کد خبر: 41189
تاریخ انتشار: دوشنبه, 21 بهمن 1398 - 08:47

داخلی

»

کتابخانه‌های عمومی

نشست «عصر شعر انقلاب» برگزار شد

منبع : روابط عمومی اداره کتابخانه های عمومی شهرستان قدس
همزمان با ایام الله دهه مبارک فجر انقلاب اسلامی ، به همت اداره کتابخانه های عمومی و با همکاری سازمان فرهنگی اجتماعی ورزشی شهرداری مراسم “عصر شعر انقلاب” با حضور جمعی از شاعران مطرح کشوری در کتابخانه مرکزی شهرستان قدس برگزار شد.
نشست «عصر شعر انقلاب» برگزار شد

به گزارش لیزنا، به مناسبت بزرگداشت یوم‌الله دهه فجر انقلاب اسلامی به همت اداره کتابخانه های عمومی شهرستان قدس و با همکاری سازمان فرهنگی اجتماعی ورزشی شهرداری قدس، مراسم «عصر شعر انقلاب» باحضور رئیس اداره کتابخانه های عمومی شهرستان قدس و جمعی از علاقه مندان به شعر و شعرخوانی شاعران مطرح کشوری از جمله حسن اسحاقی، حسین صیامی، مصطفی محدثی خراسانی، فاطمه افشاریان و علی داوودی در کتابخانه مرکزی شهرستان قدس برگزار شد.

درابتدای مراسم سیده فهیمه اطهری، رئیس اداره کتابخانه های عمومی شهرستان قدس با اشاره به نقش اثرگذار شعر اظهار داشت: شعر عنصر اثرگذاری است که در مجموعه عوامل کلامی تاثیر آن مضاعف می‌شود. شعر زمینه‌ای برای برانگیخته‌شدن، راهنمایی و جهت‌دهندگی است.

وی افزود: شعر انقلاب در خدمت اهداف انقلاب و در خدمت عدالت، انسانیت، وحدت، دین، رفعت ملی، پیشرفت های همه جانبه ی کشور و انسان سازی به معنای واقعی کلمه است. شعر انقلاب اسلامی، شعر مردمی به معنای واقعی آن است و شاعر همسنگر، همدل و همزبان مردم است. شاعر انقلابی با درد مردم رنج می برد و با شادی آنها شاد می شود و با فتحشان سربلند و با خنجر خوردنشان درد می کشد.

رئیس اداره کتابخانه های عمومی شهرستان قدس تصریح کرد: شعر انقلاب اسلامی تاریخ منظوم انقلاب نیز هست و فراز و نشیب های این شعر، فراز و نشیب هایی است که مردم شاهدش بوده اند و در صحنه آن ها حضور فعال داشته اند. امام، شهدا و جنگ سه درخت تناور باغستان شعر شاعران انقلابی اند.

در این مراسم شعرای مطرح کشوری به خوانش شعرهای خود پرداختند.

حسن اسحاقی، شاعری جوان و متولد کرج است که سرودن را از اردیبهشت ۱۳۸۵ شروع کرده و دارای تحصیلات کارشناس ارشد مدیریت فرهنگی است و در حال حاضر،‌ مسئول امور هنری کمیته امداد استان البرز است.

اسحاقی، شعر خود را در موضوع سردار سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی خوانش کرد:

خبر یه کاری کرده با دلم که
راه نفس کشیدنم رو بسته
کسی خبر نداره چی میکشم
گریه نمیکنم نگن شکسته

رفت کسی که منطق آدما
مسیر عاشقیشو سد نمیکرد
رفت همونی که توی نمازش
دست پسر بچه رو رد نمیکرد

کسی که پرچم بلند این خاک
جوابِ خستگی دست و پاشه
کسی که آرامش دخترامون
مدیون تنهایی دختراشه

 هزار تا قرآن سر نیزه ها بود
مالک اشتر علی که افتاد
امون نامه آورده بودن اما
شبیه سقا با خدا دست داد

دست بریدن و نمیدونستن
دست کشیدن هنر شهیده
خستگیِ یه عمرو در میکنه
دست خدا زیر سر شهیده

