داخلی
»مطالب کتابداری
»سخن هفته
لیزنا، ابراهیم عمرانی، سردبیر: صحبتهای سرکار خانم پریرخ و این بار به عنوان عضوی از هیات امنای کتابخانههای عمومی کشور برای من بسیار انگیزه بخش بوده و هست و نباید کم توجه از کنار آن بگذرم. در سرمقاله هغته پیش هم اشاره کردم که باز هم در مورد صحبتهای ایشان خواهیم نوشت و فکر کردم تا تازه است بنویسم که دغدغههای 8 سال قلمفرسایی در لیزنا را از زبان ایشان و در این مقام شنیدن بسیار شیرین است.
این بار سعی هم می کنم کوتاهتر بنویسم که باز هم دوستان یادآوری کردند که خیلی حرف می زنم، لیکن چه چاره با بخت گمراه. بخش مهمی از صحبتهای سرکار خانم دکتر پریرخ بحث آموزش است. من هم از زاویه خودم بارها درباره آموزش کتابداران کتابخانههای عمومی صحبت کردهام. مثالهای مختلفی زدهام و تقسیمبندی من درآوردی خودم را نیز به صورتهای مختلف نوشتهام و این بار سعی میکنم کوتاهتر باز بنویسم و مساله را باز هم بازتر از قبل طرح کنم.
بحث آموزش آن قدر مهم است که به منزلت اجتماعی کتابداران ربط مستقیم دارد. شما که استخدام شدهاید و فکر میکنید خرتان از پل گذشته و رسمی شدهاید و دیگر هیچ طوفانی نمیتواند شما را تکان دهد، به فکر نسل بعدی باشید که میخواهند بیایند و استخدام شوند. در برابر آنها مسئول هستید که موقعیت این شغل را حفظ کنید. اگر خوب به روزهایی که هنوز استخدامتان محکم نشده بود فکر کنید مسئولیتتان چند برابر میشود، باید ثابت کنید که 1- جامعه به این شغل نیاز دارد و 2- بهترین افراد برای این شغل تحصیلکردههای کتابداری یا علم اطلاعات هستند. بارها نوشتهام منزلت اجتماعی بر پایه میزان نیاز جمعه به یک حرفه و میزان تلاش شاغلین آن حرفه در رفع نیازی از نیازهای جامعه شکل میگیرد. پشت میزهای کتابخانه به امید آمدن مراجعه کننده نشستن و به مشکلات شخصی و معیشتی فکر کردن و گاهی هم تلگرام بازی کردن منزلت اجتماعی ما را روز به روز کاهش می دهد.
آموزش جدی است. بحث آنکه همکاران واقعا عزیزی که در کتابخانههای عمومی دور و نزدیک کشور روزگار میگذرانند، خودشان به شخصه کتابدار هستند یا خیر؟ آموزشهای لازم را برای پاسخگویی دیدهاند یا خیر؟ با موقعیت نابی که دارند و در برخی شهرها به عنوان تنها نمایندگان فرهنگی دولت و حکومت در کنار آموزش و پرورش مشغول فعالیت هستند، چه دارند میکنند؟ اگر خودتان را به روز نکنید، در واقع هیچ کاری نمیکنید، فقط امنیت معاش برای خود و خانواده فراهم میکنید و بس. حقوق اجتماعی کسی را که قرار است بابت حقوقی که به شما داده میشود، بهره و استفاده ای ببرد را تضییع می کنید.
پس بحث آموزش جدی است، آموزش گرفتن گواهی یا کاغذی برای پرونده استخدامی نیست، آموزش، بازآموزی واقعی و جدی کتابداران شاغل است. مسلح کردن کتابداران برای مواجهه با ماموریت ایشان است. تلاش برای استفاده از تجربه های یکدیگر است. من در میناب باید از تجربه ارومیه با خبر شوم و تجربه آنها را برای مینابیها بومی سازی و استفاده کنم. معلمانِ بازآموزی در واقع خودشان آموزش می بینند که چگونه این تجربه ها را کنار هم قرار دهند و می آموزند که چگونه و با چه الگوهایی می شود این تجربه را از هندیجان به سرخس و از نیریز به آمل و برعکس برد.
