کد خبر: 33173
تاریخ انتشار: دوشنبه, 23 بهمن 1396 - 11:43

داخلی

»

مطالب کتابداری

»

سخن هفته

آشفته بازار حاصل از آئین نامه ارتقاء

منبع : لیزنا
 ابراهیم عمرانی
آشفته بازار حاصل از آئین نامه ارتقاء

لیزنا: سید ابراهیم عمرانی، سردبیر: فکر می کنم این آخرین باری نیست که این مساله را می‌نویسم، همانطور که بار اول هم نیست. شاید عده ای دوست نداشته باشند ولی باید تبدیل به بحثی همگانی شود تا به جای مناسبی برسد. خاص حوزه و رشته ما هم نیست و در دانشگاههای دولتی و غیردولتی و نیمه دولتی کشور آن را در اغلب رشته‌ها و  گروههای آموزشی می بینید. مساله باز هم بر می‌گردد به آئین نامه ارتقاء و نتایج ویرانگر آن. نتایجی که بر منزلت استادان و دانشجویان و کل آموزش عالی تاثیر منفی گذاشته است و این راه کج شده دارد هر روز کجتر می شود و زندگی ادامه دارد. نمی دانم این آئین نامه برای رشته های شیمی و مهندسی و پزشکی و مدیریت و جامعه شناسی و فلسفه هنر هم همینقدر زیانبار است یا من دارم اغراق میکنم. باور بفرمائید از همه استادان همه رشته ها که سلام و علیکی برقرار میشود میپرسم و هنوز جرئت ندارم بگویم که در همه رشتهها وضع همین است ولی میبینم در برخی رشتهها وضع اصلا خوب نیست، از جمله رشته ما.

 در رشته خودمان دارم میبینم که این آئین نامه در رشتهای که ظرفیت تولید مقاله بالا، مانند به فرض حوزه شیمی تجزیه ندارد از استاد میخواهند که دست کم پنج مقاله در سال بنویسد که در مجموع در مسابقات جهانی رده ایران پائین نیاید، ولی آیا دوستان ما در وزارتین که همچون لوزتین از دو سو به گلوی اعضای هیات علمی فشار میآورند توجه میکنند که هر رشتهای ظرفیتش با رشته دیگر متفاوت است. توجه میکنند که در برخی رشته ها اینقدر ظرفیت وجود ندارد؟ و دقت می‌کنند که وقتی مقاله مبتنی بر سفارشی واقعی نیست، واقعا باید آن را بسازی؟ سفارش واقعی می تواند نظری و به سفارش خود شخص و برآمده از علایق واقعی شخص باشد یا توصیه استادی یا دوستی که ایکاش تو که در این گرایش فعالی روی این مطلب تحقیقی بکنی، و می تواند کاربردی، به سفارش مرکزی،کتابخانه‌ای، شرکتی... کارخانه‌ای باشد.

پرانتز باز: باور من این است و از صمیم قلب می گویم که باور دارم فضایل اخلاقی در بسیاری از دانشجویان عزیز و استادان گرامی ما زنده و پویا و فعال است و از همینها کمک می خواهم که وارد شوند و کمک کنند و به مسافران وی آی پی یادآوری کنند که اخلاق در علم و آموزش و پژوهش باید باقی باشد. بنابراین همه دست یاری دراز کردن من به سوی اعضای هیات علمی است (پیر و جوان) که پای جای پای استادان بزرگ گذشتهاند که به عبارت استاد دانشگاه معنا بخشیده‌اند ، و خطاب من به کسانی است که بنا به یک سانحه رانندگی و به صورت اتوبوسی به این موضع پرتاب شدهاند. چنانکه پیداست این تازه به دوران رسیدگان (پیر و جوان) ارزش آن صندلی را که با همت استادانی چون محقق سنگلجی، فروزانفر، سیحون، هشترودی، شیبانی، مهندس یدالله سحابی و پروفسور امیر اعلم و کریم ساعی و دکتر غلامحسین صدیقی، شفیعی کدکنی، مشکوه،  .... و از حوزه ما ایرج افشار، توران میرهادی، پوری سلطانی، عباس حری، نوشآفرین انصاری دارای ارزش شده را نمیدانند. استادان بزرگ به این صندلیها از وجود خودشان معنا، تَشَخُص و احترام بخشیدهاند ولی این گروه ویژه که با اتوبوسهای وی آی پی تشریف آوردهاند، به عکس از صندلی و پُست احترام گرفته و میگیرند، لابد دیده‌اید اغلب علاقه ویژه‌ای به صندلیهای جلوی تالار دارند؟ پرانتز بسته. پرانتز باز : در مورد دانشجو هم همین را در نظر داشته باشید که نیمهای پُر در میان دانشجویان داریم که خیلی هم خوب هستند و بار علمی بسیاری از مقاله ها و پایان نامه‌ها را همین دسته برشانه دارند. و نیمه‌ای داریم خالی که بالذات انسانهای خوب و شایسته‌ای هستند ولی در این آشفته بازار، ترجیح می دهند دستمالی به سر نبندند و زودتر مدرک را بگیرند و بروند دنبال زندگی، حوصله این معلم اخلاق بازی درآوردن و این قبیل چیزها و مزخرفات را که از قلم من می‌تراود را ندارند. پرانتز بسسته.