شهادته اون که برای قاسم
مرگو شیرین تر از عسل میکنه
چی میخواد از دنیا کسی که حالا
امام حسین اونو بغل میکنه

چراغمون شکسته اما اینجا
ما چل تا چلچراغ تازه داریم
برا دل سیاه شب نشینا
چهل هزار تا داغ تازه داریم

توو بازی عجیبی پا گذاشتن
حریف ایرانه، ادامه سخته
از این به بعد چشم تموم دنیا
منتظر یه انتقام سخته

توو مهد کودک از شهادت میگیم
قد میکشه سلیمانی دوباره
دوست و دشمن همه شون بدونن
تا آخرش جهاد ادامه داره

روز طلوع منجی آدما
میگیره بازم روی دوشش علم
سردار ما برای یاری میاد
با لشکر مدافعای حرم

حسین صیامی، در تهران متولد شده است. ابتدا اصلاً علاقه‌ای به شعر و شاعری نداشت و در مقطع دبیرستان، در رشتۀ علوم و معارف اسلامی تحصیل کرد، پس از مدتی، به نوحه‌سرایی روی آورد. صیامی کارش را با اشعار آیینی شروع کرد و در حوزۀ شعر عاشقانه و ترانه هم فعالیت می‌کند.

صیامی، شعر خود را اینگونه خوانش کرد:

هوای تاریک و شب بی سحر
صفا رو از سینه ما رونده بود
مردم اسیر یه جزیره تنگ
حسرت دریا به دلا مونده بود

یه روز یه ناخدای باخدایی
سوار بر کشتی آزادگی
اومد که دلها رو رها کنه از
اسارت زندون وادادگی

هوای خوب این کشتی دوباره
به ما حال و هوای دیگه ای داد
درسته ناخدا رفته خدا جاش
به ماها ناخدای دیگه ای داد

حالا به رغم همه مشکلات
اهالی کشتی چه پر امیدن
کنار رویشای خوب کشتی
یه عده نا امید شدن بریدن

از اون مسیر اشتباه رفته
اگه که برگشتی مهمه رفیق
همه سوار کشتی میشن ولی
موندن تو کشتی مهمه رفیق

تا خوبیای واقعی رو بیان
باید که آدم بده شن خیلیا
درسته دریا آبی و زلاله
ممکنه دریا زده شن خیلیا

کشتی ما یه سرو استواره
آرزوی کی بوده افتادنش
میگن امون نامه ای که اومده
دزدای دریایی فرستادنش

رفیق همسفر نرو کم نیار
بیا امان نامه نخونده برگرد
اسیر جزر و مد دریا نشو
چیزی به ساحل که نمونده برگرد

 مصطفی محدّثی خراسانی، متولد ۱۳۴۰ در شهرستان مشهد دیده به جهان گشود. تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در زادگاهش گذراند و برای ادامه‌ی آن در مقطع کارشناسی در رشته زبان و ادبیات فارسی به دانشگاه فردوسی مشهد راه یافت.

وی فعالیت‌های شعری خود را از دوره‌ی نوجوانی آغاز کرد و با راه‌یابی به انجمن‌های ادبی به طور جدّی‌تر به سرودن شعر پرداخت، و مدت ۱۵ سال مسئول گروه شعر سازمان تبلیغات اسلامی مشهد بود و هم اکنون سردبیر مجله شعر و عضو شورای شعر مرکز موسیقی صدا و سیما است.

رباعیات خوانش شده محدثی خراسانی اینگونه بود:

صدبار اگر دوباره آغاز کند
دوراست به فهم تو دری بازکند
مانند حسین هستی و تا اوجت
تاریخ،محال است که پروازکند
*
آنروز گدازه دلم رادیدم
خاکسترتازه دلم رادیدم
وقتی که به روی دوش مردم می رفت
تشییع جنازه دلم را دیدم
****
از چنبر نفس رسته بودند آنها
بت ها همه را شکسته بودند آنها
پروازشدند و پرگشودند به عرش
هرچندکه دست بسته بودند آنها
****
خورشید اگربه مهرتابنده شده ست
وزعطربهار شهر آکنده شده ست
تغییر نیامده ست در لیل ونهار
ذرات تودرجهان پراکنده شده ست
****
کم را به رواق کرمش میخواند
تادرک حماسه غمش میخواند
خارج شده از تابلو فرشچیان
مارا به دفاع حرمش میخواند
****
شام است،به صبح محشراندازیمش
خاکستر اگر،به آذر اندازیمش
آن طرح نویی که در سرحافظ بود
ما آمده ایم تا دراندازیمش

فاطمه افشاریان، متولد دهه هفتاد است و علاوه به سراییدن شعر گوینده رادیو، دانشجوی رشته ادبیات، طلبه سطح دو حوزه و فرزند یک جانباز شهید است.