ببخشید عزیزان که از حقوق و مزایا و وضعیت معیشتی شما حرف نمی زنم که فرض من این است که بخش پشتیبانی شهرداری و نهاد و مساجد و آستان قدس و کانون و ... این کار را برعهده دارند و من همانطور که در مقالهای نوشته بودم یک سوزن به خودمان، امروز هم آمدهام که باز سوزن را به خودمان بزنم. خودمان، کتابداران. به علاوه من با سایر مشاغل وابسته به علم اطلاعات و دانش شناسی مانند پرتال نویسها و دادهکاوان و علمسنجان هم کاری ندارم، که بر سر من جای دارند. من کتابدارم و امروز با همکاران هم حرفه خودم در کتابخانهها حرف میزنم.
ابتدا به اشاره خیلی مهم سرکار خانم دکتر پریرخ اشاره کنم: کتابداران ما و آموزش های آنها در حال حاضر برای ما ناشناخته است و نمی دانیم این گروه آموزش های لازم را دریافت کرده اند یا نه. برخی کتابداران نمی دانند که چه چیزهایی را باید به مردم ارائه دهند. این موضوع نشان میدهد که ما نیاز زیادی به آموزش داریم. .... متاسفانه در واحدهای آموزشی ما که کتابداران را تربیت می کنند، واحدهای درسی برای آموزش خدمات نداریم. کتابداران ما نمیدانند که خدمات چه وسعتی دارد، چه جلوه هایی باید داشته باشد، برای چه کسانی و با چه شیوه هایی باید ارائه شود.
من می دانم که از نظر علمی، برخی استادان کم تجربه، خدمات را هم ممکن است در قالب جزوه ای بگنجانند و دانشجو، واحدی را بگذراند ولی در همه این سالها برآموزشهای مهارتی تاکید کرده و میکنم. نکته مهمی را که اشاره کردهاند این است که کتابداران ما و آموزشهای آنها در حال حاضر برای ما ناشناخته است. بنابراین آمارهای مربوط به مدرک عزیزان شاغل در کتابخانه های عمومی به هیچ دردمان نمیخورد. چرا که مساله خدمت در یک کتابخانه عمومی مهم است نه مدرک کتابدرانِ آن. مدرک شما کتابداری و اطلاع رسانی و علوم اطلاعات است، روی چشم بنده جای دارید، ولی توانایی صحبت کردن با طیفهای متفاوت مراجعه کنندگان برای یافتن بهترین خدمت برای آنان را پیدا کرده اید؟ 1- شناخت از مراجعه کننده (مخاطب) خود را چگونه به دست میآورید. می دانیم که کتابخانه عمومی نهادی است بر پایه محله و شهر و روستا. هر محلهای نیاز خود را دارد و خدمات خاص خود را میطلبد. هر محلهای طیفهای مختلفی از مراجعه کنندگان دارد، و هر طیفی رفارشناسسی خاص و نیازهای ویژه ای دارد؟ -2 شناخت کافی از منابع چاپی کتابخانه خود و شیوههای دسترسی به منابع چاپی سایر کتابخانه ها و دسترسیهای الکترونیکی و ... دارید؟ و 3- انتخاب شیوه و روش خدمت رسانی بر اساس موقعیت مخاطب و شرایط سنی، اجتماعی، محیطی، فرهنگی و ... هر مخاطب را میدانید؟ تجریه کردهاید؟ با آموزش دیدهاید؟ آمارهای مدارج و مدارک تحصیلی، پاسخ درستی به ما نمیدهد که چه کسانی اینکاره هستند و چه کسانی نیستند.
شناسایی این نیروها چگونه میخواهد انجام شود؟ همانطور که گفتم این کار با آمارهای مدرک مدار به جایی نمیرسد، پس ما باید شیوههای خود برای شناسایی شاغلین و متمایز کردن آنها از نظر کارایی و اثربخشی پیدا کنیم. شاید بازآموزی شاغلین، و نظارت بر آموختههای کارگاهها و نیز نظارت بر بکارگیری آنها در کتابخانهها بتواند به این مساله کمک کند.