خوب این فشار بالاخره از یک جایی بیرون میزند و استاد ما اگر از دسته دوم یعنی وِری ایمپورتنت پیپِل باشد که شرحش معین است ولی حتی اگر از دسته اول یعنی خوبها و با وجدانها باشد و در هرکاری وجدانش از او بخواهد که اخلاق معلمی و اخلاق پژوهش را رعایت کند نیز کم‌کم خود را مجبور میبیند یک جورایی دست خودش را به دنباله تابوت این قافله بند کند و دو سه تا الله اکبر هم بگوید که نگویند کافر است (و کافه را به هم ریخته است). در نظر داشته باشید که اگر نپیوندد (البته همیشه کسانی هستند که نمی پیوندند)، نتیجه این خواهد بود که با این آئین‌نامه ارتقاء ایشان باید بروند گوشه خانه و کشک بسابند و گروه دوم باقی بمانند که باز هم مقاله سازی و مقاله بازی و ترک‌تازی کنند. و از قول جاودانه مولانا سعدی شیرازی باید بگویم: "حیف است که هنرمندان بمیرند و بیهنران جای ایشان بگیرند."

نتیجهاش این میشود که استاد خوب ما هم خسته میشود و چون با این تعداد دانشجو و تقسیم کاری منصفانه ! ! ! در گروه آموزشی، و فشار دانشگاه که دانشجویان باید فارغالتحصیل شوند، تنها دردشان میشودکه تو به پایان نامه به این زیبایی دانشجوی من دادهای 19.75 ، پس من هم به دانشجوی تو میدهم 19.5. با این تعداد دانشجو، موضوع برای تحقیق کم آورده میشود، در نتیجه دیگر اینکه من نمیتوانم و وقت ندارم و نمی رسم و موضوع کار من نیست نداریم، همه باید همه موضوعها را بگیرند، تخصص و گرایش استاد هم مهم نیست. درنتیجه علایق و گرایش و تخصص هم زیر سوال میرود و باز میبینیم استادی سازماندهی  و دادهکاوی و کتابخانههای عمومی همه را راهنمایی کرده، آن هم در یک نیمسال.

با وضعیتی که هیچ امیدی به آن ندارم، اگر این سخن هفته ها ادامه پیدا کنند، بعید نیست که بار دیگر که در این مورد بنویسم فضای دانشگاهها را از این که دیدید شورتر ترسیم کنم، که دارد شورتر هم میشود. خداوند به داد همه ما برسد و آخر و عاقبت ما را به خیر کند.

خٌب نتیجه چنین فضایی، در کوتاه مدت پاسخ به آئین نامه ارتقاء است. فعلا صدایی در نمی آید، چون فضا کاملا سه سَر بُرد است. یعنی مثل قدیم نیست که از حسن کچل پرسیدند عروسیت چه شد؟ گفت چهار نفر باید رضایت می دادند که فعلا 50% آن حل شده. پرسیدند چگونه؟ گفت من و مادرم راضی هستیم، مانده شاه و دخترش. این بار از چهار رای هر سه رای جمعا 100% راضی هستند و نفر چهارم هم که در کوتاه مدت دیده نمی‌شود !!!! اصلا درصدی برایش درنظر گرفته نمیشود که ببینیم چه مقدارش را باید از درصد کامل کم کنیم. پس ولش ..... حالا این سه تا صاحب حق چه کسانی هستند و آن یکی که حقی ندارد کیست.

