داخلی
»برگ سپید
معرفی کتاب کودک و نوجوان: مناسب رده سنی نوجوان
درباره نویسنده
علی اصغر سیدآبادی نویسنده کودک و نوجوان و پژوهشگر ادبیات کودک و نوجوان است. او در دانشگاه علامه طباطبایی و در رشته روزنامهنگاری تحصیل کرده و با برخی از روزنامهها و نشریات کودک و نوجوان همکاری داشته است. تا به حال 60 کتاب از ایشان منتشر شده است.
برخی از آثار سیدآبادی، رمانهای: پروانه سفید و پنجرههای رنگارنگ، شاهزاده بیتاج و تخت زیرزمین؛ شعر: ماه بر ترک دوچرخه، اندازه همه گیلاسها دوستت دارم؛ کتاب مصور: پسری که با یوزپلنگ حرف زد، ماهک و سیاهک؛ بازنویسی و بازآفرینی افسانههای ایرانی: مامان بزی پشت در است، عروسی بیژن و منیژه، روباه غذای لکلک را چجوری خورد؟ آقای سیدآبادی مروج کتابخوانی است و در این زمینه بسیار فعال است، ایشان نامزد دریافت جایزه استرید لیندگرن برای ترویج خواندن هم شدهاند. طراح پایتخت کتاب ایران و جشنواره مروجان خواندن نیز هستند.
درباره کتاب
اولش خاله شهرزاد گفت بنویس، من هم نوشتم...
داستان از آنجایی شروع میشود که پسر کوچک به خاطر دوری والدینش راهی خانه پدربزرگ و مادربزرگ میشود و پسر خودش نمیتواند با پدر و مادرش تماس بگیرد و باید همیشه منتظر باشد که آنها امکانی داشته باشند که به او زنگ بزنند. ماجرای نوه و پدربزرگی مهربان که سبیلهایش روزبهروز بزرگتر میشود و توجه بچهها، بزرگترها و رسانهها را جلب میکند. بابابزرگ از مشهور شدن خوشش نمیآید فقط دوست دارد بچهها را خوشحال کند؛ بزرگتر شدن سبیل، بابابزرگ را با چالشهای جدیدی همراه میکند، این چالشها به همراه نوهاش به اتفاقاتی جذاب تبدیل میشود که خواننده را به خواندن داستان ترغیب میکند. کمکم بقیه بچهها به داستان اضافه میشوند و مسئولیت مدیریت سبیل بزرگ را به عهده میگیرند.
داستان تخیلی رشد عجیب و زیاد سبیل بابابزرگ با ادامه روند داستان تخیلیتر شده به طوری که سبیل که در ابتدا با توجه و صحبت، رشد میکرد کمکم صحبت میکند، صبحها کسل از خواب بیدار میشود، احساس نارضایتی میکند و باقی داستان...
بررسی کتاب
انتخاب عنوان "بابابزرگ سبیل موکتی" برای کتاب به خوبی نمایانگر نگارش کتاب به صورت فانتزی و تخیلی است و بهخوبی میتواند توجه مخاطب خود را جلب کند. همچنین تصاویر کتاب بسیار جالب و خندهدار است مثلا سبیل بابابزرگ از شدت بزرگ شدن به صفحه بعد رفته، و این جذابیت کتاب را دوچندان میکند.
زاویه دید کتاب اول شخص است و وقایع از زبان پسربچه روایت میشود؛ شرح داستان از زبان یک کودک داستان را برای بچهها صمیمانهتر میکند. علاوه بر ماجراجوییها و داستانهای جذاب این کتاب؛ نگارش ساده و روان آن که همراه با لحنی آمیخته به طنز و خودمانی است باعث میشود خواننده از مطالعه خسته نشود. در این داستان ما شاهد رفتارصمیمانه پدربزرگ مادربزرگ و نوه در عین احترامی که نوه برای پدربزرگ و مادربزرگ خود قائل است، هستیم. از طرفی اهمیت دادن به بچهها و توجه به علایق و نظرات آنها از سوی بزرگتر در این داستان دیده میشود. بچهها به صورت فعال با دوستان خود و بزرگترها در تعاملاند و همفکری میکنند و از اهمیت مشورت کردن آگاهند، بچهها نظر میدهند، به نظر یکدیگر احترام میگذارند و از حق رای برخوردارند.