افشاریان شعر خود را براي سردار دلها خوانش کرد:

باز هم دور يكدگر جمعند
در حسينيه بچه هاي محل
وقتِ ديگر نمانده ، نزديك است
موعد فاطميه ي اول

صبح زود است و آمدند اينجا
آب و جارو كنند هيئت را
در هياهوي آن نفهميدند
گردش بي امان ساعت را

همه بوديم راضي از اينكه
ساده از فاطميه نگذشتيم
بعد نصب سياهي هيئت
شب رسيد و به خانه برگشتيم

سايه ي شوم كركسي آن شب
رد شد از روشنايي مهتاب
تو در آن سوي مرزها بيدار
ما در اين سوي مرزها در خواب

از گلوي مناره هاي شهر
ميرسد باز هم صداي اذان
صبحگاهان كبوتري آمد
از ديار عراق نامه رسان

خبر آورد حاج قاسم رفت
خبر رفتنش جهاني شد
خبر آمد به كاظمي پيوست
خبر آمد كه آسماني شد

لاله روييده باز هم از خاك
بين آتش ميان گرد و غبار
از دل آسمان ندا آمد:
السلام عليك يا سردار !

روز تشييع پيكرت هر شهر
از تو سهمي براي خود ميخواست
همه در سوگ تو عزادارند
همه جا محفل عزا برپاست

كاظمين و قم و خراسان و
كربلا و نجف ، چه غوغايي …
راست ميگفت مادرم، سردار!
تو امير تمام دل هايي

تو تمام عراق و ايران را
با حضور خودت صفا دادي
همه ي شهرها ولي يك سو
چه صفايي به كربلا دادي

دست تو جلوه اي از عاشورا
از علمدار دشت خون ، عباس
اي عمو جان دختران شهيد
اي عموي هميشه با احساس

بعد از امروز نام كرمان هم
ميرود جزو هفت شهر عشق
به ديارت خوش آمدي سردار
قهرمان حماسه هاي دمشق

صدر اخبار ما به زودي ها
رجعت قهرمان ايراني
ميرسد با ظهور حضرت عشق
لشگر قاسم سليماني …

علی داودی، طراح، گرافیست، شاعر و طنزپرداز جوان کشورمان، متولد ۱۳۵۲ از همدان است و تحصیلات خود را در مقطع کارشناسی در رشته گرافیک و کارشناسی ارشد را در رشته ادبیات گذراند.
داودی تا به حال چندین کتاب خود را با عناوین و موضوعات مختلف به چاپ رسانده و در چندین جشنواره به عنوان نفر برگزیده انتخاب شده است.

داوودی، شهادت سردار دلها را مانند تابش آفتابی برای نو شدن دلها دانست و در خوانش خود گفت:

‎گرچه چندين قرن زير سنگ تاب آورده است
‎روزگار از نو گل آورده، گلاب آورده است

‎خلق حیرانند در میدان عشقش کاین چنین
‎بار دیگر عقل را پای رکاب آورده است

‎زير بار ظلم نشكسته است باری اين عَلَم
‎عالمی را نام او در پیچ و تاب آورده است

‎این يد بيضا كه در تاريكي خواب جهان
‎رفته با دستان خالي آفتاب اورده است

‎بانگ هل من ناصر دين است اين شور نوین
‎او سوال زندگانی را جواب آورده است

‎آفتاب نو رسیده قلبها را نو کند
‎آفتاب نو مبارک انقلاب آورده ست

همچنین در ادامه مراسم نغمه مستشارنظامی و شعرایی از شهرستان قدس مانند ابوالفضل کارگر، حدیثه محمدی و مهدی بهرامی به خوانش شعرهای خود پرداختند.