اول: دانشجو (نیمه خالی) راضی است: پایان نامه اش دفاع می‌شود و مدرکی میگیرد که دست کم میتواند با آن اگر سرکار است ارتقاء بگیرد و اگر نیست امیدوار به پیدا کردن کار شود. به هر حال این امید را دارد که زودتر خط و ربط زندگیش را پیدا کند.

دوم:  استاد راضی است. منظورم از استاد، در اینجا همان نوع دوم یا اتوبوسی است. برای اینکه دانشجو میرود دنبال کارها و میبُرد، و میچسباند، و مجلد میکند و فایل درست میکند و نمودار میکشد و ... دفاع میکند و منتشر میکند، و او هم که در تمام مدت در دفتر یادداشت کرده که پیگیری کند که دیر نشود، رزومه را میفرستد و ارتقائش را میگیرد.

سوم : دولت فخیمه هم راضی است. دولت هم به آمارهایش میرسد و راضی است که در سطح جهانی N  تعداد مقاله چاپ کرده و حالا هی بگو این حرفها مصرف داخلی دارد و تنها فروشندگان کالاهای علمی دارند بر طبل این آمارها می‌کوبند و رقابت میتراشند و خوب میدانند که مثلا ایران با مصر و ترکیه رقابت دارد و تنور را داغ نگه میدارند. ولی آخر دولت خودش بر این شیپور دمیده است و حال نمی‌خواهد حرفش را پس بگیرد. از ملا نصرالدین روایت می کنند که کاسه‌ای آش خریده بود و به سمت خانه میرفت و شخصی به او رسید و به طعنه از او پرسید کجا آش نذری میدادند که آش گرفتهای، ملا نصرالدین هم با دست جایی را نشان داد و گفت اونجا نزدیک دروازه. مردی که از در خانه بیرون آمده بود، و این  پرسش و پاسخ را شنید به خانه دوید و کاسهای برداشت و شروع کرد به طرف دروازه دویدن و به دقایقی ملا دید که همه کاسه به دست به سمت دروازه میدوند و خودش هم باورش شد که نکند جدی جدی دارند آش میدهند و دوید کاسه را گذاشت خانه و کاسهای خالی به دست گرفت و دنبال جمعیت بنای دویدن گذاشت و خودش هم باورش شد که راستی راستی دارند دم دروازه آش می‌دهند. حالا هم ظاهرا دولت باور کرده که آش میدهند و روی زخم استادان نمک میپاشد که خوابشان نبرد و آش را سر تاریخ مهیا کنند که از جهان علم عقب نمانیم.

چهارم: فقط می‌ماند مردمی که همه این کارها دارد از جیب او هزینه میشود و هیچ نتیجهای هم سر سفره‌اش نمی‌رود. یادمان باشد که مردم خود ما هستیم، همینهایی که داریم به ضرر سفره خودمان در میان مدت و دراز مدت ‌ این کارها را میکنیم.  

نتیجه این فضای تیره و تار را اگر می خواهید خودتان ببینید به قفسه های کتابخانهها و به مخازن الکترونیکی مقاله و پایان نامهها و به صورت انتشارات ناشران رجوع کنید. مشتی مقاله سازی و کتابسازی پرغلط که در آینده باید نسل ما را شماتت کنند که اینها داشته‌اند چکار می‌کرده‌اند. نمی‌دانم والله. شاید آن موقع هم اوضاع طوری باشد که بیایند در مورد علت این مسایل تحقیقات میدانی کنند و آلفای کرونباخ را در مجذور پی ضرب کنند و ضریب همبستگیش را اعلام نمایند.

من اینجا فقط روی سخنم دانشجویان خوب (نیمه پر) و استادان خوب ما هستندکه کم هم نیستند. استادانی که فضایل اخلاقیشان را با هیچ چیزی عوض نمیکنند و حرمت صندلی‌ای را که بر آن تکیه زده و کسوتی را که بر تن دارند میدانند. من به عنوان یک ناظر بیرونی مشکلات را یادآوری می‌کنم، مشکلاتی که برای شما تراشیده شده را هم میبینم. شما هم به این مشکلات توجه کنید. باز هم شما استادانی که اخلاق در وجودتان زنده است، می توانید راه حل را بیابید. راه حلی که از آن می گویم،‌ حتما راه حلی  مرحله به مرحله است،‌که نمی شود ‌ساز و کاری که در دو دهه آرام آرام شکل گرفته تا به این روز رسیده را یک شبه تغییر داد.