هفته پیش نوشتیم پیش به سوی نظارت، آنجا در برابر تمرکز نوشته بودم که بهتر است تمرکز را برداریم و جای آن نظارت بگذاریم. سیاستهای کلی را بدهیم و دخالت در جزئیات نکنیم و بعد نظارت و ارزیابی را شروع کنیم و کتابخانه در موعدهای معین بررسی شود که ببینیم کارکردش، مخاطبش را راضی کرده است؟ ببینیم کارکردش به ارتقاء مخاطبش انجامیده؟ در اینجا نظارت و ارزیابی را میخواهیم به حوزه آموزش هم سرایت دهیم.
من آموزش دادن و نظارت بر عملکرد پس از آن را بهترین روش و آموزش آموزشگران را به عنوان مهمترین برنامه میشناسم. هر زمان از من پرسیده اند یا در این باره چیزی نوشتهام، عرض کردهام که بهترین معلمان کتابخانههای عمومی، کتابداران خوب و کارکشته همین کتابخانه ها هستند. بنابراین از نگاه من، یک روش بسیار خوب میتواند این باشد که کتابداران پرکار، پرتجربه و موفق کتابخانههای عمومی را دستچین کنیم، و توسط استادان برجسته به آنها آموزش دهیم که چگونه سایر کتابداران کتابخانههای عمومی را آموزش دهند. شیوههای علمی و آنچه از تجارب بومی خودمان داریم آنچه از روشها و تجربههای کتابخانههای عمومی مهم جهان ترجمه میکنیم، به ایشان آموزش دهیم و اجازه بدهیم ایشان آنها را بومی کنند و با مصداقهای بومی روشهای تازهای را با خود به کتابخانه های عمومی ببرند و آموزش دهند. این را هم اضافه کنم که خبر دارم که نهاد این کار را آغاز کرده و یکی از همکاران کتابدار در کارگاههای آموزشی مهارتی نهاد تدریس را شروع کرده اند. نمی دانم این مورد بیش از یکی است یا نه و با اینهمه، باور دارم که کار مبارکی است و به همین دلیل از همینجا به نهاد برای شروع این حرکت تبریک می گویم.
این کار باعث می شود که نیروهای با تجربه و خلاق، با تجربه مشخص کار در کتابخانه های عمومی در آموزش همکاران جوانتر شرکت کنند و در شناسایی کیفی کتابداران هم میتوانند کمکهای خوبی باشند. و شاید بتوان از میان انها تیم ناظران و ارزیابان را نیز شناسایی کرد، ولی تا آن روز صحبت سرکار خانم دکتر پریرخ کاملا درست است که نمی دانیم در کتابخانههای ما چه کسانی مشغول هستند. دوستان کتابدار، نوشتم که کتابداری را می توان از بعد وظایف به دو بخش تقسیم کرد، بخش فنی و بخش خدمات. با توجه به بخشهای فنی متمرکز یا نیمه متمرکز در مجموعه های بزرگ کتابخانهای میتوانیم فرض کنیم که بیش از 75% نیروهای شاغل در کتابخانههای عمومی در صف خدمات هستند. وقتی در صف خدمت هستید، اصلا مهم نیست که مدرک تحصیلی شما چیست؟ مهم این است که چگونه و با چه پشتوانهای از دانش و مطالعه پاسخ مراجعان را میدهید؟ لطفا عصبانی نشوید، باید آموزش ببینید و در آموزشها جدی باشید. برای گواهی شرکت در کلاس و بعد تقدیم کارگزینی کردن به کارگاه نروید، برای یادگیری بروید و برای اثبات رسالت کتابدار. البته بعد آن گواهی را هم به شما می دهند ولی اولویت، باید در تغییر و تحول در خدمات کتابخانه های عمومی کشور با استفاده از تجربههای ایرانی نیز تجربه های همه دنیا است.