نکتهی دیگری که باعث جلب توجه میشود، نبود والدین پسر بچه (راوی داستان) است. در ابتدای داستان، خبر میدهند که والدین به سفر رفته اند و این اتفاق بدون برنامهریزی و ناگهانی رخ داده است. در ادامه داستان میبینیم که تماس یک طرفه و از طرف منزل پدربزرگ انجام میشود و پدر و مادر همزمان با بچه صحبت نمیکنند، گویی در زندان هستند.
انتخاب قطع رقعی برای این کتاب، حجم کتاب را افزایش داده اما استفاده از فونت درشت و رعایت فواصل خطوط از یکدیکر و از اطراف کتاب، خواندن کتاب را آسان میکند؛ رمان نوشته شده مناسب گروه سنی "ج" است. بچهها در این سن کمکم از کتابهای مصور و کمحجم فاصله میگیرند و پس از آن هم به کتابهایی با حجم متوسط تا زیاد و بدون تصویر روی میآورند؛ استفاده از تعدادی تصویر در کتاب و عوامل قبلی، حالتی متعادل برای این سن ایجاد میکند و بچهها را برای تغییر در انتخاب کتاب آماده میکند.تصاویر پراکنده به جذابیت کتاب اضافه کرده است؛تصاویری که به خوبی میتواند تصور خواننده از بابا بزرگ با سبیلهای بلند و موکتیاش را به نمایش بگذارد،تصاویری از بابا بزرگ و سبیلی که به صفحه بعد راه پیدا کرده و بسیار بامزه و مناسب شخصیت داستان طراحی شده است.
بریده ای از کتاب
نه، هنوز هم قصه تمام نشده است.
توی راه که برمیگشتم، پروانهها را دیدم. چند پروانه رنگارنگ زیبا این طرف و آن طرف میپریدند و همراه من میآمدند. گاهی به سبیلم نزدیک میشدند و دوباره برمیگشتند اما وقتی برمیگشتند، رنگشان عوض میشد. یک دفعه وسوسه شدم که روی سبیلهایم را ببینم. وای نمیدانید چهخبر بود. یک عالمه پروانهی رنگارنگ روی سبیلم ردیف نشسته بودند. اگر نوهام آنجا بود، حتما اسمم را میگذاشت(بابا بزرگ سبیل پروانهای!)
حالا قصهی من تمام شد.
منابع:
ویکیپدیای فارسی/ علیاصغر سیدآبادی. بازیابی شده در تاریخ 20 مرداد 1399 به آدرس لینک.
مشخصات کتاب:
سیدآبادی، علی اصغر. بابابزرگ سبیل موکتی/ تهران: انتشارات افق،1391. (268صفحه)
درباره نویسنده این متن:
طنین جابری، متولد و بزرگ شده ایلام. از بچگی به مطالعه علاقه داشتم و همواره در حال مطالعه هستم. ایجاد انگیزه و تشویق بچهها به مطالعه باعث شد که به همراه دوستانم، به معرفی کتابهای کودک و نوجوان بپردازم.
۱. از توهین به افراد، قومیتها و نژادها خودداری کرده و از تمسخر دیگران بپرهیزید و از اتهامزنی به دیگران خودداری نمائید.
۲.از آنجا که پیامها با نام شما منتشر خواهد شد، بهتر است با ارسال نام واقعی و ایمیل خود لیزنا را در شکل دهی بهتر بحث یاری نمایید.
۳. از به کار بردن نام افراد (حقیقی یا حقوقی)، سازمانها، نهادهای عمومی و خصوصی خودداری فرمائید.
۴. از ارسال پیام های تکراری که دیگر مخاطبان آن را ارسال کرده اند خودداری نمائید.
۵. حتی الامکان از ارسال مطالب با زبانی غیر از فارسی خودداری نمائید.