ادامه دارد

عمرانی، سید ابراهیم. «آشفته بازار حاصل از آئین نامه ارتقاء» .سخن هفته لیزنا، شماره ۳۷6، 23 بهمن ۱۳۹۶

محمد حسین دیانی
|
Iran
|
1397/03/16 - 10:45
0
0
نگاهی متفاوت به موضوع را می توانید در سایت محمد حسین دیانی . گزینه نظرات با عنوان : درباره پایان نامه، مقاله و ارتقاء مطالعه فرمائید.
http://dayani.profcms.um.ac.ir/index.php?option=com_content&view=article&id=11699:2018-06-06-05-54-39&catid=388:2014-01-18-14-42-22&Itemid=34089
آنم آرزوست
|
Iran
|
1396/11/29 - 13:27
0
0
خروش فیلسوفِ شریف/ گلشنی: دانشگاه در حال سقوط است!
https://www.khabaronline.ir/detail/755241/society
/education
جناب عمرانی عزیز به قولی عزیزی که می گفت کار بجای می رسه که باید کل دانشگاهها رو با خاک یکسان کرد بعد رفت دنبال یک کیروشی تو بلاد فخیمه برای ساختن همه چیز از نو
خالقی
|
Iran
|
1396/11/29 - 12:49
0
1
سلام و سپاس از آقای عمرانی عزیز که موضوع مهمی را مطرح کردند.
با نظر دکتر جمالی کاملا موافق هستم.
آذین
|
Denmark
|
1396/11/25 - 22:23
0
0
جناب دکتر قاسمی محترم. من با شما مخالفتی ندارم. ولی فقط آنهایی که قدرت مقاله سازی ندارند نیستند که نگران (فردی) هستند. کسانی هم که دلشان بر مملکت می سوزد نگرانند (اجتماعی). جناب عمرانی این را درست نوشته اند که این مقاله ها دارد تبدیل می شود به متون رشته ما. گزارشهای غلط با آمارسازیهای غلط تر و درهم برهم مقاله ها را پر کرده است.
بابایی
|
Iran
|
1396/11/25 - 11:46
0
1
من با آقای دکتر جمالی کاملا موافقم. جنابعالی یا خبر ندارید که بعید می دانم یا دارید محافظه کاری می کنید که به کسی بر نخورد. اشاره درستی کرده اند که این شیوه ای که آموزش عالی ایران در پیش گرفته فساد زا است. اینطور نیست که فقط به علت دانشجوی زیاد بخواهند پایان نامه قبول کنند،‌ رقمهای دریافتی هم مهم است و این در حالیست که هیات علمی تمام وقتِ دانشگاه هستند و حقوق تمام وقتی می گیرند. و از همه مهمتر چنانکه بارها نوشته شده، بسیاری از آنها وقت زیادی هم روی این پایان نامه ها نمی گذارند ولی حق الزحمه آن را کامل می گیرند و وجدانشان هم ظاهرا قبول کرده است.
قاسمی
|
United Kingdom
|
1396/11/24 - 11:56
0
2
تقسیم به خوب و بد، منطقی به نظر نمی رسد و بیش از اندازه کلی است. اما اگر بخواهیم رویکرد و اقدام فردی را هم مورد توجه قرار بدیم، باید به نقش آن در تقویت جریان درست و نادرست اشاره کنیم: واقع قضیه اینه که در برابر جریان دولتی ارتقای مقاله محور، مقاومت چندانی نمیشه، چون کسانی که شاخص رشته ما بودند و در ابتدا باید مقاومت را تقویت می کردند، به خاطر منافع خود یا به هر دلیل دیگر، در مقابل جریان ارتقای مقاله محور تسلیم طلبانه عمل کردند. مقاومت و مخالفت این عده در برابر جریان مقاله محور، شاید به دلیل عدم امکان چانه زنی و فشار از بالا و از طریق مناصب تصمیم گیری، دستاورد اجرایی چندانی نمی داشت؛ اما می توانست موجب همگرایی مثبت در بین عموم استادان به قول شما خوب گردد. اما آنچه در حال حاضر می بینیم، این است که بر اثر واگرایی فراگیر، تنها کسانی با این ارتقای مقاله محور مخالف اند که توان بازی در زمین مقاله نویسی و مقاله سازی و مقاله بازی را ندارند- یا در باره آنها چنین تصوری می رود. البته با سخنان دکتر جمالی موافقم که باید نگاه سیستمی به موضوع کرد، اما از نقش اخلاق فردی و فرهنگ جمعی نیز نباید غافل بود- به قول معروف، هم زغال خوب، و هم رفیق بد.