دکتر پریرخ می فرمایند: کتابداران ما نمیدانند که خدمات چه وسعتی دارد، چه جلوه هایی باید داشته باشد، برای چه کسانی و با چه شیوه هایی باید ارائه شود ..... آموزش کتابداران با توجه به وسعت آن کار ساده ای نیست. ما باید رویکرد های خود را عوض کنیم و روش ها را تغییر دهیم. نباید بسنده کنیم به اینکه افراد در کلاس هایی بنشینند و آموزش دهنده ای باشد که از طریق آن چیزهایی بیاموزند؛ هرچند کلاس های مختلف آموزشی هم در جای خود می تواند مفید باشد و دوره هایی نیز توسط نهاد کتابخانه ها ارائه شده است. در سال های گذشته نهاد کتابخانه های عمومی تعدادی از این راه ها را طی کرده و فایل های صوتی این کلاس ها را در بین کتابداران منتشر نموده است. اما حرکت کردن در این راه آموزشی و گوش کردن، دیدن و خواندن دروس آنها به تنهایی کافی نیست؛ بلکه باید بسترهایی فراهم شود تا ....
بله باید رویکردها تغییر داده شوند و برای رسیدن به اهداف و ماموریتها مهمترین وظیفه شهرداری، نهاد، ستاد مساجد، کانون پرورش کودکان و نوجوانان، بازآموزی کتابداران شاغل است. حال چه مدرک آنها کتابداری باشد و چه نباشد. کتابداران زیادی میشناسم که رشته آنها کتابداری و اطلاع رسانی و علم اطلاعات و دانش شناسی است و در کتابخانه های عمومی هم کار میکنند . با آنها ارتباط دارم و مخلصشان هم هستم. ولی دوستی سر جای خودش، باور دارم که باید آموزش ببینند که چه خدمتی به چه کسانی و در چه منطقه یا محلهای، و چگونه باید داده شود و بیاموزند که دوره نشستن پشت میز کتابخانه گذشته، باید میز را رها کرد و به میان مردم رفت تا جواب سوالها را یافت. چه خدمتی به چه کسانی و در چه منطقه ای و چگونه؟
عمرانی، سید ابراهیم. «نظارت را جایگزین تمرکز کنیم». سخن هفته لیزنا، شماره ۳۸7، ۱7 اردیبهشت ۱۳۹۷.
استاد عمرانی خدا قوت بنده را پذیرا باشید...
خیلی حرفها می شود زد ولی من از آخرین مطلبتون میخام استفاده کنم... بین مردم باید رفت...
بدون شک این شاه بیت چندین یادداشت اخیر شماست. حالا بنده بعنوان یک کتابدار میخام از شما و دیگر متولیان یه سوال کنم0اجازه هست؟):
مردم را به چی کتابخانه ها دعوت کنم؟؟
یعنی چیزی دیگه نداریم ما که برای مردم جذاب باشد؟؟
منابعمون که فچله... کیفی ترین منابع کتابخانه رو اگر مثلا ده درصد از کل منابع بدونیم !!! بدون شک 9 درصدشون در طول زمان از بین رفته یا پرواز کرده اند و دیگر جایگزین نشده اند...
فضای ساختمونی کتابخانه که به همه چی میخوره بجز کتابخانه... ذهن مردم رو هم میترسونیم..
تجهیزات که گفتن نداره، هنوز همون میز و صندلی چوبی خشک کمر خراب کن و با صدای غیژ غیژ تنها تجهیزات ماست...
بنده و بدون شک بقیه عزیزان همکارم، چندبار و چندبار مردم رو دعوت کرده ایم به کتابخانه... ولی بعدش نتونستیم جوابگوی نیازهاشون باشیم... یا منبعی رو خواستن که ما نداشتیم... یا فضا و بخشی رو از ما خواستن که نداشتیم...
توی این دوره زمونه قبول کنید که باید "جمله جان شویم تا لایق جانان(عضو/مشتری) شویم"
ما نخواستیم یا نتونستیم... اعتماد مردم رو بخودمون جلب کنیم...
ممنونیم از شما که در صداتون و یادداشتتون هنوز، آرمان خواهی و عشق کتابداری جلوه گره... زند باشید و سلامت