تخریب جنگلها، باران اسیدی، سوراخ لایه اوزون، شکار نهنگها و ... گسستگی کودکان از طبیعت خواهد بود. هنگامی که ما از کودکان انتظار داریم تا با مشکلاتی که فراتر از توانایی، فهم و کنترل آنهاست مقابله کنند، آنها را دچار اضطراب و افزایش ترس از مسائل میکنیم، ترس از جهان طبیعی و مشکلات زیست محیطی.
یکی دیگر از مشکلات برنامههای آموزشی افزایش فهم و مسئولیت پیش از ایجاد علاقه و رابطه دوستانه با طبیعت است. ما نیاز داریم تا به کودکان این اجازه را بدهیم تا به جای ترس زمین را دوست بدارند پیش از اینکه بخواهیم آن را نجات دهند.
در آموزش زیست محیطی به کودکان سه گروه سنی وجود دارد:
۳ تا ۷ سال
۸ تا ۱۱ سال
۱۲ تا ۱۵ سال
۳ تا ۷ سال: دوران ابتدایی کودکی:
هدف اصلی آموزش محیط زیست در اوایل دوران کودکی، باید ایجاد و رشد همدلی بین کودک و جهان طبیعی باشد. یکی از بهترین راهها برای پرورش حس همدلی، ایجاد روابط با جانوران است. کودکان به طور ضمنی به سوی جانوران به ویژه بچههای جانوران کشیده میشوند. جانوران منبع بیپایانی از شگفتی برای کودکان، پرورش رفتار حمایت و نگهداری و حس مسئولیت نسبت به موجودات زنده هستند. کودکان به طور طبیعی و غریزی با جانوران ارتباط برقرار میکنند، با آنها حرف میزنند، و به آنها وابسته میشوند. یکی از مطالعات علمی در مورد رویاهای کودکان زیر ۶ سال نشان میدهد که ۹۰ درصد خوابهایی که کودکان میبینند در مورد حیوانات است.
آموزش و شناخت در مورد گونههای در معرض انقراض برای این گروه سنی مناسب نیست. در عوض گونههایی که برای کودکان آشنا هستند و آنها مرتب در حیاط خانه و یا در همسایگی خود میبینند یک انتخاب مناسب برای آموزش به کودکان محسوب میشوند.
برای ایجاد رابطه بین کودکان و حیوانات باید حس لامسه کودکان فعال شود. داستانها و آهنگهایی که پایه آنها حیوانات هستند باید برای کودکان خوانده شود. رشد ارتباط عاطفی و همدلی با جهان طبیعی، پایه و اساس مراحل بعدی آموزشهای زیست محیطی است.
۸ تا ۱۱ سال: دوران ابتدایی مدرسه، اکتشاف:
کشف جهان اطراف و شناخت مکان زندگی باید هدف اصلی پیوند با زمین برای آموزش محیط زیست باشد. فرصت کشف و تجربه طبیعت وحشی و نیمه وحشی اطراف کودکان فرصت مناسبی برای ایجاد پیوند با طبیعت را فراهم میکند. تکامل فعالیتهای مناسب شامل ایجاد دنیای خیالی کوچک، شکار و جمعآوری، جستجو برای گنج، دنبال رودخانهها و مسیرهای آبی کردن، کشف چشم اندازهای طبیعی، مراقبت از حیوانات و باغبانی است. مخفیگاهها مانند قلعهها و غارها چه ساخته شده و چه کشف شده، برای اکتشافات این گروه سنی بسیار اهمیت دارد. گیاهان از علایق کودکان در مواجه با حیات وحش به شمار میآیند.
توسعه مکانهای طبیعی مناسب برای اکتشافات باید به نحوی طراحی شوند تا برای بازی و شیوه آموزش به کودکان مناسب باشد و نه از زاویه دید بزرگسالان. کودکان محیط بیرون را به طور مصنوعی ساختار بندی و طبقه بندی نمیکنند. آنها بیشتر از ترکیب عناصر طبیعی استفاده میکنند.
۱۲ تا ۱۵ سال: دوران اوایل نوجوانی، فعالیت اجتماعی:
فعالیت اجتماعی بین سن ۱۲ تا ۱۵ سالگی آغاز میشود. هنگامی که کودکان شروع به کشف خود به عنوان یک انسان بالغ میکنند و با جامعه ارتباط برقرار میکنند، به طور طبیعی به سمت نجات جهان تمایل دارند، با فرض اینکه آنها در دوران کودکی خود فرصت ایجاد و رشد حس همدلی و کشف جهان طبیعی را داشتهاند. فرصتهای کودکان برای حفاظت از محیط زیست باید در سطح محلی متمرکز شود و نه در مناطق دور و ناشناخته مانند جنگلهای ناشناخته دور و غیر قابل دسترس برای کودکان.
کودکان پیش از این عادت داشتند تا به طور آزادانه به دنیای طبیعی دسترسی داشته باشند. این دنیا گاهی اوقات شامل پارک شهری بود و گاهی اوقات شامل زمینها، جنگلها، نهرها و مناطق روستایی بوده است. کودکان میتوانستند بدون نظارت و یا با کمی نظارت دنیای طبیعی را کشف کنند و با آن تعامل کنند.
زندگی کودکان امروز بسیار ساختار یافته، همراه با نظارت و برنامهریزی شده است، با فرصتهای بسیار محدود برای کشف و تعامل با محیط زیست طبیعی. کودکی کردن و بیرون از خانه بودن دیگر مترادف هم نیستند. انگار که کودکان در زندان زندگی میکنند. ارتباط کودکان از دنیای طبیعی خارج از خانه خود قطع شده است.
کودکستانها و مدارس ابتدایی این فرصت را دارند تا دسترسی کودکان را به طبیعت افزایش دهند. با توسعه مناسب برنامههای محیط زیستی، مدارس میتوانند به کودکان کمک کنند تا نسبت به زمین خود مسئولیت پذیر باشند.
برای رسیدن به این هدف، مناطق بازی ما نیاز دارند تا با عناصر طبیعی طراحی شوند تا فرصت مناسبی برای بازی و کشف برای کودکان ایجاد کنند. با طراحی مناسب، برنامهریزی خوب و حمایت، مدارس هم میتوانند به معلمان فرصت ایفای نقش برای ایجاد علاقه و دانش نسبت به طبیعت را فراهم کنند.
۱. از توهین به افراد، قومیتها و نژادها خودداری کرده و از تمسخر دیگران بپرهیزید و از اتهامزنی به دیگران خودداری نمائید.
۲.از آنجا که پیامها با نام شما منتشر خواهد شد، بهتر است با ارسال نام واقعی و ایمیل خود لیزنا را در شکل دهی بهتر بحث یاری نمایید.
۳. از به کار بردن نام افراد (حقیقی یا حقوقی)، سازمانها، نهادهای عمومی و خصوصی خودداری فرمائید.
۴. از ارسال پیام های تکراری که دیگر مخاطبان آن را ارسال کرده اند خودداری نمائید.
۵. حتی الامکان از ارسال مطالب با زبانی غیر از فارسی خودداری نمائید.