یاشار
|
Iran
|
1396/11/23 - 20:02
0
0
آقای عمرانی ، اینها راهکارهای حزب آنتی کتابدار است. لبخند. اعضاء حزب ما همه جا هستند. شما زورتان به ما نمی رسد. لبخند. خنده.
دیوار این آیین نامه ها ( و به طور کلی آموزش عالی ) زیاد کج شده است. تصحیح نمی شود. باید تمامش را خراب کرد و دوباره چید.
حمید رضا جمالی
|
Australia
|
1396/11/23 - 13:58
0
5
به نظرم این شیوه نگاه و تقسیم افراد به استاد و دانشجوی خوب و استاد و دانشجوی غیر خوب مشکلی را حل نمی‌کند. نمی شود به افراد التماس کنیم که سیستم ایراد اساسی دارد ولی شما لطفاً این طور عمل کنید. قبلا در یادداشت دیگری نوشته ام. مشکل اصلی آیین نامه ارتقا نیست. آیین نامه ایراد دارد منتها اگر آن را عوض کنند باز مشکل حل نمی‌شود چون چند نکته زیرساختی دیگر هست که ایراد دارد و تا درست نشوند،‌ مشکل باقی است. یک مشکل خیلی اساسی مربوط به جریان پول و امور مالی در آموزش عالی است. آموزش عالی ایران حالت پورسانتی دارد و این فسادزاست. بین استاد و دانشجو و استاد و پژوهش رابطه مستقیم مالی برقرار است. هر چه راهنمای پایان نامه بیشتری باشید، پول بیشتری می گیرید. هر چه طرح تحقیقاتی جذب کنید درآمد بیشتری دارید. این رابطه مالی باید قطع شود. در همه کشورهای پیشرفته پولی که بابت طرح پژوهشی به یک استاد تخصیص می‌یابد خرج خود پژوهش می‌شود و از طریق دانشگاه خرج می شود و یک دلار آن هم به خود استاد بابت پژوهش (یعنی بابت وقتی که صرف پژوهش کرده) پرداخت نمی شود. مصاحبه دکتر جمشید بهشتی را اگر یادتان باشد گفت من تا حالا حدود ۲ میلیون دلار گرانت پژوهشی گرفته ام ولی یک سنت آن هم به من پرداخت نشده است. در مورد آموزش هم همین است،‌ در اکثر کشورها پول اضافه ای به راهنما بابت راهنمایی پرداخت نمی‌شود بلکه از ساعت موظفی کارش کم می شود. در واقع پول اضافه بابت هیچ چیزی پرداخت نمی شود چون دانشگاه می گوید من یک بار بابت کار تمام وقت به عضو هیئت علمی حقوق می دهم دیگر معنی ندارد بابت راهنمایی هم پول بدهم بابت پژوهش هم پول بدهم و .... چیزی به اسم اضافه کاری هم برای اعضای هیئت علمی در اکثر کشورها تعریف نشده است. اگر استاد موظفیش تدریس دو درس است همان را باید درس بدهد این طور نیست که بگویند حالا ۳ تا درس هم اضافه بده پول آن را هم پرداخت می کنیم. معنی این کار این است که از وقت پژوهشت بزن و بیا چند درس اضافه بده. تا موقعی که چند مسئله اساسی مثل اینها حل نشود آیین نامه های جزئی تر مثل ارتقا مشکل را به صورت اساسی حل نمی کنند.
خواهشمند است جهت تسهیل ارتباط خود با لیزنا، در هنگام ارسال پیام نکات ذیل را در نظر داشته باشید:
۱. از توهین به افراد، قومیت‌ها و نژاد‌ها خودداری کرده و از تمسخر دیگران بپرهیزید و از اتهام‌زنی به دیگران خودداری نمائید.
۲.از آنجا که پیام‌ها با نام شما منتشر خواهد شد، بهتر است با ارسال نام واقعی و ایمیل خود لیزنا را در شکل دهی بهتر بحث یاری نمایید.
۳. از به کار بردن نام افراد (حقیقی یا حقوقی)، سازمان‌ها، نهادهای عمومی و خصوصی خودداری فرمائید.
۴. از ارسال پیام های تکراری که دیگر مخاطبان آن را ارسال کرده اند خودداری نمائید.
۵. حتی الامکان از ارسال مطالب با زبانی غیر از فارسی خودداری نمائید.
نام:
ایمیل:
* نظر: